چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
به هر که قدر تو دانست میدهند برات
هلالوار ز راه دراز میآیند
برای کارگزاری ز قاضیالحاجات
به مفلسان که ز بازارشان نصیبی نیست
ز مخزن زر سلطان همیکشند زکات
پی گشادن درهای بسته میآیند
گرفته زیر بغلها کلیدهای نجات
به دست هر جان زنبیل زفت میآید
شنیده بانگ تعالو لتأخذوا الصدقات
بیا بیا گذری کن ببین زکات ملک
به طور موسی عمران و غلغل میقات
دریده پهلوی همیان از آن زر بسیار
دریده قوصرههاشان ز بار قند و نبات
ز خرمن دو جهان مور خود چه تاند برد
خمش کن و بنشین دور و میشنو صلوات
لغات:
میقات: وقت ، هنگام کار،محل احرام بستن حاجیا
زفت: درشت ، ستبر، پر، لبریز
قوصره: زنبیل ، سبدی که در آن خرما ریزند
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عَرَفات دشتی در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی مکه در عربستان سعودی است. این دشت در بیشتر سال، غیرمسکونی بوده و در روز حج، نهم ماه ذیحجه، معروف به روز عرفه، زائران، از منا به عرفات میروند تا مهمترین بخش از آیینهای حج را به جا آورند. خطبه حج، لبیک، دعا و نمازهای ظهر و عصر، در عرفات خوانده میشود. در شامگاه، حجگزاران، به مُزدَلِفه (گردآمدنگاه) بازمیگردند.
#روز_عرفه
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عاشقان، ای عاشقان، دل را چراغانی کنید
ای مِی فروشان شهر را، انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در، روی گدای خانهاش
تا سر کشم من جرعهای، از ساغر و پیمانهاش
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آفرینش و عشق
آفرید این جهان به خاطر عشق
آن که ایجاد کرد هستی را
تا مگر آدمی زند بر آب
رقمِ نقشِ خودپرستی را
عشق، آتش به کائنات افکند
تا نشان داد چیرهدستی را
سه دفتر، مشیری
#فریدونمشیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
Hasan Fadaeian - Eyd Amad (320).mp3
7.33M
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون
کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان
کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی
کان خوبی و زیبایی بیمثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش
تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بیاو عیدیم بیا تا ما
بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد
زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد
زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد
برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
غمهاش همه شادی بندش همه آزادی
یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد
من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم
جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد
بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن
رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد
لغات:
حدید: آهن
قدید: گوشت خشک کردۀ گاو، گوسفند، یا ماهی به هر طریق که خشک کنند و نگه دارند.
مزید: افزونی، بسیاری
ثرید: طعامی است که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند،تریت تلیت
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای عشق بیا آدمی از نو بتراشیم ...
من خانهی ویرانه ام و بی خبر از من
هر روز خدا می گذرد صد نفر از من
مثل خود شیطان فقط از دور مهیبم
بیهوده گریزان شده نوع بشر از من
چون صخره شب و روز رفیقش شدم اما
دریا به کسی مشت نزد بیشتر از من
در خاطر من هیچ به جز حزن نیاندوخت
آن کس که نمی خواست بجز شعرتر از من
ای عشق بیا آدمی از نو بتراشیم
خوشبخت تر و خوبتر و شادتر از من
#غلامرضاطریقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از گلستان سعدی
سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی.
میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است
کنند این و آن خوش دگرباره دل
وی اندر میان کوربخت و خجل
میان دو تن آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن
در سخن با دوستان آهسته باش
تا ندارد دشمن خونخوار گوش
پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش
گلستان سعدی، باب هشتم در آداب صحبت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آواچهٔ ۵۴، مدیرعامل محترم
بگوییم «مدیرعامل محترم» یا «مدیر محترم عامل»؟ فهمیدید؟ صفت را وسط بیندازیم یا بعدش بیاوریم؟ بگوییم «وزیر سابق ارشاد» یا «وزیر ارشاد سابق»؟ سؤال مهمی است و جواب ثابتی ندارد. یعنی چه؟
نگاه کنید ببینید اگر آن ترکیب اضافه، آن مضاف و مضافالیه، آنقدر با هم آمده که یکی شده، صفت را باید بعدش بیاورید؛ یعنی نباید بشکنیدش. مثالش مدیرعامل است، مثالش روشتحقیق است، مثالش رئیسجمهور است. صفتهای اینها را باید بعد از اینها بیاورید. بگوییم «رئیسجمهور محترم»، «مدیرعامل کوشا»، «روشتحقیق پیشرفته».
در غیر این صورت، تمام صفتها باید بین مضاف و مضافالیه بیاید؛ یعنی بگوییم: «وزیر ارشاد»؛ بعد میخواهیم صفت برایش بیاوریم، بگوییم: «وزیر سابق ارشاد»، نه «وزیر ارشاد سابق»؛ چون معنی نمیدهد ارشاد سابق. «وزیر نفت سابق» معنی نمیدهد. «وزیر ارشاد» با هم یک واحد معنایی نشده؛ پس صفتش را باید وسط بیاوریم.
«کتاب من»، «کتاب خوب من». «در اتاق»، «در بزرگ اتاق»؛ اگر صفت مال «در» است.
پس نگاه کنید ببینید این ترکیبهای اضافی چقدر باهماییشان رواج پیدا کرده و دیگر امکان شکستنشان نیست. اگر اینجوری بود، صفت را بعدش بیاورید.
هر ایرانی نگهبان زبان فارسی.
#آواچهٔ
#ویراستاران
virastaran.net/a/15488
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
#حافظ_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عاشق بکشی به تیر غمزه
چندان که به دست چپ شماری
توضیح:
به دست چپ شمردن کنایه از بسیاری است.
زیرا در عقد اَنامل که نوعی حساب در قدیم بوده است یکان و دهگان را با دست راست وصدگان و هزارگان را با دست چپ می شمرده اند.
بیان و معانی، دکتر سیروس شمیسا
#خاقانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خانهی مهر و محبت
دلم میخواست: دنیا، خانهی مهر و محبت بود
دلم میخواست: مردم، در همه احوال، با هم آشتی بودند
طمع در مال یکدیگر نمیکردند...
مرادِ خویش را در نامرادیهای یکدیگر نمیجُستند
سه دفتر، مشیری
#فریدونمشیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast