eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
310 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از حال دل من و تو آگاه ، حسین کشتی نجات هر چه گمراه حسین ای دوست دلت تا وسط روضه شکست با قصد فرج صدا بزن آه حسین @sher_alghoth
بسم الله الرحمن الرحیم کجا شیرین‌تر از این غم در عالم می‌شود پیدا که شادی‌های عالم در همین غم می‌شود پیدا همین که تکیه برپا می‌شود با رخت خون‌آلود هوای روضه در عرش معظم می‌شود پیدا خدا مرثیه‌خوان است و ملائک مستمع هستند در آن بزمی که حتی مثل آن کم می‌شود پیدا هوای شهر رنگ عشق می‌گیرد به خود، وقتی که روی سردر هر خانه پرچم می‌شود پیدا گناهان تمام عمر او بخشیده خواهد شد همین که کنج چشمی اشک نم‌نم می‌شود پیدا حسین بن علی فیض وسیع حضرت حق است که در اطراف او هرجور آدم می‌شود پیدا مگر اعجاز جز این است که با نام این آقا میان چشم‌های ما دو زمزم می‌شود پیدا هوای گریه کردن دارم و دل‌تنگ بارانم مسیر روضه از این بین کم‌کم می‌شود پیدا غمی کهنه دلم را می‌فشارد هر زمانی که هلال تازه‌ی ماه محرم می‌شود پیدا ... @sher_alghoth
به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح شعار صبح ظهور تو یالثارات است به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح به اشک چشم محبان سیدالشهدا که ریخت در غم جدّت ، بیا اباصالح هنوز خون گلوی حسین می جوشد به حُرمت دَم جدّت ، بیا اباصالح چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است به اشک نم نم جدّت ، بیا اباصالح به لحظه ای که به زانو ، کشان کشان آمد کنار علقمه ، جدّت ، بیا اباصالح نوای " انکسر ظهری " اَش به گوش آید به قامت خم جدّت ، بیا اباصالح قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا به ذبح اعظم جدّت ، بیا اباصالح به جا به جا شدن آیه های یک سوره به جسم در هم جدّت ، بیا اباصالح یکی لباس تنش برده و یکی دیگر ربوده خاتم جدّت ، بیا اباصالح دعای آخر او در میان گودالی نموده زَمـزَمه جدّت : بیا اباصالح @sher_alghoth
در بساط ما بجز غم نیست، از ما غم بخر خوب‌و‌بد فرقی ندارد پیش تو، درهم بخر اهل تو هستیم، اهل کم‌فروشی نیستیم ما زیاد آورده‌ایم، اما تو از ما کم بخر... دم به دم از داغ تو دم می‌زنیم و دلخوشیم لطف کن از این همه اندازه‌ی یک‌دم بخر جنس نامرغوب در هرحالتی بی‌مشتری‌ست جنس خوبی نیستیم، اما تو ما را هم بخر چشم ما دریا به دریا در غم تو گریه کرد تو از این دریای بی‌پایان ما نم‌نم بخر هرکسی در جمع خوبان می‌رود از خوب‌هاست ما سگ کهف شما هستیم، ما را هم بخر ما اگر اهل شما باشیم آدم می‌شویم پس تو ما را لااقل اهلی کن و آدم بخر مادرم شوق محرم را به من آموخته است اول این ماه می‌گوید؛ "برو پرچم بخر..." @sher_alghoth
هزار خار رسید و به جان یاس افتاد کنار مشک‌ ترک خورده،مستغاث افتاد برای تر شدن گوشه ی لب اصغر بلندمرتبه شاهی به التماس افتاد @sher_alghoth
دل ِ بدون غمت چون درخت بی بار است بدون عشق تو دنیا دچار تکرار است چگونه حاجت خود را طلب کند آنکه تمام زندگیش را به تو بدهکار است حسین یکه و تنهاست بین این صحرا پناه عالمیان اینچنین گرفتار است میان روضه دلم ریخت تاکه گفت، حسین برای مادر تو دوری از تو دشوار است میان عرش کنار لباس خونی تو چگونه دم نزنم مادرت عزادار است تمام عمر بگریم برای شام کم است هنوز روضه ناخوانده از تو بسیار است فقط اشاره کنم روضه ای که زینب گفت نگاه زجر برای رقیه آزار است تمام روضه همین است زینب کبری کنار زجر و سنان در میان بازار است @sher_alghoth
باید به تن کوچه شود رخت سیاه هر خانه حسینیه شود در این ماه از رونق روضه کم نخواهد گردید لاحول ولا قوه الا بالله @sher_alghoth
بر آسمان، هلال محرّم چه دیدنی است! یک خنجر و دل همه عالم چه دیدنی است! مه در محاق خیمه زده، مهر در شفق افلاکیان به هیأت ماتم چه دیدنی است! انجم به روضه‌خوانی عیّوق تشنه‌اند زهره شده است مشتری غم، چه دیدنی است! چون نوح، هود و صالح و آدم به نوحه‌اند این حلقه را نگینی خاتم چه دیدنی است! در سیل اشک، یونس و یوسف به موج آه این قعر چاه و آن به دل یم چه دیدنی است! شور نوای موسی عمران شنیدنی شال عزای عیسی مریم چه دیدنی است! سرخ است دیدگان سیاه و سفید خلق یک‌رنگی سلاله‌ی آدم چه دیدنی است! با ، بیا و بخوان شعر «باز این چه شورش است‌» به عالم؟ چه دیدنی است!! ذی‌حجّه شد تمام و نشد حجّ وی تمام اتمام حجّ او به محرّم چه دیدنی است!! میدان جنگ، مروه‌؛ خیام حرم، صفا خود کعبه و شریعه چو زمزم چه دیدنی است!! بر جنّت رضایت او دست یافت حُرّ بگْذشتن از بهشت و جهنّم چه دیدنی است!! @sher_alghoth
و به دیوانگان خبر دادند که به عشّاق چشم تر دادند با نگاه تو یا سراج منیر دست هفت آسمان قمر دادند تا شنیدند کشته میخواهی عاشقان فوج فوج سر دادند سوختن اولویّت شمع است مثل ما شمع را شرر دادند آن کسانی که گریه کم کردند همه ی عمر را ضرر دادند پای یک قطره اشک مادر تو نخل توحید را ثمر دادند بعد از اینکه تو را به نیزه زدند راویان غمت خبر دادند ... ... بی پناهند آهوان حرم دست صیادها تبر دادند مثل خون های روی پیرهنت گریه کردم برای زخم تنت آسمان از غمت پریشان است بدنت پاره های قرآن است از همان شب که گفتی عطشانی تا ابد مادر تو گریان است خواهرت شد اسیر نامردان غم تو بعد از این دوچندان است بی حیا بوده ابن مرجانه جای زن ها مگر که زندان است؟؟ دختر کوچک تو مجروح از دست زجر و شبِ بیابان است سر زده سر زدی به ویرانه خون دل فرش راه مهمان است با سرت شمع شام تار منی تو بگو این چه رسم احسان است ای لب چوب خیزران خورده آنچه بر لب نمیرسد جان است اشک من بر لب تو خیرات است پیش مرگت رقیه سادات است @sher_alghoth
میان خیمه ی عباس روضه ای برپاست صدای العطش کودکان بلند شده کسی نبود به این کودکان خبر بدهد که عُمْرِ او به همین مشک پاره بند شده درست بعد ابالفضل آفتابِ حرم شدی ستاره ستاره میان این صحرا برادرم نفست به شماره افتاده حسین گوشه گودال مانده ای تنها صدای غربت تو کوفه را تکان داده صدای غربت تو تا به شهر آمده است برای کشتن تو یادگار مادر من میان معرکه قصاب شهر آمده است من آه میکشم از آب آب گفتن تو چه می شود که دگر آب را صدا نزنی برای اینکه نبیند ؛ بگو چه چاره کنم کنار مادرم اینقدر دست و پا نزنی صدای شیهه ی ده اسب میرسد حالا تو شاهدی که چه داغی به قلب زینب ماند هزار مرتبه شُستم به اشک آن را باز به روی پیرهنت جای سُمّ مرکب ماند @sher_alghoth
و ملائک کنار فطرس اشک به ضریح تو استلام کنند تشنه های محبتت هر روز به لب تشنه ات سلام کنند السلام ای شهید تشنه لبان بر کویر لبت کویر گریست آهوی بی قرار دشت غمت بر علی اصغر تو سیر گریست آفتاب از غمت نداشت رمق پسرت زد مقابلت پروبال پیش مرگ تو جمع اصحابند جان به قربان نافع ابن هلال شوذب و مُجمِع و جُناده همه خونشان بود لاله های کویر خون قلب ابی ثمامه شده بیعتش مثل مسلم ابن کثیر و موذن که ابن مسروق است تا که میگفت علی ولی الله گفت نُعمان کنار بن مُغفِل وحده لااله الاالله گریه ی قاط و مُقسِط و کُردوس بود الماس بچه های زهیر اشک های نَعیم و جُندَب بود چشمه ای نور سمت مشک بریر جان خود را سپرد دست عطش مشک در آرزوی آب فرات لب عطشان مشک می انداخت بغض را در گلوی آب فرات مشک درگریه ی سکینه که دید خواهش آب آب گفتن را دید در خیمه پیش عمه همه آرزو میکنند مردن را علی اصغر میان خیمه چقدر از عطش بی رمق شدست لبش عمه در خیمه ها پی آب و العطش گفتن همه است طبش العطش گفتن زنان حرم علت بی قراری همه است اشک های بریر ثابت کرد مشک او آبروی علقمه است با دو تا نور از تبار حرم ریخت بر خاک باز اشک بریر داشت سمت حرم قدم میزد علقمه در کنار مشک بریر تیری از سمت بی ارادت ها سمت مشک آمد و به سینه ی دوست خون او روی صورتش میگفت با من این مرد عاشقی مه روست مشک در خیمه ، دختران حرم سمت دریای مشک میرفتند دختران عفیفه ی عطشان همه همراه اشک میرفتند سینه ی مشک سوخت از غم و آه آب ها روی خاک عطشان ریخت مثل این آب های دُر مانند از لب تشنه کام ها جان ریخت به گلوی شریف طفل رباب عاقبت تیر میشود قلاب تشنگی راه چاره ای دارد او شد از تیر حرمله سیراب جان به قربان سیدالشهدا که دلش را فرات هم سوزاند مادرش فاطمه میان حرم روضه آب آب را میخواند @sher_alghoth