#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#دوبیتی
#رباعی
اگر تا بهحالا نبخشیدیام
بزرگی کن و روز آخر ببخش
گناهان فرزندها را بیا
دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش
#قاسم_نعمتی
ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده
ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست
در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده
مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید
از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
گفتند "پذیرایی" و مهمان داری
من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
#جواد_هاشمی_تربت
چون روح که در قالبِ جان میآید
باران به کویرِ تشنهگان میآید
ای آنکه وصالِ آسمان میخواهی
برخیز صدایِ رمضان میآید
#حسن_کردی
آوای خوشی از آسمان میآید
مهمانی یارِ مهربان میآید
برخیز که با نسیم جانافزایی
بوی خوش ماهِ رمضان میآید
#علی_ساعدی
با سوزِ دل و ناله و با آه بيا
با شرم حضور و دل آگاه بيا
اكنون كه خدا سُفرهی رحمت چيدهست
ای بنده، سـوي ضيــافت الله
#سید_هاشم_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#دوبیتی
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
در این ظلمت بمانید؛ آی مردم!
به خون آغشته شد مهتاب کوفه
*
دل شب سوگباران شد همیشه
و نخلستان، پریشان شد همیشه
چه میگفتی مگر با چاه؟ مولا!
که چشم چاه، گریان شد همیشه
*
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
یتیمی گفت مادر مرکبم کو
فقیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب
مرا کشتی نگو که زینبم کو
طبیب آمد سرش را هِی تکان داد
مرا دستِ بلایی بی امان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟
زمین خورد و کفنها را نشان داد
زمانِ سوختنها مانده باقی
غمِ عریان بدنها مانده باقی
به من حق میدهی حالا بسوزم
دوتا از این کفنها مانده باقی
نگاهم را به این رفتن بدوزم
لباسِ مجلسِ شیون بدوزم
خیالم نیست راحت با حسینم
نشستم چند پیراهن بدوزم
مرا با دردهای کوفه مگذار
که با نامردهای کوفه مگذار
مرا حتی تو با شاگردهایم
و با ولگردهای کوفه مگذار
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
روضهی دوم
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور... جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو
که خون میجوشد از درد و دلِ تو
شبیه قاتلانِ مادرم باز
به من خندید بابا قاتلِ تو
بخوان روضه عصایش را شکستند
غرورِ مجتبایش را شکستند
بخوان ای سر شکسته نیم روزی
زدند و هفت جایش را شکستند
دو دستش رویِ سینه با ادب رفت
تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت
همینکه نامِ زهرا را شنید او
سرش پایین به سمت در عقب رفت
به او گفتی امانِ زینبم باش
بمان عباس جانِ زینبم باش
اگر حتی به رویِ نیزه رفتی
به نیزه سایبانِ زینبم باش
کنارش باش کمتر غم ببیند
که با تو دردها را کم ببیند
سپردم بر تو؛ حتی سایهاش را
مبادا چشمِ نامحرم ببیند
دلم قرص است غم همسایهاش نیست
که عباسِ مرا همپایهاش نیست
مرا او سایبان میگردد اما
سرِ کج روی نیزه سایهاش نیست
مرا گفتی به شهپر میسپاری
به دستِ شش برادر میسپاری
ولی دست چه کس در شام و کوفه
مرا با چند دختر میسپاری
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شام_غریبان
#دوبیتی
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
....
حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد
لباسِ آخرت را بست اُفتاد
حسن حالِ مرا میدید پیشَت
دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد
....
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
....
به مادر گفتم ای جان رو مپوشان
شبیه فصلِ هجران رو مپوشان
خجالت میکشد بابا کنارت
تو پهلو را بپوشان رو مپوشان
....
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
.....
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#شب_بیست_ویکم
#دوبیتی
چرا جانِ صدا کردن نداری
چرا حالِ دعا کردن نداری
تو مردِ خیبری باور ندارم
توانِ پلک وا کردن نداری
چه میشد سایهات بر خانه میماند
چه میشد شمع این پروانه میماند
به من بر میخورَد اینطور هستی
سرت ای کاش رویِ شانه میماند
زِ چشم بی قرارم سو گرفتی
به فکرم هستی؟ از من رو گرفتی
سرت را باز کرده تیغ اما
چرا یک دست بر پهلو گرفتی
تمامِ روضههایم را شمردی
شمردی و مرا گودال بردی
سپردی زینبت را بر حسین و...
حسینت را به عباست سپردی
به من گفتی دلت جانکاهِ زخم است
که با هر ضربه با هر آه زخم است
به من گفتی که عصری رویِ دستت
هزار و نهصد و پنجاه زخم است
مرا با شش برادر میگذاری
ولی با زخم خنجر میگذاری
کنارِ محسن خود میروی و
مرا با داغِ اصغر میگذاری
* * * *گریز
چرا قهری مگر تقصیر دارم
بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم
کفِ آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم
دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد
ببین که شانهام مویِ تو دارد
در آغوشم فقط پیراهنِ توست
لباس تازهات بویِ تو دارد
نمیآید پس از توخواب ، ای کاش...
که میمُردم منِ بی تاب ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف...
نمیخوردم پس از تو آب ای کاش
مرا آزار با زنجیر میداد
به من نانخشک با تحقیر میداد
زنِ شامی دلم سوزاند وقتی...
کنارم طفل خود را شیر میداد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دوبیتی
علی دست تو را خواندهست دنیا
تو را از خویشتن راندهست دنیا
برایش سفرهی رنگین مچینی
علی مهمان ناخواندهست دنیا
#عباس_احمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دوبیتی
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#دوبیتی
بستر از زبان حضرت زینب سلامالله
کنار بسترت خواهی نخواهی
دو چشمم میرود امشب سیاهی
به این فرقی که مانندِ دلم شد
الهی یا الهی یا الهی
نگاهی که دلم بال و پرش ریخت
بجای اشک، خون چشم ترش ریخت
دلم حال یتیمی دارد امشب
که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت
تو خوردی ضربت و دختر شکسته
تو را این نه غمِ مادر شکسته
ندارد مرهمی این فرقِ زخمی
شبیهِ پهلویی که در شکسته
چِه سان برتو دو چشمِ تر ببندم
چگونه مرهمی بر سر بندم
به اینها بند، خونِ تو نیاید
مگر با معجرِ مادر ببندم
همینکه فرقِ تو پاشید خندید
همینکه مجتبی نالید خندید
تو از شیرِ خودت دادی به قاتل
همینکه شیرِ تو نوشید خندید
عوالم را همین که زد، بهم ریخت
غمی این خانه را آمد بهم ریخت
بمیرد نانجیبی که تو را زد
خدایا حال ما را بد بهم ریخت
حسین اُفتاده و در روبرویش
تویی و زینب و حال مگویش
نداری جان و گفتی که بجایت
بگیرم بوسه از زیر گلویش...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#شام_غریبان
#دوبیتی
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
به اشکم شستهام از روت خونت
که بردم از سر ؛ از ابروت خونت
دعاکردم که زخمت وا نگردد
نریزد تاکه از تابوت خونت
دوباره غسل و تشییع شبانه
دوباره گریههای مخفیانه
خدارا شکر جسم تو ندارد
جراحاتِ قلاف و تازیانه
قسم بر این سر رو روی شکسته
قسم بر فرق و ابروی شکسته
خدایا میرود بابای زینب
به مهمانی پهلویی شکسته
نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد
از این تشییع خلوت داد بیداد
شنیدم که حسین از غم زمین خورد
خدا را شکر پیش من نیافتاد
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#دوبیتی
بهروی شانه بارت را کشیده
جهان بیقرارت را کشیده
دلم نقاش خوبی نیست آقا
ولی خوب انتظارت را کشیده
#محمدتقی_عزیزیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem