#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام
که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام
زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام
که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام
کسی به درک مقامش نمیرسد هرگز
به درک معنی نامش نمیرسد هرگز
"فَأيَنَ مِثلُ خَدیجَه؟" نبود در عالم
خدیجه کیست؟ بپرس از پیمبر خاتم
گدای سفرهی اکرام اوست صد حاتم
از او اگرچه نوشتند عالم و آدم
ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست
همین مقام بس او را که "مادر زهراست"
امینه بوده اگر همسر امین شده است
تمام ثروت او خرج راه دین شده است
که جزء چار زن برتر زمین شده است
به امر حضرت حق "اممومنین" شده است
تمام ثروت اسلام در خزانهی اوست
چرا که عرش خداوند فرش خانهی اوست
کسی که در عرب و در عجم مثال نداشت
فضائلش همه رو بود، پس سوال نداشت
که درک نور نیازی به قیل و قال نداشت
"خدیجه بیشتر از بیستوهشت سال نداشت"
به جهل و کینه از او خط به خط غلط گفتند
"صحیح"های دروغین فقط غلط گفتند
کنار نام رسول خدا و شیر خدا
نوشته است خدا نام نامی او را
چنان که بین رجزهای ظهر عاشورا
حسین گفت؛ "أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء"
چرا که قبل همه بوده از غدیر آگاه
و گفته: "أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله"
چه بانویی که چنان ترس از خدا دارد
که از رسول خدا خواهش دعا دارد
و برخلاف بقیه چنان حیا دارد
که از گرفتن حتی عبا، إبا دارد!
ولی به خواستهی خود رسید آخر سر
شفیع مادر خود شد شفیعهی محشر
رسید روحالامین در دقایق آخر
گرفته بود ولی پنجتا کفن در بر
یکی برای خدیجه، یکی به پیغمبر...
به گریه گفت: قرار است این سهتای دگر
برای فاطمه و حیدر و حسن باشد
ولی حسین قرار است بیکفن باشد...
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#رباعی
رباعی۱
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علیست
ای اهل عمل، دست پر از پینه علیست
ای آن که به دنبال خدا میگردی
دنبال علی باش که آئینه علیست
رباعی۲
هرکس که در این جهان گرفتار علیست
با قیمت جان و دل خریدار علیست
عمریست جهان ریزهخور سفرهی اوست
هرچند که نانونمک افطار علیست
رباعی۳
هر دل که شناختهست راهی بهعلی
پس رو زده با کوه گناهی بهعلی
پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است
در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی"
رباعی۴
بر پای تو کوه درد و غم سجده کند
نامت که نوشته شد، قلم سجده کند
از بس که به سجده رفته ای در دل شب
حق است که برتوسجده هم سجده کند
رباعی۵
بار غم اگر به شانه برداشت علی
در کوفه نهال عشق را کاشت علی
هر شب در اوج خلوت نخلستان
باچاه قرار درددل داشت علی
رباعی۶
یکعمر به فکر دیگران بود علی
با دشمن و دوست مهربان بود علی
تاریخ گواه است که تا روز ابد
مظلومترین مرد جهان بود علی
رباعی۷
شبهای زمین بدون او بیبدر است
حتی شب قدر بیعلی بیقدر است
در زمرهی خوبان جهان در تاریخ
تا روز حساب نام او در صدر است
رباعی۸
بودند اگرچه دورش افراد دورو
هرگز دو خورش نبود بر سفرهی او
از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛
خاری در چشم و استخوانی به گلو
رباعی۹
امشب خبری نشد از آن مرد کریم
خالی ماندهست ظرف طفلان یتیم
اینبار به دست کافری معجزه شد
در مسجد کوفه ماه گردید دونیم
رباعی۱۰
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در انتظار تکرار علیست
خوشبخت کسی که مُهر پروندهی او
امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علیست
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا"
"عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما
همه ناامید، همه روسیاه، همه در کشاکش راهوچاه
همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا"
نه رسیده شام غمی به سر، نه رسیده از سحری خبر
نه کسی به فکر کسی دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا"
نه کسی هوایی فیض رب، نه بهفکر واجبومستحب
"ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا
گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟
تو بیا سری به دلم بزن، که تو "مُستَعانی و مُشتَکی"
تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار
به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَالْوَرىٰ"
تو بیا که هر گره وا شود، دل خلق جای خدا شود
که زمان صلحوصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ"
تو بیا و چارهی نو بساز، که به ما شود در صبح باز
شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ"
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#روز_بقیع
#غزل
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانهای
کافران مامور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بت بیگانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون دستهی پروانهای
عاقبت یکروز خواهدساخت روی اینقبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانهای
عاقبت یکروز این غمخانه احیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#قصیده
ما را خدای حضرت معصومه
خوانده گدای حضرت معصومه
انگار روی عرش خدا هستیم
زیر لوای حضرت معصومه
قم شورهزار بود و گلستان شد
از خاک پای حضرت معصومه
عمری به او "کریمه" لقب دادهست
جود و سخای حضرت معصومه
وا میکند هزارگره، دستِ
مشکلگشای حضرت معصومه
در زندگی غریب نشد هرکس
شد آشنای حضرت معصومه
معصومهی امامرضا بانوست
مولا، رضای حضرت معصومه
مثل حریم شاه خراسان است
صحنوسرای حضرت معصوم
در این حریم ذکر ملائک چیست؟
مدحوثنای حضرت معصومه
" مَن زارَها بِقُم فَلَهُالجَنَّه "
این شد بهای حضرت معصومه
در این حرم طلا شده مسهامان
با کیمیای حضرت معصومه
شبهای جمعه زائر اربابیم
در کربلای حضرت معصومه
درمان دردهای دوعالم شد
دارالشفای حضرت معصومه
شکر خدا ضریح دلم بودهست
یکعمر جای حضرت معصومه
عالم گدای حاتم طایی شد
حاتم گدای حضرت معصومه
ناقابل است هدیهی من، اما؛
جانم فدای حضرت معصومه
تعجیل در ظهور امام ماست
تنها دعای حضرت معصومه
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
چون کویر تشنهای محتاج بارانیم ما
همتی ایدل که دلتنگ خراسانیم ما
نیمِدل مشتاق مشهد، نیمِدل مشتاق قم
بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما
پادشاهی دوعالم را به دست آوردهایم
تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما
خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او
وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما
هر زمان در جمع حرف از آرزوها میشود
جز زیارت حاجتی دیگر نمیدانیم ما
از میان خیل القاب و عناوین در جهان
آنچه سلطان میپسندد بیگمان آنیم ما
تا که فهمیدیم میآید به استقبالمان
از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما
گنبد افلاکیان نور است و ما پروانهایم
ساکنان آستان قدسی این خانهایم
بس که پرکرده فضای صحن را فريادها
نيست پيدا در حريمت هایوهوی بادها
کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت
پشت هم رخ میدهد اينجا از اين رخدادها
جملهای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛
"کار من با گوشهی چشم تو راه افتاد"ها
میشود حسکرد از فيروزهکاریهای صحن
حسرت ديوارها را در دل شمشادها
از شفای درد پشت پنجره فهميدهام
نرم شد از اشک زائرها دل فولادها
ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند
شک نمیکردند در خوشقولیأت صيّادها
پايتخت کشور دلهای عالم مشهد است
مانده حسرت در دل تهرانوعشقآبادها
از فراق کربلا دیگر چهغم داریم ما
چونکه در هرگوشهی ایران حرم داریم ما
با همان شوقی که از آغاز روشن مانده است
در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است
" آمدم ای شاه" شد شیرینترین آوای ما
تا قیامت شور این آواز روشن مانده است
ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم
کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است
فاصله بسیار نزدیک است در دلها بههم
این معانی نزد اهل راز روشن مانده است
کارهای غیر ممکن نیز ممکن میشوند
پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است
سایهی موسیبنجعفر بر سر ایران ماست
نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است
بازهم امشب شب اینشهر بیخورشید نیست
چلچراغ گنبد او باز روشن مانده است
در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم
دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم....
ملجأ هر آشنا، غمخوار هر بیگانهاند
سیزده معصوم در اینخانه صاحبخانهاند
هیچکس از اینحرم با دستخالی برنگشت
از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت
این حرم آرامش محض است و از آغوش او
هرکسی برگشت، با آشفتهحالی برنگشت
اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم
از کنار او دلم در خردسالی برنگشت
پیشازاینها قم کویر شورهزار خشک بود
بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت
این حرم خاصیتش علامهپروربودن است
طالب علم از حریمش بیتعالی برنگشت
این چه رازی شد که جز با نیت او مرعشی
از کنار مرقد مولیالموالی برنگشت
گرچه ما همسایهی خوبی برایش نیستیم
روی او یکلحظه هم از این اهالی برنگشت
ناگهان دل را به سمتوسوی دیگر میکشم
با نسیمی از حرم تا جمکران پر میکشم
وقت وصف تو زبانم در دهان میایستد
در بیان آن معانی از بیان میایستد
صاحبالعصری و میچرخد زمان با اذن تو
هر زمان یاد تو میافتم، زمان میایستد
همنشین درددلهای زیادش میشوی
زائرت هر گوشهای از جمکران میایستد
بی خبر از وسعت لطفوبزرگیهای توست
هرکسی چشمانتظار دیگران میایستد
از خدا امر ظهورت را تقاضا میکند
هر زمان دستی بهسمت آسمان میایستد
روح با شوق تو برمیخیزد از جسم جهان
جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان میایستد
آنزمانکه میرسد بانگ "اناالمهدی" بهگوش
کعبه برمیخیزد از جا و اذان میایستد.
عمر داغ دوری از تو رو به پایان میشود
عاقبت یکروز این آتش گلستان میشود
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر
حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر
این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است
با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر
از حداکثر همه سر بوده هر زمان
از تو رسیده است به حداقل ، فقیر
از دیگران اگر چه شنیده کرم ، ولی
دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر
با دست پر به خانه ی خود رفته هر زمان
با دست خالی آمده در این محل فقیر
(( دارایی کریم به منزل نمی رسد ))*
درباره ی تو ساخته ضرب المثل فقیر
از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد
شد زندگی تلخ به کامش عسل فقیر
*محمد سهرابی
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_مباهله
#غزل
شکوفا میکند انفاس تو "شنزار قحطان" را
که حاصلخیز کردی با نگاهی هر بیابان را
همین که آمدی با پنجتن از اهلبیت خویش
مسلمانی مسلّم شد مسیحیهای نجران را
نمیبینند نقشتازهای جز نام تو بر آن
چو بردارند مُهر کهنهی هر لوح پنهان را
به حقانیّتت شک داشتند و با خود آوردند
به همراه "شُرَحْبیل"و"جَهیر"و"کَرزْ"، شیطان را
میآوردند اگر موسیوعیسی را؛ علی را بود
اگر انجیلوتوراتوصحف؛ داری تو قرآن را
به لبخند و لباس ساده بودی فاتح دلها
گرفتم این که آوردند صد ملک سلیمان را
به حکم "قُل تَعالوا نَدعُ"،"ثُمَّ نَبتَهِل" دیدند
که تو از بین خواهی برد با یکآیه ایشان را
به اعجازی که پیدا شد فقط روحالقدس باید
ببندد دیدهی آیینههای مانده حیران را
علی اینبار بیشمشیر ختم ماجرا را خواند
مشخص کرد تا دست خدا پیروز میدان را
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
هرجا سراغی، از غم گرفتیم
در سینه بزم، ماتم گرفتیم
در هرمقامی، خدمت گزیدیم
سینه زدیم و، پرچم گرفتیم
اکسیر اعظم، ذکر حسین است
عالم بههم ریخت، تا دم گرفتیم
سنگ دل ما، با گریه شد آب
از چشمهی چشم، زمزم گرفتیم
گریه برای، داغ تو بوده
ارثی که ما از، آدم گرفتیم
ما سنگ بودیم، با گریه بر تو
حکم نگین از، خاتم گرفتیم
لطف تو بیش از، این حرفها بود
لطف تو خیلیست، ما کم گرفتیم
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#اسارت
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد
اگر دل یکی از آلبوتراب بگیرد
گرفته است دل زینب از زمین و زمانه
خوشا دلی که از این درد بیحساب بگیرد
برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که
کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟
اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز
ندیدهاند که او چشم از رباب بگیرد
چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده
که نعل مرکبها از گلش گلاب بگیرد
بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند
به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد
کسی ندیده که لبهای قاری سر نیزه
صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد
تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا
کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد...
قسم دهید خدا را به حق زینب کبری
به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#غزل
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد
اگر دل یکی از آلبوتراب بگیرد
گرفته است دل زینب از زمین و زمانه
خوشا دلی که از این درد بیحساب بگیرد
برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که
کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟
اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز
ندیدهاند که او چشم از رباب بگیرد
چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده
که نعل مرکبها از گلش گلاب بگیرد
بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند
به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد
کسی ندیده که لبهای قاری سر نیزه
صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد
تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا
کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد...
قسم دهید خدا را به حق زینب کبری
به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem