5⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدان را شهیدان میشناسند
#شهید_جواد_محمدی🌷
🔹سال ۹۲برای #خادمی_شهدا به شلمچه رفته بودیم و توی آشپزخانه مسول پخت و پز🍜 برای اردوهای راهیان نور💫 شهدا شده بودیم...
🔸آقاابراهیم مسئول بود و #جواد یه جورایی جانشین ابراهیم ...خلاصه چندروزی #قبل از عید نوروز رفته بودیم و کار میکردیم . واقعا باتمام سختی😪 و فراز و نشیبش، خیلی بهمون #خوش میگذشت...
🔹از جلسه های شبانه🌒 که با حضور حاج حسین #یکتا و آقای #احمدیان بود تا دورهمی های دوستانه و شوخی ها😁 و خنده های معروف جواد😄...
🔸از فوتبال کردن ها⚽️ تا دسته های عزاداری🏴 که توسط آشپزها با قابلمه و ملاقه بود☺️...
یادمه عید نزدیکای #صبح بود، من و جواد و چندتا از رفقای دیگه راه افتادیم بطرف #شلمچه برای اینکه کنار مزار شهدای گمنامـ🕊 عیدمون را با مدد و کمک شهدا✊ شروع کنیم ...
🔹وسط راه #جواد رفت توی یه راه فرعی و خاکی. اصلا چشم چشم را نمیدید.بهش گفتم جواد پس اینجا کجاس⁉️
گفت بشین حالا میخام ببرمتون یه جا تا یه عشق بازی درست و حسابی با #شهدا بکنید...
🔸خلاصه رسیدیم به یه مقبره که #شهدای_تخریب اونجا دفن شده بودند...
حس و حال عجیبی داشت😢 وسط بیابان. اصلا هیچ کسی نبود✘. ما بودیم و شهدای تخریب🌷.
🔹یه حال درست و حسابی با شهدا بردیم😊 و سال جدید را با کمک #شهدا شروع کردیم...
یادش بخیر هر موقع شلمچه میرفتیم🚌، میرفتیم سرمزاراین شهدا...
واقعا #جای_خالی_جواد تو اردوها و خادمی شهدا رو میشه حس کرد...
شهیدان راشهیدان میشناسند😢
#شهید_جواد_محمدی🌷
#خادم_الشهدا
با شهدا رفیق شوید
#عشقبازی کنید
خادمشان باشید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#به_نام_عشق
#عشـ❤ـق را باید در چشم های تو جستجو ڪرد
و #عاشقی را از نگاه تو آموخت...
تو خاڪی ترین مسافر این جاده بودی...
ڪوله بارت عشــ❤ـق بود و مقصدت دمشق...
تار و پود دلت را گره زدی به چادر خاڪیِ زینب ڪبری...
سرت را دادی ڪه #سربلند شوی پیش ارباب #سرجدای ڪربلا...
چقدر پرڪشیدن به ڪبوتر دلت می آید...
چقدر #شهادت به تو می آید...
ای آسمانی ترینم! #نگاهت را از ما زمینی ها برندار...
#شهید_محسن_حججی
@shahidNazarzadehd
💔💔💔
میگفت:
شبهای جمعه یاد تکتک گناهانت بیوفت😔
برو پشت در خونهی ارباب بشین
هی تمنا کن ...😭
هی سرت رو بنداز پایین و بخواه که هوات رو داشته باشن...💔
بگو
#آقـا..مولا...
دیگه #حر نمیخواید؟؟ ...
اینجوری خودت رو کربلایی کن ..
دلت رو ببر پایین پای شش گوشه
نزدیک علیاکبر ارباب ...😔
بگو مولا، به ما بچه یتیمهایی که از پدرشون دور افتادن نگاهی کن ...😔😔😭😭
مراقب باش،نعمت اباعبدالله(ع) رو از دست ندی ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
c6dac5dd04b65c25d44cfe150ca2cfef8229669-360p__21957.mp3
14.77M
🏴🏴🏴🏴🏴
💔ارباب بی کفنم
عمریـــه #سینه_زنــم
💔من دورم از تو ولی
کـرب و بلاست #وطنم
با نوای🎤
محمد رضا #مختاریان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#ادمین_نوشت✍
﷽دوستان سلام✋
🔻نظرات، انتقادات و پیشنهاداتتون رو با آیدی زیر در میان بذارین👇👇
@alireza71
✔️مطالب #شهدایی، دلنوشته، ماجرای رفاقتتون با شهدا، کرامات شهدا
✔️مطالب و دلنوشته های #مهدوی تون
رو میتونین به آیدی بالا بفرستین
⚠️ فعلا تبادل نداریم
📢 دوستانی که علاقه مند هستید در زمینه مهدویت،شهدا و یا محرم همکاری کنید با آیدی زیر در ارتباط باشید
@alireza71
باتشکر، التماس دعا🙏
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ #سیره_شهدا
همیشہ توی جیبش یہ زیارت عاشورا داشت
ڪار هر روزش بود
بعد هر نماز باید #زیارت میخوند
حتی اگہ خستہ بود
حتی اگہ حال نداشت و یا #خوابش میومد
شده بود تند میخوند، ولی میخوند
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا #امام_حسین (علیه السلام) چی بود
#شهید_علی_عابدینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
6⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰محمدرضا وقتی که عازم #سوریه بود مهم ترین نگرانی اش این بود که مثل هر سال دهه #محرم اینجا نیست و نمی تواند به هیئت🏴 برود .در تماس هایی☎️ که با ما و خانواده داشت هم همیشه این #ناراحتی را بیان میکرد.
🔰یکی از شب های🌙 محرم به هیات میثاق با #شهدا رفتیم.استاد پناهیان آن شب از اخلاص میگفت.بعد از اتمام هیات ، #محمدرضا تماس گرفت📞 و به او گفتم امشب خیلی به یادت بودیم. انگار که رزق او بود که به او صحبتهای #آقای_پناهیان را منتقل کنم.گفتم: محمد رضا ،اگر میخواهی #شهید بشی، باید خالص بشی.
🔰آخرین تماسش با #مادرش، سپرد که دعا کن شهید🌷 شوم و مادر هم به او گفته بود برای شهید شدن باید #اخلاص داشته باشی . محمد رضا در جواب به مادرش گفته بود:
"این دفعه واقعا👌 دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی به هیچ چیزی ندارم💕 ... الان دیگه سبکبار #سبکبارم
🔰"تخففوا تلحقوا...سبکبار شوید، تا برسید... #شرط_شهادت، خلاصه شده در همین جمله ✨امیرالمومنین علی علیه السلام✨ سبکبار شدن... خالص شدن...
و #شهدا این را خوب فهمیدند و عمل کردند✊
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
#شهادت_روزآخرمحرم94
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🍁🍂🍁
✍دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری، گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت که این #اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن. ارادت خاصی به اربابش امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام داشت. تاکید بسیار زیادی بر خوندن #زیارت_عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت. میگفت امکان نداره شما با #اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه.
#شهید_عباس_آسمیه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❤️ای شهید
💟قبل از ایــــــــن که من برادر یا خواهرت شوم
💟تو برادری خودت را اثبات کردی و برادرم شدی!
💟قبل از این که من به سمــــــت تو بیایم تو سمــــــــت من آمدی!
💟قبل از این که من راهم را انتــــخاب کنم تو راهـــت را انتخاب کردی!
💟می بینی همه جا و همـــــــه وقت تو قبل از من همـــــــــه کار کرده ای!
💟همــــــــه کار کرده ای که من به بی راهـــــــه نروم!
💟طوری پرواز کـــــــرده ای که اگر تا قیامت هم بگویم خوشا به حالت سیر نمی شوم!
💟برادرم تا دستم را در دست مادرم و مادرت زهـــــــرا (سلام الله علیها)
نگذاشته ای تنهایــــــــم نگذار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما #رفیق_شهید داری؟
💠 بین شهداء یک رفیق پیداکنید، بعد باهاش مناجات کنید، براش هدیه بفرستید...شهداء خیلی کارها میتونند بکنند، اصلا شهید #زنده ست.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از
Narimani-Shab 17 Ramzan1396-004.mp3
6.69M
🎵 #صوت_شهدایی
🌴پای علم یه سر افتاده
🌴جونشو واسه زینب داده
🎤🎤سید رضا #نریمانی
👈 تقدیم به #شهید_جواد_محمدی🌷
و سایر #شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
می گفت: #ستاره خفت،
بر می گردم
وقتی که سحر #شکفت،
بر می گردم
سر تا سر #خاک جبهه رو
باید گشت
دنبال #کسی که گفت:
بر می گردم
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شبـتون_شهـدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
✨﷽ بسم الله الرحمن الرحیم ﷽✨
با عرض سلام و ادب به شما خیرین محترم✋
♨️به استحضار می رساند
بمناسبت فرارسیدن ایام #دهه_اول_محرم
مراسم عزاداری🏴 اباعبدالله الحسین (ع) توسط (هیئت محبان جواد الائمه مشهد) برگزار میگردد.
♨️لذا در صورت تمایل به مشارکت در برگزاری هیئت و #اطعام 🌯عزاداران لطفا وجه هدیه خود را به شماره کارت💳👇
💳6037/7011/5677/9453
👈علیرضا دهقان بانک کشاورزی واریز نمایید.
♨️ضمنا لازم به ذکر است
چنانچه وجوهات به #حدنصاب برسد وجه باقی مانده صرف مجالس و امورات دیگر #هیئت خواهد شد.
☎️شماره ی راهنما:
09159677572
(علیرضادهقان)
📱آیدی ایتا↙️
@alireza71
#زمان:
📆 از دوشنبه(۱۹شهریور) تا جمعه(۲۹شهریور) ساعت ۲۰:۳۰
#مکان:
🚪مشهد، حجاب ۲۱، بیت شهید نظرزاده(علامت پرچم)
👈با حضور خواهران و برادران
هیئت محبان جوادالائمه(عليه السلام)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #طنز_جبهه 7⃣9⃣
💠پسر فداکار😂
🔸موقع #خواب بود كه یكى از بچه ها سراسیمه آمد تو #چادر و رو به دیگران گفت:
«بچه ها امشب #رزم_شب اشكى داریم. آماده بخوابید!»
🔹همه به هول و ولا افتادند و #پوتین به پا و لباس ها كامل سر به #بالین گذاشتند.
فقط حسین از این جریان خبر نداشت. چون از ساعتى پیش او به دست بوسى هفت پادشاه(خواب)رفته بود!
🔸نصفه نیمه هاى #شب بود كه ناگهان صداى گلوله و انفجار و برپا، برپا بلند شد.
بچه هاى آن #چادر كه آماده بودند مثل #قرقى دویدند بیرون و جلوى محوطه به صف شدند.
🔹خوشحال كه آماده بوده اند.
اما یك هو چشمشان افتاد به پاهاى شان. هیچ كدام جز حسین #پوتین به پا نداشتند!
#فرمانده رسید. با تعجب دید كه فقط یك نفر پوتین دارد. بچه ها كُپ كردند و حرفى نزدند.
🔸فرمانده گفت:
«مگر صدبار نگفتم همیشه #آماده باشید و پوتین هایتان را دم در چادر بگذارید تا تو همچین وضعیتى #گیج نشوید حالا پا به پاى ما پیاده بیایید»
🔹صبح روز بعد همه داشتند پاهایشان را مى مالیدند و #غُر مى زدند كه چطور پوتین ها از پایشان پرواز كرد.
یك هو حسین با ساده دلى گفت:
«پس شما از قصد پوتین به پا خوابیده بودید؟»
🔸همه با #حیرت سربرگرداندند طرفش و گفتیم:
«آره»
مگر خبر نداشتى كه قرار است رزم شب بزنند و ما قرار شد آماده بخوابیم؟
حسین با تعجب گفت:
«نه ، من كه نشنیدم»
🔹داد بچه ها درآمد:
- چى؟
- یعنى تو #خواب بودى آن موقع؟
- ببینم راستى فقط تو پوتین پات بود و به وضعیت ما دچار نشدى؟
- ببینم نكنه...
🔸حسین پس پسكى عقب رفت و گفت:
«راستش من نصفه شب از خواب پریدم. مى خواستم برم بیرون دیدم همه تان با پوتین خوابیده اید. #دلم_سوخت.
گفتم حتما #خسته بوده اید. آرام بندها را باز كردم و پوتین هایتان را درآوردم. بدكارى كردم؟
🔹آه از نهاد بچه ها درآمد و بعد در یك اقدام همه جانبه و هماهنگ با یك #جشن_پتوى مشتى از حسین تشكر كردند!🍂
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
7⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠براى شهيد شدن بايد شهيد زندگى كرد!
🌷خیلی کم اتّفاق می افتاد که حقوق💰 ماهیانه ی #عیسی به منزل 🏡برسد. او وقتی از #سپاه حقوق می گرفت، به سراغ مستمندانی که می شناخت، می رفت و ضمن احوالپرسی و دلجویی از آنها، #همه ی مقرّری ماهیانه اش را میان آنها تقسیم می کرد
🔰و آنگاه با دست خالی،⚡️امّا شادمان ☺️و راضی از #وظیفه ای که انجام داده بود، به خانه می آمد.علاقه ی عیسی به #انفاق و نیکوکاری آنقدر زیاد بود.
🌷از وسایل #موردنیاز خود نیز در این راه چشم می پوشید. او برای رفت و آمد به محلّ کار خود، موتوری🏍 داشت که کارهای خانه🏡 را هم با همان موتور انجام می داد.
#سردارشهيد_عيسى_خدرى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نزدیک اذان صبح بود و باید سریع یه کاری می کردیم. یکدفعه #ابراهیم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقی ها چند قدمی حرکت کرد😨.
بعد روی یه تخته سنگ به سمت قبله ستاد و با صدای بلند شروع به گفتن اذان صبح کرد. تقریبا تا آخرهای اذان را گفت.با تعجب دیدم که صدای تیراندازی عراقی ها قطع شده. ولی همون موقع یک گلوله شلیک شد💥و به ابراهیم #اصابت کرد وما هم آوردیمش عقب!
#شهید_ابراهیم_هادی
@shahidNazarzadeh