eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
389 عکس
159 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
به حضور حضرت چشم تو شده سِرِّ آئینه بر ملا به نفیر نافذ هر دمت به اجابت آمد هر دعا که به یمن مقدمت آمده به شعف طلیعه ی اقتضا به مقام حادث ذات می که تویی کتابت اصطفا سر  سجده برده به قامتت شریان جرعه ی  ابتلا یم استجابت هو هوَ به عبادتت شده بی قرار نرسد به منزل می فروش که عیان شود رخ نوبهار مگر از شمیم صحیفه ات بزند پیاله ی بیشمار که تو انتهای اجابتی به تو ملتجی شده روزگار به دعای حضرت اشک تو به اجابت آمده هر دعا تویی آنکه نام جناب تو شده زین زینت عابدین لمعات نور قدیم تو به حدوث عیان شده در زمین قدحی که پر شود از دمت شود آیت ره متقین که شعاع اقدس فیض تو بُوَد اصل شائبه ی یقین به دو دیده دیده ی دل رسد به اشاره ات سوی کبریا عجبا ز تاک دوچشم تو که زغصه آمده خونفشان چه اقامه ای چه مقاله ای که ز اشک چشم تو شد عیان گذری به رهگذر بلا به نوای خسته ی کاروان همه خار و نشتر و کعب نی ره شام و شادی شامیان به اسارت آمده سوی تو غل جامع از شرر بلا تو خطیب خطبه ی عزتی تو بدیع روح عبادتی تو قیام قائم غربتی تو کتاب و نص سیادتی تو امام روز قیامتی تو علیم علم شهادتی که اسیر صبر تو شد ستم که تو روح حکم ولایتی به مقام نوری حضرتت به تجلی آمده هل اتی همه شور شعر بلاکشان نفسی ز نشئه ی جام تو شرر شراره ی یعدلون اثری ز شرح کلام تو صفحات مصحف صبر خم غلیان فیض مدام تو نرسد کسی به شکوه دل مگر از جواز مقام تو شرف مقام حضور تو جلوات جلوه ی من تشاء شب بی دلی دل بیدلال همه طوف کعبه ی کوی تو مه کامل آیینه ای که زد می حیرت مه روی تو اثری که محفل می کشان گره خورده بر شب موی تو شعفی شبی چه شود رسد اثرات خلسه ز سوی تو اگر این چنین شود آن شود که شود فنا غزل بقا کلامات مصحف از عشق تو به عبارت آمده برزبان نفحات سِر نفحت از دم حضرتت شده در بیان گِل آدمی به ولای تو  زده ره به جانب لامکان اثر از نگاه تو داده جان به گلی که آمده نیمه جان که پریش طره ی حضرتت شده شوق عاشق مبتلا @shia_poem
به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی @shia_poem
گل سجاده مستِ اذکارت دل ما برده ای به یک غمزه ای دمت گرم یاد ما بودی یاد دادی به ما ابوحمزه @shia_poem
پس از عباس می آید یلی پیروز و هم غالب امید آخر زینب ، پدر را بهترین نایب همان آقا که عشقش را به جان و دل منم طالب علی بن حسین بن علی بن ابیطالب @shia_poem
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم که از قالیچه‌ی تبریز می‌گردیم قالی‌تر علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را "به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را" در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را: که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی هزار ، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفان‌تر زِ طوفانی علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد @shia_poem
مرا وصل کرده نیازم به تو رسیدم در اوج نمازم به تو سراپا نیازم، بنازم به تو بفرما! که جان را ببازم به تو تویی قلبم و بی تو سنگم حسین بدان که بدون تو لنگم حسین شرف بر عقیق یمن می دهی مِی از باده ی پنج تن می دهی سبو را، ز دست حسن می دهی به من اذن نوکر شدن می دهی در خانه ی تو ادب میکنم فقط گریه از تو طلب میکنم شود کوثر، اشکِ گران قیمتت شفا میدهد چای با تربتت مرا رد نکن با زر و ثروتت منم رعیتِ رعیتِ رعیتت عبای خودت را به چشمم بکش به این پیکر زخم، مرهم بکش درست است سنگین شده پوشه ام... درست است بی زاد و رهتوشه ام... هنوز از نجف، مست آن خوشه ام به دنبال بوسه به شش گوشه ام به شوق تو پَر از قفس میکشم به دور ضریحت نفس می کشم به روی رکابم نگین می زنم رویش نقش عرش برین می زنم علم را به روی زمین می زنم درِ بیتِ ام البنین می زنم می و بادهء ناب مان آمده علمدار ارباب مان آمده صفا داده اشکش به جریان نیل ز لعلش طلب میکند سلسبیل اسیر نگاهش شده جبرئیل به قنداقه اش جان عالم دخیل فدای دو تا چشم او نشئتین بقربان دستان ذخر الحسین رجزهاش از الان همه حیدری شده کار شمشیر او صفدری ابالفضلیَ است و علی اکبری زند گردن اولی آخری به رگهای او غیرت زینب است قدش سایه ی قامت زینب است جهنم بپا میشود با تبش بهشت است مدهوش جام لبش علی جلوه ها کرده در یا ربش به زهرا رسید از نماز شبش زیارت که با زمزمه می روم همان اولش علقمه می روم علی را ببین و هوالهو بزن گدا باش و صرفاً به او، رو بزن فقط پیش پاهاش، زانو بزن دم از زاده ی شهربانو بزن جهان، مست عطر سه سردار شد حسین بن حیدر پسردار شد چه عشقی است ذکر و وضو داشتن در این دست خالی سبو داشتن امید فراوان به او داشتن درِ خانه اش آبرو داشتن دمش گرم! سینه زدن رزق اوست محرم صفرهای من رزق اوست خریدارِ آه گرفتارهاست شفابخش آلام بیمارهاست دعای سحرگاهِ بیدارهاست غمش کاسه ی آب افطارهاست قنوتش مناجات شعبانیه است همه روضه ها را خودش بانی است دلش ابری از آسمانِ حسین بلا دیده در کاروانِ حسین کجا می رود در امانِ حسین؟ چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟ صدا زد به این حج، پریشان برو عقیق خودت را بپوشان برو @shia_poem
ماه عشق است، ماه عشّاق است ماه دل‌های مست و مشتاق است در میخانهٔ کرم شد باز اَلدَّخیل! این حریمِ رزّاق است ریزه‌خوارش فقط نه اهل زمین جرعه‌نوشش تمام آفاق است بی‌حساب است فضل این ساقی شب جود و سخا و انفاق است بین دل‌های بیدلان امشب با سر زلفِ یار میثاق است «قبره فی قلوب من والاه» حرمش قبله‌گاه عشّاق است ماه شعبان رسید! ماه سه ماه کربلا می‌رویم! بسم الله :: السلام ای پناه مُلک و مکان در یدِ قدرتت عنان جهان رفته قنداقه‌ات به عرش خدا تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان در طوافت قیامتی شده است می‌رسد هر فرشته با هیجان پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد پر و بالی به فطرس نگران از سرانگشت پاک مصطفوی جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان خواند جدّت «حسینُ منّی» را «وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوی‌ست ای شکوه حماسه‌های عیان در نمازت شبیه فاطمه‌ای بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان چشم‌های تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! یا ابا الأیتام! پدری کن برای عالمیان ای که آقایی تو بی‌حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شمیم سیب حرم منتشر می‌شود کران به کران روضه‌هایت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه‌های کوثر آن «وَ... مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ» اشک‌ها از غمت همیشه روان اَلسّلام ای شهید روز دهم اَلسّلام ای امام تشنه‌لبان تا ابد در فراز، پرچم توست خون سرخت همیشه در جَرَیان کربلای تو از ازل بوده‌‌ست مبدأ حرکت زمین و زمان شب سوم رسیده‌ای، ای ماه اَلسّلام علیکَ ثارالله :: اَلسّلام ای نگین عرش برین سروِ بالا بلند اُمّ بَنین جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات ماه را می‌کشد به سوی زمین عبد صالح! مُواسِیاً لِلّه! پدر فضل! روح حق و یقین! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبین وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست به روی مرکب حماسه نشین می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم هر کسی آید از یسار و یمین زینبت «إن یکاد» می‌خواند آسمان محو هیبت تو! ببین کاشف الکرب اهل‌بیت نبی! بازوان تواند حصن حصین ماه من! بازوی رشید تو را که برافراشته‌ست بیرق دین - - زده بوسه علی به گریه، چنان چیده از آن حسین بوسه، چنین سائلان تو بی‌شمارند و... گوشه چشمی به ما! بس است همین شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است :: اَلسّلام ای حقیقت جاری روح تقوا و زهد و بیداری سَیّدُالسّاجدینِ شهر رسول عبد مسکینِ حضرت باری روزهایت مجاهدت، ایثار نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری در مناجاتت ای صحیفهٔ نور آیه آیه زبور می‌باری همه مجذوب ربّنای تواند محوِ این سِیْر و این سبک‌باری گوش کن این صدای داوود است که به شوق تو می‌شود قاری پا برهنه به حجّ که می‌آیی کعبه را هم به وجد می‌آری خطبه‌های تو تیغِ برّان‌اند ثانی حیدری و کرّاری در مصاف تو سهم دشمن تو چیست غیر از مذلّت و خواری؟ وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سیاهی من گذشت از حدّ تو برایم مگر کنی کاری در نماز شبت دعایم کن تو عزیزی تو آبروداری دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است @shia_poem
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شب میلاد..،کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو دوّمین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می گفت:ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده ایم..،فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست واژه هایت عجیب،بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این محرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم..،علنی! اوّلین چایخانه ی حسنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دل زُوّار آب خواهد شد آب حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها ، انقلاب خواهد شد کنج هر صحن،انجمن داری تا خودِ صبح،سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست *بهترین جایگزین @shia_poem
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم* که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس از همین خاکِ تو  ایرانِ اَباعَبْدِاللّه همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه چادری روی سر از هدیه زینب دارد شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه سفره‌داری تو بوده است نخوردیم اگر..‌ ..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی من تو را خواسته‌ام وقت دعا  دیگر هیچ برسانید مرا سمت خدا  دیگر هیچ از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه غرق در نور تو  از هرچه رها... دیگر هیچ هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی بس بوَد این  من و اجدادِ مرا دیگر هیچ این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی ، جامع‌الاضدادِ  زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم  بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای، رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی بین محرابِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده جانب گودال نرو *حافظ *میرنجات اصفهانی @shia_poem
آیینه‌ای و درست مانند حسین لبخند تو انعکاس لبخند حسین در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر داماد حسن هستی و فرزند حسین @shia_poem
موسیقی عُشّاق دفش فرق ندارد دلداده که حُزن و شعفش فرق ندارد دل؛ تُنگ بلوری‌ست پُر از عشق به سادات یک دایره که هر طرفش فرق ندارد آن طاقچه ای که وسطش حک شده زهرا با عرش خدا قوسِ رَفَش فرق ندارد در حِصن علی هر که درآمد..،در امان است این ساختمان سقف و کفش فرق ندارد مقصود لب ما نمی از کوثر مولاست... این تیر ، خدایی هدفش فرق ندارد؟! دنبال علی هاست دل در به در ما پس خاک بقیع و نجفش فرق ندارد قنداقه ی سجّاد در آغوش حسین است دیدیم که دُر با صدفش فرق ندارد در عالم ذر مِهر تو در قلب من افتاد ای حضرت سجّاده‌نشین! خانه‌‌ات آباد تفسیر کند حُسن تو تجلیل شدن را تشریح کند اشک تو تنزیل شدن را الفاظ خداوند ، عبارات صحیفه است دادند به تو قدرت تمثیل‌ شدن را در زنگ کلاسِ کلماتت همه هستند... یعنی تو ببین عاشق تحصیل‌ شدن را! گهواره‌ی چوبیِ تو معراج پِر ماست بخشید به ما فرصت جبریل‌ شدن را تشخیص تو و چهره ی بابات محال است... آموختی آئینه ی این ایل شدن را شهزاده‌ی ایران! همه مدیون تو هستیم این حِس شعف‌آورِ فامیل‌ شدن را تقدیر زمستانی ما با تو بهاری‌ست تقویم گره زد به تو تحویل‌ شدن را غمناک شدن با تو بعید است همیشه هر روز کنارت شبِ عید است همیشه عشق تو به سلمان اگر اِحراز نمی شد این قصه‌ی عاشق‌شدن آغاز نمی شد از چهره اگر پرده نیانداخته بودی شخصیت عُشّاق تو ابراز نمی شد گر مادر ایرانی‌تان لطف نمی کرد اهل عجم این‌قدر سرافراز نمی شد در پنجره ی چشم تو دیدیم خدا را... هر منظره ای این همه دلباز نمی شد صحن پُر خاک تو مرا عرش‌نشین کرد بی تو پر من لایق پرواز نمی شد موسای کلیمی و عصایت کلمات است بی نُطق تو در معرکه اعجاز نمی شد آهنگ کلام تو پُر از شور حسینی‌ست آن نغمه جز این حنجره هم‌ساز نمی شد از نطق پر از منطق‌ات افکار بهم ریخت با خطبه ی تو لشکر کفار بهم ریخت ما جیره‌خورِ سفره‌ی پُر بار تو هستیم پس تا اَبَدُ الدَّهر بدهکار تو هستیم مانند عمو‌جان حسنت دست‌ به خِیری شرمنده‌ی این شیوه‌ی رفتار تو هستیم از خانه‌یمان عطر ابوحمزه بلند است ما پرسه‌زنان در دل گلزار تو هستیم تمثال تو در قاب دعا جای گرفته هر ثانیه مشتاق به دیدار تو هستیم ای چارمین خط‌کشِ توحید خداوند! عمریست که ما بنده‌ی معیار تو هستیم اقرار به حَقّانیتت کُفر اگر بود منصور تو هستیم..،سرِ دار تو هستیم آن رازِ پُر از رمز مصیباتِ عظیمی مابینِ کُتُب در پیِ اسرار تو هستیم ناموس تو را در دل انظار کشاندند... ما لطمه‌زن روضه‌ی بازار تو هستیم وای از صف طولانی دروازه ی ساعات ای کاش نفهمیم چه آمد سر سادات!... @shia_poem