eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
669 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
مطالبی که در این کانال می‌خوانید: (روزهای جمعه) و شعرهایی از: در حال تکمیل.... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
روی تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حسن تو بی‌نهایت و فضل تو بی‌شمار مبهوت مانده‌ام بنویسم کدام را تفسیر چشم‌های تو برهان عاشقی‌ست می‌خوانم از نگاه تو خیرالکلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چشم خود مسیح علیه‌السلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفست هر مشام را اما قدوم سبز تو ای کعبهٔ بهشت حسرت به دل گذاشته بیت الحرام را دیدند دشمنان تو حیران و مضطرب آرامش نگاه تو و شیر رام را دست سخاوت تو و چشم عنایتت پر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لطف مدام و مرحمت مستدام را میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام مبارک "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 السلامُ علیکِ یا زینب! غیرتت کاخ ظلم را لرزاند خطبه‌هایت شبیه زهرا بود کلمات تو ذوالفقار علی اقتدار تو تیغ مولا بود 📹 شعرخوانی جمعی از شاعران اهل‌بیت در حرم مطهر حضرت زینب علیهاالسلام "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اگر شعر دینی را یک نوع ادبی و یک تقسیم موضوعی از شعر بدانیم، شعر آیینی یکی از انواع شعر دینی خواهد بود که مشخصا درباره اهل بیت علیهم‌السلام و مسائل مرتبط با ایشان سروده می‌شود. در واقع می‌توان آن را شعر ولایی هم نام‌گذاری کرد.(در وجه تسمیه "آیینی" چون و چراهایی است که جای بحثش اینجا نیست) شعر ولایی به لحاظ موضوعی، اختصاص به خاندان عترت و طهارت دارد و سخنان، سیره‌ی اخلاقی و فضای وجودی آنان در «شعر ولایی» بازتاب پیدا می‌کند. برای شعر ولایی می‌توان زیرمجموعه هایی درنظر گرفت، که مهم ترین آن ها عبارتند از: شعر نبوی، شعر علوی، شعر فاطمی، شعر عاشورایی، شعر رضوی و شعر مهدوی. شعر آیینی پس از انقلاب اسلامی به دوره‌ی جدیدی از حیات خود قدم گذاشته است از جمله خروج از دایره‌ی محدود مرثیه و منقبت، و ورود به عرصه‌‌ی گسترده‌ی مفاهیم عرفانی و حماسی و معرفتی؛ که با وجود کمیت و کیفیت شاعران آیینی دهه‌ی اخیر امید می‌رود درخشش روزافزونی بیابد. شاید بتوان گفت شعر دینی و آیینی سخت ترین عرصه‌ی هنر شاعری است. زیرا علاوه بر اضلاع اصلی شعر(زبان، خیال، موسیقی، درونمایه) به یک پشتوانه‌ی عمیق مطالعاتی و معرفتی نیز نیازمند است. شاعر شعر آیینی مُجاز نیست هر چه به ذهنش رسید یا هر نوع تشبیه و استعاره و کنایه و ... را در شعر آیینی به کار برد. ملاحظه ادب شرعی و ادب اعتقادی، وفاداری به تاریخ و حتی تسلط نسبی بر تحلیل سیاسی-اجتماعی دوره‌ی حیات معصومین‌ع، پیچ‌های صعبی است که هر شاعری از عهده‌ی آن بر نمی‌آید. فهم قرآن و حدیث نیز پیش‌نیاز همه اشعار دینی اعم از ولایی و توحیدی و اخلاقی و ... است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیهاالسلام 🔹عقیله🔹 هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی عقیلة‌العرب از عشق دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب شنیدنی‌ست آن شیرزن که زینت شیر خدا شود باید امیر قافلۀ کربلا شود در پایمردی از همۀ مردها سر است کوثردلی که در رگ او خون حیدر است... زن دیده‌اید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟ دربند و سربلند، اسیر و امیروار... زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟ زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟ غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید جز شوق یار، در عطش کربلا ندید شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهل‌بیت وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت» با «ما رَاَیت»، بندگی‌اش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد... «از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است» این دخترت، علی! چه‌قَدَر، شکل مادر است! هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت انگار نام دیگر زهراست، بر لبت آن زهره‌ای که چادر زهراست بر سرش ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش باغ حیاست؛ کوچ بیابانی‌اش مبین فخرُالنّساست؛ بی‌سر و سامانی‌اش مبین... بانوی صبر! صبر سواران سر آمده آه از نهاد مردم عالم، برآمده... بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود روشن زمین، به جلوۀ صاحب‌زمان شود "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹چه بگویم از تو؟🔹 گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود میلاد بانوی ایستاده بر تارَک تاریخ، زینب کبری سلام‌الله‌علیها ، مبارک باد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل پروانه‌تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود، ولی می‌بینند یک روز بهار می‌شود با یک گل "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
◾صلی‌الله علیک یا فاطمه‌الزهرا 🔹 چشم‌انتظار 🔹 ..رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش انار تازه بچیند برای او در عرش کمی بلندتر از گریه‌های کودکشان درخت‌های جهان در حیاط کوچکشان کنار باغچه، زن داشت ربنا می‌کاشت برای تک‌تک همسایه‌ها دعا می‌کاشت و بی‌قرارتر از کودکی که در بر داشت غروب می‌شد و زن فکر شام در سر داشت چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد فدای قلب تو وقتی یتیم در می‌زد صدای پا که می‌آمد تو پشت در بودی به یاد در زدن هر شب پدر بودی فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود اسیر لقمۀ نانت فقیر آمده بود صدای پا که می‌آید... علی‌ست شاید... نه... همیشه پشت در اما... کسی که باید... نه... نسیمی از خم کوچه، بهار می‌آورد علی برای حبیبش انار می‌آورد خبر دهان به دهان شد انار را بردند و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند انار را همه بردند و نار آوردند قرار بود نرنجی ز خار هم... اما... به چادرت ننشیند غبار هم... اما... قرار بود که تنها تو کارِخانه کنی نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی فدای نافله‌ات! از خدا چه می‌خواهی؟ رمق نمانده برایت... شفا نمی‌خواهی؟ صدای گریۀ مردی غریب می‌آید تو می‌روی همه جا بوی سیب می‌آید تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی‌ماه به عزت و شرف لا اله لا الله.. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹مرز بهشت و دوزخ🔹 تفسیر او به دست قلم نامیسّر است در شأن او غزل ننویسیم بهتر است.. او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است.. در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر با قامت خمیده هم از آسمان سر است لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها مادر اگر که جان بدهد باز مادر است مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن بانو در انتظار نفس‌های آخر است! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹طواف🔹 در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگری‌ست جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر بی‌امان دور علی گشتی! طواف این است این رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن نیمه‌شب تابوت می‌خواهی، عفاف این است این می‌رسد روزی که چشم آسمان روشن شود بر مزارت کعبه می‌گوید مطاف این است این "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آقا سـلام ، باز منـم خاک پایــتان دیوانه‌ای که لک‌زده قلبش برایـتان در این کلاس سرد، حضور تو واجب است این بار چندم است که استاد غایب است؟ این جمعه هم گذشت، نیامد خبر ز تو گشتم ولی نبـود نشان و اثــــر ز تو نرگس شکفتـه‌است تو را داد می‌زنـد آقا بیا که فاصـله فـریاد می‌زنـــد دیشب ستاره سوخت، غزل مرد، گل برید تا کی به انتظار تو هر جمعه صد شهیـد؟ این روزها زمیــن و زمان زار می‌زنــد آیینـه سر به سینه ی دیــوار می‌زند باران، غـرور پنــجره را خیس می‌کند اینجا فرشــته سجده به ابلیس می‌کند تلخ است طعم هر چه غــزل در گلوی گل بر باد رفتـــه غنـچه‌ی پر آرزوی گل این روزها نمی‌شـود اندوهگین نبود دلــواپس نهایـــت تلخ زمیـــن نبود آقا! به حرمــت نفـــس اطلسـی بیا در اضطراب ثانیــه‌ی بی کسـی بیا امشب دلم عجیب تو را درد می‌کشــد دستم مدام واژه‌ی « بر گرد » می‌کشـد ماهم! اگر تو  دیر کنی دل نمی‌تپــــد دیگر دقیقه رد شده از ساعت نــود این جمعه هم دوباره دلم در غمت شکست مادر برای آمدنت نــذر کرده‌است : سیصد هزار شاخۀ نرگس بکارد و ... سیصد هزار قطــرۀ شبنم ببارد و ... من سیــــزده ترانـــه بگویم برای تو من، دختـــری که گم شده در های های تو امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتـــان دیوانه‌ای که لک زده قلبش برایتــان... همیلا محمدی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
واپسین موقفِ معراجِ حقیقت، زهراست سِرّ توحید، در آیینه غیرت زهراست روح آدم، شرف خاتم، دردانه‌ی غیب ذات عصمت، نفَسِ صبح قیامت زهراست مصدرِ واجب و ممکن ز ازل تا به ابد باده‌ی وحدت و خمخانه‌ی کثرت زهراست خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا رایتِ رحمت و تمهیدِ شفاعت زهراست به عبادت نرسد عادت دینداری ما گر ندانیم که معیار عبادت زهراست منشأ بود و نبود، آینه‌پرداز وجود وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست در نمازی که وضویش بوَد از خون جگر قبله‌ی باطنِ اربابِ طریقت زهراست نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود شخص روح‌القدس و شأن ولایت زهراست "جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه" سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست غایت سیر وجود است رسیدن به علی غایت سیر علی هم چو بِدایت زهراست "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹نماز آیات🔹 از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی‌الله دردسر دارد کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: «اشهد ان علی ولی‌الله» ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد... کنیز بیت علی خاک را طلا می‌کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد... بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد... بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد... دهان تیغ دو دم را عجیب می‌بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی، از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره‌ها تشییع که ماه، الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹چه قرآن کریمی!🔹 دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! در خانۀ زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موعود خدا، مرد خطر می‌خواهد آری سفر عشق، جگر می‌خواهد ای جامعه‌ی میلیونی عصر ظهور! او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹فصل غریبی🔹 ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ حَتّی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته‌شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته‌شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته‌شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته‌شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نه مثل ساره‌ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا! اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه‌شب قدری شبیه آیه‌ی تطهیری، شبیه سوره‌ی «اعطینا» شناسنامه‌ی تو صبح است، پدر؛ تبسم و مادر؛ نور سلامِ ما به تو ای باران، درودِ ما به تو ای دریا کبودِ شعله‌ور آبی! سپیده طلعتِ مهتابی به خون نشستن تو امروز، به گُل نشستنِ تو فردا مگر که آب وضوی تو، ز چشمه سارِ فدک باشد وگرنه راه نخواهی برد، به کربلا و به عاشورا "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای سرودن و توصیف و خیال‌پردازی و مضمون‌پردازی کافی نیست.(دقت کنید! شرط "لازم" هست شرط "کافی" نیست، هر شعری اول باید شاعرانگی داشته باشد بقیه‌ی مفاهیم و مضامین روی این "شاعرانگی" سوار می‌شوند.) شاعر آیینی باید تاریخ بداند، تاریخ بخواند، به ویژه تاریخ اسلام و تشیّع و تاریخ ایران حتی. این مطالعات باید مستمر و پیوسته باشد، درونی شود و موقع سرودن، بدون قصد قبلی احضار شود. یعنی قرار نیست شاعر، تاریخ را به نظم درآورد!! یا مضمون فلان دعا را به نظم درآورد... اینها شعر نیست. ولی وقتی درونی شد، ذهن شاعر را تسخیر کرد، در کنار آموخته هایش از صور خیال و صنایع شعری نشست، آن وقت خروجی حُلّه‌ی* در هم تنیده‌ایست از شعر و تاریخ و معرفت و .... و شعر بالا یک نمونه درخشان از این درهم‌تنیدگیست. برخی شعر آقای برقعی را در زمره‌ی شعر عامه‌پسند جای می‌دهند. ممکن است از نظر زبانی، آنچنان دستورمند و طبق زبان معیار باشد که جملات به راحتی فهمیده شود ولی از جهت مضمون و تلمیحات روایی و تاریخی می‌توانیم این اشعار را نوعی شعر فرافرم بدانیم. ( یکی از ویژگی های شعر فرافرم این است که از جهت مضامین، مخاطبی با اطلاعات خاص مثل فلسفه و تاریخ و سینما و ... می‌طلبد در اینجا مخاطب این شعر لازم است اطلاعات ادبی و تاریخی و روایی داشته باشد. ) البته بقیه اشعار ایشان در حوزه‌ی ادب(تصویرسازی) نیز ارزش ادبی قابل تامل و واکاوی دارد. *حُلّه : پارچه ابریشم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏴شاعرانِ ابیات مشهور عاشورایی یکی از بسترهای خودجوشِ گره‌خورده با فرهنگ عامه مردم، «هیأت» است. وقتی بستر هیأت را مورد بررسی قرار می‌دهیم، به  اشعار و ابیاتی می‌رسیم که در یک فرآیند مردمی خاصی سر زبان‌ها افتاده‌اند و تبدیل به زمزمه‌های عمومیِ همه‌گیر شده‌اند. این اشعار در طی سالیان متمادی توسط مداحان و حتی خوانندگان مختلف هم خوانده شده‌اند و مردم با آن‌ها خاطره‌ها دارند. این مسأله برای اشعار قدیمی‌تر که رسانه‌ای هم برای همه‌گیری در اختیارشان نبوده، بیشتر جلوه می‌کند. اما با وجود این همه تکرار و انس، عمده ما، شاعران این شعرها را نمی‌دانیم کیستند، گرچه پس از شنیدن اسم شاعر ، با خود می‌گوییم:‌ «عجب! این شعر برای ایشان بود و نمی‌دانستیم؟» در این فرسته، ضمن مرور برخی از این ابیات آشنا و خاطره انگیز، می‌خواهیم با شاعر آنها نیز آشنا شویم. یکی از نکات حائز اهمیت که می‌تواند محل تأمل بیشتری قرار گیرد، این است که  عمده ابیاتِ سر‌زبان‌‌افتاده مردمی، سروده شاعرانی هستند‌ که در حوزه تخصصی خود، جزو کاربلدها حساب می‌شوند، برخلاف تصور برخی که انتخاب و سلیقه عامه مردم را سطحی قلمداد می‌کنند. 🔺@baftar_resane 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏴شاعرانِ ابیات مشهور عاشورایی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نقاشی‌های عاشوراییِ علی بحرینی که در این فرسته آمده است، از مجموعه‌نقاشی‌ «رستاخیز»‌ است که در سال‌های ۹۸ و ۹۹ خلق شده‌اند. به‌گفته خود بحرینی، آثار مجموعه «رستاخیز» تلفیقی از رئال، مینیاتور و امپرسیونیسم است. او‌ گفته است: «انتخاب هر یک از سبک‌های تلفیقی در تولید این مجموعه با هدفی مشخص و از پیش تعیین شده انجام شده است. رئال را برای نزدیکی ذهن به وقایع عاشورا انتخاب کردم. مینیاتور نیز برای لطافت بخشیدن به آثار و امپرسیونیسم را به منظور دمیدن حس و حال هر یک از وقایع عاشورا به تابلوها به کار گرفته‌ام». علی بحرینی از سال ۱۳۶۸ نقاشی را به صورت حرفه‌ای آغاز کرده است. این نقاش دشتستانی قریب به سی سال است که به‌طور حرفه‌ای نقاشی می‌کشد. تاکنون ۱۸ نمایشگاه انفرادی در استان بوشهر و حدود ۱۱ نمایشگاه انفرادی در سراسر کشور برپا کرده است. وی همچنین در ۲۵ نمایشگاه گروهی نقاشی حضور داشته است. محمدعلی نادری از جمله شاگردان تربیت‌شده اوست. 🔺@baftar_resane 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏴شاعرانِ ابیات مشهور عاشورایی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🏴شاعرانِ ابیات مشهور عاشورایی یکی از بسترهای خودجوشِ گره‌خورده با فرهنگ عامه مردم، «هیأت» است. وقتی بستر هیأت را مورد بررسی قرار می‌دهیم، به  اشعار و ابیاتی می‌رسیم که در یک فرآیند مردمی خاصی سر زبان‌ها افتاده‌اند و تبدیل به زمزمه‌های عمومیِ همه‌گیر شده‌اند. این اشعار در طی سالیان متمادی توسط مداحان و حتی خوانندگان مختلف هم خوانده شده‌اند و مردم با آن‌ها خاطره‌ها دارند. این مسأله برای اشعار قدیمی‌تر که رسانه‌ای هم برای همه‌گیری در اختیارشان نبوده، بیشتر جلوه می‌کند. اما با وجود این همه تکرار و انس، عمده ما، شاعران این شعرها را نمی‌دانیم کیستند، گرچه پس از شنیدن اسم شاعر ، با خود می‌گوییم:‌ «عجب! این شعر برای ایشان بود و نمی‌دانستیم؟» در این فرسته، ضمن مرور برخی از این ابیات آشنا و خاطره انگیز، می‌خواهیم با شاعر آنها نیز آشنا شویم. یکی از نکات حائز اهمیت که می‌تواند محل تأمل بیشتری قرار گیرد، این است که  عمده ابیاتِ سر‌زبان‌‌افتاده مردمی، سروده شاعرانی هستند‌ که در حوزه تخصصی خود، جزو کاربلدها حساب می‌شوند، برخلاف تصور برخی که انتخاب و سلیقه عامه مردم را سطحی قلمداد می‌کنند. 🔺@baftar_resane 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast