eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
621 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
غم‌نامه‌ی لاله‌های خونین بال است هم‌بغض غدیر و کوچه و گودال است از نور و امید و روشنی می‌گوید شرح غم عشق «منتهی الآمال» است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت به ذهنم باز شعر محتشم ریخت صدای سیلی آمد، زن زمین خورد به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت زنی دیدم، دلِ گم‌گشته‌ای داشت گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت در این غم، از غیوری دم گرفتم: «صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟ مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟ زمین لرزید، آه! آوار، هاوار! به روی خاک‌ها خرمای بم ریخت زبانم لال شد از داغ کرمان دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت: ببین که تیغ کج باز،‌ ای علمدار! چه سرهایی به پای این علم ریخت به‌پا خیز،‌ ای عموی اهل ایران! حرامی بعد تو دور حرم ریخت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹به پاس این ‌همه آلاله...🔹 گل سپیدِ همیشه‌بهار! می‌آیی برای رونق این لاله‌زار می‌آیی هنوز نبض دلم این سؤال را دارد که با شروع کدامین بهار می‌آیی؟ به پاس این‌ همه آلاله هم شده، بی‌شک به شهر مردم چشم‌انتظار می‌آیی سپیده سر زده، ای آفتاب من پس کی به چشم‌روشنی این دیار می‌آیی؟ اگرچه سخت ز تو دور مانده‌ایم اما دلم خوش است که با ما کنار می‌آیی و در سپیدۀ یک جمعۀ سراسر نور به اذن حضرت پروردگار می‌آیی شکوه رزم علی را ندیده‌ام اما شنیده‌ام که تو با ذوالفقار می‌آیی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با من بگو از داغ‌های بی‌شمارت از لاله‌های پرپر روی مزارت رگباری از سنگ ستم باریده انگار بر سینه‌ی آیینه‌های بی‌غبارت صد دانه شد پاشید پیکرها به هرجا وقتی خزان زد بر دل باغ انارت دیشب پرستوی میان خواب می‌دید در آسمان‌ها آشیان دارد کنارت قالی سرخی پهن شد از خون گل‌ها در زیر پای زائران داغدارت موجی که می‌آمد به سوی تو پریشان آرام می‌گیرد به زودی در جوارت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در مرام عاشقان، زندگی، فرصت دفاع از حق است و به ظاهر غوغای مبارزه(هدم دشمن و کشته‌شدن). رقابت بر سر عبودیت است و "زیر شمشیر غمش رقص‌کنان" رفتن؛ از معشوق دم زدن و به او پیوستن. مهم این است کجای این مبارزه‌ای؟ حماسه را می‌شناسی یا نه؟ شروع حماسه، شناخت طاغوت است؛ اوج مبارزه، هدف گرفتن دشمن و پایانش پیروزی است؛ چه شهادت باشد، چه نباشد! آری، در مرام عاشقان، میدان رزم، عرصه مرگ نیست‌؛ فرصت دفاع از حق است. مهم این است که در کهکشان «حیات طیبه» سیر کنی.... شهادت یکی از هنرهای مردان خداست و عاشقان، گاه در جنگ رویاروی شهید می‌شوند و گاه در تب «یالیتنا معکم» به «فوزا عظیما» می‌رسند... چه بیچاره‌اند، آنان که در لابلای پیله تردید زیستند و از پروانگی جا ماندند. کل ارض کربلا... کرمان این روزها کربلاست و ما برای چندمین بار دیدیم و باور نکردیم، همه‌جا قرارگاه شهادت و میقات وصال است؛ مهم این است، مسیر کربلایی شدن را یافته باشیم و خود را به کربلا برسانیم دریغا که بجای عبور از خیابان‌های منتهی به گلزار شهدا، در مه‌آلود جاده‌ها و تونل‌های تاریک، سردرگم ماندیم و نپرسیدیم: راه بهشت از کدام سوست؟ جنگ حق و باطل است و باطل با علم‌های خوش‌نقش یهود و کافر و منافق به میدان آمده است. مهم این است شباهت منافق با مؤمن تو را گمراه نکند. کربلا و کربلاها سرزمین خاطره‌اند و کرمان، امروز کربلاست و سرزمینی شده است پر از خاطرات کربلایی‌شدن‌ها. کربلا، مقصد عاشقان است و باید همه سوی دیار عاشقان به کربلا برویم. اما کدام کربلا موعد شهادت ماست؟ مسیر کربلایی‌شدن را گم نکنیم. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جناس مرکب: جناسی است که یکی از دو رکن جناس، ساده(یک واژه) و دیگری حداقل دو واژه‌ی معنادار باشد. مفهوم مرکب اینجا "ترکیب" یا به قول زبانشناسان "گروه" است. مثلا زان شده در پیش شاهان دورباش کی شده در پیش شاهان دور باش دورباش اول یک اسم است در معنی نوعی نگهبان که مردم را از شاه دور می‌کرده یا نوعی نیزه‌ی دوسر، (درسته یک اسم مرکبه ولی یک واژه محسوب میشه) و دیگری مسند و فعل ربطی است: دور باش یا: هر خم زلف پریشان تو زندان دلی است تا نگویی که اسیران کمند تو کمند! اولی در معنی ریسمان دومی "کم هستند" حالا این جناس مرکب هم در زیر مجموعه خود انواعی دارد مثلا مرفو و ملفق و ... که بنا ندارم وارد این جزئیات بشم. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
برای دوستان ارشد به بالا، این جدول هم جالب و قابل تامل است.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تاریخ تشیع سند فریادش تا هیچ زمان نمی‌بریم از یادش بس بود برایش؛ اگر از «شیخ مفید» می‌ماند فقط کتاب «الارشاد»ش الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۶۴.mp3
9.22M
|سلسله‌ی موی دوست، حلقه‌ی دام بلاست، هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست!| ✦ تمام هنرمندیِ یک انسان، در همین یک مقطع است؛ ↓ شکار کردنِ خدا، - در مصائب/ - در سختی‌ها / - در شرایطی که دقیقاً مخالف میل او، آسایش و رفاه اوست ... اصلاً عبارت "شکار کردن خدا" یعنی چه؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه‌سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده‌ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده‌ای من ز جهان بریده‌ام تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده‌ام یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده‌ام 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Alireza Ghorbani - Dar Zolfe To (Ft Hesam Naseri) [128].mp3
4.25M
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را در شهر به بدنامی افسانه کند ما را بهر تو ز عقل و دین، بیگانه شدم آری ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد زلفت به سر یک مو، در شانه کند ما را زان سلسله گیسو، منشور نجاتم ده زان پیش که زنجیرت، دیوانه کند ما را زین‌گونه ضعیف ار من در زلف تو آویزم مشاطه به جای مو در شانه کند ما را من می زده‌ی دوشم، شاید که خیال تو امروز به یک ساغر مستانه کند ما را چون شمع بتان گشتی، پیش آی که تا خسرو بر آتش روی تو پروانه کند ما را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخنی از گلستان سعدی دو کس را حسرت، از دل نرود و پای تَغابُن از گِل برنیاید: تاجر کشتی شکسته و وارث با قَلندران نشسته. پیش درویشان، بُوَد خونت مُباح گر نباشد در میان مالت، سَبیل یا مرو با یارِ اَزرَق‌ پیرهن یا بکَش بر خان و مان، انگشتِ نیل دوستی با پیلبانان یا مکن یا طلب کن خانه‌ای درخوردِ پیل لغات: تغابن: زیان‌زدگی، ضرر برنیاید: بیرون نمی‌آید قلندر: شخص بی‌قید مباح: روا، حلال سبیل: هر چه در راه خدا، در دسترس همگان گذاشته شود ازرق‌ پیرهن: کبود لباس که نشان قلندری است نیل: گیاهی که از برگ آن، رنگ آبی گیرند. انگشت نیل بر خان و مان کشیدن: کنایه از قبول فقر و رسوایی قلندرانه و ملامت درخورد: سزاوار، شایسته‌ کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۸۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گر رهرو جاده‌های فقهی امروز بر هرچه چراغ رهگشا چشم بدوز! باز است هزار منظره‌ حکم خدا از پنجره‌ی «وسائل الشیعه» هنوز وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۶۵.mp3
11.5M
چرا بعضی‌ها تا با دین آشنا می‌شوند؛ بسرعت رشد می‌کنند و گوی سبقت را از خواص و سابقه‌داران می‌ربایند و تا مقام "عند ربهم یرزقون" اوج می‌گیرند! و بعضی‌ها، از نظر علمی تا مرجعیت هم رشد می‌کنند ولی قدرت و نورانیتی در باطن‌ ندارند؟ ✖️ اصلی‌ترین دارایی قلب چیست؟ ✖️ چه کسانی اهل سرعت و قدرت در مسیر کسب دارایی قلب هستند؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا