eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣1⃣6⃣ 🌷 💠 شهدا زنده اند... 🍂آمده بود به میگفت: بیخود گریه میکنی😭 از زمانی که به زمین افتاده ام تا به الان یک لحظه هم نگذاشته ام❌ من همیشه با شما هستم👌 🍂گفتم: دروغ نگو دلتنگ شدیم💔 گفت: خوب هم میدانم اطرافتان چه میگذرد نشان به آن نشان که دیشب در دلت به من گفتی ! 🍂این همه بیتابی نکن من برای آدم زنده که گریه نمیکنند😊.من که میدانم تو بیتاب روی زمین مانده ام هستی ⚡️اما زهرا باور کن حتی در آن عکسی📸 هم که از جسمم به شما رسیده در آن عکس هم من زنده ام بیخود برای آدم زنده . راوی:خواهرشهید مدافع حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌿🌹🕊🌹🕊🌹🌿 #ڪـلام_شـــــهید 😍 اگر میخواهید #نذر کنید فقط نذر کنید که گناه نکنید... ☝️ مثلا نذر کنید، یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا #صاحب_الزمان (عج) ازطرف خودم.😍💛 یعنی از طرف خودتان عملی را برای #سلامتی و #تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) انجام میدهید که یکی از #مجربترین کارها برای آقا است....😊❣ #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم #حجت_الاسلام_مجیدسلمانیان🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
عشقت #جگرم خورد و بدل روی آورد رنگ از رخ من برد زتو #بوی آورد پای از در تـــو باز نگیرم که مــرا سودای تو #سـرگشته درین کوی آورد #سیف_فرغانی #شهید_محمد_بلباسی 🌷 #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻پدر شهید: ⭐️داشت واسه خودش #خونه می ساخت. من و پدرخانمش سرخونش کار میکردیم. سعید هم عصرها بعد از سرکار میومد سرخونه کار میکرد. ⭐️چندروزی مصادف شد با #تشییع پیکر #شهدای_غواص که سعید دیگه عصرها هم #نمیومد. گفتم شاید از طرف محل کارش مجبوره که بمونه. اما متوجه شدم که نه، سعید به دلخواه خودش داره اونجا #کاگری میکنه. ⭐️یه روز صبح که داشت میرفت سرکار بهش گفتم: پسر خونه خودت #نیمه_کاره هست.تا ظهر اونجا باش، عصرها بیا سرخونه ات کارکن. ⭐️یهو بهم ریخت و گفت پدرجان این کارخیلی مهم تر از خانه خودمان ست، الان واجب این #شهدا هستند که به گردن همه ما حق دارند.... #شهید_سعید_کمالی_کفراتی 🌷 #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
همیشه سخـت هارا می خواهیم پر رنگهـا رامی بینیم... وصـداهای بلند را می شنویم... #غـافـل از اینڪه خوبهـا آســان می آیند بی رنگــــ می مانند... وبی صـــدا می روند... بلباسی، آسـان آمد، بی رنـگ ماند و بی صـدا رفـت... #شهید_محمد_بلباسی🌷 #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
دائما باش و به حال خویش باش وعیوب دیگران را باش. باهمه باش واز همه باش. یعنی باهمه باش و بی همه باش از دست نوشته های 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻همسر شهید محمد بلباسی: 🌷واقعا برای اسلام دغدغه داشت، کار #فرهنگی می کرد، همیشه می گفت: #جنگ_نرم یعنی همین! می گفت :وقتی حضرت آقا میگن جنگ نرم مگه شوخی دارن!؟ وقتی میگن ما #هنوز توی جنگ هستیم، مگه شوخی میکنن؟! 🌷می گفت: ما واقعا تو جنگ هستیم، اگر من نباشم، اگر بقیه نباشن، کی باید به داد این بچه ها و #جوونا برسه؟! 🌷حتی یه بار بهش گفتم: چقدر این دانشجوها زنگ میزنن؟! گفت وای اصلا درمورد اینا نگو اینا #نفسای من هستن!! 🌷اینقدر که علاقه داشت به کارش، اعتقاد داشت به کاری که انجام میداد، حتی به افرادی که باهاشون کار میکرد هم #علاقه داشت. واقعا جای تحسین داشت که اینقدر روی کارش #حساس و #پیگیر بود 🌷خیلی کارا اصلا #وظیفه ایشون نبود از لحاظ اداری، اما ایشون از بابت #دلسوزی انجام میداد. می گفت: دلم میسوزه ما که امکاناتش رو داریم، ظرفیتش رو داریم چرا نباید این کارو بکنیم؟! #شهید_محمد_بلباسی🌷 #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#همسران_زینبی👌 ❣همسرم عزیزم، با اینکه تازه از #ماموریت تقریبا یک ماهه جنوب برگشته بودم و بعد از 4 شب ساعت 10 شب مطلع شدم باید به #سوریه عازم شوم و این موضوع را به شما گفتم، شما #لحظه ای درنگ نکردی ❣و فرزند در راهمان هم #مانع رفتن من نشد و با روی گشاده از رفتن من برای #دفاع از حرم حضرت زینب (س) استقبال کردی. این هم آزمون دیگری بود که باز هم شما #سربلند ازآن بیرون آمدی. ❣همسر عزیزم مطالبی که عرض کردم گوشه ای از #دریای خوبیها و عشق و محبت شما بود. ❣الان که دارم این #وصیتنامه را می نویسم خیلی #دلتنگ شدم و گریه امانم نمیدهد، بنده لایق شهادت نیستم اما اگر خداوند متعال به این کمترین عنایتی بکند و مرگ مارا #شهادت در راهش رقم بزند آنرا #مدیون تو هستم. وعده ما ان شاءالله در محضر بی بی زینب (س) . #شهید_محمد_بلباسی #شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: همسرشهید 🔰در یک زندگی می کردیم و نسبت دور فامیلی👥 با هم داشتیم. ایشان با بزرگ من دوست بود، من هم او را دیده بودم. خودش من را به خانواده‌اش معرفی کردوبه ام آمدند. 🔰در طول صحبت خاصی باهم نکردیم❌ چون یکدیگر را از قبل می شناختیم. من ✔️تدین خودش و خانواده اش بود ضمن اینکه در پاسداران کار می کرد و به شغلش علاقه💖 داشتم. 🔰جشن نامزدی💍 گرفتیم و کردیم، یکی دو هفته قبلش محرمیت خواندیم بعد از هفت ماه📆 جشن عروسی🎊 گرفتیم، نزدیک سه سال خانه زندگی کردیم چون پدر و مادر پیری داشت 🔰ایشان خانه بود و می‌بایست از آنها نگهداری می کرد. بعد از چند سال یک خانه🏡 جدا در روستا گرفتیم و شدیم. حسرت را داشتم، دلم می خواست سهمی در داشته باشم 🔰گفت: ما چون هستیم هرجا که بگویند باید برویم🚗 من هم کرده بودم و می دانستم اختیارش دست خودش نیست🚫 و اگر دستور بدهند باید حضور داشته باشد، البته من هم را دوست داشتم و مشکلی با آن نداشتم. 🔰اول ازدواج به یک دوره در کرج رفت. سه ماهش را در تابستان رفته بود و 10 روز بعد از عروسی🎉 به ادامه دوره رفت و فقط و جمعه ها📆 می آمد. مدتی هم به ماموریت سردشت رفت، در همان ماموریت خیلی از صحبت می کرد و می گفت دعا کنید شهید شوم🌷 🔰همیشه در دعاهای نمازش📿 از خدا می خواست مرگش را قرار دهد. تا زمانی که در خانه کنار هم💞 بودیم متوجه نبود نمی شدم اما به محض اینکه پایش را از خانه بیرون🏘 می گذاشت دلتنگی هایم💔 شروع می شد. دلم می خواست در منزل باشد اما چون را دوست داشتم حرفی نمی زدم✘ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔷 اگر می‌خواهید کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. 🔹یعنی از طرف خودتان عملی را برای و تعجیل در آقا امام زمان(عج) انجام ‌دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. 🔹یا اگر می‌خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید. 🌺 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣8⃣0⃣1⃣ 🌷 💠آرزویش مفقودالاثر شدن بود 🔰پسرم به عنوان اعزام شد. اولین بار که به عنوان روحانی اعزام شد🚌 عملیاتی صورت نگرفت. وقتی به برگشت خیلی از این مساله ناراحت بود😔 به همین جهت گفت: «برای بار دوم به عنوان روحانی نمی‌روم🚷 چون نمی‌توانم آنجا باشم و نروم» 🔰ولی قسمت بود که نیز به عنوان روحانی برود. به نقل از دوستان و همرزمانش👥 این‌طور بود که چون اجازه رفتن نداشت⛔️ شب صورت خود را می‌پوشاند و همراه باقی همسنگران وارد عملیات می‌شود که با اصابت سه تیر💥 به سینه مجروح می‌شود و سپس به می‌رسد🌷 🔰پیکر محمدحسین و بنده همچنان چشم به راه هستم. مفقودالاثر بودن یکی از پسرم مانند پدربزرگ👤 و سه دایی‌اش بود. من هم تسلیم خواسته خدا و هستم. 🔰 را ۲ نفر از همرزمانش آوردند. او خیلی مواقع به جای دوستانی که باید دیده‌بانی می‌دادند بیدار می‌ماند. خیلی اتفاق افتاده که از غذای🍲 خودش به داده باشد. ✓شب‌زنده‌داری‌ها، که می‌خواند و کمک‌های داوطلبانه👌 برای امور گردان مواردی است که دوستانش نقل کرده‌اند. هر زمان یکی از همرزمانش به منزل ما می‌آیند🏘 از شهید را تعریف می‌کنند. (پاکستانی) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh