ای عشق
خورشید سحرگه که به عالم تابید
در رهگذرش، ذرّهی کوچک را دید
کز خاک به افلاک، شتابان میگفت:
ای عشق، مدد کن که رَوَم تا خورشید
همچنان از عشق، مجموعه شعر حسین منزوی، ص ۱۷۲.
#حسین_منزوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔴 ناصرخسرو قبادیانی ناشناس وارد نیشابور شد. به دکّان پینهدوزی رفت تا وصلهای به پایافزارش زند.
ناگهان سروصدایی از گوشهای از بازار برخاست. پینهدوز کارش را رها کرد و ناصرخسرو را به انتظار گذاشت و به تماشای غوغا رفت. ساعتی بعد که برگشت، لختی گوشت خونین بر سر درفش پینهدوزیش بود.
ناصرخسرو سؤال کرد: چه خبر بود؟ گفت: در مدرسه انتهای بازار، ملحدی پیدا شده و به شعری از ناصرخسرو فلان فلانشده استناد کرده بود که علما فتوای قتلش را دادند و خلایق تکهتکهاش کردند. هر کس به نیّت ثواب، زخمی زد و پارهای از بدنش را جدا کرد، دریغا که نصیب من همینقدر شد.
ناصرخسرو چون این شنید کفشش را از دست پینهدوز قاپید و گفت: برادر کفشم را بده. من حاضر نیستم در شهری که نام ناصرخسرو ملعون برده میشود لحظهای درنگ کنم! این بگفت و به راه افتاد.
پینهدوز=کفاش
پایافزار= کفش
غوغا= سرو صدا
لَختی= اندکی
ملحد=کافر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دویدم خانه را اینبار با چشم
گذشت از قید دنیا بیهوا چشم
گشودم باز هم «تهذیب الاحکام»
به روی نَفْس بستم بیصدا چشم
#تهذیب_الاحکام
#شیخ_طوسی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶۷.mp3
10.26M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۷
#استاد_شجاعی
#استاد_عابدینی
محبتها دو دستهاند:
۱ـ محبتهایی که محورشان بخش انسانی وجود ما هستند.
۲ـ محبتهایی که محورشان بخش حیوانی وجود ما هستند.
✖️ تفاوت این دو نوع محبت چیست؟
✖️ چگونه میتوانم جنس محبتهایم را تشخیص دهم؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت
سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز
تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶۸.mp3
9.38M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۸
#مقام_معظم_رهبری
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
▪️ سؤالهای آخرت، نه شفاهی است و نه کتبی!
بلکه تکوینی است!
تمام سیستم محاسبه آخرت، ماییم!
نَفْسِ ما، با تمام حقیقت خود، ظهور مییابد!
_ یعنی چگونه؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک رباعی از فخرالدین عراقی، شاعر و عارف قرن هفتم هجری
دل در طلبت، هر دو جهان میبازد
وز هر دو جهان، سود و زیان میبازد
مانندهی پروانه که بر شمع زند
بر عین تو، جان خود چنان میبازد
رباعینامه، فرزانه محمودزاده، ص ۶۶.
#فخرالدین_عراقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
خانهی کوچک
شنیدم که صاحبدلی نیکمرد
یکی خانه بر قامت خویش کرد
کسی گفت: میدانمت دسترس
کزین خانه بهتر کنی، گفت: بس
چه میخواهم از طارَم افراشتن؟
همینم بس از بهرِ بگذاشتن
مکن خانه بر راه سیل، ای غلام
که کس را نگشت این عمارت، تمام
نه از معرفت باشد و عقل و رای
که بر ره کند کاروانی، سرای
لغات:
طارم: خانهی چوبین، خانه
کاروانی: ی آن، مفهوم نسبت را میرساند: منسوب به کاروان، اهل کاروان، مسافر
سرای: خانه
کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۹.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶۹.mp3
11.23M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۹
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
قلب
قلب
⚡️فقط قلب شما، آینه درون شماست!
نه نیاز به چشم برزخی هست،
نه نیاز به رؤیاهای صادقه!
ـ شعاع دایره محبت قلبی شما، تا کجا امتداد دارد؟
در حد خانواده؟ / در حد فامیل / در حد دوستان / در حد تمام مردم شهر / در حد ...؟
ـ چند نفر هستند که دلتان نمیخواهد آنها را ببینید، یا از برقراری رابطه با آنها طفره میروید؟
✔ صادقانه پاسخ بدهید، و سپس این پادکست را گوش کنید.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم
چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم
چو لاله لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در چشم سفید آینه مات شدم
مانند خسی در دل میقات شدم
دادند سلام اهلبیت از هر سو
تا زائر «کامل الزیارات» شدم
#کامل_الزیارات
#ابن_قولویه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۷٠.mp3
12.05M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۷۰
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
✖️ محبت ما به آدمهای مختلف، با چه عواملی تغییر میکند؟
✖️ آیا ما فقــط کسانی را میپذیریم و دوست داریم که مثل ما فکر میکنند و همراه و همفکرمان هستند؟
← یا اینکه صرفاً بخاطر اینکه کسی مومن است قلبش با خداست، او را با همه نواقصش میپذیریم و کنار میآییم؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوباره پشت سرم پر از هوای تو بود، کسی نبود ولی صدا صدای تو بود!
#یاد_شهدا
#کرمان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🍂
شاید ساعت از دستم در برود و ۱:۲۰ را از دست بدهم اما غم دلتنگی برای تو از من جدا نمی شود...
#شبهای_جمعه
#سردار_سلیمانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ور مرا بی یار باید زیستن
زندگانی کاش یارب نیستی
#دقیقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
💚باز از پیِ جمعه، جمعهها میگذرد
افسوس! که عمر، بیشما میگذرد
در یادِ تو بوده، بیقرارت همهایم
جانا تو ببین، به دل چهها میگذرد
☘اَللّهُمَّ عَجِّل لِوََلیِّکَ الفَرَج☘
"عباساشرفیپویا"
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚
کودک پدرمُرده
کودکی در پیش تابوت پدر
زار مینالید و برمیکوفت سر
کِای پدر، آخر کجایت میبرند؟
تا تو را در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهی تنگ و زَحیر
نی در او قالی و نه در وی حصیر
نیچراغی در شب و نه روز، نان
نه در او بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور، نی بر بام، راه
نی یکی همسایه کاو باشد پناه
چشم تو که بوسهگاه خلق بود
چون شود در خانهی کور و کبود؟...
گفت جوحی با پدر ای ارجمند
واللَّه این را خانهی ما میبرند...
لغات:
زحیر: پر رنج و سختی
معمور: جای سکونت
کور و کبود: تیره و تار
جوحی: یکی از نکتهسنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی میزد
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast