eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂☄🍂☄🍂☄ اول #قرار شـد بـاهـم #سـفـر کنـیـم رفـتـن #نصـیـب او شـدو #تـمنـا به ما رسـیـد #شهـیدعباس_دانشگر 🕊❤️ #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷 همیشه توی جیبش یه #زیارت_عاشورا داشت😊 کار هر #روزش بود بعد هر #نماز باید زیارت میخوند🌹 حتی اگه خسته بود حتی اگه حال نداشت و یا #خوابش میومد شده بود تند میخوند، ولی میخوند همیشه بهش #حسودیم میشد تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین (علیه السلام)چی بود😭 #شهید_مدافع_حرم_علی_عابدینی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣3⃣ 🌷 💠يك ربع به شهادت 🌷با بيست نفر از دوستان در بستان همكار بودم. هر جا كه مى رفتيم، با هم بوديم. بين ما دوستى و صميميت💞 زيادى پديد آمده بود. يك روز كه از به استراحتگاه برگشته بودم تا نماز بخوانم، فرمانده آمد داخل اتاق و گفت: آقاى بلوچ اكبرى! را جمع كن، اول برو گروهان ارتش؛ بلدوزرى 🚜گرفته ام؛ بارش كن بياور، بعد برگرد . 🌷گفتم: نمازم را مى خوانم، بعد مى روم. اما اصرار كرد و گفت: برو جايى كه گفتم، بعد برگرد نماز بخوان! ديدم اصرار فايده اى ندارد😞. همين طور جانماز را پهن شده گذاشتم و . 🌷فاصله تا گروهان حدود ١/٥ كيلومتر بود. به گروهان كه رسيدم، هواپيماهاى🛩 عراقى شروع به بمباران💥 كردند. من سريع رفتم داخل . يك ربع بعد كه اوضاع آرام شد، ديدم در هاله اى از دود غليظ و سياه 🌫گم شده است. 🌷وقتى برگشتم، ديدم تعدادى از دوستان شده اند. بچه هايى كه داشتند براى دوستانشان گريه مى كردند😭، با ديدن من به طرفم آمدند و با تعجب 😧پرسيدند: تو زنده اى؟! ؟! گفتم: شهادت 🌷لياقت مى خواهد. من حالا حالاها كنار شما هستم. 🌷با بچه ها رفتيم داخل اتاقى كه پهن بود. ديديم يك بمب خوشه اى درست در اى كه من مى خواستم نماز📿 بخوانم، فرود آمده و جانمازم را كاملاً سوزانده 🔥و از بين برده است. بچه ها گفتند: شانس آوردى! اگر فرمانده اصرار نكرده بود، تو حالا اينجا نبودى، توى آسمان ها🕊 بودى! 🌷حرف آنها واقعيت داشت. اصرار فرمانده براى رفتن من خواست بود. اگر خداوند مقدر نكرده بود، من با مى سوختم، اما تقدير الهى چيز ديگرى بود😔. راوى: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام باقرعليه السلام: خداوند با چيزى #محبوبتر از #شادكردن مؤمن پرستيده نشده است. ◼️ سالروز #شهادت جانسوز نهال گلشن دین، نور دیده زهرا، سپهر دانش وبینش، #امام_باقر(ع)تسلیت باد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - حمید علیمی.mp3
2.05M
⚫️🔘 (ع) 🌴بارون بارون شبیه ابر آسمون 🌴میریزه از چشمام رو لب انا الیه راجعون 🎤 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وداع جانسوز شهید مدافع حرم از پشت بیسیم با فرزندانش از خط مقدم عملیات در 🌺سینا جان برام شده بابا 🌺سینا جان ی من زمین نمونه بابا 🌸ندا جان دخترم میام پیشت باباجان 🌸نداجان مادرمون حضرت زهرا رو سرتون نگه دارین.. 👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_5918176904791195985.mp3
3.48M
🔴 وداع جانسوز شهید مدافع حرم «عباسعلی علیزاده» 🌱از طریق بیسیم با فرزندانش از خط مقدم سوریه... ⚡️به آنها وصیت میکند و لحظاتی بعد با صدای شلیک راکتها،تماس قطع میشود.. روحش شاد. 👇 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آخرین وداع شهید حسین هریری با پدرومادرش... #ما_همه_ميريم_ولی_شهدا_هستند #قرآنمون_میگه_شهید_زنده_ست
#پدر_شهید می گفتند: زمانی که شهید بزرگوار قرار بود به #جبهه_مقاومت اعزام شود، در پاسخ به این سوال که هنوز رهبری #فتوای جهاد نداده است، گفت: «مگر حتما باید عرصه #تنگ شود تا آقا #اذن_جهاد بدهد، قبل از آنکه عرصه تنگ شود باید برویم تا #آقا اطمینان خاطر یابند.» #شهید_حسین_هریری❣ #تخریب_چی_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
پروردگارا! #رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت. ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در رکاب #امام_زمان(عج) قرار دهی و آنقدر با #دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض #شهادت برسم. #شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروردگارا! #رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت. ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در
🌷 🔰سوار بر هلی کوپتر 🚁در آسمان کردستان بودیم. دیدم مدام به ساعتش⌚️ نگاه میکنه وقتی علت کارشو پرسیدم گفت: الان موقع نمازه😇 🔰بعدش هم به اشاره کرد که همینجا فرود بیا، خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست♨️، اگه اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم. 🔰گفت: اشکالی نداره، ما باید همینجا بخونیم! هلی کوپتر نشست، صیاد با آب قمقه ای که داشت گرفت و به نماز ایستاد، ما هم به او اقتدا کردیم. 🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#روزشمار_غدیر 🗓12 روز تا روز پیمان "یوم العهد المعهود" باقیست... 📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅ يك سخنران می
#روزشمار_غدیر 🗓11 روز تا روز دلیل آشکار، "یوم البرهان" باقیست... 📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅ یک #راننده تاکسی یا اتوبوس می تواند با پذیراییِ #شکلات یا نصب یک #پوستر در ماشینش مبلغ #غدیر باشد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#داستان_صبا #قسمت2⃣ وقتی وصیت نامه شهدا رو خوندم دیدم در وصیت نامه ی خیلی از 🌷شهدا🌷 به حفظ #حجاب اه
🔺داستان شدن یک بانوی زرتشتی ⃣ اون شب دوستم رفت و من برای شام موندم. خانواده حاج آقای علوی طوری برخورد می کردند که من ناراحتی را فراموش کردم، و وقتی خواستم به خونه🏠 برم با داماد و دخترشون منو به خونه رسوندن.🚗 فردای اون روز وقتی از مدرسه برگشتم، تو راهِ رفتن به خونه خواهرم بودم، از جلوی مسجد🕌 که رد شدم، یکی صدام کرد، برگشتم دیدم خانم آقای علویه. رفتم پیششون گفتند: "حاجی گفتن از این به بعد برم خونشون." من هم قبول کردم.😊 وقتی به مادرم جریان رو گفتم واکنش بدی نشون نداد، پدرم هم گفتن مرد خوبیه و میشناسمش. و ایشون هم اجازه رفتن دادند. ولی گفتن سنگین تر برو. _علت این حرف ها بعداً مشخص شد._ ولی من چون ظاهر خوب و پوشیده ای داشتم همونجوری رفتم.🙃 رفت و آمد شروع شد، تا جایی که من هر روز به خونه حاج آقای علوی می رفتم، و بدون نیت قبلی، تعداد زیادی ⚡️حدیث و ⚡️آیه یاد گرفتم. اصلاً مسئله رو دینی نمی دیدم. به عنوان یک کلاس درس می دیدم. سوال میکردم بسیار زیاد.☺️😅 بعد از گذشت سه ماه حاج آقا گفتند بعد از انجام کارهام، وقتی سرشون خلوت بود برم پیششون. یعنی زمانی که با خانواده بودند. و من شروع کردم به عربی یاد گرفتن از دخترششون. تا معانی ⚡️احادیث و ⚡️آیات رو بفهمم. و حاج آقا هم حین جواب دادن ✔️نکات رو میگفتن. از نامحرم و حجاب و... دیگه تقریباً شناخته شده بودم؛ چون هم در مجلس حاج خانم بودم و هم دور از چشم، مجلس حاجی رو دنبال می کردم. ولی کم کم مغرور شدم و فکر می کردم زرتشت به خاطر آرامش و عدم هیجانش از اسلام برتره... یعنی دینی که به هیچی اهمیت نده خیلی خوبه❗ مثل سیاست، فرهنگ... وقتی این موضوع رو با خود حاجی در میون گذاشتم در جواب گفتن هرجور صلاح میدونی، میتونی مسلمان بشی و راحتتر بیای و بری. خشکم زد. انتظار این حرف رو نداشتم❗️ من اصلاً به مسلمان شدن فکر نکرده بودم❗️ ♻️شاید علت اینکه حرف ها به دلم می نشست این بود که زرتشت دین ضعیفیه و کامل نیست، پاسخ نمیده و جامع نیست. اول تصمیم گرفتم از دین زرتشت دفاع کنم ولی از دهنم پرید گفتم مسلمون میشم...😟 اما بعد از اون روز تا یک هفته تو جلسات نرفتم. جالب بود که حاجی و حاج خانم هم پیگیر نشدن❕😐 استرس و دلهره عجیبی پیدا کرده بودم، به چشم جنایت بهش نگاه می کردم❗ خلاصه فکر کردم و رفتم؛ البته می ترسیدم از خانواده❗ می ترسیدم اشتباه کنم❗ ولی طرز فکرم عوض شده بود. 💥یعنی حاجی جوری منو تربیت کرد که می دونستم همیشه یه راهی هست... 💥پس با خودم گفتم نگران نباش یه راه حلی پیدا میشه... رفتم، و سعی کردم با نهایت خِنگیم استاد حوزه رو به چالش بکشم❗😑 نهایت مسخرگی بود... ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#یک_تلنگر #عهد_بستتند هر کدامشان #شهید شدند! دو دوست دیگر را هم شفاعت کنند. اما...🌷 احتیاجی به شفاعت نبود! وقتی... هر سه #شهید شدند❣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در دیداری که خدمت #آقا رسیدیم به ایشان گفتم همه این دلتنگـ💔ـی ها با دیدار شما #محو شد. همه این مصیبت
✍ #سیره_شهید #تعادل را رعایت می ڪرد... به خاطر #دل همسرش،د💚ل #مادرش را نمی💔شڪست و یا به #خاطر مادرش، به #همسرش #بی_احترامی🍂 نمی ڪرد... #راوی_همسر_شهید #مهدی_نوروزی🕊❤️ #شیر_سامرا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مراسم #شام_شهادت_امام_باقر(ع) و سالگرد شهادت #شهید_عرفه_مرتضی_عطایی🌷 #سخنران: سردار #صلاحی (از فرماندهان جبهه مقاومت) #مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی کربلایی محمدعلیزاده #زمان: یکشنبه ۲۸مرداد ساعت۲۰:۴۵ #مکان :مشهد،دکتر حسابی شمالی ۴۱ پلاک ۹ بیت #شهید_عطایی خواهران برادران #هیات_محبان_جواد_الائمه(ع) #هیات_نور_الشهداء 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مراسم #شام_شهادت_امام_باقر(ع) و سالگرد شهادت #شهید_عرفه_مرتضی_عطایی🌷 #سخنران: سردار #صلاحی (از فرما
سلام دوستان✋👇 کانال وابسته به هیئت محبان جواد الائمه(ع) همگی شما عزیزان رو به این مراسم دعوت مینماید. 🌹زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. آنان که رفتند کار حسینی کردند، آنان که ماندند باید کار زینبی کنند. انشاءالله با حضورتون دل خانواده شهید رو شاد کنین انشاءالله رضایت و شفاعت شهید شامل حالتون بشه شادی روح این شهید بزرگوار 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قرار دو شهید مدافع حرم با هم شهیدان صدر زاده (سید ابراهیم) و مرتضی عطایی 🌷شادی روحشان صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
«چزابه»؛ #تنگه‌ای که هر گوشه آن آغشته به خون #شهیدان است. #یادمان شهدای تنگه چزابه شاهد روزهای سختی بود که رزمندگان در روزهای #آغازین جنگ با دست خالی به نبرد با #دشمن رفتند و خونشان در این تنگه به زمین ریخت و #جاودانه شد... . 📸 تصویری از حسینیه قدیم یادمان چزابه .. #دلم_در_تنگه_چذابه_گم_شد #شادی_روح_شهدا_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
«چزابه»؛ #تنگه‌ای که هر گوشه آن آغشته به خون #شهیدان است. #یادمان شهدای تنگه چزابه شاهد روزهای سختی
🌷 💠عمليات تمام شده بود! 🌷پس از پيروزى انقلاب✌️ وارد جهاد شدم و در اين عرصه مقدس كـارم را شروع كردم. در سال ١٣٦٢ عازم شدم و اولين بـار در چزابه شركت كردم. 🌷در يكى از عملياتها من بيسيمچى 📞حاج بـودم. تمـام روز را فعاليت كرده و شديداً خسته😪 بودم. دراز كشيدم تا كمى اسـتراحت كنم، اما خواب سنگين 😴و عميقى به سراغم آمد. ظاهراً آقـاى حـق شناس چند مرتبه مرا صدا زده بود🗣، اما جوابى نشنيده و عازم منطقه شـده بود. 🌷وقتى بيدار شدم، متوجه شدم عمليات و بچه ها دارنـد بـه عقب برمى گردند🙁. فكر مى كردم حاج آقا از دستم خيلى دلخور و ناراحـت شده و حسابى حالم را مى گيرد😰، اما او آن قدر بود كـه اصـلاً بـه روى من نياورد چه اتفاقى افتاده است. 🌷همين مسائل و اتفاقات، را زيبا و دوست داشتنى مى كرد🙂 و بچه ها حاضر نمى شدند به از آن دل بكنند. راوى: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران4⃣7⃣ 💠 دنبال جریان جُوی بود 📌خاطره ای از #شهید_حاج_سیدحمید_تقوی_فر🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹
🌷 #یاد_یاران5⃣7⃣ 💠 تمیزکردن فریزر 📌خاطره ای از #سردارشهید_حسین_همدانی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رهبرم چون #آفتابی منجلیست اسوه ی #عمّارها سید علیست دشمن کفر و #نفاق و بد دلیست یاور اسلام و قرآن #رهبریست 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_21969403.mp3
6.94M
🌸🌾 رهبرم تـو امین این نظامے ....😍 بانـواے : ❣کـربلایي جـواد مـقـدم❣ 🌾 💞 💛 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
با غصه و با دیده #نم می خوانیم یک بند ز #شعر محتشم می خوانیم همواره گریز روضه #زینب بشود وقتی ز #مدافع_حرم می خوانیم #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #شهید_ایرانی_مدافع_حرم🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم مرتضی عطایی شهادت ظهر عرفه 1395 🔻آقاجان تو که از آخر گره رو باز میکنی پس چرا امر
8⃣6⃣3⃣🌷 🕊❤️ ✍ به روایت همسر شهید 🌷علاقه و محبتش به حد و حصر نداشت. دختر و پسر هم برایش فرقی نداشت. از وقتی نفیسه و علی به جمع‌مان اضافه شده بودند همه کارهایش را طوری تنظیم می‌کرد که با هم باشیم. کلی جورواجور می‌خرید، با هم فیلم می‌دیدیم و از کنار هم بودن می‌بردیم. 🌷تفریحات‌مان بود ولی با بی‌نهایت خوش می‌گذشت.توی حیاط نقلی خانه‌مان یک کوچک آهنی درست کرده بود و یک کاشی گذاشته بود وسط حیاط. بعد از ظهرها حتما با بچه‌ها می‌کرد. همه این تفریحات ساده با بودن مرتضی دوست‌داشتنی و بود. 🌷جمعه‌ها ساعت شش صبح را روشن می‌کرد. همه‌مان با بیدار می‌شدیم. می‌گفت: «زود بیدار بشید که جمعه‌تون نشه.» با موتور می‌رفتیم سمت و شاندیز. با دوتا بچه کوچک، تپه‌ها را بالا می‌رفتیم. 🌷یکی از مسئولان بسیج، مسئول ثبت‌نام حرم شده بود. پیشنهاد کرد که مرتضی هم ثبت‌نام کند. بار اول، شب میلاد (ص) لباس خادمی آقا را پوشید. از آن به بعد تا شهادتش تقریبا سه سال بود. 🌷هر هشت روز در میان، یک شب کشیک بود. ساعت شش بعد از ظهر می‌رفت و تا هفت یا هشت صبح بود. وقتی با آن کت و شلوار سرمه‌ای رنگش از حرم می‌آمد می‌گفتم: «مرتضی، بوی می‌دی.» یکی دو ساعت نمی‌گذاشتم لباس‌هایش را دربیاورد. دوست داشتم تو لباس خادمی آقا نگاهش کنم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شهید_عطایی_به_روایت_فرمانده_تیپ_.mp3
6.65M
📢 نواهنگ شنیدنی شهید مرتضی عطایی(ابوعلی)به روایت فرمانده تیپ عمار 🔸ماجرای منع او از حضور درسوریه 🔸هدیه 500دلاری قبل از شهادت 🔸سفر همسر به دمشق 🔸شیوه شهادت و... 🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh