eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣3⃣ 📖یک بار بهش گفتم: نگو؛ چیزی از عملت نگذشته صبر کن. شاید گرفت. سرش را بالا انداخت. مطمئن بود👌 دکتر که امد بالای سرش از اتاق امدم بیرون تا بخوانم. 📖وقتی برگشتم تمام روپوش دکتر قرمز شده بود😰 بدون اینکه ایوب را کند با چاقوی جراحی گوشت های فاسد را بریده بود. کمی بعد به جایی رسید که دیگر گوشت، دست خود ایوب بود و ملافه ی زیر ایوب و لباس دکتر را قرمز کرده بود. 📖ایوب از حال رفته بود😓 که پرستار ها برای تزریق مسکن قوی امدند. دوست نداشت کسی جز من کنارش💞 باشد. مادرش هم خیلی اصرار کرد اما قبول نکرد. 📖ایوب وقتی خانه بود کنار رختخواب و بساط چایش☕️ همیشه بود. از هر موضوعی، کتاب میخواند. یک کتاب دو هزار صفحه ای📕 به دستش رسیده بود که از سر شب یک لحظه ام ان را زمین نگذاشته بود 📖گفتم دیر وقت است نمیخوابی؟ سرش را بالا انداخت -مگر دنبالت کرده اند؟ سرش توی کتاب بود +باید این را تمام کنم صبح که بیدار شدم، تمامش کرده بود. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 با نوای: حاج صادق ✬سبک بالان خرامیدند و 💢مرا نامیدند و رفتند😔 ✬تو بالا رفته ای در زمینم 💢برادر روسیاهم شرمگینم😔 ✬مرا اسب سفیدی بود روزی🕊 💢 را امیدی بود روزی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌹•♥️•🌹🕊 🌟بعد از تا همیشه و روزها بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند از کنار ما 🌟اما پشت دریچه ها در سینه ها ماھ ِ قصه های تابان است🌝 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ 🍂آنقدر مرا سنگ زده که 🕊زخمی شده این بال و پرم💔 اقا 🍂در حین گناه🔞 بودم و میدیدی 🕊ای دو عالم بہ سرم اقا سلام سرچشمہ زندگانی یا مهدی(عج) 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یعنی ⇜نمیر❌ حیف است ↵بمــــان ↵بســـــــاز ↵سـاخته شو ↫و در کلام آخر شهید شو🌷 💖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد امروز ۱ بهمن دی سالروز شهادت 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🦋🌼🦋🌼🦋🌼 🔰توی حوزه حاج آقا مجتهدی با آرمان همکلاس بودم. مسئولین حوزه پیشنهاد دادند که برای نوجوان ها را شروع کنیم. آرمان در اینجور کارها پیش قدم بود. کار فرهنگی را به خوبی آغاز کرد👌 🔰مدتی گذشت. هر روز میدیدم کتاب در دست دارد! پرسیدم آرمان چه می کنی⁉️ گفت: بهترین روش جذب نوجوان ها به سوی دین و مسائل معنوی، آشنا کردن آنها با ، بخصوص شهید ابراهیم هادی🌷 است. 🔰آرمان کتاب تهیه می‌کرد📚 و به نوجوان ها می داد و از این طریق، آنها را با ناب شهدا آشنا می کرد. شهید آرمان پیگیر کتاب های گروه فرهنگی شهید هادی بود و اکثر این کتاب‌ها را تهیه و مطالعه کرده بود و تحت تاثیر شهدا بود. 📙مصاحبه با یکی از دوستان شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد‌از‌شهادت آقامحسن، دیدم‌‌ عݪے همش‌ میوفته‌ میخواستم‌ برم دڪتر شب‌‌ اومد تو‌ خوابم‌ بهم‌ گفت: -خانم،عݪےچیزیش‌نیست میخوادبغلم‌ڪنه‌نمیتونه😔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆فقط خدا هست🔆 ✨قهرمان دفاع از ناموس✨ 🌷 شهیدعلی خلیلی🌷 ♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پرهیز‌ از اسراف 🔸تکه نان خشکی🥖 را روي زمين ديد. خم شد و آن را برداشت. در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان نشود... 🔹(بارها از بزرگان شنیده ایم که اسراف، بخصوص در که غذای اصلی مردم است سبب سلب رحمت و گرفتاری دنیا و آخرت خواهد شد.) ❌بکوشیم تا اسراف نکنیم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹 می‌گفت من دوست دارم☺️مثل سلام الله علیها در جوانی بمیرم چون ... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👆 این تصویر برای بازی جنگی نیست این تصویرِ رزمایشِ ارتشِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانه ✌️🇮🇷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این‌ جوریه ‌ڪه میگن: "الرفیق‌ ثم‌ الطَریق" حواستون ‌باشه چه ڪس رو برای رفاقت ‌انتخاب‌ می‌ڪنید...! ♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ 💠خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر ، اما و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی💖 بهره‌مند نمودی. ✍ برشی از وصیت‌نامه
🛑 نامه به کارگزینی برای کم کردن حقوقش! 📃بسمه تعالی اینجانب دارای چهارهكتار زمین زراعتی آبی و خشكه میباشم وحقوق من زیاد میباشد 👈لذا درخواست مینمایم كه در اسرع وقت از ماهیانه من حدود دو هزارتومان كسر نمائید. خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. 👤ذبیح الله عالی 🚨این نامه رو ‎حقوق نجومی بگیرها بخونند و از خجالت بمیرند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣3⃣ 📖با چوب کبریت پلک هایش را از هم باز نگه داشته بود، تا دو ساعت بعد هنوز جای دو تا فرو رفتگی روی چشمهایش بود با همین اش دوباره کنکور شرکت کرد. 📖آن روزها در دانشگاه ازاد تبریز زبان انگلیسی🔠 میخواند. گفتم: تو استعدادش را داری که دانشگاه قبول شوی. ایوب دوباره کنکور داد کارنامه قبولیش که امد برای زهرا پستش کردم📬 او برای ایوب انتخاب رشته کرد 📖ایوب زنگ زد تهران -چه خبر از انتخاب رشته ام؟ -تو کاری نداشته باش طوری زده ام که تهران قبول شی، قبول شد. "مدیریت دولتی دانشگاه تهران" 📖بالاخره چند سال خانه به دوشی و رفت و امد بین تهران و تبریز🚌 تمام شد. برای درس ایوب امدیم . ایوب مهمان خیلی دوست داشت😍 در خانه ما هم به روی دوست و غریبه باز بود 📖دوستان و فامیل برای دیدن ایوب امده بودند. ایوب با هیجان از میگفت. مهمانها به او نگاه میکردند و او مثل همیشه به من♥️ قبلا هم بارها به او گفته بودم چقدر از این کارش میشوم و احساس میکنم با این کارش ب باقی مهمانها بی احترامی میکند. چند بار جابه جا شدم، فایده نداشت😅 📖آخر سر با چشم و ابرو به مهمانها اشاره کردم. منظورم را متوجه شد. یک دور به همه نگاه کرد و باز رو کرد به من. از خجالت سرخ شدم☺️ بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. دوست داشت همه ی حرفهایش من باشم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣3⃣ 📖به تلفن های☎️ وقت و بی وقتش از سر کار عادت کرده بودم. حال تک تک ما را میپرسید. هرجا که بود، سر ظهرو برای نهار خودش رامیرساند خانه صدای بی وقت موتورش🏍 هم یعنی تنگ شده و حضوری امده حالمان را بپرسد 📖وقتی از پله ها بالا می امد. اگر خانم نصیری، همسایه مان توی راهرو بود نصف خبرهای خودش و محل کارش را برای او میگفت😅 به بالا که میرسید من میدانستم درباره چه اتفاقاتی از او سوال کنم. 📖دم در می ایستاد و لیوان ابی💧 میخورد و میرفت. میگفتم: تو که نمیتوانی یک ساعت ، اصلا نرو سر کار. شب ها که بر میگشت، کفشش را در میاورد و همان جلوی در با سرو کله میزد. میگذشت، لم میداد کنار دیوار و پشت سر هم میگفت: که چای☕️ و اب میخواهم 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 مداح: ❁پدرها به شوق تو ای مولا♥️ ★دوباره به میدان کمر بستند ❁ببین را ★که چشم انتظار هستند😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاقد دوباره گفت: وکیلم⁉️ شکستـ💔 یعنی به امیدی دگر نبود او گفت: با اجازه ، بله😔 مردی که غیر ای مختصر نبود 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 💫بی تو این ها طاقت من را برده 🌺ساعتم زنگ زده عقربه هایش مرده 💫کاش باور کنی از دوری تو 🌺این دل خسته ام از دوری تو پژمرده🥀 ✨صبحت بخیرشادی بخش زندگیم 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
میکنه اون شهیدی که موقع گناه، میتونستی گناه🔞 کنی ولی به حرمت باهاش گناه رو کنار گذاشتی...🙂🦋 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh