🌷شهید نظرزاده 🌷
#محسن_جان❣ میدانی از وقتی پر کشیده ای؛ چه قدر خواهر و برادر پیدا کرده ایی⁉️ میدانی چقدر #دوستت_دا
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟
ببینید این هم #جوون بوده ... ✨
اونجاست ڪہ « فـتـبـارڪ الـلـہ احـسـن الـخـالـقـیـن » رو ثابت میکنہ..✨
جوونایی مثلِ
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جو
2⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰جمکران بودیم؛ اردوگاه #یاوران_مهدی. یکی از روحانیان را دست انداختیم. با حالت استرس تندتند باهاش حرف میزدم😁 بندهخدا هاجو واج نگاهم میکرد😨 #محسن وارد شد و گفت: میگه من تازهمسلمونم تازه اومدم #قم جایی رو بلد نیستم🚫 زنم گمشده!
🔰حاجآقا دستم را گرفت و برد طرف #نگهبانی که برایم کاری بکند. خیلی دلواپس شده بود💗. به دوروبریها میگفت که خوبیت ندارد برای این #خارجی مایه بگذارید که احساس غربت نکند. به من دلداری میداد: غصه نخور❌! اینجا مملکت #امنیه!
🔰اصلا حواسش نبود که همه را به #فارسی میگوید. من هم حالت غمگین☹️ به خودم گرفته بودم. #محسن هم همراهم میآمد👥 و ترجمه میکرد. آقای #خلیلی رسید. وقتی دید این حاجآقا خیلی خودش را به آب و آتش میزند گفت: که من از بچههای م#وسسه هستم.
🔰حاجآقا باور نمیکرد😅 به آقای خلیلی میگفت: که الان وقت شوخی نیست❌ آقای خلیلی به من گفت: #ناصحی فارسی حرف بزن ببینم! در همان اردو باهم رفتیم #جمکران و نماز امامزمان📿 خواندیم.
🔰تشنه شد. گفت که بیا برویم بیرون نوشیدنی🍹 پیدا کنیم. ورودی مسجد🕌 دستفروشی #دوغ و نوشابه میفروخت. بهش گفتم: بیا بریم از مغازه بخریم. گفت: نه این #بندهخدا هم کاسبه بذار یه قرون💰 گیرش بیاد.
🔰دوتا دوغ خرید🍶. تا آمدم باز کنم گفت که دوغ باید خوب بههم بخورد؛ #تکانش_بده. همان لحظه سروکله #فقیری پیدا شد👤. محسن دست کرد توی جیبهایش. از حرکت انگشتانش احساس کردم تار عنکبوت ها🕸 را لمس میکند.
🔰با چشمانش👀 بهم فهماند که تو بهش کمک کن. با لبولوچهی آویزان☹️ گفتم: من از تو آس و پاس ترم. وقتی #ناامید شد به فقیر گفت: من فقط همین یه دونه دوغ رو دارم؛ به کارت میاد⁉️ طرف سری کج کرد و #گرفت.
🔰محسن خندید😄 که دوغت را تکان بده تا #باهم بخوریم. چندقدم جلوتر فقیر دیگری جلوی راهمان سبز شد👥 بهش گفتم: مثل اینکه امروز باید #تشنگی بخوری! از آن روز به بعد سر هر ماجرایی به هم میگفتیم: #دوغ رو باید خوب بههم بزنی😂!
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰با انتشار #خبرشهادت_سید، درب حوزه حمزه محشری به پا بود.تصویر بزرگی از سید در کنار خیابان نصب شده بود و صدای نوحه📣 فضا را پر کرد.
🔰چشمم افتاد به موتورسواری🏍 که مدام میزد توی پیشانیاش و زار زار گریه میکرد😭 صدایم کرد و گفت: «من همونم که چند ماه پیش به خاطر #دزدیدن_طلا دستگیرم کردین! این شهید🌷 همون سید بامرام و خوشرو نیست که اون شب اجازه داد برم⁉️»
🔰تا پاسخ مثبت مرا شنید صدای #گریهاش بلندتر شد😭 و گفت: «به خدا من بعد از #حرفهای_سید عوض شدم، خلاف را کنار گذاشتهام📛 و چسبیدهام به #زندگی و زن و بچهام!!»
🔰یادم آمد آن #شب سید به او قرآن کوچکی📔 هدیه داد و گفت: «توی شب میلاد #علمدارکربلا و در پناه قرآن برو! اما دیگه از این کار #دست_بکش🚷
#شهید_سیدمجتبی_ابولقاسمی🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢همه این رباتهای پیشرفته رو نیروهای مسلح کشورمون در اوج همه تحریمها ساخته اند....
🔸بی جهت نیست که دشمنان از سر حسادت همیشه دنبال تخریب نیروهای نظامی کشورن
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این
* #راهی_که_شهدا_رفتند *
🌷ما از لحاظ #مادی کم و کسری نداشتیم❌ نمی گویم درآمدش آنچنانی بود ⚡️اما همینی که #خدا روزی مان کرده بود بخشی را به موسسه #خیریه ای کمک می کرد بدون اینکه کسی بداند.
🌷بعد از #شهادتش تماس گرفتند📞 که فلانی هر ماه مبلغی #کمک می کرده اما این ماه پولی واریز نشده که پدرش گفت پسرم #شهیدشد.
به نقل از همسر #شهید_مهدی_قاضی_خانی
#سالروز_شهادت
پ ن: عکس شهید قاضی خانی با سه فرزندشان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
🎵 #صوت_شهدایی
🌾چقدر دلم تنگه💔 برا
#شهیدای_مدافع_حرم
🌾بازم هوای #شهدا زد به سرم
🌾آرزومه که به #سوریه برم😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#لبیک_یازینب
★خوش به حال #مدافعان_حرم
❣پر کشیدند🕊 از میان حرم
★بین سجده میان #سرخیِ_خون
❣آرمیدند با اذان📣 حرم
★لک #لبیک_یاحسین گفتند
❣در حریم نوادگانِ حرم
★مثل #عباس با قدی رعنا
❣شده بودند پاسبان حرم
#کلنا_عباسک_یازینب
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بیسیمچی گردان حنظله، حاج #همت رو خواست، حاجی اومد پای بیسیم و گوشی رو به دست گرفت، صدای ضعیف و پر از خشخش رو از اون طرف خط شنیدم که میگه:
"احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم داره تموم میشه عراقیها عنقریب میان تا ما رو #خلاص کنن من هم خداحافظی می کنم..."
حاج همت همانطور که به پهنای صورت #اشک می ریخت، گفت: "بیسیم رو قطع نکن، حرف بزن هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت رو قطع نکن"
صدای بیسیمچی رو شنیدم که میگفت: "سلام ما رو به #امام برسونید از قول ما به امام بگید همانطور که فرموده بودید #حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ."
و صدای بیسیم قطع شد...
📸 #شهیدحسینعلی_یاری_نسب🌷
#فرمانده_گردان_حنظله
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh