سرمه
به غیر از اشک چشمم کاری از من بر نمی آید
که از چشمه به غیر از آب چیزی در نمی آید
نمیدانم چه میخواهند از جان من این غمها
برای کشتن یک طفل که لشکر نمی آید
اگر ایمان نیاوردم گناهم پای تنهاییست
برای یک نفر بی دین که پیغمبر نمی آید
تمام زینت صاحب عزا پیراهن تیره است
به غیر از سرمه تزیینی به چشم تر نمی آید
همیشه دوستان با دست پر مهمان من هستند
برای دیدنم یک دوست بی خنجر نمی آید
گمان کردم که هر کس آدمیزاد است انسان است
نمی دانستم از هر چاه یوسف در نمی آید
#فضل_الله_مجرد
@shearvdastan
غافلی از حالِ دل، ترسم که این ویرانه را
دیگران بیصاحب انگارند و تعمیرش کنند
#صائب_تبریزی
@shearvdastan
وقتی صدایت می کنم بشنو صدایم را
آورده ام اینجا برایت گریه هایم را
آغوش بگشا برغریبی بی کس وتنها
تابشنود عالم صدای ربنایم را
آری همانم که فراری بوده ازدستت
توخوب می دانی تمام ماجرایم را
آری همانم که سراپا غرق تقصیرست
اما توپوشاندی همیشه هرخطایم را
جاماندم ازپرواز نه !اصلا زمینگیرم !
زنجیر نافرما نی ات بسته است پایم را
من دور بودم ازتو؛ترسیدم زمین خوردم
حالا که من برگشته ام داری هوایم را؟
#زهرا_نظری
@shearvdastan
ناشناسی و چنین شیفته ام ساخته ای
وای اگر باز کنی روی شناسایی را
#شهریار
@shearvdastan
ای که برداشتی از شانهی موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری
ظاهر آراستهام در هوس وصل، ولی
من پریشانتر از آنم که تو میپنداری
هرچه میخواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم اگر بگذاری
موجم و جرأت پیش آمدنم نیست، مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاری
بیسبب نیست که پنهان شدهای پشت غبار
تو هم ای آینه از دیدن من بیزاری!؟
#فاضل_نظری
@shearvdastan
من آن حکایت ِ شیرین من این روایت ِ تلخ
تو فکر میکنی این من همان من است؟ ببین!
#حسین_منزوی
@shearvdastan
هرکسی را هست صائب قبلهگاهی در جهان
برگزیدم از دو عالم من جناب عشق را...
#صائب_تبريزی
@shearvdastan
كلافه خسته و تنها در اين شبهاى تكرارى
از اين پهلو به آن پهلو ميان خواب و بيدارى
شب است و هجمه ى درد و مسكنهاى بى تاثير
من و بى خوابى و تا صبح در گير خود آزارى
نفس بى وقفه مى كوبد لگد بر سينه ى شعرم
و دارى قطره قطره از نگاهم تلخ مى بارى
چنان بر قاب افكار و خيالم نقش بستى كه
براى لحظه اى دست از سر من برنمى دارى
به روى شانه مى ريزم برايت موج گيسو را
مبادا شانه هايم را به دست باد بسپارى
زمانى عاشقم بودى ، نفس بودم براى تو
چرا ديگر نمى خواهى بگويى دوستم دارى
نمى دانم به تاكيد كدامين فصل بى مهرى
نهال عشق را در باغ دلتنگى نمى كارى
درون قبر خود هر شب ، ميان برزخم شايد
بيايى و گلى روى مزار عشق بگذارى
نبودم ، نيستم هرگز گداى عشق اما تو
هزاران " دوستت دارم" به اين عاشق بدهكارى
#طاهره_داورى
@shearvdastan
الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة
وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى
عشق آن است كه
هزار بار دوستت داشته باشم
و هربار حس كنم اولين بارى است
كه دوستت دارم!
@shearvdastan
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
#سعدی
@shearvdastan
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"
سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخاست
نفس پنج تن آل عبا بر میخاست
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:
"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟
رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب
میشود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
مسعود یوسف پور
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
@shearvdastan
ناگزیر از سفرم بی سر و سامان چون باد
به "گرفتار رهایی" نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند ؟!مگر می شود از خویش گریخت
"بال" تنها غم غربت به پرستوها داد!
اینکه "مردم" نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن ست که "یاران" ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟ بجز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
@shearvdastan
حالا هر قفلی که میخواهد به درگاه خانهات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد...
#گروس_عبدالملکیان
@shearvdastan
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
دل در آن چاه ز نخ مرد و به مویی کارش
بر نمیآوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
نیکخواه توام و روی تو، دلخواه من است
میرود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟
#سلمان_ساوجی
@shearvdastan
آیینهایم، هرچه بگویی به ما تویی
نامهربان سنگدل بیوفا تویی
آنکس که نیست جز تو کسی در دلش، منم
آنکس که برده است ز خاطر مرا تویی
ای عشق! در صحیفەی تقدیر من چرا
هر قصهایست، راوی آن ماجرا تویی
سنگم زدند خلق و تو انداختی گلی
بیگانهای میان هزار آشنا تویی
خون گریه کن به حال من ای شیشەی شراب!
تنها حریف درد من این روزها تویی
#فاضل_نظری
@shearvdastan
وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد
وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد
وقتی ظهور از چشم مردم دور مانده
وقتی نفس آلوده و مسموم باشد
وقتی کسی چشم انتظاری را بلد نیست
وقتی بشر از عاشقی محروم باشد
حق می دهم در خانه ی تاریخ ، یک زن
آوازه اش پنهان و نامعلوم باشد
حق می دهم چونانکه زهرا بود مظلوم
میراث دار فاطمه ، مظلوم باشد
اما خدا می خواست از میراث مریم
نام زنی در دفترش مرقوم باشد
اما خدا می خواست از زنهای تاریخ
با نام نرجس ، دفترش مختوم باشد
زهرا عروسش را خودش بر می گزیند
حتی اگر شهزاده ای از روم باشد
باید به چشم حضرت زهرا بیاید
در خانه ی حیدر چنین مرسوم باشد
تأثیر یُذهب ، عنکمُ الرجس است و قطعاً
نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد
اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند
تاریخ باید تا ابد محکوم باشد
فرزند او - موعود - پنهان مانده ، باید
او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد
فرزند او یک روز می آید سرانجام
روی لبش آن روز یا قیّوم باشد
آن روز ، آری دوستانش شادمانند
آن روز ، آری دشمنش مغموم باشد
محسن ناصحی
#ولادت_امام_زمان_عجل_الله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shearvdastan
آن عاشق بی قرار، بر می گردد
بعد از شب انتظار، بر می گردد
سوگند به قطره قطره اشک باران
همراه خود بهار، بر می گردد.
#معصومه_امیریان_نور
#ارسالی_شاعر_محترم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shearvdastan
ما را برای رونق بازار میخواهی
ای باغبان تاچند گل را خوار میخواهی
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت
تقویم را بیهوده در تکرار میخواهی
پاداش حرف حقزدن جز سربلندی نیست
حق با من است اما مرا بر دار میخواهی
ای دل چرا دست از سر من برنمیداری
تا کی مرا از زندگی بیزار میخواهی
ای عشق! ای سنگ صبور روزهای من!
امشب خودت هم محرم اسرار میخواهی
#فاضل_نظری
@shearvdastan
هنوز منتظرم پای دوستت دارم
اگرچه له شدهام پای دوستت دارم
نفس کشیده ام این چند سال را تنها
به احترام نفس های دوستت دارم
چقدر قامت آن قد کشیده در ذهنم
تو هم بیا به تماشای دوستت دارم
تمام دفتر من بعد از آن سخاوت سبز
غزل غزل شده معنای دوستت دارم
همیشه آخر هر نامه ساکتم کردهست
سکوت معجزه آسای دوستت دارم
بیا که با همهٔ عشق_دوستت دارم
به جان جملهٔ زیبای دوستت دارم
اگر نیامدی اما عزیز بعد از این
ردیف شعر منی جای دوستت دارم
#علی_اکبر_رشیدی
این درس را ز عشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جست و جوست
#فاضل_نظری
@shearvdastan
فرقی نمیکند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست
آیینه وار خیره به تنهایی توام
آری! سکوت سادهترین راه گفت وگوست
این درس را ز عشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جست و جوست
هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایهی شکستهدلان چیست؟ آرزوست
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست
#فاضل_نظری
@shearvdastan
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
@shearvdastan
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟
گفت: یا برقیست یا شمعیست یا پروانهای
#ابوسعید_ابوالخیر
@shearvdastan
... و ای بهانهی شیرینتر از شکرقندم
به عشق پاک کسی جز تو دل نمیبندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظهای که میگذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمیبرند و به مقصد نمیرسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانهی این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
@shearvdastan