یک رباعی از فخرالدین عراقی، شاعر و عارف قرن هفتم هجری
دل در طلبت، هر دو جهان میبازد
وز هر دو جهان، سود و زیان میبازد
مانندهی پروانه که بر شمع زند
بر عین تو، جان خود چنان میبازد
رباعینامه، فرزانه محمودزاده، ص ۶۶.
#فخرالدین_عراقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
خانهی کوچک
شنیدم که صاحبدلی نیکمرد
یکی خانه بر قامت خویش کرد
کسی گفت: میدانمت دسترس
کزین خانه بهتر کنی، گفت: بس
چه میخواهم از طارَم افراشتن؟
همینم بس از بهرِ بگذاشتن
مکن خانه بر راه سیل، ای غلام
که کس را نگشت این عمارت، تمام
نه از معرفت باشد و عقل و رای
که بر ره کند کاروانی، سرای
لغات:
طارم: خانهی چوبین، خانه
کاروانی: ی آن، مفهوم نسبت را میرساند: منسوب به کاروان، اهل کاروان، مسافر
سرای: خانه
کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۹.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶۹.mp3
11.23M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۹
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
قلب
قلب
⚡️فقط قلب شما، آینه درون شماست!
نه نیاز به چشم برزخی هست،
نه نیاز به رؤیاهای صادقه!
ـ شعاع دایره محبت قلبی شما، تا کجا امتداد دارد؟
در حد خانواده؟ / در حد فامیل / در حد دوستان / در حد تمام مردم شهر / در حد ...؟
ـ چند نفر هستند که دلتان نمیخواهد آنها را ببینید، یا از برقراری رابطه با آنها طفره میروید؟
✔ صادقانه پاسخ بدهید، و سپس این پادکست را گوش کنید.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همیگذرد روزگار مسکینم؟
من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمعْ پیش بالینم
ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم
نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم
بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم
چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم
چو لاله لال بکردی زبان تحسینم
مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو میکشی به سر پنجهٔ نگارینم
چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در چشم سفید آینه مات شدم
مانند خسی در دل میقات شدم
دادند سلام اهلبیت از هر سو
تا زائر «کامل الزیارات» شدم
#کامل_الزیارات
#ابن_قولویه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۷٠.mp3
12.05M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۷۰
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
✖️ محبت ما به آدمهای مختلف، با چه عواملی تغییر میکند؟
✖️ آیا ما فقــط کسانی را میپذیریم و دوست داریم که مثل ما فکر میکنند و همراه و همفکرمان هستند؟
← یا اینکه صرفاً بخاطر اینکه کسی مومن است قلبش با خداست، او را با همه نواقصش میپذیریم و کنار میآییم؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوباره پشت سرم پر از هوای تو بود، کسی نبود ولی صدا صدای تو بود!
#یاد_شهدا
#کرمان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🍂
شاید ساعت از دستم در برود و ۱:۲۰ را از دست بدهم اما غم دلتنگی برای تو از من جدا نمی شود...
#شبهای_جمعه
#سردار_سلیمانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ور مرا بی یار باید زیستن
زندگانی کاش یارب نیستی
#دقیقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
💚باز از پیِ جمعه، جمعهها میگذرد
افسوس! که عمر، بیشما میگذرد
در یادِ تو بوده، بیقرارت همهایم
جانا تو ببین، به دل چهها میگذرد
☘اَللّهُمَّ عَجِّل لِوََلیِّکَ الفَرَج☘
"عباساشرفیپویا"
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚
کودک پدرمُرده
کودکی در پیش تابوت پدر
زار مینالید و برمیکوفت سر
کِای پدر، آخر کجایت میبرند؟
تا تو را در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهی تنگ و زَحیر
نی در او قالی و نه در وی حصیر
نیچراغی در شب و نه روز، نان
نه در او بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور، نی بر بام، راه
نی یکی همسایه کاو باشد پناه
چشم تو که بوسهگاه خلق بود
چون شود در خانهی کور و کبود؟...
گفت جوحی با پدر ای ارجمند
واللَّه این را خانهی ما میبرند...
لغات:
زحیر: پر رنج و سختی
معمور: جای سکونت
کور و کبود: تیره و تار
جوحی: یکی از نکتهسنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی میزد
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خبر کن هم زمین را هم زمان را
بیاور عاشقان ندبه خوان را
که در هر سطر «مکیال المکارم»
اشاراتیست؛ باید خواند آن را
#مکیال_المکارم
#موسوی_اصفهانی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
1069817603_958600323.mp3
3.61M
آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند
بر جایِ بدکاری چو من، یک دَم نکوکاری کند
اول به بانگِ نای و نی، آرد به دل پیغامِ وی
وانگه به یک پیمانه مِی، با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او، کامِ دلم نَگْشود از او
نومید نتْوان بود از او، باشد که دلداری کند
گفتم گره نَگْشودهام، زان طُرِّه تا من بودهام
گفتا مَنَش فرمودهام، تا با تو طَرّاری کند
پشمینهپوشِ تندخو، از عشق نشنیدهاست بو
از مَستیَش رمزی بگو، تا تَرکِ هشیاری کند
چون من گدایِ بینشان، مشکل بُوَد یاری چُنان
سلطان کجا عیشِ نهان، با رندِ بازاری کند؟
زان طُرِّهٔ پُرپیچ و خَم، سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم، هر کس که عیّاری کند؟
شد لشکرِ غم بی عدد، از بخت میخواهم مدد
تا فخرِ دین عَبدُالصَّمَد، باشد که غمخواری کند
با چشمِ پُرنیرنگِ او، حافظ مکن آهنگِ او
کان طُرِّهٔ شبرنگِ او، بسیار طَرّاری کند
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست
جز چشم دل که محو تماشای دیگر است
این نُه صدف ز گوهر آزادگی تهی است
و آن گوهر یگانه به دریای دیگر است
در ساغر طرب می اندیشهسوز نیست
تسکین ما ز جرعهٔ مینای دیگر است
امروز میخوری غم فردا و همچنان
فردا به خاطرت غم فردای دیگر است
گر خلق را بود سر سودای مال و جاه
آزاده مرد را سر و سودای دیگر است
دیشب دلم به جلوهٔ مستانهای ربود
امشب پی ربودن دلهای دیگر است
غمخانهایست وادی کون و مکان رهی
آسودگی اگر طلبی، جای دیگر است
#رهی_معیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد، صبح دلتنگی بخیر!
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل، بود فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود
عقل منطق داشت، حرفش را به کرسی مینشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود
حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیام؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
#فاضل_نظری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گرچه با این شیوه جای آشتی نگذاشتی
دوستت دارم به صلح و جنگ و قهر و آشتی
فاصله از هر گره کوتاه خواهد شد اگر
قهر هم با تو خوش است امّا برای آشتی
با که خواهی باز کرد این در که بر من بستهای؟
بر که خواهی بست دل را، چون ز من برداشتی؟
تو همان بودی که میپنداشتم، میخواستم
گرچه شاید من نبودم آن که میپنداشتی
آه میبخشی که چندی در گمانت داشتم
من نبودم آن که چشم دل به راهش داشتی
من بَدم آری تو امّا خرمنت توفان مباد
کاشکی زان باد بدبینی که در خود کاشتی
کوهواری باید اکنون بوده باشد در دلت
بس که غم بر رنج و حسرت بر ملال انباشی
بس که چشمانت فریبت داد و وهمت راه زد
بلکه گاهی چشمهای را هم سراب انگاشتی
قبله دیگر کن، گشایش شاید از این سوست: عشق!
ای که جز نفرت نماز دیگری نگزاشتی
#حسین_منزوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از تلک الایام
#یا_من_یعطی_من_لم_یسئله_و_من_لم_یعرفه…
از امشب
یک نفر پشت در خانه هایمان نان و خرما می گذارد…
یک نفر که نمی شناسیمش…
#حتی_بیشتر
@telkalayyam