eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
621 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ تشیع سند فریادش تا هیچ زمان نمی‌بریم از یادش بس بود برایش؛ اگر از «شیخ مفید» می‌ماند فقط کتاب «الارشاد»ش الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۶۴.mp3
9.22M
|سلسله‌ی موی دوست، حلقه‌ی دام بلاست، هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست!| ✦ تمام هنرمندیِ یک انسان، در همین یک مقطع است؛ ↓ شکار کردنِ خدا، - در مصائب/ - در سختی‌ها / - در شرایطی که دقیقاً مخالف میل او، آسایش و رفاه اوست ... اصلاً عبارت "شکار کردن خدا" یعنی چه؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه‌سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده‌ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده‌ای من ز جهان بریده‌ام تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده‌ام یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده‌ام 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Alireza Ghorbani - Dar Zolfe To (Ft Hesam Naseri) [128].mp3
4.25M
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را در شهر به بدنامی افسانه کند ما را بهر تو ز عقل و دین، بیگانه شدم آری ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد زلفت به سر یک مو، در شانه کند ما را زان سلسله گیسو، منشور نجاتم ده زان پیش که زنجیرت، دیوانه کند ما را زین‌گونه ضعیف ار من در زلف تو آویزم مشاطه به جای مو در شانه کند ما را من می زده‌ی دوشم، شاید که خیال تو امروز به یک ساغر مستانه کند ما را چون شمع بتان گشتی، پیش آی که تا خسرو بر آتش روی تو پروانه کند ما را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخنی از گلستان سعدی دو کس را حسرت، از دل نرود و پای تَغابُن از گِل برنیاید: تاجر کشتی شکسته و وارث با قَلندران نشسته. پیش درویشان، بُوَد خونت مُباح گر نباشد در میان مالت، سَبیل یا مرو با یارِ اَزرَق‌ پیرهن یا بکَش بر خان و مان، انگشتِ نیل دوستی با پیلبانان یا مکن یا طلب کن خانه‌ای درخوردِ پیل لغات: تغابن: زیان‌زدگی، ضرر برنیاید: بیرون نمی‌آید قلندر: شخص بی‌قید مباح: روا، حلال سبیل: هر چه در راه خدا، در دسترس همگان گذاشته شود ازرق‌ پیرهن: کبود لباس که نشان قلندری است نیل: گیاهی که از برگ آن، رنگ آبی گیرند. انگشت نیل بر خان و مان کشیدن: کنایه از قبول فقر و رسوایی قلندرانه و ملامت درخورد: سزاوار، شایسته‌ کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۸۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گر رهرو جاده‌های فقهی امروز بر هرچه چراغ رهگشا چشم بدوز! باز است هزار منظره‌ حکم خدا از پنجره‌ی «وسائل الشیعه» هنوز وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۶۵.mp3
11.5M
چرا بعضی‌ها تا با دین آشنا می‌شوند؛ بسرعت رشد می‌کنند و گوی سبقت را از خواص و سابقه‌داران می‌ربایند و تا مقام "عند ربهم یرزقون" اوج می‌گیرند! و بعضی‌ها، از نظر علمی تا مرجعیت هم رشد می‌کنند ولی قدرت و نورانیتی در باطن‌ ندارند؟ ✖️ اصلی‌ترین دارایی قلب چیست؟ ✖️ چه کسانی اهل سرعت و قدرت در مسیر کسب دارایی قلب هستند؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بمناسبت ۱۷ دی روز بزرگ‌داشت خواجوی کرمانی، عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم هجری⚘⚘⚘ کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی‌بن محمود، معروف به خواجوی کرمانی و متخلص به خواجو (۶۸۹–۷۵۲ هجری قمری) در اواخر سدهٔ هفتم هجری در کرمان زاده شد. خواجوی کرمانی القابی چون: نخل‌بند شاعران، خلاق المعانی و ملک الفضلا داشته‌است. او در نیمهٔ سدهٔ هشتم هجری در شهر شیراز درگذشت و در تنگ الله اکبر این شهر نزدیک رکناباد به خاک سپرده شد شعر خواجوی کرمانی شعری عرفانی است. مضامین عرفانی در غزلیات وی صریحاً بیان می‌شود امّا در این اشعار که بر شاعران بعدی خود مانند حافظ تأثیرگذار هم بوده مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها از موارد قابل ذکر است. او در شعر به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی نیز سعی داشته به تقلید از فردوسی حماسه‌سرایی داشته باشد. خواجو را وابسته به سلسلهٔ مرشدیه می‌دانند. در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به‌طوری‌که گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجو و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. خواجو از بزرگان صوفیه قرن هشتم و اهل تصوف و عرفان (وحدت وجودی) است. دیوان: شامل غزل، قصیده، مسمط، ترکیب‌بند،  ترجیع‌بند، رباعی، قطعه و مستزاد که بر روی هم به دو بخش صنایع‌الکمال و بدایع‌الجمال تقسیم می‌شود. پنج مثنوی؛ در وزن‌های گوناگون با این نام‌ها دارد: همای و همایون، گل و نوروز، روضةالانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه. این پنج مثنوی بر روی هم خمسهٔ خواجو را تشکیل می دهد. آثار منثور خواجوی کرمانی رساله‌های چهارگانه‌ای است، با نثری مسجّع و مصنوع، و بسیار بیش از شعر او آراسته به آیات قرآنی، بدین ترتیب‌اند: سراجیّه، شمس و سحاب، شمع و شمشیر نمد و بوریا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بر گردش چرخ، چون نمی‌باشد دست دل در بد و نیک دهر، چون باید بست؟ این محنت و غم که هست، پندار که نیست وین عیش و طرب که نیست، انگار که هست تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح‌الله صفا، ج ۳، بخش ۲، ص ۹۱۴. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
از زلف تو سودائی و شیدا دل ما در کوی غمت ساخته مأوا دل ما چون غرقه دریای حقیقت گشتیم عالم همه قطره گشت و دریا دل ما 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای آنک دل از مهر رخت جان نبرد دانی که چه بر من از غمت می‌گذرد من نیستم آنکه ناظر روی توام در دیده من کسیست کو می‌نگرد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با عشق کسی که زندگی را سر کرد دنیای حقیر خویش را محشر کرد هم‌سفره و هم‌پیاله شد با فقها! هرکس که «چهل حدیث» را از بر کرد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۶۶.mp3
11.46M
یک راه میانبر، هست برای اینکه : ۱ـ از مدت عمرمان، حداکثری‌ترین استفاده را در کسب قدرت باطنی، ببریم! ۲ـ اتلاف زحمت، زمان و انرژی در مسیر تشبّه به الله، نداشته باشیم! ۳ـ شیرینی این مسیر، بر تمام مصائبش غلبه کند، و ما هم "ما رأیت الّا جمیلا" را در جان خود ببینیم. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای عشق خورشید سحرگه که به عالم تابید در رهگذرش، ذرّه‌ی کوچک را دید کز خاک به افلاک، شتابان می‌گفت: ای عشق، مدد کن که رَوَم تا خورشید همچنان از عشق، مجموعه شعر حسین منزوی، ص ۱۷۲. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔴 ناصرخسرو قبادیانی ناشناس وارد نیشابور شد. به دکّان پینه‌دوزی رفت تا وصله‌ای به پای‌افزارش زند. ناگهان سروصدایی از گوشه‌ای از بازار برخاست. پینه‌دوز کارش را رها کرد و ناصرخسرو را به انتظار گذاشت و به تماشای غوغا رفت. ساعتی بعد که برگشت، لختی گوشت خونین بر سر درفش پینه‌دوزیش بود. ناصرخسرو سؤال کرد: چه خبر بود؟ گفت: در مدرسه انتهای بازار، ملحدی پیدا شده و به شعری از ناصرخسرو فلان‌ فلان‌شده استناد کرده بود که علما فتوای قتلش را دادند و خلایق تکه‌تکه‌اش کردند. هر کس به نیّت ثواب، زخمی زد و پاره‌‌ای از بدنش را جدا کرد، دریغا که نصیب من همین‌قدر شد. ناصرخسرو چون این شنید کفشش را از دست پینه‌دوز قاپید و گفت: برادر کفشم را بده. من حاضر نیستم در شهری که نام ناصرخسرو ملعون برده می‌شود لحظه‌ای درنگ کنم! این بگفت و به راه افتاد. پینه‌دوز=کفاش پای‌افزار= کفش غوغا= سرو صدا لَختی= اندکی ملحد=کافر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast