مداحی آنلاین - شخصیت امام حسن مجتبی - حجت الاسلام رفیعی .mp3
4.05M
♨️شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠حجت الاسلام پناهيان در تحليل #وصيتنامه شهید🌷 به دو نكته #شاخص وصيت اين جوان ۲۳ ساله اشاره كردند: ⚀
🔰مهمان نوازی
🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین🏡وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار #جالب افتاد
🔹وقتی رفتیم اونجا #پدرش هی اصرار می کرد که از این میوه ها🍑 بخورید. گفتیم حاج آقا #صرف_شده گفت نه این ویژه👌 است این سفارش خود #حسینه! برای شما خیار و شلیل #سفارش داده.
🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که #شما قراره بیاید. صبح🌥 دیدم که خواهر حسین میگه خونه #میوه داریم؟ من گفتم چطور مگه⁉️ گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم #حسین اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟
🔹برید میوه بگیرید #خیاروشلیل بگیرید. من #مهمون دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم👤 خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون #مسئول حسین بوده.» مادر حسین گفت : #بار_آخری که حسین رفت باهم بودید؟ گفتم آره حاج خانوم چطور❓ گفت یه دونه عکسه📸 مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با #حسین گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای🎁 بود که حسین به من داد.
📝فرمانده شهید
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢اشک و بغض #رهبر_انقلاب در واکنش به شعری درباره #شهدای_افغانستانی مدافع حرم
🔹سرکار "خانم عاطفه جعفری" از شعرای کشورمان، شعری را در دیدار با رهبر انقلاب قرائت نمود که به #شهدای_فاطمیون تقدیم شد:
🌷کوچههامان پراز #سیاهی بود
🍂شهر را از عزا درآوردند
🌷چشمهای ستارهها🌟 خندید
🍂مـ🌙ـاه را سمت دیگر آوردند
🌷شاخههایی که #سرفرازند
🍂میوههایی که جلوهی باغند
🌷 #مادران مثل ام لیلایند
🍂که پسر مثل #اکبر آوردند
🌷روی تابوتهایشان⚰ بستند
🍂پرچمی که به رنگ خورشید است
🌷 #فاطمیون فداییان حرم
🍂سرورانی که #سر برآوردند
🌷قصهها📖 را یکی یکی خواندند
🍂آخر ماجرا #سفر کردند
🌷عاشقی💖 هم برایشان کم بود
🍂عشق بردند و #باور آوردند
🌷عصر یک #جمعه_بهاری بود
🍂همه در انتظارشان بودیم
🌷بادهای بهاری🌸🍃 از هرباغ
🍂لالههایی🌷 #معطر آوردند
💢رهبر انقلاب در واکنش به این شعر فرمودند: خیلی ممنون خانم. خیلی خوب! #شهدای_مظلوم_فاطمیون؛ جا دارد که به آنها واقعا پرداخته بشود👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍀میگفت: اگه میخوای پرواز کنی🕊 باید دل بکنی از #دنیاوتعلقاتش
🍀در #سجده آخرنمازهایش📿 این دعا را میخواند:
⚜اللهم اخرجنی #حب_الدنیا من قلوبنا وزدنی #محبة_امیرالمومنین علیه السلام⚜
#شهید_محمدرضا_الوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢مادر شهید: در #وصیتنامهاش تاکید داشت که از امر به "معروف و نهی از منکر" غافل نشویم❌ 🔰ما همیشه یک
🍃رفتیم که شمـ🕯ـع ظلمت باشیم
🍁آغوش گشودیم💓 که در #تب باشیم
🍃گفتید #مدافع_حرم ، اما ما
🍁رفتیم که در #حصار_زینب(س) باشیم😍
#شهید_محمدحسین_مومنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃رفتیم که شمـ🕯ـع ظلمت باشیم 🍁آغوش گشودیم💓 که در #تب باشیم 🍃گفتید #مدافع_حرم ، اما ما 🍁رفتیم که در
5⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠آرزویش مفقودالاثر شدن بود
🔰پسرم به عنوان #روحانیِ_گردان اعزام شد. اولین بار که به عنوان روحانی اعزام شد🚌 عملیاتی صورت نگرفت. وقتی به #ایران برگشت خیلی از این مساله ناراحت بود😔 به همین جهت گفت: «برای بار دوم به عنوان روحانی نمیروم🚷 چون نمیتوانم آنجا باشم و #عملیات نروم»
🔰ولی قسمت بود که #بار_دوم نیز به عنوان روحانی برود. #شهادتش به نقل از دوستان و همرزمانش👥 اینطور بود که چون اجازه رفتن نداشت⛔️ شب #عملیات صورت خود را میپوشاند و همراه باقی همسنگران وارد عملیات میشود که با اصابت سه تیر💥 به سینه مجروح میشود و سپس به #شهادت میرسد🌷
🔰پیکر محمدحسین #برنگشت و بنده همچنان چشم به راه هستم. مفقودالاثر بودن یکی از #آرزوهای پسرم مانند پدربزرگ👤 و سه داییاش بود. من هم تسلیم خواسته خدا و #محمدحسین هستم.
🔰 #خبر_شهادت را ۲ نفر از همرزمانش آوردند. او خیلی مواقع به جای دوستانی که باید دیدهبانی میدادند #شبها بیدار میماند. خیلی اتفاق افتاده که از غذای🍲 خودش به #همسنگرانش داده باشد. ✓شبزندهداریها، #نمازهای_شبی که میخواند و کمکهای داوطلبانه👌 برای امور گردان مواردی است که دوستانش نقل کردهاند. هر زمان یکی از همرزمانش به منزل ما میآیند🏘 از شهید #خاطرهای را تعریف میکنند.
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم(پاکستانی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر #حاج_همت گفت: بر محمـد و آل محمـد صلوات نگاهش ڪردم، انگار #هیچ چیز نمےت
♦️خيلي عصباني بود😡 سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولی يك هفته🗓 نشده، خبر سحري دادنها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود.
♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود👤 و دستور داده بود همهي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب💧 به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!»
♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت🕰بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر👥 كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييكها را برق✨ انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد.
♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد👀 و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان🏥 بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه گرفتند.
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا محسن چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری
❣در جست و جوی🔍 حقیقت
ناگاه رسیدیم
به خَــطی از #پــرستویی آزاده🕊
و او، اینگونه #نوشته بود:
✍آسمان فرصت #پرواز بلندیست
↫قصه این است⇲
چه اندازه #کبوتر باشی☺️
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣در جست و جوی🔍 حقیقت ناگاه رسیدیم به خَــطی از #پــرستویی آزاده🕊 و او، اینگونه #نوشته بود
6⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝به هوای دورهمی و اردو و #بگوبخند به موسسه آمدیم. گروه بندی👥 شدیم و عدل #آقامحسن شد سرگروهمان. با خوش اخلاقی و خنده رویی☺️ من را شیفته خودش کرد. با کتاب📘 دیدم که جانم میرود نگاهم را درباره #شهدا عوض کرد.
📝خودش کتاب هنر #اهل_بیت را دوست میداشت. با عشق❤️ از آن حرف میزد. دستگیری اهل بیت از #شهدا وسط جنگ و جبهه را تعریف میکرد. در گوشمان میخواند که #رفیق_شهید انتخاب کنید.
📝میگفت: برو تو گلستان شهدا🌷 یکیشون بهت چشمک میزنه😉 همون #رفیقته. خودش هم با #حاجاحمد طرح رفاقت بسته بود. جملههایش را روی تابلو مینوشت✍ از میانشان این در ذهنم حک شد: #خدایا! با تمام وجود درک کردم که #عشق_واقعی تویی💖 و #شهادت تنها راه رسیدن به این عشق است👌
📝در اردوی #راهیان_نور💫 به #فکه رسیدیم. تا از اتوبوس🚎 پیاده شدیم کفش هایش رو در آورد. صحبتی از #حاج_حسین_یکتا را برایمان نقل کرد: ما اینجا داریم قدم میذاریم رو #چشم_شهدا. وقتی جنازه ای پیدا میشه فقط چند تیکه استخونه😔 گوشتش کجاست؟ #سرش کجاست؟ چشمش کجاست⁉️ همه اینها تو این #خاکه.
📝از ته دل آرزو میکرد که ای کاش بتواند با #خونش جریانساز باشد. در آخرین پیامش📲 برایم نوشت: سلام داداش خوبی بدی دیدی #حلال_کن انشاءالله امروز عازمم دعاکن #روسفید بشم. بهش زنگ زدم📞 پرسیدم: کی برمیگردی؟ خیلی جدی گفت: انشاءالله دیگه #برنمیگردم.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh