eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
450 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
453 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
مطالبی که در این کانال می‌خوانید: (روزهای جمعه) و شعرهایی از: در حال تکمیل.... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت آخر چه معنی آرم از آن آفتاب‌ روی کو بوی خود به صبح‌ دم از من دریغ داشت بوس وداعی از لب او چون طلب کنم کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت من چون کبوتران به وفا طوق‌ دار او او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت از جور یار پیرهن کاغذین کنم کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندارم دل خلق و گر راست خواهی سر صحبت خویشتن هم ندارم سه‌تار/مسعود سجادی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت گفتا جفا نجویم، زین خود گذر نکرد گفتا وفا نمایم، زان خود اثر نداشت وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت گفتند خرم است شبستان وصل او رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت گفتم که بر پرم سوی بام سرای او چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست سلامت کرانه کرد، خود اندر میان نشست برآمد سپاه عشق به میدان دل گذشت درآمد خیال دوست در ایوان جان نشست مرا باز تیغ صبر بفرسود و زنگ خورد مگر رنگ بخت داشت بر او زنگ از آن نشست فغان از بلای عشق که در جانم اوفتاد تو گفتی خدنگ بود که در پرنیان نشست مرا دی فریب داد که خاقانی آن ماست به امید این حدیث چگونه توان نشست "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای پار دوست بوده و امسال آشنا وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا ای سفته درّ وصل تو الماس ناکسان تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی سر بر زمین خدمت یاران بیوفا آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است پیش مسیح مائده و پیش خر گیا بودیم گوهری به تو افتاده رایگان نشناختی تو قیمت ما از سر جفا بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر یا کوزه گر چه داند یاقوت را بها ما را قضای بد به هوای تو درفکند آری که هم قضای بلا باد بر قضا ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی نه حُسن تو گذاشتی و نه هوای ما حکم قضای بود و گرنه چنین بدی خاقانی از کجا و هوای تو از کجا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عشقی که ز من دود برآورد این است خون می‌خورم و به عشق، درخورد این است اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم اندیشه به تو نمی‌رسد درد این است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دردی که مرا هست به مرهم نفروشم ور عافیتش صرفه دهی هم نفروشم ای خواجه من و تو چه فروشیم به بازار شادی نفروشی تو و من غم نفروشم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تصویب روز بزرگداشت خاقانی شروانی به پیشنهاد فرهنگستان زبان و ادب بارسی و موافقت شورای فرهنگ عمومی و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و ابلاغ ریاست محترم جمهوری، روز اوّل بهمن‌ماه هر سال در تقویم رسمی کشور به‌عنوان "روز بزرگداشت خاقانی شروانی" گنجانده شد. اصحاب ادبیات و فرهنگ می‌باید مناسبت‌هایی از این دست را گرامی‌ بدارند و در جهت بزرگداشت آن به‌قدر توان بکوشند. 🌸همه می‌دونن من خاقانی رو چقدر دوست دارم😊😊😊 بزرگا مردا خاقانیا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک رباعی از خاقانی مرغی که نوای درد رانَد، عشق است پیکی که زبان عشق داند، عشق است هستی که به نیستیت خواند، عشق است و آنچ از تو، تو را باز رهاند، عشق است شرح دیوان خاقانی، دکتر برزگر خالقی، ج ۵، ص ۲۷۶۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast