#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#مربع_ترکیب
روحِ جاریِ رودها ! زهرا
بانیِ خندهی خدا ! زهرا
آینه دار هَل اَتیٰ! زهرا
نقطه ی عَطف ماجرا! زهرا
قصّهی عشق را مقدمه ای
علت خلقتی تو؛ فاطمه ای!
ابر از جلوه ی قمر به تو گفت
راز شب را دمِ سحر به تو گفت
هر که رنجید، زودتر به تو گفت
ضَعف خود را فقط پدر به تو گفت*
حس آرامشِ تو مطلوب است
حالِ بابا کنار تو خوب است
اُف به بالی که جلد بام تو نیست
تشنه ای که فقیر جام تو نیست
وای از آن دل که وقف نام تو نیست
احدی در حدِ مقام تو نیست
در خورِ والیِ خدا..،ولی است
لایق فاطمه فقط علی است
قبل از آنکه سر و صدا برسد
از سر کوچه ها گدا برسد
می نشینیم تا غذا برسد
نانِ گرمَت مگر به ما برسد
دور هُرم تنورِ تو جمعیم
همه پروانه های این شمعیم
نورِ لبخندهات جای خودش...
اثرِ پندهات جای خودش...
حُبِّ دلبندهات جای خودش...
تو وُ فرزندهات جای خودش...
هر کنیز تو باب حاجات است
فضّه ات صاحب کرامات است
تو کجایی و ما کجا هستیم
دردمندیم..،بی دوا هستیم
از خواصیم..،با شما هستیم
ما گدایانِ مجتبی هستیم
سرور نوکران تو حسن است
پسر ارشد تو عشق من است
خادم کوی تو برادر ماست
نوکری کردنِ تو باور ماست
دامن تو دخیل آخر ماست
چادرت سرپناه کشور ماست
تو خودت سایه ی سر مایی
به اَبَالفَضل مادر مایی!
فرصت نَقلِ اصلِ مطلب شد
وقت خونگریهی مُرَکَّب شد
گُذر از جمعیت لبالب شد
ناگهان بین کوچه ها شب شد
شیشه با ضربِ سنگِ خاره شکست
آنچنان زد که گوشواره شکست
دست با صورت تو بد تا کرد
خون به قلب تمام دنیا کرد
این زمین خوردنت چه با ما کرد
حسن از بخت بد تماشا کرد...
آینه روی خاکها افتاد
چادرت زیر دست و پا افتاد
*اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفا
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
روزِ مرا سیاه کرد روز و شبِ پُر آهِ تو
وای از این تبسمت آه از این نگاهِ تو
قاتلِ تدریجیِ من از چپ و راست میشوند
سرفهی خونین تو و نالهی گاه گاهِ تو
خندهی تلخ میکند آنکه شکست پشت من
راهِ نفَس گرفتهاست آنکه گرفت راهِ تو
باورِ کس نمیشود خاصه دلیرانِ عرب
خانهی مرتضی شده گوشهی قتلگاهِ تو
ضربه به در نشست و در خورد به تو ...دوباره خورد
خورد به دیوار دوبار شانهی بی پناهِ تو
آه شده جوابِ من آه شده جوابِ تو
خورد شده غرورِ من خورد شده سپاهِ تو
قسمت بچهها نشد بازی مادرانهات
قسمت گهواره نشد بچهی بی گناهِ تو
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#وداع
#مثنوی
اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است
بخند..،خنده ی تو التیام دردِ من است
منم، عمیقترین زخمِ پایدار ؛ علی
منم، غریبترین مردِ روزگار ؛ علی
پُر است غربت من از همین تَجَلّی ها
چِقَدر بیمَحَلی دیدم از مَحَلّی ها
به رغمِ بی رَمَقی ، عزمِ همکلامی کن
تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن
دلیل شادی من! همنشین غم شده ای
شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده ای
مرا به ماتم دستاسها دچار نکن
خودم برای تو نان می پَزَم..،تو کار نکن
تنورِ گرم ، برای پرت خطر دارد
برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد
شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر
تو آب رفته ای..،از شرم آب شد حیدر
غروب آمد و خورشیدوار دور شدی
رشیده بودی و یک دفعه جمع و جور شدی
بیا به خواهش من گوش کن..،بلند نشو
به التماس حسن گوش کن..،بلند نشو
هنوز چشم حسن مثل ابر می بارد
هنوز تکّه ی آن گوشواره را دارد
میان کوچه..،همین اوج ماجرایش بود:
تمام صورت تو نصفِ دستهایش بود
چه ضربه ای به تو زد آن حرامزادهی پست
سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست
سه ماه می شود این صحن ، بی رواق شده
سه ماه می شود این خانه ، بی چـراغ شده
ببخش فاطمه جان..،پشت در تک افتادی
تمام هستی خود را برای من دادی
یکی نگفت به دیوار..،بیپناهی تو
یکی نگفت به مسمار..،پابهماهی تو
شکست آینه ات..،سنگ شد مصمم تر
اشاره کرد به قنفذ..،مغیره! محکم تر
حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد
برای ماندن تو التماس خواهم کرد
قسم به خشکی هر لحظه ی زبانِ حسین
نمی شود که بمانی..،تو را به جان حسین!
تو را به جان حسینی که بعد چندین سال
کشان،کشان بدنش می رسد تهِ گودال
زمان غارت او ، احترام می میرد
یکی لباس تنش را به زور می گیرد
خدا کند که نبینی سنان چه خواهد کرد
غروب روز دهم..،ساربان چه خواهد کرد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
#غزل
یاکه باید چون علی با تیغِ عریان ایستاد
یاکه باید مثل زهرا پیش طوفان ایستاد
ریشه وقتی در میان خاک باشد میتوان
در هجوم باد مانند درختان ایستاد
میشود در گرگ و میشِ فتنه هرجایی نرفت
پشت دربِ خانهی زهرا مسلمان ایستاد
مثل فضه میشود بالانشین این حرم
آنکه در پایِ حجابش غرق ایمان ایستاد
فاطمه یعنی اگر باشید کم هم ، میشود
مثل مقداد و ابوذر مثل سلمان ایستاد
فیض میبُرد از قنوتِ نافلههایش علی
در سحر خوب است گاهی زیر باران ایستاد
پشت در گفتند جمعش از چهل تَن هم گذشت
پشت در زهرا ولی تا حَدِ امکان ایستاد
فاطمه میماند آنجا حیف میخِ لعنتی..
تاکه او جان داشت پیش ضربههاشان ایستاد
بچههای فاطمه مانند زهرایند ، پس
محسنش هم پیشِ ضربِ نامسلمان ایستاد
فاطمه این ایستادن را به زینب یاد داد
تاکه بِینِ آتشِ شام غریبان ایستاد
جای طفلان سنگ خورد و جای طفلان چوب خورد
عمه اما بین صدها چشم حیران ایستاد
هرگز از یادش نخواهد رفت اما قتلگاه...
...شمر با دامان خونین و پریشان ایستاد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
Shahadat_Hazrzat-Zahra_Karami_1402_a.mp3
16.25M
🏴السَّلام عَلیک أیَّتُها الصِّدیقَةُ الشَّهیده
آجرک الله یا صاحب الزمان...
🔊کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مرا هم از خجالت آب کردی فاطمه ...
◾️ #روضه شهادت حضرت حضرت زهرا الله علیها
#پیشنهاد_دانلود
🎤#حاج_علی_کرمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#دوبیتی
شمعِ من سوسو مزن حیدر خجالت میکشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت میکشد
خواهشی دارم که با دستِ شکسته فاطمه
خانه را جارو مزن حیدر خجالت میکشد
#طاها_تحقیقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان
پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان
من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن
فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان
با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو
مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان
غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات
با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان
چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
🩸 روایتی #جانسوز از ساعات آخر #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🩸
🥀 وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ فَقُلْنَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِيِّ مِصْرَ وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى وَ قَالَ مَا الَّذِي تَجِدِينَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ .... فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا. ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُول:
🥀 ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ، وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ، يَا قَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ، فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ، ابْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى، وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ، فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا يَتَامَى، حَيَارَى يَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاق
🥀 قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ مِنْ أَيْنَ لَكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ وَ الْوَحْيُ قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ يَا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص فِي قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْيَضِ فَلَمَّا رَآنِي قَالَ هَلُمِّي إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَإِنِّي إِلَيْكِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ إِلَى لِقَائِكَ فَقَالَ أَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدِي وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِي لِمَا عَاهَدَ فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْتَ يس فَاعْلَمْ أَنِّي قَدْ قَضَيْتُ نَحْبِي فَغَسِّلْنِي وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي فَإِنِّي طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ وَ لْيُصَلِّ عَلَيَّ مَعَكَ مِنْ أَهْلِيَ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِي وَ ادْفِنِّي لَيْلًا فِي قَبْرِي بِهَذَا أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّه.
🥀 در ساعات آخر حضرت زهرا سلامالله علیها، امیرالمومنین علیهالسلام نماز ظهر را خوانده به سوی منزل بازگشت. کنیزان را در راه دید درحالیکه گریان و محزون بودند. امام علیهالسلام به ایشان فرمود: چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب میبینم؟!
🥀 گفتند: یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود را دریاب، گر چه گمان نمیکنیم حاصلی داشته باشد. حضرت به سرعت به سوی خانه رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه دید #فاطمه سلامالله علیها در میان بستر خویش افتاده و...
🥀 #علی علیهالسلام ردا را از دوش خود و عمامه را از سر مبارک خویش افکند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارک حضرت #زهرا سلامالله علیها را به دامن گرفت و فرمود: #زهرا! ولی #حضرت_فاطمه سلامالله علیها سخنی نگفت. برای دومین بار فرمود: ای دختر پیامبر! باز جوابی نشنید! برای سومین بار صدا زد: ای دختر آنکسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا میبرد! جوابی نشنید. ای دختر آنکسی که با ملائکه نماز خواند! جوابی نداد. #علی علیهالسلام صدا زد: ای #فاطمه، با من سخن بگو! من پسرعموی تو #علی بن ابیطالب هستم. ناگاه #فاطمه چشمان خود را به روی او باز کرد، آنگاه آن #بانو گریست و #علی علیهالسلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود:
🥀 تو را چه شده؟ من پسرعمویت علی هستم. فاطمه گفت: ای پسرعمو! من اکنون مرگ را مشاهده میکنم که نمیتوان از دست آن گریخت. سپس راجع به فرزندانش خصوصاً #امام_حسن و #امام_حسین سفارشهایی فرمود و گفت:
🥀 ایشان یتیم و دلشکستهاند، دیروز بود که آنان جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست میدهند. وای بر آن امّتی که آنان را میکشند و با ایشان بغض و دشمنی میورزند! آنگاه اشعاری را بدین ترتیب خواند:
🥀 اگر گریه میکنی بر من گریه کن ای بهترین هدایتکنندگان و اشک بریز که روز فراق رسید. ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش میکنم، زیرا که ایشان ملازم اسلام میباشند. برای من و یتیمهای من گریه کن، مخصوصاً کشته و قتیل #کربلا را فراموش نکنی. ایشان مفارقت میکنند و یتیمانی حیران و سرگردان میشوند، خداوند مقرّر کرده که روز فراق است.
🥀 ای ابوالحسن! من امروز خواب دیدم که پدر بزرگوارم در میان قصری از جواهرات سفید است، چون مرا دید فرمود: دخترم! نزد من بیا، زیرا من مشتاق تو هستم. گفتم: پدر جان! به خداوند سوگند که من بیشتر شوق ملاقات تو را دارم. پدر فرمود: تو امشب نزد من خواهی بود. گفتار پدرم همیشه راست است و به وعده خود وفا خواهد کرد. #علی جان! هنگامیکه دیدی من سوره یس را قرائت نمودم بدان که اجلم فرا رسیده، مرا غسل بده، ولی بدنم را برهنه نکن، زیرا من پاک و مطهّر هستم. #علی جان! خودت و اهل خانهام که به من نزدیک هستند بر جنازهام نماز بخوانید. علی جان! مرا #شبانه به خاک بسپار، این نحوه را پدرم پیغمبر خدا به من خبر داده.
📕 بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۸
🆔 @mosibatoratebah
#فاطمیه #مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #عید_غدیر #غدیر #غدیر_ثانی #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بعدازشهادت
#غزل
قاری حسین(ع) و گریه کنِ فاطمه(س)؛ خداست
در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه ای به پاست
جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که
مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بیصداست
حتی "در"ی که سوخته، مرثیه خوان شده
با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست
شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت:
گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست
در شهر؛ یک نفر به علی(ع) تسلیت نگفت
این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی وفاست
زهرا(س) کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم
ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست(ع)
حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این*
سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی(ع) کجاست؟!
مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب
مادر که نیست، خانه نفس-گیر و بی صفاست
عالم عزا گرفته برایش ولی بدان
صدّیقة الشهیده؛ عزادارِ نینواست
قلبش هنوز میشود آرام با حسین(ع)
آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست
هر روزِ هفته؛ بر لبِ گودالِ قتلگاه
گریانِ پیکری ست که مابینِ بوریاست!
* وَكَانَ لِعَلِيٍّ وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ؛ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ
تا فاطمه زنده بود، مردم به امیرالمؤمنین علی(ع) روی خوش نشان میدادند؛ پس با وفات [شهادت] فاطمه(س) [مردم] به او پشت کردند.
📚 صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
سوختن را به عِینه معنا کرد
آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد
گُل در آتش اگر که جمع شود
دیگر آن را نمی توان وا کرد
رُک بگوئیم..،مادرِ ما سوخت
شعله با صورتش چه بد تا کرد!
بانویی بیپناه و چل نامَرد...
قتلگاهی شلوغ برپا کرد
" دُوُّمی داد زد سر زهرا..."
یک نفر هم نگفت: بیجا کرد!
نَفَسش رفت..،تا لگد کوبید
فضّه او را دوباره احیا کرد
صدف افتاد..،گوهرش افتاد
نسلِ سادات لطمه پیدا کرد
کاش می شد دروغ روضه نوشت:
چکمه با چادرش مُدارا کرد
تازیانه دخیلِ بالَش شد
مرگِ خود را از او تقاضا کرد
قنفذِ رذل پشت هم می زد...
حیدر این صحنه را تماشا کرد
فاطمه دست از علی نکشید
نقش خود را چه خوب ایفا کرد
آه! مانندِ یک شَبَحشُدَنَش
وضعِ این جسم را معما کرد
فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود...
راز را میخِ داغ افشا کرد
▪️
تا ابد هیچکس نمی فهمد
آنچه مسمار با دل ما کرد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
934_26590593958415.mp3
16.92M
زمینه (شرار سینهها از آه سرده)
پنجمین شب مراسم عزاداری شهادت #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
🎙 مداح: #حاج_محمود_کریمی
📍 #هیأت_رایة_العباس (علیهالسّلام)
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#غزل
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع
گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع
آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن
تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع
زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار
ذوب شد زهرا هم از غمهای حیدر مثل شمع
حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش
عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع
شعلهی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف
در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع
روضههای فاطمه تفسیرشان قتل علیست
کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع
غافل از حال دل پروانههای خویش نیست
گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع
#میثم_کاوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»
رحمتاللهبهعشاقاباعبدالله
◾️روح ذاکر و پیرغلام امام حسین(ع)، #حاج_علی_مشکینی به ملکوت اعلی پیوست.
شادی روح ایشان، صلوات و فاتحهای قرائت بفرمایید.
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#شب_جمعه
#غزل
من از این دنیای نیرنگ و فریب
آمدم سوی غریب بن غریب
نوکر سرخورده ات برگشته است
باز کن آغوش خود را ای حبیب
درد دارم که سر صبح آمدم
ناامیدم از مداوای طبیب
سایه ات را از سر ما برندار
می رسد بی تو بلای عنقریب
من کجا و اینهمه آقایی ات
تو کجا و این گدای نانجیب
حیف! عمرم با گناهانم گذشت
حیف! از روی تو ماندم بی نصیب
آخرش ما را نبردی کربلا
لااقل اینجا بیاور بوی سیب
فاطمیه میشوم با مادرت
ندبه خوانِ هر فراز و هر نشیب
بی هوا حوریه را سیلی زدند
گوش او دارد صداهای مهیب
آن دری که سوخت بر رویش فتاد
زیر لب میخواند علی امن یجیب
از همان وقتی که افتاده زمین
فاطمه حساسیّت دارد به شیب
می دود زهرا به دنبال حسین
می رود بالای گودال حسین...
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#مربع_ترکیب
روز ازل ، که عالمِ خلقت درست شد
دلها گرفته بود ، زیارت درست شد
صحن و حرم ، شفا و شفاعت درست شد
حاجت زیاد گشت وَ تربت درست شد
اذکارِ نابِ اهلِ سما را خلاصه کرد،
آدم ، فقط بحق حسین...استغاثه کرد
صحن و سرا و بقعه ی آل عبا ؛ طهور
شهر مدینه ، مکه ، نجف ، سامرا ؛ طهور
گرد و غبار دور و بَرِ کربلا ؛ طهور
آلودگی ز ماست ، ضریحِ شما ؛ طهور...
مرغ دلم در آرزوی کربلا پرید ،
آمد به شآن آل عبا: اِنَّما یُرید
آنچه که منتسب به شما شد ، مقدس است
آهن، اگر ضریحِ طلا شد ، مقدس است
خشتی که جزء صحن و بنا شد ، مقدس است
هرچه مقیمِ کرب و بلا شد ، مقدس است
دنیا به حالِ کرب و بلا غبطه میخورد
جبریل هم به شالآ عزا غبطه میخورد
قفلِ ضریح ، دسته گلِ سر درِ حرم
پرچم ، کُتَل ، کتیبه و هر قطعه از عَلَم
دفترچه های ذاکر و مداح ، شعر و دم
حتی حروفِ بینِ غزل های محتشم،
یا عطرها ، که بینِ حرم ، پخش میشوند،
از اهل بیتِ نور ، شفابخش میشوند
اسپند و عود و هیئت و پرچم ، تبرّک است
عطر و گلاب و بوی محرم ،تبرّک است
باز این چه شورش است که عالم ، تبرک است
گردِ قدومِ زائرتان هم ، تبرک است
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
سجده به سمت بارِگَهِ کربلا کنند
#مهران_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#غزل
به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا
گدای اول صبح آمده... سلام آقا
صِدام کردی و خود را زدم به نشنیدن!
نگشته ام سحری با تو همکلام آقا
غریبه ها همه با سنگ، می زنند مرا
رهام کن! که بد افتاده ام به دام آقا
نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما
نداشت نوکر تو ذره ای مرام آقا
اگرچه من نمکم را هم از شما دارم
ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا
سزای بچهء بد می رسد به بابایش
شدی بخاطر من، تو بی احترام آقا
همیشه نان حلال، اشک، روزیم کرده
مرا بگیر ز هر لقمهء حرام آقا
به سمت کرببلا که تو زائرش هستی
سلام می کنم از روی پشت بام آقا
فدای مادر پهلو شکستهء تو شوم
که درد می کشد این روزها مدام آقا
چهل نفر که علی را نشانه می رفتند...
لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا
خدا کند که کسی پشت میخ در نرود
اگر که رفت، نمی آورد دوام آقا
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش…
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش…
والعصر… که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
#عباس_شاه_زیدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
383_26480480951307.mp3
8.71M
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
مناجات (حال ما دنیانشینان بیتو اصلاً خوب نیست)
#حاج_محمود_کریمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
#غزل
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#غزل
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
چگونه شرح دهم ماجرای سیلی را
شنیده گوش مدینه صدای سیلی را
سه ماه زیر نقاب است چشمِ صِدّیقه
که صورتش ندهد شرح جای سیلی را
نشاند کینه ی شیطان به دست سنگینش
میان قلب علی ردّ پای سیلی را
خدا عذاب جهنمْ زیادتر دهدش
گذاشت آنکه در آنجا بنای سیلی را
چگونه در شب غربت علی ز چهره ی ماه
بشوید آنهمه خونْ زخمهای سیلی را
سفید موی غم مادرش، حسن، دلخون
تمام عمر گرفته عزای سیلی را
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مثنوی
گریه کنید گریه ، که میراث فاطمه است
هرکس که اشک داشت ز وُرّاث فاطمه است
گریه برای فاطمه مهر تولی است
مهر تولی است و نشان تبری است
گریه کنید فاطمیه فصل ماتم است
این فاطمیه است که باب محرم است
گریه کنید فاطمه بسیار گریه کرد
تا زنده بود بهر علی زار گریه کرد
گریه کنید بر غم و اندوه فاطمه
گریه کنید بر تن مجروح فاطمه
گریه کنید آه جوان بود مادرم
سنی نداشت گرچه کمان بود مادرم
گریه کنید دست به دیوار میگرفت
در خانه رو زحیدر کرار میگرفت
گریه کنید بر ورم روی بازویش
بعد از سه ماه خوب نشد زخم پهلویش
گریه کنید مادر ما بی قرار بود
گریه کنید مادر ما باردار بود
گریه کنید حوریه و دیو و دد کجا
ریحانه الرسول کجا و لگد کجا
گریه کنید پشت در جای علی نبود
زهرا نیاز داشت به مادر ولی نبود
گریه کنید شعله در اطراف باغ بود
پهلوش که گرفت به در میخ داغ بود
گریه کنید در غم او های های های
پا میشد و دوباره می افتاد وای وای
گریه کنید فاطمه را بی هوا زدند
او را مقابل در و همسایه ها زدند
گریه کنید بازوی زهرا شکسته شد
آنقدر زد مغیره به دستش که خسته شد
گریه کنید دور و بر او شلوغ بود
ای کاش روضه هاش تمامش دروغ بود
اینجای روضه داد بزن مثل دخترش
هی داد میزدند سرش پیش شوهرش
گریه کنید کشتن زهرا حلال بود
طوری زدند زنده بماند محال بود
گریه کنید روز در خانه کشتنش
غربت ببین که نیمه شب دفن شد تنش
گریه کنید که نتوانست دخترش
آن شب بلند گریه کند بهر مادرش
گریه کنید ، اشک بگیرید از همه
نظر ظهور منتقم آل فاطمه
#عبدالزینب_موسوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد
سخت است با رنگ پریده خو بگیرد
دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه
کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد
با خنده دشمن گفت کاری کرده ام که
زهرا میان خانه اش هم رو بگیرد
آمد عیادت ؟ نه فقط می خواست نامرد
این نیمه جان را هم ازین بانو بگیرد
از من تقاص خیبر و بدر و احد را
می خواست با قتل تو مو به مو بگیرد
کوری چشم دشمن از چشمان کم سوت
چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد
ای مستجاب الدعوه ی من قبل رفتن
جان علی را بر خدایت گو بگیرد
می بینمت در کربلا وقتی حسینم
از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#قصیده
یاکه دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت
یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت
جای دیگر را برای زندگی میخواستیم
آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت
خُرد میگشتیم زیر آسیای دشمنان
زیر دستاساش دو دنیا را اگر زهرا نداشت
در وصیتهای مفقودالاثرها خواندهام
تلخ میشد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت
گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا
آفرینش بود بی معنا اگر زهرا نداشت
فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت :
وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت*
پنچ نوبت فاطمه رو بر خودش میایستاد
بود بی جلوه خدا زهرا اگر زهرا نداشت
از علی خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست
عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت
فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد
مرتضی یک نیمه بود اینجا اگر زهرا نداشت
هیچ فتحی را نمیدید آذرخشِ ذوالفقار
در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت
در میان رزمها پشتش به زهرا گرم بود
داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین کارش بدستِ فاطمه است
وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی
بی پیمبر میشکست آقا اگر زهرا نداشت
دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود
یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت
حرصها خالی شد و پهلوی مادر را شکست
بچهها میسوختند آنجا اگر زهرا نداشت
دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد
وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت...
*هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا....
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem