#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
چراای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری
گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری
چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو
مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری
تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم
به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى
شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر
بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری
دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش
بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟
برای شستن اين صورت غرق به خون تو
زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری
سر عباس روى نى سر من زير كعب نى
به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى
رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد
شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
حاضرم پایِ سر ِ تو سر ِ خود را بدهم
جایِ پیراهن ِ تو معجر ِ خود را بدهم
سر ِ بابایِ من و خِشت محال است عمه
عمه بگذار که اول پر ِ خود را بدهم
…پهن کن تا که سر ِ خار نگیرد به لبش
کم اگر بود پر ِ دیگر خود را بدهم
زیورآلات مرا دختر همسایه گرفت
نذر ِ انگشتَرَت انگشتر ِ خود را بدهم
مویِ من سوخته و مویِ پدر سوخته تر
حاضرم پایِ همین سر، سر ِ خود را بدهم
دید ما تشنه یِ آبیم خودش آب نخورد
خواست تا دیده یِ آب آور خود را بدهم
به دلم آمده یک وقت خجالت نکشم
پایِ لطفش نفس ِ آخر خود را بدهم
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت...
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت
🔸شاعر:
#کاظم_بهمنی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مناجات_با_امام_حسین #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!
دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگیست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!
از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!
در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!
من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!
فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!
اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!
▪️
▪️
با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!
تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!
🔸شاعر:
#علی_میر_حیدری
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم
باز می آیی و رویت را تماشا میکنم
میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش
بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم
من اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند
تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم
این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند
تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم
دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم
پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم
زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن
بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم!
آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم
تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم
گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم
صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم
از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن
درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم
به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست
هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
سرمه به چشمای دلبرت زدی
چه حنایی به مویِ سرت زدی
دیگه ناامید شدم بیای پیشم...
چه عجب! سری به دخترت زدی
دمِ صبحی وقت بذل رحمته
بودنت کنار من یه نعمته
این بهمریختگیِ لبت بابا...
کار خیزرانِ بی مُرُوَّته
قصه ی غصمو می کنم مرور
تو رو میدیدم ولی از راهِ دور
خودمونیم..،در گوشِ من بگو
دامنم بهتره یا کنج تنور
اِنقَدَر سختی کشیدم که نگو
چیزایی توو کوفه دیدم که نگو
پیرمرده به بابات چیا می گفت...
حرفای بدی شنیدم که نگو
حُرمت قافله پای دین می ریخت
چه عرقها عمو از جبین می ریخت
حرمله ربابِ تو دق داده بود...
پیش چشمش آبو رو زمین می ریخت
دیگه فک کنم دعام نمیگیره
روسری هیشکی برام نمیگیره
خیلی تویِ کوچه ها آتیش گرفت
سنجاقِ سر به موهام نمیگیره
شعله ها چه زخمی به پرم می دوخت
دل من شبیه معجرم می سوخت
توویِ بازار یهودی ها..،دیدم
یکی داشت النگوهامو می فروخت
دلمو غم اِنقَدَر فشرده که
پاهام اِنقَدَر به خارا خورده که
چرا میگن مثه مادرت شدم؟!...
گوشوارش رو هیچ کسی نبرده که
کاشکی آغوش خودت رو وا کنی
منو از این همه غم رها کنی
میخوابید بلند می شد..،منو می زد
نبودی زجرُ یه کم دعوا کنی
دستِ باد گلهای باغچمونُ بُرد
عمهامون چه خونِ دلها که نخورد
مکافاتی بود توو مجلس یزید
صحبت کنیز که شد..،سکینه مُرد
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
کاش اِمشب بود قَدری گیسوانم بیشتر
تا کُنَم فَرشِ مَسیرِ میهمانم بیشتر
از سَرِ بازار یِک هِدیه بَرای دیدَنَت...
...می خَریدَم، بود اَگَر قَدری زَمانَم بیشتر
این یَتیمی دَردِسرهای بَدی دارد پِدر
من نمی خواهم دگر زِنده بمانم بیشتر
اَهلِ ویرانه مَرا خِیلی تَحَمُّل کَرده اَند
باعِثِ زَحمَت شُدَم، بَر عَمّه جانم بیشتر
روز از گَرما مریضَم، تازه شَبها می شَوَد...
...دَر هَوای سَرد، دَردِ اُستُخوانم بیشتر
چون نِمی خواهَم تو ناراحَت شَوی، ساکِت شُدَم!
بینِ صُحبَت می شَوَد لُکنَت زَبانم بیشتر
آن شَبِ غارَت هَمه دَر دود و آتَش سوختیم
سوخت اَمّا موی من اَز خواهَرانم بیشتر
صُبح تا حرفِ کَنیز آمَد وَسَط، اُفتاد زود...
...لَرزه بَر جانِ هَمه، اَمّا به جانم بیشتر
بَر لَبِ تو بوسه زَد هَم سَنگ هَم نِیزه وَلی
عُقده دارِ بوسه های خِیزَرانم بیشتر
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مصائب_شام
@Shere_aeini
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
یا عاقبت از سینه جانم در می آید
یا اینکه بابای من از این در می آید
این گریه ها از درد نه از اشک شوق است
امشب پدر مهمانی دختر می آید
شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن
از دست من تنها همین ها بر می آید
خاکستری یا گلی گلی عمه کدامش
از این دو پیراهن به من بهتر می آید
خون لبم بند آمده خوب است اما
خون سرم از زیر این معجر می آید
من گیسویم را دور دستم حلقه کردم
چون که به دست دختر انگشتر می آید
پیراهنم که سوخت قبلا پس چرا باز
دارد دوباره بوی خاکستر می آید
حتی صدای پای بابا فرق کرده است
حس می کنم مهمان من با سر می آید
🔸شاعر:
#علی_کاوند
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغ دودم داشت
زهر آمد و زد برجگر و زود برون زد
از بس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن طشت
گفتند که این حجت حق اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
"دلهای غریبان جهان راه به هم داشت"*
حتی به تنش فتنه گران رحم نکردند
بر پیکر خود زخمه ای از تیر ستم داشت
بنویس «وفایی»که پس از این همه غُربت
ایکاش که این حجت معبود حرم داشت
🔸شاعر:
#سید_هاشم_وفایی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
نه بوی مُشک نه چون بوی نافه ی خُتن است
نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است
نه بوی چادر خاکی نه عطر آن گودال
بقیع روضه ی مکشوف کوچه و زدن است
برای گریه بر این صحنه یا که دیدارش
میان هر مژه با چشم جنگ تن به تن است
به جز بقیع که در اشک نیز می سوزیم
همیشه گرمی آتش دلیل سوختن است
کسی که دست به سینه است توی کرب و بلا
چگونه است که پیش تو دست بر دهن است؟!
غریب کیست کسی که هنوز بی حرم است؟
و یا کسی که به هنگام مرگ بی کفن است؟!
غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است
حسن تر است کسی که غریب در وطن است
خراب هم که نباشد به اعتقاد من
تمام غربت اینجا به خاطر حسن است!
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
تنها ميان كوچه ها من ديده بودم
مادر زمين افتاد و من ترسيده بودم
ترسيده بودم مادرم درجا بميرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزيده بودم
از بس كه سنگين خورد سيلي ، روي ياسش
من جاي او چون گل زهم پاشيده بودم
ضربه به جان خويش قطعاً مي خريدم
گر زودتر از مادرم جنبيده بودم
يادش بخير آندم كه بازوي كبودش
مخفي ز بابا نيمه شب بوسيده بودم
شد تلخ تر از گرية صد ساله بَهرم
آندم كه ناچار از پدر خنديده بودم
با كس نگفتم راز اين غم را كه تا حال …
از مادرم اين ناله ها نشنيده بودم
مثل عصا خود را نمودم تكيه گاهش
اطراف چادر را بر او پيچيده بودم
شد انتقام فتح خيبر درب و ديوار
سنگينيِ آن درب را سنجيده بودم
گر رازهايم زين جگر افشا نمي شد
روشن نمي شد تا چه حد رنجيده بودم
گر كه نمي بردي تو اي تشت آبرويم
تا زير خاك اين رازها پوشيده بودم
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد؟
ابری رسید و خون به دل آفتاب کرد
سنی نداشت یکشبه مویش سفید شد
رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد
از کوچههای تنگ دگر رد نمیشود
این کوچهها چقدر حسن را عذاب کرد!
دستی که خورد بر روی مادر به کوچهها
آن دست گنبد حسنش را خراب کرد
چون روزه بود تشنگیاش اوج میگرفت
وقت اذان رسید تقاضای آب کرد
فهمید آب نیست ولی باز سرکشید
این زهر لعنتی جگرش را کباب کرد
سوزاند زهر از نوک پا تا سرش ولی
چون راحتش نمود ز دنیا ثواب کرد
از دوست زخم خورد و ز بیگانهها جدا
دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد...
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
از بس حسن بخشنده و مهمان نواز است
از عالم و آدم گدایش بی نیاز است
از سفره اش هر قدر می خواهی طلب کن
دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است
زانو بغل کردن دگر معنا ندارد
وقتی که آقای کریمت چاره ساز است
هر جای عالم چشم می چرخانم انگار
پرچم سیاهِ "یا حسن" در اهتزاز است
استاد عباس است، باید هم بگویند
شير جمل در هر نبردی یکه تاز است
در جنگ ها، الحق جلودارش نبودند
جنگاوری اش فخرِ تاریخِ حجاز است
سجاده را از زیر پایش می کشیدند
غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است
اینکه چه ها شد در دل کوچه، بماند
از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به نام او که به ما اعتبار بخشیده
به پای هر یک ما صدهزار بخشیده
تمام هستی خود را سه بار بخشیده
فدای جود و جوانمردی و مرام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست
شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست
ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است
به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است
به لطف عزت او نام مومنین زنده است
به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است
معامله نبود با عدوپیام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه
حسن معز الائمه حسن عزیز الله
حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه
پیمبران همه در حسرت مقام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
حسن حکیم حسن دلربا حسن والا
حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا
به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟
فدای عاطفه و منطق و مرام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
فدای او که فراوان غم و بلا دیده
از آشنا و غریبه فقط جفا دیده
شنیده های مرا بین کوچه ها دیده
نگه نداشت کسی شان و احترام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا
ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا
نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی
خدا کند که بگیریم انتقام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم
بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم
فقط به آل علی صبح و شام مینازیم
تمام هستی ما نذر یک سلام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت
لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم اوردم برایت التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید
من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است
حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت
🔸شاعر:
#محدثه_آشتیانی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجادهاش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبیاش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری میکند از هر شکسته
تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر
راحت شد این آئینهیِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچهی باریک و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُنبست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت
میخواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربهاش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته
از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمیداشت
پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته
در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد
فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من ، از گریهات خواهر شکسته
میبینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لابهلایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش میشد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
ای نگارِ واجبُ التعظیم آقایِ حسن
ای بساطِ دائم التکریم دنیای حسن
چاکرانت در عَجم داراترینِ مردمند
خوب جایی زندگی دارند، در پای حسن
مادرش را اختیارِ هر دو عالم داده اند
اختیار نار و جنت را به بابای حسن
حا و سین و یا و نونی را که عالم عاشقست
حا و سین و نون آن نامِ دل آرای حسن
هفت شهر عشق را عطّار گشتی بی سبب
آنچه را دیدی ببین در سیرِ سیمای حَسن
شهر را تعطیل میکرد "راه رفتن های" او
راه بندان ، بارها شد از تماشای حسن
بخت یارست در دو دنیا با گدایان کریم
روزی آنهاست در دستِ توانای حسن
نذر کردم پای نذری های مادر تا روم
یکصد و هجده سفر تا صحن زیبای حسن
.
ارث از بابا رسیده بر کریمانِ حرم
کربلا پُر بود از شهدِ گوارای حسن
دست ما و دامنت شه زاده قاسم الدخیل
ای که دستت میرسد بر قدِّ رعنای حسن
گرچه راه انداخته است دنیای امروز مرا
دیدنی تر دستگیری های فردای حسن
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن #دوبیتی_و_رباعی
@shere_aeini
.
فرمود نبی : حسن ز من می باشد
فرزندِ من و پاره تن می باشد
گر عقل به شکل مرد ظاهر گردد
آن مرد بدون شک حسن می باشد
🔸شاعر:
#عاصی_خراسانی
__
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
من الازل علی است و الی الابد زهراست
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شوند
چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه به گمانم در این حرم حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن #دوبیتی_و_رباعی
@shere_aeini
یک عمر فلک خون به دل و جانت کرد
بیدادِ دو زن زار و پریشانت کرد
لعنت به زنی که کرد مسموم تو را
لعنت به زنی که تیر بارانت کرد
.
لعنت به کسی که تیر کین زد به تنت
شد پاره شبیه جگر تو کفنت
زینب که شنید ناله زد وای حسن
ای کاش شبانه دفن می شد بدنت
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
__
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که ضرب تیغ میدان می دهد سیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان
ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان
حسن اصل کرامت بود عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود عالم بی حسن نادان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیله ی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه ی احمد
بروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچه ها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکی شب می برد انبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک می برد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
معزّ المومنین است او بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او بپرس از سوره انسان
خوشا بر من که در عالم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان
شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
سر و جانم فدای این دو سید این دو تا سلطان
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
من زخمیِ نامردمانِ بی وفایم
در غربتم عیناََ شبیهِ مرتضایم
یک تشتِ پر خون رو به رویم، باشد اما
دیدارِ روی مادرم تنها دعایم
افتاده ام روی زمین از آتش زهر
اما به یاد کوچههای پر بلایم
میخواستم تا سدِّ راهِ ضربه باشم
پس ایستادم بر نوکِ انگشتِ پایم
دیدم که دستِ مادر از دستم جدا شد
تا به ابد محزون آن دست جدایم
مادر صدا میزد "حسین" اصلا نترسی
گفتم که قربانت شوم من مجتبایم
گفتم حسین و آهِ حسرت در دل آمد
حتی دم آخر به فکر کربلایم
واللهِ روزی مثل روز او دگر نیست
در اضطرابِ دشمنان بی حیایم
🔸شاعر:
#علی_گلچین_پور
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
____
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
از پریشان شدنم بستر من ریخت به هم
بنگر از زهر،که بال و پر من ریخت به هم
جگرم پیشتر از زهر جفا سوخته بود
جگرم پاره شد و خواهر من ریخت به هم
جگرم سوخته از خنده ی قنفذ باشد
باورم نیست چنین باور من ریخت به هم
با تو سربسته بگویم که درآن کوچه،چه شد
مادرم پیش دو چشم تر من ریخت به هم
دست من بود به دستش که ره ما سد شد
بی هوا زد به رخ مادر من ریخت به هم
وسط کوچه سر مادرمان پایین بود
تا زمین خورد همه پیکر من ریخت به هم
سر او خورد به دیوار به یک ضربه ولی
تا که دیدم سر او را سر من ریخت به هم
زینبم گریه ی تو قلب مرا می شکند
ار تماشای تو خاکستر من ریخت به هم
پهلویم چکمه نخورده ست چرا بی تابی
فکر کردی نکند حنجر من ریخت به هم
چون به گودال رسیدی بگو از سوز جگر
غیرت الله ببین معجر من ریخت به هم
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini