#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند
عطر دامان تو را باد صبا جمع کند
جز عقیقِ لب سرخ تو لبی قادر نیست
بوسه ها از دهنِ خونِ خدا جمع کند!
بی سبب نیست چُنین بر بدنت جا شده اند...
تیر ها را تنِ انگشتنما جمع کند!
آن عمودی که سرت خورد..،کسی قادر نیست
این بهمریختگی را اَبدا جمع کند
خواستی تا ببری لفظِ "پدر" را که..،نشد
حنجرَت کُشت خودش را که قُوا جمع کند
"قابلبخندنبی"..،سنگ شکسته است تو را
دست من آینه..،نه..،آینه ها جمع کند
هر طرف دست به جسمت ببرم..،می ریزی
یکنفر ، سخت تو را از سر و پا جمع کند!
قدر يك دشت علی مانده به روی دستم
کارِ یک تکّه عبا نیست تو را جمع کند
سر نعشات پدر از حال اگر رفت..،نترس...
عمه از خیمه می آید که مرا جمع کند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید
نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید
دشنهای،نای اذانگویِ حرم را باز کرد...
چندتا اَشهَد ز عُمق حنجرش بیرون کشید
فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند...
تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید!
آنقَدَر پا خورد..،جلد مصحفش پاشیده شد
برگه برگه میتوان از دفترش بیرون کشید
با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام...
چندعضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید
زخم پهلوی پسر را دید..،داغش تازه شد...
میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید
هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..،نشد
لخته ی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید
▪️
▪️
روی نعش شاهزاده داشت جان می داد..،آه...
شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
باید این مرد در این رزم مصمم باشد
او علی است و علی مرگ مجسم باشد
او علی است و علی پشت ندارد زرهاش
که علی پیشتر از خط مقدم باشد
هیچکس نیست به جز او که به شاناش گویند
که علی باشد و پیغمبر خاتم باشد
تیغ برداشته و دشت همه رم کردند
شیر از بیشه که آمد دو سه تا کم باشد
میدوند از چپ و از راست بهم میخوردند
لشگر این گونه ندیدیم که درهم باشد
مدح او گفته فقط متفقا دشمن و دوست
تیغ او فاصل جنات و جهنم باشد
اکبر این است اگر خاطر زینب جمع است
اکبر این است اگر فتح، مسلم باشد
قصد او آب نبود لب بابایش بود
ورنه هر زخم تنش چشمهی زم زم باشد
آخرین بار بیا تا که قدت را بیند
بگذارید در این خمیمه معمم باشد
نفس آخر او اول ماه غم شد
از زمانی که زمین خورد محرم باشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
آرشیو #اشعار_محرم و صفر
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#اول_مجلسی
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#تاسوعا
#عاشورا
#شام_غریبان
#اشعار_محرم
#دودمه
#کوفه
#اسارت
#شام
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
آرشیو #اشعار_محرم و صفر
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#اول_مجلسی
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#تاسوعا
#عاشورا
#شام_غریبان
#اشعار_محرم
#دودمه
#کوفه
#اسارت
#شام
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست
دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست
هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست
پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست
جگرم پاره شد از وا شدن زخم لبت
نفست را تو نگهدار، حواسم به تو هست
جان نکن جان نکنم، آه نکش پا نکشم
گر شدم پیر و گرفتار حواسم به تو هست
گرچه صد تیر به روی بدنت ریخته است
روی این دشت پر از خار حواسم به تو هست
چارگوشه شده از چند جهت صحن تنت
جگرم سوخت به ناچار، حواسم به تو هست
صد و ده تا شده ای جلب توجه بکنی
می زنم دور و برت زار، حواسم به تو هست
نیزه ها دور سر تو همه سرگردانند
تو خودت پاشو و بشمار، حواسم به تو هست
عمه ات بی خبر آمد ز حرم فکری کن
گرچه کارم شده دشوار حواسم به تو هست
چون پریشانی موی تو پریشان شده ام
عمه و معجر و اصرار... حواسم به تو هست
دست بردم به عبا تا بروی سمت حرم
وسط خندهء اشرار حواسم به تو هست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
یک جلوه است جلوهی اعظم فقط علیست
یک معنی است معنی خاتم فقط علیست
آیات کبریاییِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ
آئینه خدای معظم فقط علیست
شمس الحقِ علیست رسول خدا فقط
صبح و شبِ پیمبرِ اکرم فقط علیست
تا آخرین نَفَس به خودش تکیه داده است
کوه است قله است مصمم فقط علیست
اصلا بهانهی نَفَس فاطمه است او
اصلا بهانهی همه عالم فقط علیست
جبریل هم موذن ایوان طلای اوست
بین نجف سلامِ خدا هم فقط علیست
گفتند او خداست و گفتند او جداست
باید که لال بود که مبهم فقط علیست
آری بهشتِ شیعه تماشای مرتضاست
آری برای کفر جهنم فقط علیست
اسلام را دلیل حیات است یا حسین
اسلام را سلوک مسلم فقط علیست
هجده علی حسین به میدان روانه کرد
یعنی که در میانِ بساطم فقط علیست
حُسنِ شروع علیاست و حُسنِ ختام هم
اول علی و آخرِ آن هم فقط علیست
در کربلا نخست علی اذن جنگ خواست
یعنی برای رزم مقدم فقط علیست
در پنجه تا که تیغِ دو دوم را گرفت گفت :
قائم مقامِ ضربِ دمادم فقط علیست
در ابتدا تمامِ عَلمهایشان شکست
تا بنگرند صاحب پرچم فقط علیست
طوری سپاه بهم ریخت ... هرکه دید
فریاد زد که مرگِ مجسم فقط علیست
حق داشت که حسین به دنبال او دوید
تنها پیامِ ماه محرم فقط علیست
ما با علی علی شب خود صبح میکنیم
دنیا به کام ماست که عالم فقط علیست
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
دارد از جام ولایت باده میریزد زمین
ذره ذره داغِ فوق العاده میریزد زمین
شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش
عضو عضوِ این پیمبر-زاده میریزد زمین
إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل
قطره قطره میشود آماده میریزد زمین
پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را
دانه دانه از دلِ سجاده میریزد زمین
از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است
جویِ خون از پیکری افتاده میریزد زمین
گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق
با نسیمی، با تکانی ساده میریزد زمین
میرساند با سرِ زانو خودش را یک پدر
اشک از چشمانِ یک دلداده میریزد زمین
میرود با دست لرزان...دارد از بین عبا
تکه تکه پیکرِ شهزاده میریزد زمین!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#دوبیتی
نگاهت کردم اما درهمی تو
میان لخته خونها مبهمی تو
تورا قطعه به قطعه چیدم اما
چرا هرجور میچینم کمی تو
سرت را ابن ملجم ها شکستند
و پهلوی تو را با پا شکستند
جوانم مرد و پیشم کل کشیدند
سر پیری غرورم را شکستند
مشو راضی که با خجلت بگردم
دراین صحرا به صد زحمت بگردم
زمان بردنت دلشوره دارم
نیوفتی از عبا دورت بگردم
کنارت عمر من سرآمد اکبر
ز خیمه عمه مضطر آمد اکبر
ز جا برخیز تا برخیزم از جا
دوباره حرف معجر آمد اکبر
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#غزل
تو را با نیزه و شمشیر کشتند
تو را بی جرم و بی تقصیر کشتند
خوارج ها به سویت حمله کردند
تو را با گفتن تکبیر کشتند
گل جسمت به زیر دست و پا ماند
به قصد لذت و تحقیر کشتند
تنت پاشیده هر سویی به صحرا
تو را صدها جوان و پیر کشتند
تو را که جان شیرین من هستی
تو را در گوشه ای دلگیر کشتند
مکش پا بر زمین پیش نگاهم
رسیده آسمان افغان و آهم...
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#غزل
حتی عبا به حال تنت گریه میکند
بر خون جاری از دهنت گریه میکند
سرنیزه های زائر این پاره پیکرت
بر تکه های پیرهنت گریه میکند
پاشیده ای قدم به قدم زیر پا علی
چشم زمین به حال تنت گریه میکند
خون گلوت راه نفس را بریده است
بابا به دست و پا زدنت گریه میکند
اصلا برای دفعه اخر بلند شو
چشمم برای له شدنت گریه میکند
پا بر زمین نکش که دلم پاره پاره شد
بابا به جان مختصرت گریه میکند
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem