eitaa logo
شعر شیعه
8هزار دنبال‌کننده
731 عکس
254 ویدیو
27 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده.. به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با‌ کشتن من عیدشان قربان شده! مانده ام از بچه هایم بی خبر،دلواپسم من‌ نمی‌دانم بدون من چه با طفلان شده نه غذایم می‌دهند اینها نه آبم می‌دهند غم مخور گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سر زمین افتاده ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوب دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه ی آن پیکر عریان شده! کوچه و بازار کوفه جای دخترهات نیست اذیت و آزار آن ها در گذر آسان شده @shia_poem
روضه سر جناب حضرت مسلم علیه‌السلام امام از کسی که از کوفه می‌آمد، پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه. از آنجا بیرون نیامدم؛ جز آنکه مسلم بن عقیل و ‌هانی بن عروه را کشته و به دار آویخته در بازار قصابان دیدم؛ در حالی که سرهایشان را برای یزید فرستاده بودند. امام حسین گریست و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون. همه‌جا جار زدم آبرویم را نبرید سر به دیوار زدم آبرویم را نبرید شرمگینِ غمِ تو اشک سرازیرِ من است همه‌جا جار زدم آی که تقصیر من است کاش می‌شد که بگویم که کجایی ای‌کاش و از این فاصله  نالم که نیایی ای‌کاش دستم از پشت که بستند به من خندیدند شانه‌ام را که شکستند به من خندیدند چشم صیاد  به چشمان ترم  بود که زد پیش جلاد  دلم یاد حرم بود که زد از  روی بام نگاهم به سوی شام اُفتاد پیکرم بعد سرم از لبه‌ی بام   اُفتاد پیکرم خورد زمین فاطمه نالید حسین سرِ من رو به سوی قافله غلطید حسین سوختم بسکه نمک بر جگری پاره زدند بدنم را سر بازار به قناره زدند بدنم ماند و غمی تازه... سرم را بردند می‌خورد تاب  به دروازه... سرم را بردند دیدی آخر که به کارم گره اُفتاد ای داد سرِ من را به سوی شام فرستاد ای داد من تمامیِ مسیرِ اُسرا را دیدم کربلا کوفه و شام و شهدا را دیدم قبلِ تو آمده‌ام شام بگویم  نزنید سر هر کوچه و هر بام  بگویم نزنید ناله‌ام در دلِ شامات امان از زینب پشت دروازه‌ی ساعات امان از زینب آتش و خار و خس و سنگ و سنان را دیدم معجر سوخته‌ی دخترکان را دیدم گیسویی را دو سه تا چنگ عوض کرد حسین چهره ات را اثر سنگ عوض کرد حسین تیغ و تیر و غضب و قهر، خدا رحم کند لشگری رفته از این شهر، خدا رحم کند لشگری رفته که با پیرهنت برگردد رفته همراهِ عقیقِ یمنت برگردد آمدم شام بگویم که سرم مال شما گیسویم پیشکش پنجه‌ی اطفال شما لب و دندان من اینجاست مرتب بزنید خیزران را  ولی ای قوم به زینب  نزنید @shia_poem
من را ابد حسین و مرا از ازل حسین صَلّوا علی الحسین و سَلامٌ علی‌الحسین باید هرآنچه هست فقط خرج او کنیم حی علی الحسین که خیرالعمل حسین حس میکنم همیشه کنار ضریح او من را گرفته است میان بغل حسین مسجد حسینیه و حسینیه مسجد است جای دعا حسین و بجای غزل حسین هنگام مرگ ای ملک الموت صبر کن ‌عمری صدا زدیم برای اجل حسین مثل حسن  حسین  به نوکر رسیده است بین کریم‌ها شده ضرب‌المثل حسین تنها تویی که دلخوشیِ ما فقط شدی ما را نداد هیچ کس اینجا محل حسین با گریه‌های فاطمه ماهم گریستیم این ارث فاطمه است که نوحوا علی‌الحسین @shia_poem
ای آبرودار آبرویم را که بردند آقا زبانم لال گفتم که  بیا...، نه برگرد شهرِ مادرت آواره‌ی من هرچیز اینجا می‌شود پیدا  وفا نه سیلی اول را به من زد زجر ، یعنی با هرکه می‌آیی بیا  با بچه‌ها نه زد بر دهانم ریخت دندانم در این ظرف... گفتم تحمل کردم اما  ناسزا نه خنجر، تبر، سنگ، آتش و شمشیر و نیزه از هرچه گفتم خورده‌ام  اما عصا نه دیشب دعا کردم برای شیرخوارت هرجا که می‌آید بیاید  کربلا نه هِی رو زدم بر حرمله بی فایده بود گفتم بزن با تیر من را  بچه را نه باید دهاتی‌ها برای تو ببافند چندین عبا اما عزیزم  بوریا نه این آخرین حرف است آقا پیش زینب تنها بزن ناله کنارش... دست و پا نه @shia_poem
یقین دارد یقین دارد یقین دارد یقین دارد کسی که بر سر خود سایه‌ی اُم‌البنین دارد بیاندازید ساحرها طناب خود که پیرِ ما عصای حضرت موسیٰ میان آستین دارد هنوز از قدرت ایران همین مقدار می‌دانند هزاران نقطه‌زن دارد هزاران نقطه چین دارد شما آنقدر کوچک، خُرد، ناچیز و حقیر و پست که این مردِ خدا در دستهایش ذره‌بین دارد سپاه و ارتش آری، تیغه‌های ذوالفقارِ ماست خوشا بر خاک پاکی که هم آن دارد هم این دارد سلامی‌ها حجازی‌ها رشید و باقری‌ها را هزاران در هزاران پهنه‌ی ایران زمین دارد حسین اینجاست عاشوراست اینک کربلا و ما که اینجا خیمه‌ای با وسعت این سرزمین دارد اگر خاموش سازد خیمه را خالی نمی‌گردد که آن هفتاد تن هشتاد ملیون جانشین دارد نه سجیل و نه خیبر نه شهاب و فاتح و فتاح سلاح ماست این ماهی که داغی آتشین دارد به سیم خاردارِ نَفس پا بگذار، خود بگذر که نفْس افزونتر از این جنگها میدان مین دارد به روی گنبد آنها به خط شعله حک کردیم که ایران گنبد زرد امیرالمومنین دارد دمِ هَیهات مِنّا الذلّة می‌آید به گوش ما هنوز از حنجری که نیمه‌جانی واپسین دارد @shia_poem
وقت عشاء شد هیچکس دور و برش نیست با او کسی جز سایه‌ی پشت سرش نیست یک یک در هرخانه و همسایه هم رفت خاموش شد تا روشنایی سایه هم رفت هرکس که در وا کرد، سردی کرد با او در قحطِ مردان، طوعه مردی کرد با او تنها که ماند از شانه‌هایش بال کندند در کوچه‌های کوفه هم گودال کندند کم‌کم زِ پا از ضربه‌های تیر اُفتاد این مرد با نامردی آخر گیر افتاد وقت وصیت‌ها چه بی‌جان بود این مرد نامردها در کوفه مهمان بود این مرد بر خاک من تربت بخواهید از حسینم جایم حلالیت بخواهید از حسینم از من گذشت اما به مهمان‌ها نخندید وقتی زمین اُفتاد دندان‌ها نخندید از من گذشت اما رها کن نیمه‌جان را از پا مکش بر خاکِ کوچه میهمان را از من گذشت اما به آواره بگریید جای تبسم پای قناره بگریید @shia_poem
کردم وصیت بعد خود با دیده‌بان‌ها دیدید اگر از دور رد کاروان‌ها پیکی... سفیری یا نسیمی یا کبوتر با او بگویید از من و زخم زبان‌ها یا نیزه یا تیغ است یا خورجین و خنجر اینجا عوض شد کاسبی‌های دکانها آقا از این شرمنده کاری بر نیامد جایم حلالیت بگیر از قد کمان‌ها دلواپسم دلشوره‌ام دلتنگ و دلخون از حرمله از این کمان آن ریسمان‌ها از دختران از خواهرانت از رُبابت از خیزران‌ها خیزران‌ها خیزران‌ها فگر گلوی تُردِ اصغر باش سخت است این تیرها رد می‌شوند از استخوان‌ها دندان من بشکست فهمیدم که اینجا با چکمه می‌آیند بر روی دهان‌ها @shia_poem
وای من خورشید بر خاک بیابان تکیه داد نیزه‌ای را زد به خاک آقا و بر آن تکیه داد آب را با ناتوانی گفت زهرا ناله زد اَینَ مسلم اَینَ هانی گفت زهرا ناله زد اَینَ مسلم گفت اما او جوابش را نداد هیچکس از بین لشکر ظرف آبش را نداد یاد تنهایی مسلم کرد یکباره گریست اَینَ مسلم گفت و مسلم روی قناره گریست @shia_poem
حاجت آوردیم و از قران اجابت خواستیم آیه آیه "فتح" خواندیم و رشادت خواستیم مطلعِ سربندمان "هیهات مناالذلّه" شد از عزیزِ فاطمه(س) عمریست عزّت خواستیم داغ ها شعله کشید و با حماسه شد عجین تا که مثلِ کوهِ با غیرت؛ صلابت خواستیم پایِ دین ماندیم و تا حیدر نگاهمان کُند از حسین بن علی(ع)‌برگِ رضایت خواستیم آمدیم و در محرّم باز هم مُحرِم شدیم عینِ یک سائل از این آقا عنایت خواستیم عرش؛ دارد مثلِ ما پیراهنِ مشکی به تن شد عزادار و از این غمها روایت خواستیم تار و پودش را گره بر ریشهٔ پرچم زدیم از لباس نوکری بسیار قیمت خواستیم شد علَم بر پا و شاهِ علقمه ما را خرید از نگاهِ نافذش رزقِ بصیرت خواستیم گریه کردیم و به عشقِ آن امیرِ بی کفن مرگِ خونین در بلا؛ در خاکِ غربت خواستیم خواستیم از مادرسادات باشد واسطه در میان روضه از مادر؛ شهادت خواستیم با "سر"ی از تن جدا و پیکری غارت شده با شهیدِ کربلا قدری شباهت خواستیم آن شهیدِ تشنه لب سیراب شد از نیزه ها سوختیم و باز هم اما حرارت خواستیم! @shia_poem
حاج علی کرمیKarami_Shab_1_Moharam_1404_a.mp3
زمان: حجم: 13.48M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند ◾️ حضرت سیدالشهدا علیه السلام توسل به حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام @shia_poem