eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
532 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
682 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از گلستان سعدی اعرابیی را دیدم که پسر را همی‌گفت یا بُنَّی اِنَّک مسئولٌ یومَ القیامةِ ماذا اکتَسَبتَ و لا یُقالُ بمن انتسبتَ. یعنی تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست. جامه کعبه را که می بوسند او نه از کرم پیله نامی شد با عزیزی نشست روزی چند لاجرم همچنو گرامی شد گلستان سعدی، باب هفتم در تأثیر تربیت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شرح یک رباعی از مولانا امشب که گشاده‌ست صنم با ما راز ای شب، چه شبی که عمر تو باد دراز زاغانِ سیه، امشب اندر طربند با بازِ سفید، جان شده در پرواز این صنمی که می‌فرماید، بت و پیر همه‌ی عارفان و عاشقان، حضرت مرتضی(ع) است. همان که سِرّ خداست و اغلب مردمان، از حقیقت او بی‌خبرند... مولانا می‌فرماید: امشب که صنم عارفان و عاشقان، ما را نعمت دیدار مرحمت فرموده است و با ما راز می‌گوید، ای شب، چه قدر تو عزیزی، عمرت دراز باد. در بیت دوم می‌فرماید: امشب دنیاپرستان که همچون زاغانِ سیاه، بر مُردار دنیا نشسته‌اند، در طرب و شادی‌اند و خبر ندارند که جان ما با جانان و صنم و بازِ سپیدِ شاه وجود، به پرواز در آمده است و طرب و شادی حقیقی، از آنِ ماست. صنم و باز سپیدی که نظیر ندارد: مثل تو صنم، دیده‌ی آفاق ندیده است همچون تو وَلَد، مادر ایّام ندارد (لطف‌الله نیشابوری) باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگز نشود به وصل مغرور هر دیده که در فراق بیناست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخنی از گلستان سعدی نکویی در حالِ توانایی هر که در حالِ توانایی نکویی نکند، در وقت ناتوانی، سختی بیند. بداخترتر از مردم‌آزار نیست که روز مصیبت، کَسَش کار نیست کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آواچهٔ ۵۶، پنج پایه نویسندگی بر پنج‌ پایه استوار است: ذوق؛ تجربه؛ اطلاعات و مطالعات متنوع؛ تخصص علمی؛ مخاطب‌شناسی. راه‌های پرورش و افزایش ذوق نویسندگی بسیار است و شاید بهترین و مؤثرترین آن‌ها، دیدار پی‌درپی با آفرینش‌های هنری برجسته‌ است؛ اعم از هنرهای دیداری و شنیداری. هنر یعنی یافتن منظرهای نو برای دیدارهای تازه. آنگاه که در هنر دیگران خیره می‌شویم، همهٔ دریچه‌های روح خود را گشوده‌ایم تا بر ما ببارد آنچه بر آفرینندگان باذوق باریده است. خواندن شعر دلربا، دیدن فیلمی زیبا، و مرور مکرر متن‌های جاندار، روحی تازه در قلم و اندیشهٔ نویسنده می‌دمد و او را برای هرگونه آفرینش هنری آماده می‌کند. http://virastaran.net/a/15490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات... یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات... تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات به هر که قدر تو دانست می‌دهند برات هلال‌وار ز راه دراز می‌آیند برای کار‌گزاری ز قاضی‌الحاجات به مفلسان که ز بازار‌‌شان نصیبی نیست ز مخزن زر سلطان همی‌کشند زکات پی گشادن در‌های بسته می‌آیند گرفته زیر بغل‌ها کلید‌های نجات به دست هر جان زنبیل زفت می‌آید شنیده بانگ تعالو لتأخذوا الصدقات بیا بیا گذری کن ببین زکات ملک به طور موسی عمران و غلغل میقات دریده پهلوی همیان از آن زر بسیار دریده قوصره‌هاشان ز بار قند و نبات ز خرمن دو جهان مور خود چه تاند برد خمش کن و بنشین دور و می‌شنو صلوات لغات: میقات: وقت ، هنگام کار،محل احرام بستن حاجیا زفت: درشت ، ستبر، پر، لبریز قوصره: زنبیل ، سبدی که در آن خرما ریزند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عَرَفات دشتی در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی مکه در عربستان سعودی است. این دشت در بیشتر سال، غیرمسکونی بوده و در روز حج، نهم ماه ذیحجه، معروف به روز عرفه، زائران، از منا به عرفات می‌روند تا مهم‌ترین بخش از آیین‌های حج را به جا آورند. خطبه حج، لبیک، دعا و نمازهای ظهر و عصر، در عرفات خوانده می‌شود. در شامگاه، حج‌گزاران، به مُزدَلِفه (گردآمدن‌گاه) بازمی‌گردند. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان آمین روز عرفه مبارک🌺🌺🌺
التماس دعا🌷 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عاشقان، ای عاشقان، دل را چراغانی کنید ای مِی فروشان شهر را، انگور مهمانی کنید معشوق من بگشوده در، روی گدای خانه‌اش تا سر کشم من جرعه‌ای، از ساغر و پیمانه‌اش 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آفرینش و عشق آفرید این جهان به خاطر عشق آن که ایجاد کرد هستی را تا مگر آدمی زند بر آب رقمِ نقشِ خودپرستی را عشق، آتش به کائنات افکند تا نشان داد چیره‌دستی را سه دفتر، مشیری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Hasan Fadaeian - Eyd Amad (320).mp3
7.33M
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون کان معتمد سدره از عرش مجید آمد عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی کان خوبی و زیبایی بی‌مثل و ندید آمد زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد عید آمد و ما بی‌او عیدیم بیا تا ما بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد غم‌هاش همه شادی بندش همه آزادی یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد لغات: حدید: آهن قدید: گوشت خشک کردۀ گاو، گوسفند، یا ماهی به هر طریق که خشک کنند و نگه دارند. مزید: افزونی، بسیاری ثرید: طعامی است که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند،تریت تلیت  🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا