انسان شناسی ۱۳۳.mp3
11M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۳
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_مؤمنی
۱• من اگر همین الآن به برزخ متولد شوم، اوضاع زندگیام در آن شرایط چگونه خواهد بود؟
۲• من میزان پیشرفت خودم را در مسیر خودسازی، مثلاً در بازه زمانی (سال گذشته تا امروز)، چگونه ارزیابی کنم؟
۳• من در بعضی از بایدها و نبایدها در مسیر خودسازی، با اینکه عقلاً هم توجیه شدهام، نمیتوانم از پسِ خودم بربیایم و مقاومت زیادی دارم، چرا؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در وادی عشق هم سکوت است و صدا
در وادی عرفان شده از خویش رها
هر لحظه سلوک مولوی دیدنی است
در «پله پله تا ملاقات خدا»
#پله_پله_تا_ملاقات_خدا
#عبدالحسین_زرین_کوب
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹مرهم🔹
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
محبوبتر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره میشد میزبانت
چون مادری دلسوز، مرهم مینشاندی
بر زخم او با دستهای مهربانت
نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر،
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت
حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت
میسوختی در شعلههای کینههاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...
با دستهای بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت
پشت سر حیدر خودت را میکشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت
هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی میرسد فصل خزانت
پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت
بانو تو حتی بعد از اینکه پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمهجانت
بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت
آن کودکانی که پس از تو رنج دیدند
ای کاش پایان داشت اینجا داستانت
یا لااقل بانو نمیرفتی تو ای کاش
آن روز در گودال با قدّ کمانت
دیدی حسینت را که تنها و غریب است
دیدی که غرق خون شده اینک جوانت
با ناله تا گفتی بُنَیَّ عرش لرزید
عالم همه حیران شد از صبر و توانت
گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت
وقتی شنید این واژهها را از زبانت
#فاطمه_معصومه_شریف
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
غمی از چشم باران خوانده بودی
حدیث فصل هجران خوانده بودی
چقدر از داغ میسوزی دل من!
گمانم «بیت الاحزان» خوانده بودی
بیت الاحزان فی مصائب سیده النّسوان
شیخ عباس قمی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
فرازی از یک #ترجیع_بند
🔹قصه را تازیانه میداند🔹
به دعا دست خود که برمیداشت
بذر آمین در آسمان میکاشت
به تماشا، مَلَک نمازش را
نردبانی ز نور میپنداشت
چه نمازی؟ که تا به قبّۀ عرش
بُرد او را و نردبان برداشت!
پرچم دین ز بام کعبه گرفت
بُرد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شبحی ناشناس میانگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم
هیچ در حقّ او فرو نگذاشت!
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
::
آتش کینه چون زبانه کشید
کار زهرا به تازیانه کشید
دشمن دلسیه، به رنگ کبود
نقش بیمهری زمانه کشید
آتش خشم خانمانسوزش
پای صد شعله را به خانه کشید
در میانش گرفت شعلۀ کین
پای حق را چو در میانه کشید
همچو شمعی که بیامان سوزد
شعله از جان او زبانه کشید..
قامتش حالت کمانی یافت
بسکه بار الم به شانه کشید
سبحه، مشق سرشک او میکرد
بسکه نقش هزار دانه کشید
بر رخ این فرشتۀ معصوم
نتوان پردۀ فسانه کشید
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
::
سخن از درد و صحبت از آه است
قصۀ درد او چه جانکاه است
راه حق، جز طریق فاطمه نیست
هر که زین ره نرفت، گمراه است..
در مسیری که عشق میتازد
تا به مقصود، یکقدم راه است
در بهاران، خزان این گل بود
عمر گلها همیشه کوتاه است
با غم او، دلی که بیعت کرد
تا ابد در مسیرِ الله است
این که بر لب رسیده، جان علیست
دل گمان میکند هنوز، آه است..
هر که آمد، به نیمۀ ره ماند
غم فقط با دل تو همراه است
آن که بعد از کبودی رخ تو
با خسوف، آشتی کند، ماه است
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند..
::
بی تو ای یار مهربان علی!
شعله سر میکشد ز جان علی
بی تو ای قهرمان قصۀ عشق
ناتمام است داستان علی..
خطبۀ ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی-
-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنۀ سخنش
کرد کاری به دشمنان علی،
که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغ جانستان علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی
بعد او، خصم دون که میپنداشت
به سه نان میخرد سنان علی،
بود غافل که چون به سر آید
دورۀ صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظهای تیغ بیامان علی..
دیدم انصاف را به کوچۀ عشق
سر نهاده بر آستان علی
عشق چون من ارادتی دارد
به علی و به خاندان علی..
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی..
باز ماندهست سفرۀ دل او
غم و درد است، میهمان علی
درد دل را به چاه میگوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را،
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
#محمدعلی_مجاهدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۳۴.mp3
10.88M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۴
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
▪️احساس آرامش همیشگی، مثلاً در وسط بحرانها، مشکلات، فقر و یا مرگ عزیزان، خنده دار نیست؟ چگونه کسی به چنین آرامشی میرسد؟
▪️ آیا یوگا و مدیتیشن میتوانند در کسب چنین آرامشی مؤثر باشند؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بخشی از شعر بلند صدای پای آب
زندگی، رسم خوشایندی است
زندگی، بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازهی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچهی عادت، از یاد من و تو برود
زندگی، جذبهی دستی است که میچیند...
زندگی، حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی، سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد
زندگی، دیدن یک باغچه از شیشهی مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمسِ تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کُرهای دیگر...
راز گل سرخ، سپهری، ص ۱۲۰ و ۱۲۱.
#سهراب_سپهری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی📚📚📚
جذب دلها با احسان
به ره بر، یکی پیشم آمد جوان
به تک، در پیاش گوسفندی روان
بدو گفتم : این ریسمان است و بند
که میآرد اندر پیات گوسفند
سبک، طوق و زنجیر از او باز کرد
چپ و راست، پوییدن آغاز کرد
هنوز از پیاش تازیان میدوید
که جو خورده بود از کف مرد و خوید
چو باز آمد از عیش و شادی به جای
مرا دید و گفت: ای خداوندِ رای
نه این ریسمان، میبَرَد با مَنَش
که احسان، کمندی است در گردنش
به لطفی که دیده است پیل دَمان
نیارد همی حمله بر پیلبان
بَدان را نوازش کن ای نیکمرد
که سگ پاس دارد، چو نان تو خَورد
لغات:
به ره بر: در راه
تک: دویدن
ریسمان: طناب
سبک: سریع، فوری
طوق: بند، طناب گردن
پوییدن: حرکت کردن
تازیان: تند و سریع
خوید: بر وزن بید، گندم و جوی نارَس، گیاه نورُسته.
خداوند رای: صاحب فکر
دمان: خروشان، غرّان
خورد: به ضرورت قافیه شدن با نیکمرد، باید خَرد خوانده شود.
کلیات سعدی، بوستان، باب دوم در احسان، ص ۲۶۵.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
برخیز و اسیر عالم سِیرم کن
چون هیچ شو! بینیاز از غیرم کن
ای دل سیمرغ خویش را پیدا کن
القصه شبیه «منطقالطیر»م کن
#منطقالطیر
#عطار_نیشابوری
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۳۵.mp3
11.71M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۵
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
✖️ یه نفر، از پدر و مادرش هوش معنوی بالایی به ارث برده، یکی هم خانوادهاش ضریب هوشی پایینی داشتند!
✖️ یه نفر در یک محلهی معنوی و محیطِ انسانی عالی بدنیا اومده، یکی دیگه در یک محیط پر از گناه و حرام چشم بدنیا باز میکنه !
✖️ یه نفر در جوار حرم معصومین زندگی میکنه، یکی توی کوچههای موادفروشها ...
🔺آیا بین اینا از نظر رشد انسانی و کسب کمالات معنوی، عدالت برقراره؟
دسته دوم هر چی بدوئن، به دسته اول نمیرسن که❗️
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ز کار هر که یک مشکل گشایی
به خود، صد مشکل آسان کرده باشی
دو قدم مانده به گل، ص ۸۱.
#صائب_تبریزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شاخ نبات در دیوان حافظ چیست؟🌺
شاخ نبات در لغت: آن چه به صورت شاخ در کوزههای نبات بر رشتهها بسته شود، شاخههایی از نبات بلورین که درون کاسهی نبات بندند.
در نظر عوام، نام معشوقهی حافظ بوده که عاقبت او را به عقد خود درآورده؛ اما دلیل محکمی در این مورد وجود ندارد و نباید توقع داشت که این گونه جزئیات امور زندگی را تذکرهنویسان ایران نوشته باشند.
شهرت شاخ نبات به معشوق حافظ، ظاهراً از این بیت او در غزل ۱۸۳ گرفته شده است:
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند
و نیز در غزل ۳۹ گوید:
حافظ، چه طُرفه شاخ نباتی است کِلک تو
کِش میوه، دلپذیرتر از شهد و شکّر است
در واقع، شاخ نبات همان شعر شیرین حافظ و وصفی برای قلم اوست. همان طور که در غزل ۴۰۴ گوید:
کِلک حافظ، شکرین میوه نباتی است، بچین
که در این باغ، نبینی ثمری بهتر از این
کلک: قلم، قلم نی.
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۹۹ - ۱۰۴.
#حافظ
#شاخ_نبات_حافظ
#اطلاعات_ادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۳۶.mp3
11.86M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۶
#استاد_شجاعی
#آیتالله_ضیاء_آبادی
قرآن میفرماید؛ ما بعد از وفات منتقل میشیم به برزخ.
- ساختار برزخ چه شکلیه؟
- ما اونجا هم بدن داریم؟
- بدنِمون در برزخ چه شکلیه؟
- آیا قبل از فوت، میتونیم با برزخ ارتباط داشته باشیم؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
برگ بی درخت
گر درختی از خزان بیبرگ شد
یا کِرِخت از سَورتِ سرمای سخت
هست امّیدی که ابرِ فَروَدین
برگها رویانَدَش از فرّ بخت
بر درختِ زنده، بیبرگی چه غم؟
وای بر احوالِ برگِ بیدرخت!
سَورت: شدت.
هزارهی دوم آهوی کوهی، ص ۲۴۴.
#شفیعی_کدکنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
جوانمردی حاتم طایی
ز بنگاه حاتم، یکی پیرمرد
طلب، دَه دِرَمسنگ، فانید کرد
ز راوی چنان یاد دارم خبر
که پیشش فرستاد تَنگی شکر
زن از خیمهگفت: این چه تدبیر بود؟
همان ده درم، حاجتِ پیر بود
شنید این سخن، نامبردار طَی
بخندید و گفت: ای دلارامِ حَی
گر او درخور حاجت خویش خواست
جوانمردیِ آل حاتم کجاست؟
لغات:
بنگاه: دکان، انبار
درمسنگ: هموزن درم، مثقال
فانید: شکر
تنگ: یک لنگه بار، بار چهارپا
طی: نام قبیلهی حاتم. طایی منسوب به آن است
حی: قبیله
درخور: سزاوار
کلیات سعدی، بوستان، باب دوم در احسان، ص ۲۷۰.
#بوستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۳۷.mp3
11.72M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۷
#استاد_شجاعی
▪️منظور از انرژی، و قُوای عالَم چیست؟
- نیروهای ادارهکننده عالم را چگونه میتوان شناخت؟
- این نیروها چگونه رابطهی بین عالم ماده، با عوالم بالاتر را تنظیم میکنند؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
زیباست در اندیشهی جان محو شدن
در سیر و سلوک واژگان محو شدن
خوش باد در آسمان شعر «قیصر»
با «آینههای ناگهان» محو شدن
#آینههای_ناگهان
#قیصر_امین_پور
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أحببتك وأنت بعید
تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی ..❤️
صلی الله علیک یا اباعبدالله
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast