سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نَبوَد که سرِّ عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
#حافظ_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ندای هنگام
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنّمی بیدار
میزند نغمه
نیست معلومم
آخرین شِکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار؟
طفلی به نام شادی، شیپور اطلسیها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۳.
#دکترشفیعیکدکنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از گلستان سعدی
دو امیرزاده
دو امیرزاده در مصر بودند. یکی علم آموخت و دیگر، مال. عاقبةُالاَمر، آن یکی، علّامهی عصر گشت و این یکی، عزیز مصر شد. پس این توانگر، به چشم حقارت، در فقیه نظر کردی و گفتی: من به سلطنت رسیدم و این، همچنان در مَسکَنَت بمانده است.
گفت: ای برادر، شُکرِ نعمتِ باری - عَزَّ اسمُه - همچنان افزونتر است بر من؛ که میراث پیغمبران یافتم؛ یعنی علم و تو را میراث فرعون و هامان رسید؛ یعنی مُلکِ مصر.
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم؟
که زور مردمآزاری ندارم
لغات:
فقیه: دانا، دانشمند
مسکنت: فقر، مِسکینی
باری: خداوند، خالق
عز اسمه: نامش گرامی است
هامان: نام وزیر فرعون
کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت
#گلستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شاد کردن دل
تار و پود عالم هستی، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد
راه بسیار است مردم را به سوی حق، ولیک
راه نزدیکش، دل مردم به دست آوردن است
دیوان شهریار، ج ۱
#شهریار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گوی زرین مه و مهر درین سبز چمن
روز و شب در خم چوگان سحرخیزان است
آفتابی که بود چشم و چراغ عالم
خجل از چهره تابان سحرخیزان است
چشم دولت که به بیدار دلی مشهور است
نسخه خواب پریشان سحرخیزان است
#صائب_تبربزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نرم نرمک میرسد اینک بهار
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمانِ آبی و ابر سفید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد...
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار...
ای دریغ از تو، اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من، اگر مستم نسازد آفتاب!
ای دریغ از ما، اگر کامی نگیریم از بهار!
گر نکوبی شیشهی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ.
ادبیات معاصر ایران، غلامحسین دِهبزرگی
#فریدونمشیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سلام و نور
ایام دومین سالگرد رحلت استاد بیبدیل و تکرار نشدنی ما حاج آقا سید محسن شفیعی است.
کوچی که همچنان باورش سخت است.
اتفاقات ناگوار برخی را به حرف میآورد برخی دیگر را در بهت فرو میبرد... زبان من برای نوشتن از حاج آقا شفیعی هنوز قفل است...
فقط برای دوستان جوانم در این کانال بگویم
حاج آقا سالها در دانشگاههای اهواز(شهید چمران و علوم پزشکی) مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری بودند و آشنایی من با ایشان به سال ۱۳۷۶ بر میگردد. و تمام این سالها پشت و پناه دانشجویان و فعالان فرهنگی خوزستان بودند.
یک روحانی متواضع، عالم، به روز، بصیر و همدل. معنای اتَمّ پدر، استاد، پیر، مشاور...
دانشگاهیان خوزستان بسیار به او وابسته بودند. چپ و راست هم نداشت و محبت میان او و دانشگاهیان، رنگ و بوی سیاسی و اجرایی نداشت. گاهی که اختلافی بین دو دانشگاه پیش می آمد، مسئولان دو دانشگاه را به صرف شام به دفترش دعوت می کرد و همه چیز حل می شد.
از پیام عجیب و عمیق مقام معظم رهبری به مناسبت رحلتشان، میتوان فهمید که ایشان نه فقط در خوزستان که مورد توجه همهی دلسوزان و دغدغهمندان دانشگاههای کشور و مورد لطف ویژهی مقام معظم رهبری بودند.
خدایش در جوار بنشاند و همنشین جدبزرگوارشان امیرالمومنین گرداند.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهرهی متفاوت حاجآقا شفیعی در سیلاب سال ۹۸ خوزستان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدری میکرد
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نمیشناختمت؛ پخته بودی و من خام
تو با طمانینه؛ من همیشه ناآرام
نمیشناختمت؛ گنج بودی و خاکی
نمیشناختمت؛ مرد بودی و گمنام
شنیده ام که به محتاج قرض میدادی
بخند تا غزل از خنده ات بگیرد وام
تمام شهر گواهند که میآمده است
به چشمهای تو عنوان حجتالاسلام
که رودخانه شبیهت نبود در جریان
که کو مثل تو هرگز نداشت استحکام
به باورت همه گلها محمدی بودند
که عطر خُلق نبی میشد از تو استشمام
تو کفش عشق به پا داشتی قدم به قدم
میان این همه آدم که لنگ مال و مقام
و سکههای تبسم رواج میدادی
یه حکم مهر و محبت، به رسم صلح و سلام
تو ترجمان امید جماعتی بودی
پس از تو تکیه کند شهر ما به کی؟ به کدام؟
دریغ و درد از این زخمهای بی مرهم
دریغ و درد از این مرگهای بی هنگام
تو رفتهای به سلامت، سلام ما برسان
به عاشقان، به شهیدان، به دوستان، به امام
#فاطمه_عارفنژاد
#حاجآقا_شفیعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نرم نرمک میرسد اینک بهار،
خوش به حالِ روزگار...😌
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذهنتکانی!
رها کن از غم و از اخم دلها و جبینها را
بچین در سفرههای مهربانی هفتسینها را
چه میشد در همین خانهتکانیّ دم عیدی
به سطل خاکروبه میسپردی بغض و کینها را
میان ما خطوط فاصله مرز جداییهاست
بیا و پاک کن از دفترت این نقطهچینها را
میان شادی و غم نیست مرز روشنی ای جان
به یاد آور به وقت شادمانیها غمینها را
تویی که یاد تو فتحالفتوح مهربانیهاست
به یاد ما بیاور شادی فتحالمبینها را
نسیمی میوزد از سرزمین سروهای ناز
که هر دم زنده خواهد کرد یاد نازنینها را
#محمدرضا_ترکی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟
هر وقت خوش که دست دهد، مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست...
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast