بر بوی آن که جرعهٔ جامت به ما رسد
در مَصطَبِه دعایِ تو هر صبح و شام رفت
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود
می ده که عمر در سرِ سودای خام رفت
#نستعلیق
#چلیپا
#حافظ
#غلامحسین_امیرخانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
موعود من!
...جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
جمعه به مهربانی تو فکر میکنم
به عهد باستانی تو فکر میکنم...
بیصبرم آنچنان که به آخر نمیرسم
حس میکنم به جمعۀ دیگر نمیرسم...
گفتند: دزد آمده باز از هزارهها
خالی شدهست کاسۀ چشم ستارهها
گفتند: آب چشمۀ خورشید کم شدهست
پاییز حکم داده و گل مُتَّهم شدهست
شب، شکل دو مثلّث درهم رسیده است
اضلاع ناگزیر جهنّم رسیده است...
آواز بادهای حرامی رسیده است
پاییز، با دو کفش نظامی رسیده است
در روزنامهها خبر مرگ برگهاست
صحبت ز شکل غیر طبیعی مرگهاست
شب در تمام زاویهها پخش میشود
هی صحبت معاویهها پخش میشود...
آنان کتاب حق را تحریف میکنند
هر شعر تازهای را توقیف میکنند
یک شعر مثل اسلحهای آسمانی است
بیاعتنا به «نظم نوین جهانی» است...
شعری که مثل آدم، فریاد میزند
شعری که زخمهای تو را داد میزند...
شعری که مردگان را بیدار میکند
تاریخ آدمی را تکرار میکند
شعری که میتواند توفان بیاورد
نامه ز سرزمین شهیدان بیاورد...
آنجا که ظلم را همه واگویه میکنند
وقتی زنان افغانی مویه میکنند...
وقتی هراس مرگ به هر ثانیه بهجاست
داغ زنان کُرد «سُلیمانیه» بهجاست
آنجا که هست شهر درختان واژگون
آنجا که پر شده دل «سارایِوو» ز خون
آنجا که کودکانش محکوم مردنند
با چشمهای آبی، لبخند میزنند
بمب است بمب! بارش بمب است از آسمان
این هدیهها برای شماهاست، کودکان!...
آنجا که کودکان فلسطین نه کودکاند
حتّی تمام دخترکان بیعروسکاند
آنجا که گاز اشکآور، حرف تازه نیست
حتّی برای رد شدن از شب، اجازه نیست
هر کوچه پر شدهست ز فرمان ایستها
هر لحظه میرسد صفی از صهیونیستها...
::
در سرزمین شعله، به رسوایی آمدید
همراه تانکهای مقوّایی آمدید
سربازهایتان همه مرد مجازیاند
توپ و تفنگتان همه اسباببازیاند
ما حمله میبریم به امنیت شما
باطل شدهست برگۀ رسمیت شما...
ما شکل مرگتان را ترسیم میکنیم
ما ساعت جهان را تنظیم میکنیم
در خاک ما به جز علف هرزه نیستند
آیا در انتظار زمینلرزه نیستند؟...
ما از کتاب کهنۀ تاریخ، پر زدیم
و روی نامهای شما ضربدر زدیم
ما بر دروغهای زمان خط کشیدهایم
بر پیشفرضهای جهان خط کشیدهایم
بیهوده صلحنامه، ارسال کردهاند
آنان که خاک ما را اشغال کردهاند
ما هیچ صلحنامهای امضا نمیکنیم
ما اعتنا به نقشۀ دنیا نمیکنیم
ما نقشۀ جهان را ترسیم میکنیم
ما ساعت جهان را تنظیم میکنیم
::
یک برگ از کتاب خدا میخورد ورق
هر بار اسامی شهدا میخورد ورق
اسم شهید، مثل کلید است در جهان
تنها کلید، اسم شهید است در جهان...
خون شهید میجوشد، گرم و آتشین
آنجا که دستهایش، روییده از زمین...
این دستها چهقدر به ما پند میدهند
ما را به آسمانها پیوند میدهند
یک دست توی مشت فشردهست سنگ را
یعنی که من نیاز ندارم، تفنگ را...
امروز هر درخت، چریکیست خشمناک
که گرچه تیر خورده، نیفتاده روی خاک...
دنیا به فکر کشتن ابنزیادهاست
هر ابر، چفیهایست که بر دوش بادهاست...
آن سوی تپّه، پشت همین سیم خاردار
مانده در انتظار درختان خود، بهار...
موعود من! به رغم تمام مورّخان
تاریخ باستانی این قوم را بخوان
در مصحف بهاری تو، گل مقدّس است
چون مرکز بهار تو بیتالمقدّس است
امروز، شورش کلمات از صدای توست
در روزنامههای جهان، ردّ پای توست...
تقویم پارهپارۀ دنیا، ورقورق
نزدیک میشود به قیام بزرگ حق
او را هزار نام بخوانند اگر، یکیست
با صد گزارش متفاوت، خبر یکیست
آغاز شد نماز جهان با طلوع دین
دنیا رسیده است به «ایّاک نستعین»...
باید به ذات حق متمسّک شویم باز
گرم دعای «کن لولیّک» شویم باز...
با هر غزل نگاه سوی عرش میکنم
موعود! خاک راه تو را فرش میکنم
#محمدسعید_میرزایی
#شعر_انتظار
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ساعتهای حساس و نفسگیریست
دعا و استغاثه فراموش نشود
الیس الصبح بقریب؟
امشب شب مهم و حساسی است برای پیروزی مقاومت و مردم غزه همه این دعا را بخوانید👇👇
《 ﷽ 》
*اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ .*
🤲خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و تعدادشان را بیافزا و سلاحشان را تیز و برّا کن و اطراف و جوانبشان را محکم و نفوذناپذیر ساز و جمعشان را به هم پیوند ده و کارشان را رو به راه کن و آذوقه آنان را پیدرپی برسان و سختیهایشان را به تنهایی کارساز باش و به یاری خود نیرومندشان ساز و به شکیبایی مددشان ده و آنان را در چارهجویی، دقّت نظر عنایت کن.
فرازی از دعای ۲۷ صحیفه سجادیه
فاستقم کما امرت
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از گلستان سعدی
پابرهنه و بیپا
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده؛ مگر وقتی که پایم، برهنه مانده بود و استطاعت پایپوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق، به جای آوردم و بر بیکفشی، صبر کردم.
مرغ بریان، به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تَره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوّت نیست
شلغم پخته، مرغ بریان است
لغات:
پایپوش: کفش. استطاعت: توانایی مالی. جامع: مسجد جامع.
خوان: سفره. دستگاه: توان مالی.
کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت، ص ۱۰۷.
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آیینهای برای صداها🌹
آیینهای شدم
آیینهای برای صداها
فریاد آذرخش و گلِ سرخ
و شیههی شهابیِ تُندر
در من
به رنگ همهمه جاری است.
آیینهای شدم
آیینهای برای صداها
آن جا نگاه کن
فریاد کودکان گرسنه
در عطر اودکلن
آری، شنیدنی است، ببینید:
فریاد کودکان.
آن سو به سوگِ ساکتِ گلبرگها
وَزان
خُنیای نایِ حنجرهی خونیِ خزان.
آیینهای شدم
آیینهای برای صداها.
آیینهای برای صداها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۴۶۵ و ۴۶۶.
#شفیعی_کدکنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایت سه ماهی که در آبگیری بودند:
آورده اند که در آبگیری (از راه دور و از تعرض گذریان مصون) سه ماهی بود، دو حازم و یکی عاجز.
از قضا ، روزی دو صیاد بر آن گذشتند.
با یکدیگر میعاد نهادند که جال بیارند و هر سه را بگیرند. ماهیان این سخن بشنودند.
آن که حزم زیادت داشت و بارها دستبرد زمانهی جافی دیده بود و شوخ چشمی سپهر غدار معاینه کرده و بر بساط خرد و تجربت ثابت قدم شده، سبک، روی به کار آورد و از آن جانب که آب درآمدی، برفور بیرون رفت. در این میان صیادان برسیدند و هر دو جانب آبگیر محکم ببستند.
دیگری هم غوری داشت، نه از پیرایهی خرد عاطل بود و نه از ذخیرت تجربت بیبهر.
با خود گفت: غفلت کردم و فرجام کار غافلان چنین باشد، و اکنون وقت حیلت است؛ هر چند تدبیر در هنگام بلافایدهی بیشتر ندهد، و از ثمرات رای در وقت آفت تمتع زیادت نتوان یافت، و با این همه، عاقل از منافع دانش هرگز نومید نگردد و در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند.
وقت ثبات مردان و روز مکر خردمندان است. پس خویشتن مرده ساخت و بر روی آب، سِتان می رفت.
صیّاد او را بر داشت و چون صورت شد که مرده است، بینداخت.
به حیلت خویشتن در جوی افگند و جان سلامت ببرد.
و آن که غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود، حیران و سرگردان و مدهوش و پایکشان چپ و راست میرفت و در فراز و نشیب میدوید تا گرفتار شد.
#کلیله_و_دمنه
#ابوالمعالی_نصراللهمنشی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
توضیحات:
آبگیر: برکه.
تعرض: مزاحمت،آزار و اذیت.
گذریان: رهگذران، عابران.
مصون: محفوظ، ایمن.
حازم : دوراندیش.
میعاد نهادن: قرار گذاشتن.
جال: دام.
حزم: دوراندیشی، احتیاط.
دستبرد: مالش، ضرب دست.
جافی: ستمگر، جفاکننده.
شوخچشمی: بیشرمی، گستاخی.
غدّار: مکّار.
معاینه کردن: به چشم دیدن.
سبک: سریع، شتابان
درآمدی: وارد میشد
برفور: فوری، بلافاصله
غور: تفکر و تدبیر
پیرایه: زینت و زیور.
عاطل: خالی، بیزیور.
تمتّع: بهره بردن، برخورداری.
مکاید: جمع مَکیدَت، حیلهها، بداندیشیها.
صواب: مصلحت، درست
ثَبات: پایداری، دوام.
خویشتن مرده ساختن:خود را به مردن زدن.
سِتان: بر پشت خوابیده.
صورت شدن: تصوّر شدن، پنداشته شدن.
مدهوش: متحیّر، سرگردان.
پایکشان: رفتن با کُندی، عاجزانه رفتن.
شرح کلیله و دمنه، دکتر برزگر خالقی و کرباسی، چاپ سوم، زوّار، ۱۳۹۹، ص ۷۲.
#کلیله_و_دمنه
#ابولمعالی_نصراللهمنشی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
4_5863718321500721240.mp3
6.07M
«ما لا یُحکی، یُبکی»
آنچه گفته نمیشود، اشک میشود...
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
حکایت سه ماهی که در آبگیری بودند: آورده اند که در آبگیری (از راه دور و از تعرض گذریان مصون) سه ماهی
این متنهایی که از شاهکارهای #نثر_فارسی در کانال میبینید، زحمت خانم مرادخانی است.
و الا این روزها من ابوالمشغله ام!!!
ممنون خانم مرادخانی بابت حسن انتخابتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت سالگرد ستاره درخشان شعر معاصر
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی مرحوم #قیصر_امینپور در محضر رهبر انقلاب.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت #قیصر_امینپور
بسم الله الرحمن الرحیم
با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانهی انقلاب دكتر قیصر امینپور را دریافت كردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همهی اصحاب شعر و ادب، خسارتبار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قلههای این هنر بزرگ پیش میرفت.
درگذشت او آرزوهائی را خاك كرد، ولی راه فتح قلهها را امید است دوستان و یاران نزدیك و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویشهای زیبا و مبارك انقلاب در عرصهی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوهی این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. خداوند پاداش خوبیهای او را امروز كه بیش از گذشته به آن نیازمند است، با كَرَم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خویش بگیرد. به خاندان و بازماندگان و دوستان و شاگردان آن عزیز صمیمانه تسلیت میگویم.
سیّدعلی خامنهای 9/ آبان/1386
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
با جستجوی #قیصر_امینپور
تعدادی دیگر از آثار او را در کانال ببینید
04 Doostet Daram (128).mp3
3.58M
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یك دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امینپور
#علیرضا_قربانی
#تصنیف
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۱۱.mp3
11.23M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۱۱
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
💥قرآن به کرّات از گروهی به نام "غافلین" یاد میکند!
- غافلین چه کسانی هستند؟
- چه ویژگیهایی دارند؟
- چقدر این ویژگیها در من نیز وجود دارد؟
- سرانجامِ "غافلین" چیست؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast