#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
#شب_ششم_محرم
#غزل
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
#شب_ششم_محرم
#غزل
عمهها از حال رفتند از کفن پوشیدنش
شد حسن هنگام عمامه به سر پیچیدنش
اذن میدان را گرفت و خنده آمد بر لبش
چشم بد دور، ای عمو قربان آن خندیدنش
نوجوانی با کفن دارد به مقتل میرود
اشک هر بینندهای جاری شود از دیدنش
قدسیان پشت سرش دست دعا برداشتند
عرشیان تکبیر میگویند از جنگیدنش
تازه داماد است و رویش را همه بوسیدهاند
سنگها هستند حتی در صف بوسیدنش
بی زره وقت هجوم سنگها جسمش چه شد؟
کار سختی نیست با این وضعیت فهمیدنش
رفت جسم نیمه جانش زیر سم اسبها
سختتر شد اینچنین در خاک و خون غلتیدنش
کیست این کودک که میگویند مردان خدا
غبطه باید خورد بر جام بلا نوشیدنش؟
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
#شب_ششم_محرم
#دوبیتی
داغ مدینه دلتو گرفته
پهلوی این نیزه به تو گرفته
نمیشه وایسم و تماشا کنم
دست سیاه کاکُلِتو گرفته
گفتی حسن همین برای تو بد شد
هر چی که شد سر همین حسد شد
زنده بودی هنوز ولی بمیرم
مرکب اومد از رو تن تو رد شد
گلم چقدر خوش قد و بالاشدی
رفتی توی لشگر و تنها شدی
چی شد تو اون شلوغیا که آخه
یه ساعته هم قد سقا شدی
با پر سوخته پر زدی عزیزم
میشه جوابمو بدی عزیزم
چیکار کنم که پیش چشم تارم
مثل عسل کِش اومدی عزیزم
#محمد_کاروان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیهما_السلام
#شب_ششم_محرم
#مربع_ترکیب
شد شب معجزه ها ، ذکر عوالم حسن است
بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایه ی روی سر این همه خادم حسن است
اولین گریه کن روضه قاسم ، حسن است
حسنی گشته حسینیه ی دلها امشب
جای هر درد نوشتند مداوا امشب
ای حسن جان ِحرم ، حضرت دلدار سلام
دست پرورده ی عباس علمدار سلام
یک تنه لشکر دین قبله ی ایثار سلام
شیر غران علی حیدر کرار سلام
سیزده ساله شدی پیر شهادت طلبان
داده ای یاد قیامت به قیامت طلبان
ذکر جانم حسن از عالم بالا آمد
طالب خون علی اکبر لیلا آمد
سیزده سالگی حضرت مولا آمد
حال عباس و حسین از رجزت جا آمد
ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است
یک تنه لشکر آقا شدنت را عشق است
می رسد موج زنان غیرت طوفان حسن
لشکر کفر به جان آمده از جان حسن
باز پی شد شتر فتنه به دستان حسن
کوفه را ریخت بهم یوسف کنعان حسن
هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است
آن همه مَن مَن ازرق همه مِن مِن شده است
وقت آن شد بچشی غربت بابایت را
کینه ها داشت مگر چشم تماشایت را
سنگ ها کرد پر از لاله سراپایت را
چه غریبانه صدا می زدی آقایت را
با زمین خوردن تو گشت بلند هلهله ها
نیمه جانی ِ تو جان داد به این حرمله ها
گرگ های جملی، یوسف کنعان ای وای
از عطش آمده روی لب تو جان ای وای
مرهم زخم تو شد سم ستوران ای وای
شد یکی جسم تو با خاک بیابان ای وای
آه بر آه یتیمانه ی تو خندیدند
شیر گشتند همه تا که غریبت دیدند
زنده شد با غم تو روضه مادر قاسم
قتل تو زیر سر این همه لشکر قاسم
سرو گویم به تو یا لاله ی پرپر قاسم
هم ابالفضل شدی هم علی اکبر قاسم
لرزه از حال تو بر عرش معلی افتاد
می کشی پا به زمین و عمو از پا افتاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد»
ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد
آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد
نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد
سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم
بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم
پسری آمده میدان که حسن در حسن است
از زبان علی و فاطمه اورا سخن است
کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است
همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است
بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد
سیزده ساله و این گونه کرامت دارد
این جوان کیست که اینگونه فرس می راند
تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند
ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند
بو تراب آمده گویی که رجز می خواند
مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست
دست در رطل گران کرده و شد باده پرست
با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است
گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است
در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است
با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است
شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری
حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری
خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد
گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد
آمده تا که به چشم همه خواب اندازد
تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد
آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند
ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند.....
بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است
زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است
دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است
لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است
روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد
بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد
بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد
شرمگین از کرم ناب برادر گردد
روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد
عرش از بوی تو باید که معطر گردد
شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد
هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد
#علی_کفشگر
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل
متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل
در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و
شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل
سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو
گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل
با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم
مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل
سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او
سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل
یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک
آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل
بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین
از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل
بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛
محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل
رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر...
چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
حسن جوان شد و از عرشِ خیمهها آمد
نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد
تو قاسمبنعلی یا یَلِ یَلِ جَمَلی؟!
همینکه آمدی انگار مرتضی آمد
زره نپوش، که جوشنکبیر میخواهی
برای حرز تو از آسمان دعا آمد
که گفته یک نفری؟ ای سپاه یکنفره!
برای یاری من لشکر خدا آمد
همینکه نامهرسانِ من از مدینه شدی
دوباره عطرِ نفسهای مجتبی آمد
برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسناند
من اِنیَکاد شدم تا تو را نظر نزنند
رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است
بگو که «اِبنِحسن» بودن افتخار من است
صدایی از نجف آمد زمان بدرقهات
که گفت این نوهام تیغ ذوالفقار من است
رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت
شبیه تو پسرت نیز رازدار من است
و نالهی پدرت از میان کوچه دوید
حسین گریه کن؛! این روضه یادگار من است
نگاه خیسِ تو میگفت: وقت پرواز است
که بام سرخ شهادت در انتظار من است
حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی
به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی
کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را
صدای هلهلههای سپاه شیطان را
غبار معرکه میگفت آسمان ابریست
نگاه ابری من دید، سنگباران را
سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده
ببین به دست همه آیههای قرآن را
به خاطرت به تنم میخرم؛ کمی دیگر
شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را
چه روضهای؛ ملکالموت نیز حیران است
میان جسمِ تو پیدا نمیکند جان را
زیادتر شدی اما چقدر کم شدهای
چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شدهای
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#شب_ششم_محرم
#غزل
تا که اُفتادی زمین در بین صحرا چندبار
بر زمین اُفتادهام تا پیشت اینجا چندبار
عاقبت بابا صدایم کردی اما یک نفس
کاش میشد که بگویی باز بابا چندبار
گرد و خاکی بود در پیش نگاهم گُم شدی
رفتهام دنبال تو... انگار هرجا چندبار
گفتم ای مردم یتیمِ ماست، سنگت هم زدند
هلهله کردند هنگام تماشا چندبار
یا کنار اکبرم یا پیشِ تو یا در حرم
آه خندیدند بر غهایم اینها چندبار
هرچه زینب داد دلداری ولی سودی نداشت
نجمه از خیمه برون آمد خدایا چندبار
پایِ هر زخمی که میخوردی حسن میگفت: وای
بر سرِ تو آمده امروز زهرا چندبار
نیزهها از زین بلندت کردهاند انداختند
از همان بالا زمین یکبار نه ،تا چندبار
کاش میشد که نقابت را نمیانداختی
نعلها چشمت زدند ای روی زیبا چندبار
تازه فهمیدم که در شنها فرو رفتی چرا
اسبها از روی تو رفتند اما چندبار
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#چارپاره
در صف آرایی حسین و یزید
نه، صف آرایی حسین و یهود
این طرف هرچه بود ایمان و
آن طرف کینههای عریان بود
ازرق شامی آمده بود
تا بگوید نبرد یعنی چه
دادِ هَل مِن مُبارزش میگفت:
نیزهی دوره گرد یعنی چه
مرکبش سُم به سنگ میکوبد
نفَسِ هیچکس نمیآید
باز هَل مِن مُبارزش را گفت:
فکر میکرد کس نمیآید
زره و تیغ و یال و کوپالش
هول در اهلِ شام میانداخت
این طرف با خیالِ جمع نگاه
رو به میدانِ امام میانداخت
نیزهاش را دوباره زد به زمین
پس چه شد؟ چند مرد میخواهم
عبدُود رفته به خون خواهیش
پیشِ خود چند مرد میخواهم
تیغ تعیین کننده است امروز
جنگ اسلام با یهود اینجاست
ازرق شامیِ یهودی گفت:
از علی هرچه کینه بود اینجاست
فکر میکرد از مدینه تا خودِ شام
نیست بعد از علی همانندش
او که با هر کسی نمیجنگید
میسپردش به چار فرزندش
گرد و خاکی بلند شد ناگاه
تندبادی زِ خیمهگاه آمد
ناگهان در مقابل خود دید
نوجوانی به رزمگاه آمد
بانگ زد که ای؟ که جای تو هست
بینِ خیمه میانِ مردان نه
جنگ بازیچه نیست برگرد و
به حرم رو به سمت میدان نه
به رجز گفت نوجوان تا که
صحبت از حیدر است من هستم
تا میان زنان بیوهی تان
قصهی خیبر است من هستم
تو اگر در تب جمل بودی
یادی از ضربهی حسن آور
برو در بینِ لشگر و برگرد
با خودت پنج تا کفن آور
نعرهای زد که کفر درهم شد
مثل اینکه علی مصمم شد
پیش چشمان چار فرزندش
خیبر و مرتضی مجسم شد
حسن اینبار بینِ میدان بود
سمتشان تیغ مجتبی میرفت
یک به یک آمدند اما زود
سرشان یک به یک هوا میرفت
چار تکبیرِ حضرت عباس
تا دلِ خیمهگاه میآمد
حسنیزاده آنچنان میزد
جان حسنهای شاه میآمد
خود ازرق به بُهت و غیض آمد
یاعلی باز ذکر قاسم شد
علویگونه زد به فرق سرش
تا اسیر شگرد قاسم شد
در صف آرایی حسین و یهود
هم سرش هم کلاهخوود اُفتاد
بانگ تکبیرِ پنجم عباس
آنچنان شد که هرکه بود اُفتاد
بانگ تکبیر پنجم عباس ؛
تا درِ خیمگاه زینب رفت
یاد داغ حسن دلش را برد
تا همان کوچه آهِ زینب رفت
بعد ازرق حسین با خود گفت ؛
کاش در خیمهگاه نجمه نبود
گفت وقتی که دورهاش کردند
کاش دنبال ماه نجمه نبود
بارش سنگهای بی احساس
از رُخ او نقاب را بردند
نعلها دویده و کندند
از تن گل گلاب را بردند...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
#غزل
تا خرابیم تا خراب حسن
همه گرمیم از شراب حسن
ما که بردیم از کنار کریم
ما که خوردیم از حساب حسن
ما که بودیم در قنوت حسین
ما که هستیم مستجاب حسن
با چه نامیم جیره خوار علی
ما چه داریم نان و آب حسن
ما غباریم در نسیم بقیع
ما که داغیم از آفتاب حسن
ماچه گفتیم مستحق قدیم
فَتَصَدَق عَلیٰ را به حسن
برسانید نامهی آهم
یا به دست حسین یا به حسن
تا کلون دری زدیم آمد
چاکران نه، خود جناب حسن
آنکه نامم نوشت روز ازل
فاطمه بود در کتاب حسن
خیر دنیا و آخرت بیند
که مرا برد در حساب حسن
دیدنیتر شود اگر بینی
کربلا را میان قاب حسن
حسنی زادهها همه بودند
با دو شمشیر در رکاب حسن
بچهی شیر، شیر خواهد شد
قاسم آری است در نصاب حسن
فیض برده است از شجاعت علوی
ارث برده است از شتاب حسن
چشم میخورد اگر میان همه
آمده بود با نقاب حسن
او یتیم است، دارد او پس سهم
از غریبیِ پُر عذاب حسن
زخم تازه است آتش جگرش
سر به مهر است اضطراب حسن
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
حاج علی کرمیKarami_Shab_6_Moharam_1404_a.mp3
زمان:
حجم:
14.13M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 تا لاله گون شود کفنم بيشتر زدند
از قصد روي زخم تنم بيشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلي نبود
گفتم که زاده ي حسنم بيشتر زدند
◾️#روضه #حضرت_قاسم_بن_الحسن
#شب_ششم_محرم
#پیشنهاد_دانلود
#حاج_علی_کرمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
آرشیو #اشعار_محرم و صفر
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#اول_مجلسی
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#تاسوعا
#عاشورا
#شام_غریبان
#اشعار_محرم
#دودمه
#کوفه
#اسارت
#شام
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem