eitaa logo
شعر شیعه
7.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
198 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
1.mp3
13.78M
2.mp3
14.04M
3.mp3
12.28M
4.mp3
13.32M
بر درگهت آمدم دوباره با جرم و خطای بی شماره گویم به دو چشم پر ستاره (بر درد دلم تویی مخاطب ما را به علی ببخش یا رب) ما را سر سفره راه دادی از لطف به ما پناه دادی یک عالمه اشک و آه دادی (مهمان توییم در دل شب ما را به علی ببخش یا رب) گفتی که بیا به میهمانی از فیض کریم جا نمانی با این همه لطف و مهربانی (این بنده ی تو نشد مودب ما را به علی ببخش یا رب) گفتی که بیا و بخشش از من از تو گره و گشایش از من دلخسته بیا نوازش از من (این نفس ولی نشد مهذب ما را به علی ببخش یارب) دانی چه شد و چکار کردم از درگه تو فرار کردم من لغزش بی شمار کردم (پیمانه ی جرم شد لبالب ما را به علی ببخش یارب) با این همه بی حیایی من گستاخی و بی وفایی من اعمال بد و ریایی من (تو لطف نموده ای مرتب ما را به علی ببخش یارب) لطفت که مرا گرفت تحویل کردی تو به عفو بسکه تعجیل عصیان به ثواب گشت تبدیل از شرم چرا نکرده ام تب ما را به علی ببخش یارب از درگه تو شرف گرفتم دامان تو را به کف گرفتم اذنِ سفرِ نجف گرفتم (حالا که علی علی است بر لب ما را به علی ببخش یارب) یا رب به تمام حق نَوَردان ما را به علی شاه مردان دور سر مرتضی بگردان (تا اینکه شوم کمی مقرب ما را به علی ببخش یارب) صد شکر که آبرو نبردی ما را بغل خودت فشردی ما را به حسین خود سپردی (تا اینکه شوم حسین مذهب ما را به علی ببخش یا رب) سوگند به داغِ شاه عطشان بر آن سرِ روی نی نمایان بر اشک مخدراتِ گریان (سوگند به اضطرار زینب ما را به علی ببخش یارب) @shia_poem
من این شبا مهمونتم آقا راهم دادی بازم تو این خونه باید خودت فکری کنی واسم حال دلم خیلی پریشونه بار گناهم گرچه سنگینه برگشتم امشب با پشیمونی آی مهربون جان علی اکبر از نوکرت رو برنگردونی هر وقت گناه کردم خودم دیدم حال بکاء و گریه هام میره خیلی خجالت می کشم وقتی تو روضه ها گریه ام نمی گیره روزی دو وعده روضه می گیرم هم صبح و هم هنگام افطارم وقتی که ظرف آب می بینم یاد لب خشک علمدارم دست منو خیلی گرفتی و خیلی بهت نوکر بدهکاره آقا بیا امشب کنار ما با تو ابوحمزه صفا داره بازم شب هشتم دلم بدجور خورده گره با روضه ی اکبر امشب می خوام با هم بخونیم از اون روضه ای که دوست داره مادر جونم فدای اون جوونی که شد اربا اربا پیکر پاکش لشکر می خندید و پدر گریون افتاد کنار جسم صد چاکش جونم فدای اون غریبی که داغ جوونش قدشو تا کرد تا که صداشو بشنوه، آقا راه گلوی اکبرو وا کرد اینقدر این تن ارباً اربا بود توی تموم دشت میدیدش آقای ما تنها با چه حالی تیکه به تیکه رو عبا چیدش @shia_poem
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا  قُـرَّةُ عَینی ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر... چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمه‌ی نانی ، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش تمام انبیــا  بهـر تبـــرک  اذن می گیرند که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش شنیدم از نبی ، مولا  به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم  اصلاً ؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش خداوند  اختیار مطلقش داده که می باشد تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی  آفـــرید از او زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایه‌ی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش بنـــازم آن ملاحت را که هنگام  نظــــر کردن به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین  عرفان بالله است کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال پیِ آن  کس که دلّال ست بهر چهارپایانش خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش بر آن افریطه‌ی ملعونه‌ی جنگ جمل لعنت که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش @shia_poem
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت * موقع ذبح سرش در بغل زهرا بود شمر سر را به غضب از روی دامان برداشت دوسه روزی بدنش روی زمین ماند ولی دشت را بوی خوش آن تن عریان برداشت @shia_poem
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد علی بی  دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!! همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد... @shia_poem
به کعبه کسی تا ابد سر نمیزد... اگر کعبه سجده به حیدر نمیزد به عشق علی،وقت معصیت ما.. قلم را ملک بین جوهر نمیزد برای علی تا دم‌ حوض رفتیم وگرنه کسی لب به کوثر نمیزد علی فتح خود را به یک‌ ضربه میکرد همان ضربه بس بود.دیگر نمیزد علی زحمتش را به نوکر نمیداد دم کار حرفی به قنبر نمیزد زمان غضب آنچنان اخم میکرد.. که جبریل از هیبتش پر نمیزد اگر در اذان ها علی حذف میشد موذن هم الله اکبر نمیزد اگر صبر حیدر نمی بست دستش فلانی لگد را براین در نمیزد اگر شعله ی در نمیرفت بالا زن خانه در شعله پرپر نمیزد اگر خاک کوچه به چادر نمیخورد به کوفه کسی حرف معجر نمیزد @shia_poem
امشب شب سقایی یعسوب دین است پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر او صورت انسانی الله باشد او کاشف الکرب رسول الله باشد او جلوه ربانی شب های قدر است او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است او را تمام عرشیان تکریم کردند خیل ملائک بر علی تعظیم کردند امشب جنون آبها هم بی مثال است می نوشی از دست علی تنها حلال است پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر  سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر روی سخن با آن امیر عالمین است تنها خجالت بهر سقای حسین است در علقمه عباس عمود آهنین خورد در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد @shia_poem
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف... سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش بین است @shia_poem
ای که با گوشه نگاهت درد  درمان می شود تو بگو که سرنوشتم چون شهیدان می شود ؟ چند روزی مانده تنها از جوانی ، آه آه غافلم من از خودم دارد زمستان می شود خوار گشتم ، آه از این کوله بار معصیت یک گلستان آرزو دارد بیابان می شود وای اگر بی توشه برگردم از این ایام که مهربانی های تو هر شب دو چندان می شود این سحر گردی پشیمانی ندارد آخرش این کویر تشنه روزی ، ابر باران می شود هر که هستم ، هر چه هستم ، هست زهرا مادرم فاطمه در آتشم بیند پریشان می شود این نفس آلوده را مهمانی ات شرمنده کرد هر نفس که می کشم سبحان َ سبحان می شود خواب وقتی شد عبادت ، چیست اجر دیده ای که به یاد کربلا این ماه گریان می شود هر که در این ماه باشد میهمان خوب تو اربعین در کربلای یار مهمان می شود هر که در ماه مبارک گشت گریان حسین دستگیرش رحمت مولای ریان می شود باز قرآن یاد آن قاری و چوب خیزران در بهارش دیده اش ابر بهاران می شود زینبی که چشم ها از سایه اش هم کور بود میهمان لا ابالی های دوران می شود @shia_poem
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم من بی کس همیشه تاریخ حیدرم.. یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطار تلخ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شدست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پر گشته ساغرم فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا نیست معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که زنسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم @shia_poem
💠اعمال شب قدر ١٩ ماه مبارك رمضـان 🌙اين شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است، و شب قدر آن شبى است كه در طول سال، شبى به خوبی و فضليت آن يافت نمى شود، و عمل در اين شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدير امور سال در اين شب صورت می گيرد، و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است، در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می آيند، و به محضر امام زمان (عج) مى رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند. 🗣اعمـال شب قـدر بر دو نوع است: ✅ اول : اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد، و آن چند عمل است: ۱- غسل (مقارن با غروب آفتاب) ۲- دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد: أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ. در روايت نبوى است كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد. ۳- قرآن بر سر گرفتن ۴. ده مرتبه ١٤معصوم را صدازدن ۵- زیارت امام حسین علیه السلام ۶- احیا و شب زنده داري ۷- صد ركعت نماز كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» خوانده شود. ٨- قرائت دعاي جوشن كبير ✅ دوم: اعمال مخصوص هر يك از اين شبها است. اعمال شب نوزدهم رمضان ١- گفتن صد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ ٢- گفتن صد مرتبه اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ٣- خواندن دعاى "یا ذَالَّذی کانَ..." ٤- خواندن دعاي "اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ ..."
رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست @shia_poem
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین قلب حسن توامان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسط آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان  داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ولی ساربان شکست @shia_poem