باب الحوائج ها حوائج از تو گیرند
ای قبله هر حاجتی موسی بن جعفر
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
....:
#امام_کاظم_علیه_السلام
#قصیدهواره
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم می رسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرییل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصل الخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری
مثل بغدادش خرابم كرده درد اشتیاق
بسته بالم را فراقش با طناب دیگری
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
#عباس_شاه_زیدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
....:
#امام_کاظم_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
ای آفتاب حُسن به زیباییات سلام
وی آسمان فضل به داناییات سلام
در صبر شاخصی به شکیباییات سلام
تنها تو کاظمی که به تنهاییات سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفو، آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نماز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
آنسان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست
تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کِای ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست
قدرت از آن توست که بر ابر پیلوار
فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار...
ای کشتی نجات به دریای حادثات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لبتشنهایم تشنۀ یک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات
در آستان قدس رضا نور عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست
پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا
سوگند میدهم به جگرگوشهات رضا
#سیدرضا_مؤید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#غزل
افق دوباره به یاد حسین جامه دریده
چه روی داده که رنگ از رخ هلال پریده
چه روی داده که گردون شده است خیمه ماتم
چه روی داده که باران خون ز ابر چکیده
چقدر مضطربی ای هلال ماه محرم
هنوز تیغ به روی حسین کس نگشوده
هنوز کشتی آل علی به خون ننشسته
هنوز سینه توحید را سنان ندریده
هنوز شمر به گودال قتلگاه نرفته
هنوز تیغ گلوی حسین را نبریده
هنوز لیله آشوب آشکار نگشته
هنوز صبح سعادت به شرق خون ندویده
هنوز فاطمه صورت ز خون خضاب نکرده
هنوز اشک سکینه به ماه رخ نچکیده
هنوز زیر سم اسب سینهای نشکسته
هنوز تیر به حلقوم کودکی نرسیده
هنوز پیکری از کعب نی کبود نگشته
هنوز دسته گلی زیر خارها نخزیده
هنوز آتشی از خیمهها بلند نگشته
هنوز آهویی از آشیانه نرمیده
هنوز میثم از این داغ سینهسوز نمرده
هنوز شعله آهش به عرش پر نکشیده
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#غزل
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
کسى که در پى کار حسين نيست, محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت""
به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند
خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#غزل
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
کسى که در پى کار حسين نيست, محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت""
به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند
خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
دریای بیکران شهادت، که موج زد
طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد
از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد
سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد
باران اشک شیفتگان غم حسین
«تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد»
روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید
غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد
وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر
لبخند باغبان و تبسم شروع شد
از اشک و خون، اگرچه وضو میگرفت عشق
از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد
ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهلبیت
از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد
فصل به خون نشستنِ گلهای باغ وحی
از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد
با آنکه باغِ گل به محبت نیاز داشت
با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد
وقتی دلِ ستارهٔ محملنشین شکست
با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد
#محمد_جواد_غفور_زاده_شفق
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#مدح
#غزل
دلم شراره ی شمعی شده در انجمنت
صدای زخمی من وقف زخم های تنت
سلام بر تو که با خون خویش کردی غسل
سلام بر تو که گردید بوریا کفنت
تو آن صحیفه ی صد پاره ای که بنوشتند
هزار و نهصد و پنجاه آیه بر بدنت
تمام عمر، رضا بوده ای به زخم قضا
از آن "رضاً بقضائک" شد آخرین سخنت
تو بر هزار سلیمان کنی سلیمانی
روا نبود کُشَد سی هزار اهرمنت
به طل زینبیه خواهرت به سر می زد
که دید در دل گودال دست و پا زدنت
از آن زمان که شکست استخوان سینه تو
شدند خیل ملایک به عرش سینه زنت
رواست آنکه ملایک ز عرش سجده برند
بر آن حصیر که هنگام دفن شد کفنت
روا نبود که هنگام خواندن قرآن
سرت به نی بود و خون بریزد از دهنت
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#غزل
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان
یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد
ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟
کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است
سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان
جای سلام، بر دهنم مشت می زدند
اینجا همه عوض شده رفتارهایشان
محصول باغ ها همه خرج سپاه شد
از خار و سنگ پر شده انبارهایشان
خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان
سکه شده فروختن چکمه هایشان
رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان
بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند
لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان
اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند
غوغا شده میان کماندارهایشان
اینجا برای غارت خلخال و روسری
خُرجین خریده اند خریدارهایشان
#محمد_جواد_پرچمي
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#مناجات
#غزل
ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم
باطناً دارم توسل میکنم در میزنم
روی بال حضرت جبریل پروازم دهند
آن زمانی که سر تیغ علم "پر" میزنم
آبرودار دو عالم آبرویم را نبرد
تا ابد بر سینه ی خود سنگ دلبر میزنم
هیئت اش با خانه اش فرقی ندارد... بعد از این
هیئت اش را آب و جارو مثل قنبر میزنم
بُرد با جاروکش بی ادعای روضه است
غیر از این باشم کف افسوس محشر میزنم
گریه کن که نیستم... تنها سیاهی لشگرم
پس به این نیت فقط به مجلس اش سر میزنم
تا به نامحرم نگاهی میکنم از روی عمد
بر تن زخميِّ آقا تیر و خنجر میزنم
خوب شد که این شب جمعه کنارش نیستم
چون که دارم حرف های گریه آور میزنم
گفت زینب: ای برادر از کنار اکبرت
برنخیزی من خودم را پیش لشگر میزنم
هم علی را هم تورا از دست دارم میدهم
پاشو ورنه دست بر گیسو و معجر میزنم
زود پاشو حرمله خنده به آهم میکند
لشگر بی چشم و رو دارد نگاهم میکند
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#مناجات
#غزل
تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین
با همه بی بندوباری بارها گفتم حسین
دست هایم راگرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خودرا روی پا گفتم حسین
اشک هایم را خریدی،خنده دادی جای آن
در میان خنده ها و گریه ها گفتم حسین
هرکه باهرنیّتی خوانده تورا دادی جواب
گاهی بااخلاص وگاهی با ریاگفتم حسین
گاهی در تنهایی ام نام تو را ناله زدم
گاهی دربزم عزایت بی صدا گفتم حسین
تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست وبی هواگفتم حسین
"ازحرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
اربعین،من از وطن تاکربلا گفتم حسین
حال میخواهی جواب شعرمن را هم نده
ابتدا گفتم "حسین" و انتها گفتم "حسین"
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اول_مجلسی
#غزل
ای روح عشق، معنی خلد برین، حسین
راز و نیاز روز و شب راغبین، حسین
ما در کنار تو همه آسوده خاطریم
واضح ترین تجلی حِصن حَصین، حسین
هیئت اگر نبود بساط جنون نبود
روحی فداك... حضرت عشق آفرین، حسین
اول خدا برای تو روضه گرفته است
اول گریست بهر تو روح الامین حسین
ما نوکران مادر فضل و کرامتیم
ما را بخر به حرمت ام البنین حسین
محشر همه به دور شما سینه می زنیم
با این نوا و زمزه ی دلنشین "حسین..."
بنده بدون گریه مقرب نمی شود
این نکته نزد ما شده عین الیقین حسین
یک سال می شود که به فکر زیارتیم
ما را به کربلا برسان اربعین حسین
عمری است آه ما همه از آه زینب است
در گوش ماست سوز ندایی حزین... "حسین..."
رحمی به حال خواهر خود کن مقابلش
پرپر نزن... نکش بدنت را زمین، حسین
بالای نیزه رفتی و از حال رفته است
در پای نیزه خواهر خود را ببین، حسین
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem