#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مسدس
بر شب قدسی آسمان محمد
بر نفس گرم آستان محمد
بر شکن زلف دلستان محمد
بر دل عشاق بی نشان محمد
یا که قسم بر خودش به جان محمد
نام علی هست در اذانِ محمد
آمده با جلوه تمامی اسماء
آمده صاحب مقام سورهی اسراء
کعبه موسی شده است قبلهی ترسا
ریخته قبل تشرفش به مصلی
کنگرههای بلند سنگی کسرا
آی زمین آمده زمان محمد
نور ازل ، عقل کل و صادر اول
اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل
بر همهی انبیاست مَرجع و مُرسل
بر همه ماسواست اقدم و اعقل
تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل
هست جهان نقطهی جهان محمد
شمس برآورده است در شب بطحا
دامن مادربزرگِ حضرت زهرا
مادر او آمنه است ، خم شده اما
بوسه زند تا به دست اُمِابیها
این نفَس فاطمه است و قبلهی مولا
ای به فدای دو جاودان محمد
جلوه حق با خودش که مشتبه آمد
حضرت خورشید مکه شامگه آمد
زلف به غارت گشود با سپه آمد
شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد
نور یکی بود و جلوهی چهارده آمد
چهارده آینه آمد از کران محمد
دست به دامان توست اینهمه دستان
هست غبارت به چشم باده پرستان
حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان
کاش دعایی کنی به حرمت مستان
تاکه شود این عربستان حسنستان
ناب ببینیم تا نشان محمد
ای جلواتت همه جمال حسینت
ارث تو شد هیبت و جلال حسینت
خورده گره حال تو به حال حسینت
خون دل عاشقان حلال حسینت
نیست در این سر بجز خیال حسینت
جان به فدای حسین جانِ محمد
نور خدا را ببین به رغم منافق
پُر شده عالم از این شمیم شقایق
گفت فقط جعفری است مذهب عاشق
میشکفد شیعه از صراحت صادق
هست علی بر لبت تمام دقائق
کوری چشمانِ دشمنان محمد
نالهی من تا انا سائلکم شد
بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد
قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد
مستی ما شد فزون نوبت خُم شد
این صلوات و سلام چهاردهم شد
باد مبارک به خاندان محمد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مدح
#غزل
چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند
از سرخیِ لبانِ تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند
یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردانِ ذوق و بهار آفریده اند
مانند تو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هزار هزار آفریده اند
زندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شبِ تار آفریده اند
دستم نمی رسد به تو ای باغِ دوردست
از بس حصار پشتِ حصار آفریده اند
این است نسبت تو و این روزگارِ یأس:
آیینه ای میانِ غبار آفریده اند...
#سعید_بیابانکی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
May 11
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#مربع_ترکیب
زمان از لحظۀ آغاز او چیزی نمیداند
زمین از کهکشان راز او چیزی نمیداند
مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمیداند
بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمیداند
کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر
کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر
کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش
که در قرآن حبیب خویش میخواند خداوندش
نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش
دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش
جهان دارد هنوز از این تبسّم پند میگیرد
جهان را عاقبت روزی همین لبخند میگیرد
چه معراجی که هرشب از دل سجادهاش دارد
چه اسرار نهانی در نگاه سادهاش دارد
چه سرو با شکوهی قامت افتادهاش دارد
چه اعجازی که در آیات فوقالعادهاش دارد
که حتی مشرکان با آنکه از جان دشمنش بودند
کنار کعبه هر شب محو قرآن خواندنش بودند
میان قومی از جاهلترین مردم اقامت داشت
اگر آزار میدادند او را، استقامت داشت
اگر تهدید میکردند، او صبر و شهامت داشت
اگر تحقیر میکردند، با آنها کرامت داشت
غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود
هزاران زخم میخورد و دمی نفرین نمیفرمود
شبی پرواز کرد، از آسمانها رفت بالاتر
از آدم رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر
گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر
«دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر
بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد
دعایی کرد اگر آنجا، دعا در حق مردم کرد..
میان کل عالم یک نفر با او برابر بود
نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود
علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود
پیمبر شهر علم و مرتضی این شهر را در بود
به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را
ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را
از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد
چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد
به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد
چه آمد بر امیرالمؤمنین؟ پرسیده خواهد شد
خدا یاد بشر میآورد آن روز فطرت را
و بالا میبرد با هم کتابالله و عترت را
#علی_سلیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#مثنوی
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
دریای معارف و معانی
استاد کتاب آسمانی
ای در نفس تو جان قرآن
وی در دهنت زبان قرآن
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محَوَّل
قرآن که دُر کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبریل آرد
بینطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
نطق تو به علم ارتقا داد
بر نهضت کربلا بقا داد
تو بر تن پاک علم جانی
استاد «مُفَضَّل» و «اَبانی»
عرفان و طریقت و بصیرت
دلباختهٔ «ابو بصیرت»
غیر از تو که پرورد به دوران؟
شاگرد چو «جابر بن حَیّان»
حاکم به زمان اشاره تو
استاد جهان «زُراره» تو
در محفل بحث «مؤمن الطاق»
شد طاقت هر منافقی طاق
تو نور به هر کلام داری
شمشیر چنان «هشام» داری
پروردهٔ تو دو صد معلم
مانند «محمد بن مسلم»
دارند ز مکتب تو عرفان
«حمران و فضیل و فضل و صفوان»...
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
طاق کسری روز میلاد تو بی طاقت شده
جانِ ایوانش پر از بیتابی و حیرت شده
آسمان خود را به خاکِ پای تو انداخته
محض پابوسَت دو عالم با ادب دعوت شده
ماه، رؤیت کرده رویَت را گریبان چاک کرد
لحظهٔ شقّ القمر زیباترین ساعت شده
یامحمد(ص)گفت، عبدالله(ع) جانش تازه شد
شد أباالأحمد از امشب صاحبِ عزّت شده
آب و نانش از پَرِ قنداقهٔ تو میرسد
زندگیِ آمنه(س) پُر رزق و با برکت شده
آمدی تا کینه را ویران کنی بعد از غرور
تا جهالت جایِ دخترها شود زنده به گور
آمدی تا کعبه و قبله نما معنا شود
تا که حجِ واجب و سعی و صفا معنا شود
دلبری کرد از تو! رمز خلقتَت این بود و بس
تا علی(ع) تنها شهنشاه ولا معنا شود
آمدی تا قلعهٔ خیبر بدون «در» شود
دستِ حیدر رو شود! شیرخدا معنا شود
با تو بالا رفت دستانِ ولایت در غدیر
آمدی تا مرتضی(ع) مولایِ ما معنا شود
شد علی(ع) تفسیرِ بر حقّ وصیّ المصطفی(ص)
مثل قرآن است و باید بی خطا معنا شود
با خودت خورشید آوردی و والا منسبی
قل هوالله أحد بر خاندانت یانبی(ص)
هفدهِ ماهِ ربیعُ الأول و عاشق شدم
عاشقِ شمسِ جمالِ حضرتِ صادق(ع) شدم
خلق کرد از خاک پاکش این دلِ دیوانه را
عاشقم کرد و به سائل بودنش لایق شدم
در خیالاتم به دورش گشتم و مثل هشام
با رئیس ِ مذهبم همسایهٔ سابق شدم
خوانْد توحید مفضلّ را و من با اشتیاق
محو ذات کردگار و قدرتِ خالق شدم
در کلاس درس او همراه جابر بیخبر
بارها حاضر شدم تا عاشقی حاذق شدم
چشم هایم را به دور از شرّ شیطان ساختم
تا که باشم زینتش، سر را به زیر انداختم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا کوچهباغهای بهشت
که غرق نور و تبسم کنی دقایق را
نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
مسیح عشقی و یک گوشهچشم تو کافیست
که با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تو ماه روشنِ من در قنوت نیمهشبی
هنوز سهم جهان است از تو تشنهلبی!
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت...
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه میشود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#مدح
#قصیده
اندر جهان، دامنکشان، با نور جانان آمدی
در جسمِ بیجانِ جهان، جان گشته و جان آمدی
در بغض شب، پُر تاب و تب، شیرینتر از شهد رطب
شد دشمنت تبّت وَتب، چون شمس تابان آمدی
قرص قمر، صبح سحر، بر دیدهها نور بصر
در ابرها همچون مطر، چون برف و باران آمدی
جانا حبیب جان تویی، بیشک طبیب جان تویی
در جمع بیماران جان، از بهر درمان آمدی
در خانهی مستضعفان واندر سرای بیکسان
روشن شدی چون شمع جان، پیدا و پنهان آمدی
دنیا به یُمن مقدمت، چون گلسِتان شد از شَمت
شد مرده احیا از دمَت، از بهر سامان آمدی
ای عرشپیما صولتت، پاینده بادا دولتت
حیران جهان از شوکتت، هر چند آسان آمدی
سلطانی و شاهانِ شاه، بر درگهت همچون گدا
با فرّ سلطان بودی و مثل یتیمان آمدی
بر تارک خلق خدا همچون نگینی رونما
شد خلقت از نامت بنا چون تاج کیهان آمدی
ای با ادب ای با صفا بالاترین برج حیا
دست خدا کز لطف او در شکل انسان آمدی
لبخند مهر ایزدی، بخشنده بر خوب و بدی
چون رحمةٌ للعالمين، از سوی رحمان آمدی
بهتر ز هر بهتر تویی، تابنده در محشر تویی
بالاترین باور تویی، همراه قرآن آمدی
ما لحظه ها را باختیم، دنیای خود را ساختیم
ازچه تو را نشناختیم کز نزد سبحان آمدی
احمد محمّد مصطفی، هم نفْس پاک مرتضی
والاترین دُرّ خدا در لوح امکان آمدی
پیغمبران را سروری، هر عالَمی را گوهری
برتر تو از هر برتری چون مُهر پایان آمدی
سبزی گدای این در است، شیدای این پیغمبر است
محتاج جام کوثر است، کز لطف و احسان آمدی
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#مربع_ترکیب
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینهی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگهی پیغامِ خداوند آمد
می رسد از مَدِ تشدیدِ محمّـــد ،برکات
مَقدَم گلپسر آمنهخاتون صلوات
روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت
چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت
دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت
نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت
جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم
در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم
با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد
مسجد بندگی خلق علم خواهد شد
غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد
کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد
جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم
لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم
اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه
تو خودت پاسخ محضی و سؤالیم همه
با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه
برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه
در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم
از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم
حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد
عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد
مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد
در عروجات پر جبریل امین کم آورد
شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی
سیب از دست علی جان خودت می خوردی
هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود
با کلام علوی دین تو ممتاز شود
در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود
گره کار به دستان علی باز شود
حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند
درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند
عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود
گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود
باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود
مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود
من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات
ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات
لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم
هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم
عشق را من فقط این پنج نفر میدانم
عجمی زاده ام و هموطن سلمانم
دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات
آه ای شاه عرب، جان عجم ها به فدات
گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم
در کنار تو که باشم بخدا در وطنم
ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
شب میلاد تو از اشک غنی اند همه
گریهکنهایحسینات حسنیاند همه
کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم
درد دارم بخدا در پی درمان شدنم
ابرِ لبریز منم تشنهی باران شدنم
سال ها منتظر جابر حیان شدنم
پرچم شیعه بلند است به لطف علمت
صادق آل محمد! به فدای قلمت
شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی
بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی
آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی
مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی
خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود
گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
هرجا نگری خلدبرین است امشب
خشنود قلوب مومنین است امشب
در ارض و سماوات و به عرش و ملکوت
ذکر صلوات دلنشین است امشب
#مهدی_فراهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
سیراب شد عالمی به یمنِ برکات
ازشهد لبش سنگ شده شاخه نبات
آن لب ببرد نفاق را از هر جا
چون گفت بلند بر محمد صلوات
#حامد_آقایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#رباعی
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات
بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات
پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود
سر چشمه ی خیر و برکات است صلوات!
*
شد نامِ تو زیبنده ی هر صوم و صلات
نازل شده بر اهلِ ولا این برکات
گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست
آن چهره ی پاکِ مصطفی را صلوات!
*
تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات
لازم شده بر من، بفرستم صلوات
حقا برسد تا به تجلّی گهِ ذات
هر آن که فرستد به جمالت صلوات
*
خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک
از صورتِ قرآن کلماتی متبرک
اعجازِ محمّد(ص) کند این بزمِ تولّی
قلبِ همه را با صلواتی متبرک!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#فضائل_و_آثار_فواید
#ثواب_صلوات
#دو_بیتی
صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور قبرش زیاد می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"
بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"
در میانِ تمامیِ کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
ای قدمت طلیعه درخشش ستاره ها
شد خجل از نام خوشت تمام استعاره ها
سجده شکر می کند فرشته از جمال تو
بانگ خوش محمدی شهادت مناره ها
#زهرا_عیوضی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#دوبیتی
علم الهی همه در کوی توست
آیه به آیه همه از بوی توست
عرش خدا رفتی و ای نور حق
آینه ی ذات خدا روی توست
*
واسطه ی وحی و پیامش تویی
حامل قرآن و کلامش تویی
بس که تو محبوب خدا گشته ای
هردم و هر لحظه سلامش تویی
*
سید و سالار همه انبیا
جان دو عالم به فدای شما
در شب میلاد تو و صادقت
جان عزیزت نظری کن به ما
#رضا_ترابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#قصیده
زهی بهار که از راه میرسد، اینبار
که ذکر نعت رسول است بر لب اشجار
هزار چشمه خطابش کنند در اوراد
هزار شاخه سلامش دهند در اذکار
زمین ز حلّۀ سبز محمّدی، مفروش
هوا ز عطر خوش نام مصطفی، سرشار
حدیث سرمدیاش، شمع خلوت اوتاد
صفای احمدیاش، شرح سینۀ ابرار
ز باغ حُسنش، تلمیح کوچکیست، بهشت
ز حُسن باغش، تشبیه سادهایست، بهار
دلیل خلق جهان است، یا اُولِیالألباب!
ز چشم غیر نهان است، يَا اُولِیالأبصار!
پیمبری که وجودش مگر بشارت نیست
که هم بشارت از او رحمت است و هم انذار
به جز جمال محمّد که جلوهاش ازلیست
کسی نچیده ز باغ جهان گل بیخار
خوشا سرودن نامش که هر زمان تازهست
چو نغمهای که شود دلنشینتر از تکرار..
شفیع و شافی اُمّت، رسول خاتم حق
به جان او صلوات خدا، هزاران بار
دلا ز نعت خصالش دمی مبند زبان
هم از درود و سلامش دمی فرو مگذار
کسی که بر سر خلق است، سرور و مولا
کسی که در دو جهان است، سید و سالار
دلا اگر به هوای بهشت مینالی
دل از جهان بکَن و بر جهان او بسپار
درود هر دو جهان بر رسول و آل - بگو!
به دشمنان نبی لعنت خدا - بشمار!
#محمد_سعید_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ایران
همسایۀ ماه و آسمان است این خاک
با خون شهید جاودان است این خاک
«این کشور عشق است که صاحب دارد»
در سایۀ صاحبالزمان است این خاک
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
حالم به حال عبد مُکَدَّر نمی خورد
وضعم به وضع بنده ی مضطر نمی خورد
نفرین به من که اشک دُرُستی نریختم
این گریه ها به درد من آخر نمی خورد
عاشق به عشق یار ز اغیار می بُرد
عاشق غمی به جز غم دلبر نمی خورد
اقدام کردهام بپرم بارها..،نشد
بال و پرم به بال کبوتر نمی خورد
در می زنم رئوف..،جواب مرا بده
در می زنم رئوف..،مگر در نمی خورد؟!
اصلاً قد و قواره ی من را نگاه کن
باور بکن به بنده ی خودسر نمی خورد
گرچه بدم ولی به علی دوست دارمت
این لب قسم..،دروغ..،به حیدر نمی خورد
ما را به جان حضرت زهرا قبول کن
ما را قبول کن..،به کسی بر نمی خورد
فرزند اگر که گیر بیفتد میان غم
دستش به غیر دامن مادر نمی خورد
بی حُبِّ فاطمه بخدا کارنامه ام
مُهر امان وادی محشر نمی خورد
در تشنگی به خاطرِ عطشانِ فاطمه
یک جرعه آب خوش لب نوکر نمی خورد
▪️
▪️
با چکمه روی سینه ی او پا نمی نَهَند
لب تشنه را که نیزه به خوردَش نمی دهند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
غروب های غم انگیز می رود بی تو
شده است حال دل من چقدر بد بی تو
بپرس حال مرااز سفیدی مویم
که تار موی سفیدم جوانه زد بی تو
مرا به نیمه نگاهی بیا و آدم کن
چقدر سعی نمودم ...نمی شود بی تو
سزاست از غم هجرت نحیف و پیر شوم
اجل به پشت سرم سخت می دود بی تو
به هر کجا که رسیدیم از دعای تو بود
نگشت در همه عالم کسی مدد بی تو
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
و حال بنده همین است تا ابد بی تو
بیا کنار هم آقا به کربلا برویم
کبوتر دل تنگم نمی پرد بی تو
#محمد_مبشری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
خبرت هست ز هجران، چه کشیده است دلم
از غم دوریات ای یار، چه دیده است دلم
آتشی کز صدف دل، گهرش افشان است
شعلهاش تا به سماوات، رسیده است دلم
خشتی ار زیر سرم هست، ز باران خیس است
شب چو بارانِ گُهر، اشک، چکیده است دلم
افتخارم همه این است که در محضر دوست
خوش به درگاه تو شاها پلکیده است دلم
شبچراغ سحرم بودی و خورشید نهار
ژاژه نبوَد چو بگویم که قصیده است دلم
دیدهام را نبُوَد خواب، اگر خواب برفت
از پنامِ گل یاد تو رهیده است دلم
نازنینم به کجایی که دگر تابم نیست
پیرهن را برِ دیدار، دریده است دلم
تا نفَس هست بیا بر سر بالینِ رفیق
باورت هست چو یعقوب خمیده است دلم
از غمت فربه نشد تا بسرایم پس از این
تن من خسته و از هجر، تکیده است دلم
گر چه با فال فروشان نرود میل درون
ولی از شوق تو فالی بخریده است دلم
مژده داده است مرا یوسف کنعان آید
سبزیا صبح سپید است، دمیده است دلم
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#غزل
قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله
زخمی نشد بال و پرم الحمدلله
قم احترامم حفظ کرده تا که دیده
من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله
در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند
مانند زهرا مادرم الحمدلله
باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ
خونی نشد چشم ترم الحمدلله
بین در ودیوار با داغیِ مسمار
زخمی نگشته پیکرم الحمدلله
دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست
خاکی نگشته معجرم الحمدلله
ماخاطراتی تلخ از بازار داریم
باز است هرسو معبرم الحمدلله
تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست
ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله
در کوچة تنگ یهودی ها نرفتم
آتش نیفتاده سرم الحمدلله
بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم
محمل نگشته منبرم الحمدلله
حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا
دارم تمام ِ زیورم الحمدلله
کنج خرابه آبرویم را نبُردند
دشمن نگفته کافرم الحمدلله
دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد
قبرم همان دم شد حرم الحمدلله
مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند
باشد تنِ من محترم الحمدلله
غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه
مویم نپیچیده به هم الحمدلله
تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#مسمط_مخمس
دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را
ترسیم کرده جای نگاهت بهار را
عطر تو میوزد به خزان و بهار قم
گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم
تنها نه من امام زمان بیقرار قم
علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم
مستی بده ز یک نگهت میگسار را
ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت
از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت
باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت
هر کس به هر روش مددی از شما گرفت
روشن کند ز برق نظر شام تار را
بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر
ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر
شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر
اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر
لبریز کرده ساغر مهرت خمار را
اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان
تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان
راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان
آری کم از عقیله نبود اعتبارتان
تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را
معصومه ای و دختر موسی بن جعفری
زینب شناس و زینب کبرای دیگری
آهو منم تو ضامن آهوی محشری
از نسل حیدری و رضا را تو خواهری
درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا
تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی
با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی
اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی
قم را دمشق محترم دیگری کنی
زهرا شدی مدینه کنی این دیار را
وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است
وقتی برای ما قدمت عین رحمت است
وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است
وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است
باید فدایی ات کنم ایل و تبار را
خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست
هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست
این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست
این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست
شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را
#داریوش_جعفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مثنوی
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است
از حدیث کرم و شرح کرامات پر است
میتوان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا
جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا
اهل قم جمله بر آناند خراسان اینجاست
مهد آرامش دلهای پریشان، اینجاست
تار و پودت همه دین است، خدا میداند
روشن از نور یقین است، خدا میداند
قلب قم، قلب برازندۀ ایرانی تو
روح عرفانی شیراز و خراسانی تو
روشنای نفس شاهچراغی، آری
با خودت عطر حریم رضوی را داری
چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟
واژهای نیست که با عشق معادل باشد
پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری!
پای در عرش نهادی، چه مقامی داری!
نور چشم پدری، یاس معطر شدهای
معنی تازهای از سورۀ کوثر شدهای
پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی
تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی
قدم پاک تو بیشک قدم فاطمه است
حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است
در کنارِ تو شب و زمزمه را میفهمیم
به خدا رایحۀ فاطمه را میفهمیم
تو روایتگر آن گوهر نابی، بانو!
جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو!
میتوان با تو به آن رایحۀ پاک رسید
پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید
میتوان با تو به سرمنزل توحید رسید
از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید
میتوان یک سحر از جرم و خطا عاری شد
مثل امواج روان در حرمت جاری شد
در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند
به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند
زائران رایحۀ آه تو را میفهمند
ماجرای غم جانکاه تو را میفهمند
قصۀ آمدنت قصۀ بیتابیهاست
شوق دیدار سحر، قصۀ بیخوابیهاست..
دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده
اینچنین راهی این راهِ خطیرت کرده
سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟
عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟
قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد
تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد
تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود
شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود
تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد
قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد
ای شفاعتگر محشر! نظری کن ما را
این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را
نظری کن که شبی زائر کویت باشیم
سائل دائمی صحن نکویت باشیم
شک نداریم پر از نور یقین است اینجا
جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا..
#قاسم_بای
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
ای یوسف زهرا که همه عزّی و جاهی
خورشید سمایی، به دلِ خسته چو ماهی
جز مهر شما نیست مرا هیچ امیدی
جز لطف شما نیست مرا هیچ پناهی
من ذرّهی خاکم که به پای تو فتادم
ای کوه کرم، سایهی نوری سرِ کاهی
هر جا که روم باز بیایم به در تو
زیرا نپرد دل به جز از کوی تو راهی
اشکی تُهیام کز صدف چشم فتادم
دریای سخایی و منم گریه و آهی
ای دستِ خدا دستِ مرا گیر و بگردان
هر طور که خود گویی و هر جور که خواهی
من را تو به خوبیِ خودت، نیک ببخشا
بگذر که دمی بودم و غایب شده گاهی
آن کس که ز تو دم بزند صبح و شب آقا
هرگز نبود جزء گروهی و جناحی
ما کور و تو بینا و نه شایسته که اکنون
باشی و ببینی که بیفتیم به چاهی
تو باب نجاتی به خدا، آب حیاتی
با یک نظرت آب کنی کوه گناهی
خواهم که درِ خانهی تو مثلِ سگِ کهف
بنشینم و با عشق کنم بر تو نگاهی
سبزی ز شما جز خودتان را نبخواهد
ماییم گدایِ ابدِ همچو تو شاهی
#ابوالفضل_سبزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem