eitaa logo
شعر شیعه
8هزار دنبال‌کننده
731 عکس
254 ویدیو
27 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
«چه کربلاست! که عالم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید» چه موقفی‌ست؟ که برتر ز کعبه می‌دانند ملائک‌اند، که اذن دخول می‌خوانند چه کعبه‌ای‌ست؟ که حاجی شکسته است اینجا به سوی قبله‌اش احرام بسته‌ است اینجا چه عرصه‌ای‌ست؟ که دل، تَرک خواب می‌گوید هنوز، تشنه لبی آب آب می‌گوید... چه چشمه‌ای‌ست؟ که خون، جای اشک می‌جوشد هنوز، اشک ز چشمان مشک می‌جوشد.. چه محشری‌ست؟ که هر دل، ز سینه آواره‌ست هنوز، مادر اصغر کنار گهواره‌ست چه منزلی‌ست؟ که هر گوشه بیت‌الاحزان است هنوز، موی همه نخل‌ها پریشان است چه مَضجَعی‌ست؟ که آید مَلَک به سوی زمین هنوز، ناطق قرآن فتاده روی زمین تو گویی اشک، ز چشمان ماه می‌آید صدای مادری از قتلگاه می‌آید ز خاک، لاله و از سینه ناله می‌آید هنوز، خون ز دو پای سه‌ساله می‌آید چه ساعتی‌ست؟ فلق با سپیده می‌گوید چرا اذان، سرِ از تن بریده می‌گوید؟ سری به نیزه به خواهر نظاره‌ای دارد به طفلِ مانده به صحرا اشاره‌ای دارد @shia_poem
زینب اینجا آمده یافاطمه یامرتضی السلام ای کربلا آمده تا کربلا گردد هزاران کربلا السلام ای کربلا @shia_poem
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنارِ تو کسی دلواپسِ خار مغیلان نیست بیابان گَردمان کردی، ولی زینب پریشان نیست اگر در به درِ کوه و بیابانم کنی عشقست اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است،حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل،دنبالِ سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست،از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله، ثارالله دیگر من حسینِ قبلِ خنجر تو،حسینِ بعدِ خنجر من تجلی میکنم در تو،تجلی میکنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است،پایان نیست بنه پا بر زمین،این خاک ها مشتاقُ لبریزند تمام دختران یک یک مُژه بر پات میریزند نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند چرا که خلق میدانند صاحبِ خانه مهمان نیست میانِ کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی به همره بارِ گل اورده ام آن هم چه گل هایی غلط گفته هرآنکه گفته که این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گردان همان گونه که مردی از شهادت نیست رو گردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیر زن باشد،به جنگ مرد برخیزد بجنگم با سنان؟ هرگز سنان که جزوِ مردان نیست به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابيم من و این کاروان از چشمه ي فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پیِ آبیم فراتِ بی لیاقت لایقِ لبهای طفلان نیست چه خوشبخت ست طفلی که به حلقومش نگات اُفتد چه خوشبخت ست آنكس كه روی نعشش عبات اُفتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات اُفتد دلِ سلطانِ عالم را بدست آوردن آسان نیست به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید کسی در خیمه های ما به جز شش ماه خندان نیست صدا زد:آی مَردم! این شهید ما مسلمان است بزرگِ خاندانم را نمی بینید عریان است جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگ باران نیست #@shia_poem
رخصت از زینب گرفت و زد علَم را بر زمین کربلا زینب رسید پا زمین زد فاطمه یا که امیرالمومنین کربلا زینب رسید @shia_poem
جانِ زینب ، به لبم آمده جانم چه‌کنم نگرانم  نگرانم  نگرانم  چه‌کنم خاک این دشت چرا قوَّت پایم را بُرد قدمی تا که زدم رفت توانم چه‌کنم تاکه دلشوره نکشته است مرا دستم گیر بازگردان و به محمل بنشانم چه‌کنم دور تا دور فقط خنجر و تیغ و تیر است بند آورده تماشاش زبانم چه‌کنم نگران توام و ضجه‌زدن‌های رُباب فکر این حنجر و آن تیر و کمانم چه‌کنم نگران تو و زانو زدنت پیش علی وای دلواپس آن نیزه‌زنانم چه‌کنم دست من نیست اگر هِی به زمین می‌اُفتم فکرِ این خیمه و زنهای جوانم چه‌کنم آی برگرد مدینه که نگویم در راه بعد تو همسفرِ شمر و سنانم چه‌کنم آه برگرد که در شام نگویم به سرت بینِ یک شهر پُر از زخم زبانم چه‌کنم مادرم گفته به حلقت دو سه تا بوسه زنم جان زهرا نتوانم نتوانم چه‌کنم @shia_poem
پیچیده درهم بی خبر دارد می آید باد از سر زلفت مگر دارد می آید تا علقمه مشکی شود لبریز از اشک یک قافله با چشم تر دارد می آید نیمی نبی نیمی علی دیدم ابوالفضل این یک نفر چندین نفر دارد می آید عکس قمر در عقرب او با ابروانش انگار عقرب در قمر دارد می آید دارد می آید سمت طفلان این یل ما سمت رقیه بیشتر دارد می اید یک بار انگشتر بیارد گاه زیور هر آدمی که از سفر دارد می آید پایش اگر هم زخم باشد باز دختر پا می شود وقتی پدر دارد می آید با گوشواره سمت بابا رفت حالا بی گوشواره سمت سر دارد می‌آید این شعر دارد می رود سمت خرابه آنجا که سر در طشت زر دارد می آید با بچه هایش با خودش با عون و عباس زینب ولی از هر نظر دارد می آید تا آخرش از ابتدا انگار این زن همراه مادر پشت در دارد می آید مانند قاسم مثل عبدالله ازطشت.. تا دشت یک لشگر جگر دارد می آید یک کهکشانِ شیری شش ماهه از راه این بار با بار شکر دارد می آید سمت کسی که در پر قنداقه خواب است جای سپر تیر سپر دارد می آید روز دهم برعکس شد می دید دنیا دیگر پدر سمت پسر دارد می آید از اول قصه پدر با دیدن او هی دست هایش بر کمر دارد می آید بازیگر نقش بریدن چون که شمر است از اولش قصه به سر دارد می اید @shia_poem
ای تو بشکوه‌ترین سرو تناور زینب ای تو در اوج‌ترین قله‌ی باور زینب ای نفسگیرترین جلوه‌ی حیدر زینب ای جگردارترین تیغِ دو پیکر زینب همه رفتند و تویی اول و آخر زینب درس دادی تو به ما کوه دماوند شویم ریشه در خاک زده هیبت الوند شویم آنچه از سیره‌ی تو گفته و گفتند شویم همه یک‌جان همه یک‌تن به تو مانند شویم تا بگوییم همه یکدل و یکسر زینب تو نشان داده‌ای از دشمن سفاک چه باک تا که هستیم در این سلسله‌ی پاک چه باک تا که داریم سرِ سجده بر این خاک چه باک تا خدا هست و علی هست در ادراک چه باک شده ایرانِ علی از تو دلاور زینب ایستادیم اگر، شیوه‌ی پیکار تو بود خیره کردیم جهان را، دَمِ کرارِ تو بود ما شکستیم اگر هیمنه را، کارِ تو بود فاتحانیم اگر، تیغِ جگردار تو بود از تو هستیم اگر سید و سرور زینب سرِ یک قافله پایین که تو بالا باشی آمدی تا عَلَمِ روزِ مبادا باشی به وقار و سکناتت خود زهرا باشی آمدی پشت امامت همه‌جا تا باشی کیست در پیشِ خدا با تو برابر زینب پرده دارِ حرمت اکبر لیلا خانوم قاسم اینجاست تو را غرقِ تماشا خانوم همه هستند همه دورِ تو حالا خانوم خم شده زانوی عباس بفرما خانوم چشم نامحرم و تو؟ نیست مصور زینب آه دلواپس این جمع کجا آمده‌ای خانه‌ی مادری‌ات نیست چرا آمده‌ای بعدِ شش‌ماه سفر کرببلا آمده‌ای به بلا و به بلا و به بلا آمده‌ای پای دلشوره‌ی تو مُرد برادر زینب تو رسیدی و حسن پشت سرت آه کشید فاطمه از غم تو از جگرت آه کشید علی از حالِ دلِ در‌به‌درت آه کشید دور شد تا که حسین از نظرت آه کشید همه دلواپسِ آن داغِ مقدر زینب ترس داری نکند روزِ دهم سر برسد ترس داری نکند کار به آخر برسد به همانجا که زدی، بوسه‌ی خنجر برسد شمر آن لحظه که زانو زده، مادر برسد مشو درگیر تو با قاتل و خنجر زینب @shia_poem
دوباره چشم ترت میهمان باران است فدای سینه‌ی تنگت که داغ مهمان است حسین چشم تو را زخم کرده می‌بینم هزار سال گذشت و هنوز گریان است مریز روی سرت خاک، خاک بر سرِ ما شبیه گیسوی تو، حالِ ما پریشان است میان گریه نفَس‌کش، به هق هق اُفتادی هنوز اول ماه است و غم فراوان است غمِ حسین کشیدیم اگر که جان سختیم اگر به مردم ما حرف مرگ آسان است غمِ حسین کشیدیم اگر که فهمیدیم که مرگِ سرخ بِه از ننگِ نقض پیمان است کسی که پیراهن مشکی‌اش به تن نکند به صد کفن اگر آید به حشر عریان است* تو هم کنار رُبابی تمام سال آنجا.. ..که سایبان سرش آفتاب سوزان است اگر که سر به بیابان گذاشت حق بدهید که دید گریه کُنش وحشی بیابان است سری به نیزه بلند است در برابر زینب سری که شانه زنش مادری پریشان است *این مصرع از استاد احد ده بزرگی میباشد @shia_poem
حاج علی کرمیKarami_Shab_2_Moharam_1404_b.mp3
زمان: حجم: 14.47M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 دلشوره امونم رو گرفته جونم رو ، توونم رو گرفته.. ◾️ @shia_poem
با رباب و زینب و عباس و اکبر آمدم کعبه را بوسیدم و از راهِ مشعر آمدم تا به مقصد بیشتر میشد غمش در هر قدم پا به پای بیقراری هایِ خواهر آمدم نامه های کوفیان با کینه شد آمیخته شک ندارم که به مهمانیِ خنجر آمدم با خودم آورده ام اهل و عیالم را؛ ببین... با عزیزانم به این صحرایِ محشر آمدم قاضریه! نینوا! ای کربلایِ پُر بلا دیدی آخر رأس ِ تاریخِ مقرّر آمدم من حسینم(ع) کشتهٔ عطشانِ سالِ شصت و یک تا که حق برپا شود با خونِ حنجر آمدم رختِ إحرام ِ تنم پیراهنی کهنه شده حج رها کردم! به قربانگاه؛ با "سر" آمدم از بلاهایِ پیاپی بر خدا بردم پناه ای فرات این را بدان که با برادر آمدم تیرها بد زخمی ام کردند اما باز هم با همین پیکر به منزلگاهِ آخر آمدم بر تنم هر بار در گودال؛ نیزه میزنند مادرم هم میزند فریاد: مادر... آمدم... میرسد با چادرِ خاکی و با رویِ کبود ساعتی که خیره سمتِ خیمه؛ مضطر آمدم چند روزِ بعد در ویرانه، با "سر"؛ نیمه شب- تا که آرامش بگیرد قلبِ دختر...آمدم @shia_poem