هلالی جغتایی » غزلیات »
شمارهٔ ۲۹۲
من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنج حُسن دگران را چه کنم بی رخ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران
خلوت وصل تو جای دگرانست، دریغ!
کاش بودم من دل خسته بهجای دگران
پیش ازین بود هوای دگران در سر من
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران
پا ز سر کردم و سوی تو هنوزم ره نیست
وه! که آرد سر من رشک بپای دگران
گفتی: امروز بلای دگران خواهم شد
روزی من شود، ای کاش! بلای دگران
دل غمگین هلالی بجفای تو خوشست
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران
#شعر
#هلالی_جغتایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مادر از بستر خود آمده امشب به حرم
با عصا آمده، انگار خودش بیمار است...
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹مرز بهشت و دوزخ🔹
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است..
او فاطمهست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است..
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است
مولا هنوز اوّل بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
#شعر
#شعر_آیینی
#مهدی_مردانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹طواف🔹
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگریست
جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این
از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر
بیامان دور علی گشتی! طواف این است این
رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن
نیمهشب تابوت میخواهی، عفاف این است این
میرسد روزی که چشم آسمان روشن شود
بر مزارت کعبه میگوید مطاف این است این
#سیدمحمدجواد_شرافت
#شعر
#شعر_آیینی
#فاطمیه
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آقا سـلام ، باز منـم خاک پایــتان
دیوانهای که لکزده قلبش برایـتان
در این کلاس سرد، حضور تو واجب است
این بار چندم است که استاد غایب است؟
این جمعه هم گذشت، نیامد خبر ز تو
گشتم ولی نبـود نشان و اثــــر ز تو
نرگس شکفتـهاست تو را داد میزنـد
آقا بیا که فاصـله فـریاد میزنـــد
دیشب ستاره سوخت، غزل مرد، گل برید
تا کی به انتظار تو هر جمعه صد شهیـد؟
این روزها زمیــن و زمان زار میزنــد
آیینـه سر به سینه ی دیــوار میزند
باران، غـرور پنــجره را خیس میکند
اینجا فرشــته سجده به ابلیس میکند
تلخ است طعم هر چه غــزل در گلوی گل
بر باد رفتـــه غنـچهی پر آرزوی گل
این روزها نمیشـود اندوهگین نبود
دلــواپس نهایـــت تلخ زمیـــن نبود
آقا! به حرمــت نفـــس اطلسـی بیا
در اضطراب ثانیــهی بی کسـی بیا
امشب دلم عجیب تو را درد میکشــد
دستم مدام واژهی « بر گرد » میکشـد
ماهم! اگر تو دیر کنی دل نمیتپــــد
دیگر دقیقه رد شده از ساعت نــود
این جمعه هم دوباره دلم در غمت شکست
مادر برای آمدنت نــذر کردهاست :
سیصد هزار شاخۀ نرگس بکارد و ...
سیصد هزار قطــرۀ شبنم ببارد و ...
من سیــــزده ترانـــه بگویم برای تو
من، دختـــری که گم شده در های های تو
امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتـــان
دیوانهای که لک زده قلبش برایتــان...
همیلا محمدی
#شعر
#شعر_آیینی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مولانا غزلی دارد مثل دیگر غزلهایش شورانگیز و آتشین.
اما داستان سروردن این غزل سایهای شگرف بر معنای آن میاندازد.
این غزل آخرین سرودهی مولاناست هنگامی که از پسرش(سلطانولد) و شاگردش(حسام الدین چلپی) میخواهد او را ترک کنند و در میبنند و وقتی به سراغش میآیند مرغ روحش پرواز کرده است!
"آن شب، آخرین شبی بود که مولانا به ناچار بار زندگی این جهان و فراق دوست را تحمل میکرد. جسم او گرفتار تب شدید بود، انگار که تن لاغر و نحیف مولانا آتش گرفته بود و دود از آن بر میخاست. سلطان ولد بر بالین پدر نشسته بود و به چهره کشیده و نورانی او خیره ماندهبود. شب از نیمه میگذشت. مولانا چشمهای به زردی گراییدهای خود را گشود، به سلطان ولد نگاه کرد؛ پهنای صورت او را اشک پوشاندهبود. مولانا گفت: بهاءالدین! من خوشم، برو سری بنه و قدری بیاسا و ما را با دوست تنها بگذار. اما مولانا این خواست را با زبان خود بیان کرد؛ زبان شعر، زبان عشق. این آخرین غزلی است که بر زبان مولانا جاری شده است:
"رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
این غزل را خوانندگان زیادی خواندهاند. برخی دوبار.
اما (از نظر من)یکی از این آوازها که بیش از بقیه حال و هوای این داستان را دارد آنیست که رضا رویگری حدود ۴۰ سال پیش خواندهاست.
غزل و این تصنیف زیبا تقدیم به شما.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
Reza_Rooygari-Tanha_Mara_Raha_Kon-(WWW.IRMP3.IR).mp3
4.9M
مولانا » دیوان شمس » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
#شعر
#تصنیف
#مولانا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گر
توضیحاتی دربارهی این غزل:
خیرهکُش: ظالم، بی باک
خارا: سنگ سخت
گر اژدهاست در ره عشق است چون زمرد: قُدما بر این باور بودند که نور یا انعکاس زمرد چشم اژدها را کور میکند. اژدها در معنی مار بزرگ یا افعی. (البته از نظر علمی درست نیست باور عامیانه بوده)
تنبیه کردن: آگاه کردن
(باز هم سوالی بود در خدمتم)
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#شاعرانه_زیستن
عکس را دیروز در یک کافه گرفتم
شما هم اگر استفاده از شعرهای فاخر را جایی دیدید (غیر از پشت وانت😄) بفرستید.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
و گفت: صحبت نیکان به از کار نیک؛ و صحبت بدان بَتَّر از کارِ بد.
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گفتم: که بعد از آن همه دلها که سوختی
کس می خورد فریب تو؟ گفتا: هنوز هم!
#رهی_معیری
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
#در_مسیر_نوشتن #قسمت_هفتم 🌬فوت کوزهگری اگر بخواهم از کلیدیترین نیاز برای انواع نوشتن بگویم، یا
#در_مسیر_نوشتن
#قسمت_هشتم
#داستان_نویسی
در جُستارهای قبل دری باز کردیم به روی نوشتن، برای کسانی که تا الان ننوشتهاند ولی میل و کشش به نوشتن دارند و نمیدانند باید از کجا شروع کنند. اینکه نوشتن چه ابزاری نیاز دارد؟ "خواندن" و "چه خواندن" کجای این داستان است؟ با چه موضوعی شروع کنیم؟ و نکات دیگر؛ که میتوانید با #در_مسیر_نوشتن جستجو کنید و بخوانید.
این قسمت، نوبت دوستانی است که علاقهمند به داستاننویسی هستند. مینویسند یا قصد دارند شروع کنند.
همینجا تشکر کنم از استاد محمد مهدی امجد که راهنمایی کردند و نیز معرفی کتاب هم حاصل محبت ایشان است.
برای داستاننویسی نکته اساسی این است که باید استاد داشته باشید و الا هم راه طولانی میشود هم چه بسا به مقصد نرسید و سرخورده شوید(همان قضیهی دست از پا دراز تر😁)
پس به فکر یک کلاس خوب با معلم خوب باشید.
اما در این مسیر "داستان خواندن" از نان شب هم واجبتر است! اصولا اول باید داستان زیاد بخوانید تا ساختار و عناصر داستان را هضم کنید بعد شروع به تمرینات عملی کنید.
اینجا هم "چه بخوانیم" اصل ماجراست.
همیشه گفتهام بازار رمان و داستان پر از داستانهایی است که ارزش یک بار خواندن که چه عرض کنم ارزش تورق هم ندارند! وقتتان را با آنها تلف نکنید
فهرستی که ارائه میشود شامل سه پیشنهاد مطالعاتی است. توضیح بیشتر نمیدهم خودتان ببینید.
(پیام استاد امجد را بی کم کاست بازارسال میکنم. آهان... ایشان کلاسهای مجازی خوبی در موضوع داستاننویسی دارند. در اغلب سکّوها(پلتفرمها) میتوانید ایشان را با این شناسه بیابید
https://zil.ink/amjad
@mohammadmehdiamjad
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
#در_مسیر_نوشتن #قسمت_هشتم #داستان_نویسی در جُستارهای قبل دری باز کردیم به روی نوشتن، برای کسانی که
#در_مسیر_نوشتن
#معرفی_کتاب
پیشنهاد اول:
برای کسایی که آشنایی با داستان و داستاننویسی ندارن و یا اینکه فکر میکنن استعدادشو ندارن یا اینکه دیگه دیره و به جایی نمیتونن برسن
1. داستان کوتاه گردنبند از گی دوموپاسان
2. داستان کوتاه داش آکل از صادق هدایت
3. نمایشنامه آی با کلاه آی بیکلاه از غلامحسین ساعدی
4. فیلم اجارهنشینها و مهمان مامان از داریوش مهرجویی
5. کتاب شیوه فنی نمایشنامهخوانی از دیوید بال ترجمه محمود کریمی حکاک
پیشنهاد دوم:
برای کسایی که خیلی داستان خوندن و چیزی نشدن یا چیزی شدن و اما هنوز فکر میکنن اونی که باید نشدن یا دوست دارن بیشتر و تخصصیتر اهل داستاننویسی بشن
1. داستان کوتاه یک گل سرخ برای امیلی از ویلیام فاکنر
2. داستان کوتاه ابر بارانش گرفته بود از شمیم بهار
3. نمایشنامه کرگدن از اوژن یونسکو
4. نمایشنامه هالو از علی نصیریان
5. فیلم رهایی از شاوشنگ از فرانک دارابونت
6. کتاب آناتومی داستان از جان تروبی ترجمه محمد گذرآبادی
پیشنهاد سوم:
برای کسایی که میخوان پرواز کنن و دیگه خیلی حرفهای توی داستاننویسی پیش برن در این حد که دیگه واویلا
1. داستانهای کوتاه راز قتل آقامیر، ما سه نفر بودیم از داود غفارزادگان
2. داستان کوتاه تالپا از خوان رولفو
3. داستان کوتاه تعمیرکار از پرسیوال اورت
4. داستان کوتاه زخم شمشیر از خورخه لوییس بورخس
5. نمایشنامههای هملت، مکبث، اتللو مغربی و رمئو و ژولیت از شکسپیر
6. نمایشنامه(برخوانی) آرش از بهرام بیضایی
7. نمایشنامه آمیز قلمدون از اکبر رادی
8. فیلم کوتاه اتاق هشت
9. فیلم سینمایی پدرخوانده ۱ از فرانسیس کاپولا
10. فیلم جزیره شاتر از مارتین اسکورسیزی
11. فیلمهای یادآوری و تنت از کریستوفر نولان
12. روایت داستانی: بوطیقای معاصر از شلومیت ریمون-کنان ترجمه ابوالفضل حری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مرا عهدیست با جانان، که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
#شعر
#حافظ
#شکسته_نستعلیق
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
چه آرزوی محالیست زیستن با تو
#شکسته_نستعلیق
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
📚⚽️امروز تو جام جهانی بازی مراکش پرتغال هست گفتیم یه یادی کنیم از ایشون! آقای العبدی یکی از قدیمیترین کتابفروش های مراکشه. هفتاد و یک سالشه، فقط کتاب دست دوم خرید و فروش میکنه و فرقی نمیکنه روز،عصر یا شب باشه؛ اون اغلب به همین شکل تو مغازهاش نشسته و مشغول کتاب خوندنه.
البته دیگه نمیدونم موقع بازی مراکش باز کتاب میخونه یا فوتبال میبینه😅
📚کتاب جمکران
http://eitaa.com/joinchat/23003149Ca60357a0ca
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
#عماد_خراسانی
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ماهیشدن به هیچ نیرزد، نهنگ باش
بگریز از این حقارتِ آرامشی که جوست
#حسین_منزوی
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آسان و سخت عشق سوا کردنی نبود
ما نیز مهر و قهر تو در هم خریدهایم
#محمدمهدی_سیار
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مگر اجل برهاند مرا ز عشق ارنه
به زندگی نتوانم رها شدن ز شما
#اوحدی_مراغهای
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast