eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
389 عکس
159 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ز داغ تو روان خون دل از دیده ی حور بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور خاک بیزان به سر اندر سر نعش تو بنات اشکریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور ز تماشای تجلای تو مدهوش کلیم ای سرت سرّ انا الله و سنان نخله ی طور دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون که پس قتل تو منسوخ شد آیین سرور شمع انجم همه گو اشک عزا باش و بریز بهر ماتمزده کاشانه چه ظلمات چه نور پای در سلسله سجاد و به سر تاج یزید خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور تیر ترسا و سر سبط رسول مدنی آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور تا جهان باشد و بوده است که داده ست نشان میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟ سر بی تن که شنیده است به لب آیه ی کهف یا که دیده است به مشکات تنور آیه ی نور؟ جان فدای تو از حالت جانبازی تو در طف ماریه از یاد بشد شور نشور قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور گوش خضرا همه پر غلغله ی دیو و پری سطح غبرا همه پر ولوله ی وحش طیور غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح دست حیرت به دل از صبر تو ایوب صبور مرتضی با دل افروخته لاحول کنان مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز آهوان حرم از واهمه در شیون و شور انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور @shia_poem
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم زمانی زینت الله اکبر می شود زینب زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس به کشتی نجات خَلق لَنگَر می‌ شود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛ دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛ برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب @shia_poem
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟ من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم @shia_poem
روضه عمه سادات از زبان بنت الحسین سلام الله علیهما از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد غروب روز دهم بود عمه ام افتاد عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد تمام اهل حرم را سوار محمل کرد عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند: عقیله همسفر مشتی از اراذل شد تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده برای تک تک ما مثل شیر حائل شد خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو چگونه دختر حیدر به شام داخل شد هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا¹ بود ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد میان نافله ها یاد مادرش می کرد همیشه روضه ی او برکت نوافل شد اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد ۱: قبلة البرایا: از القاب حضرت زینب به معنای قبله و پيشوای ابرار @shia_poem
از بس شراب می چکد از ابر ساغرش خورشید نیز چتر سبو برده بر سرش از جام دوست بر در و دیوار میخوریم مانند زورقی که شکستند لنگرش ساقی ماست خالق انگور از ستون آنکس که باده ریخت ز جام مطهرش دانی چرا دلا غمش ابتر نشد حسین زیرا رقیه است در این عرصه کوثرش آمد رقیه و به نگاهی حسین گفت تنها علی نگشت مزین به دخترش گر ماه شد مُسَخَّر احمد به نیمه شب او هم یک آفتاب گرفته است در برش آنگونه سوی شام رود این سه ساله که گویی علیست عازم آورد خیبرش در مکتب حسین اگرچه سه ساله است کم گفته ام اگر که بخوانم پیمبرش افتاد او ز ناقه و درمانده شد قلم کاین روضه را چگونه نماید مصورش تا نامه ها به دلبر نیزه نشین رسد هر قطره اشک او بشود یک کبوترش ماندم که با جسارت طوفان چه میکند آن گل که تاب بوسه ندارد به پیکرش تا دید حال و روز خرابه به خویش گفت عاشق به وصل فکر نماید نه بسترش می زد به دست زلف پدر شانه و چکید صدها هزار آینه از دیده ی ترش با کار خویش درس مهمی به خلق داد مرده است آنکه جان ندهد پای دلبرش پرواز را نمیشود از غیرتش گرفت گیرم که از عقاب شکستند شه پرش خورشید را ز روی کرم در میان ظهر میبرد در حجاب افاضات معجرش ولله مانده ام به چه جرات سروده اند ناشاعران ز معجر افتاده از سرش یا بضعة الحسين وَ یا ثانی البتول یا مظهر العواطف ارباب و لشکرش با من بگو که منکر تنزیل تو کجاست تا من به تیغ خصم کنم نهی منکرش گفتم به شعر عاجزم و او مدد نمود حیران غریب مانده ز لطف مکررش @shia_poem
برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است صبور باشی اگر،درد و غصه بیشتر است چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت کسی که مظهر الله و زینت پدر است به کودکان حرم گفت ؛کوه صبر خدا مقابل عَلَم ظلم گریه بی اثر است امام گفت «الَیْکُنَ باالفرار»،سپس نوشت راوی مقتل حدیث معتبر است میان معرکه ماندست، چاره چیست بر او کنار جسم رود یا سری که در سفر است گرفته صبر رهش را ،وگرنه جان می باخت عقیله از همه ایتام داغ دیده تر است چه درسِ صبرِ قشنگی ست کربلای حسین برای اهل تأمل تجلی ی هنر است دوباره شعر، مرا در فضای باران برد صدای صوت اذان ست و موقع سحر است @shia_poem
خاک مسیر کریم سرمه ی چشم گداست هرکه دراین جاده نیست فارغ ازین ماجراست پرچم مشکی زدیم  هیئت ما شد حرم تا همه روشن شوند روضه حسابش جداست! بزم محبت بیا تا بشناسد تورا فاطمه با تک تک سینه زنان آشناست هرکه خدایی شده لطف حسین و بس رونق هر مسجدی  لطف حسینیه هاست خانه ی قبرش بهشت! اهل دلی خوب گفت اینهمه بزم عزا باعث دفع بلاست طب و مطب جای خود دلخوش اینها نشو دور خودت هی نگرد تربت آقا دواست بسته شده راه حج  غصه چرا میخوری؟! حاجی شش گوشه شو کعبه ما کربلاست کرببلا خواستی هیچ نشو ناامید زود به مشهد برو کار بدست رضاست عرش خلاصه است در صحن شریف حسین ما که کسی نیستیم  زائر قبرش خداست.. @shia_poem
سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست باید ببوسمت , به وصیت عمل کنم درمانده ام ... به پیکرت آخر سری که نیست در بین راه و بین حرامیست حسرتم - چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام دستان زخمی ام عوض معجری که نیست از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست @shia_poem
دست دلم باز به دامان توست  منتظر جوشش احسان توست گفت پیمبر به تو ای نور عین  جنت حق وقف محبان توست غصه روزی نخورد هیچ کس  روزی ما دست گدایان توست حاتم طایی شدن آسان بود  این کرم کوچکی از خوان توست افضل الاعمال شب قدر من  گریه برای لب عطشان توست حال مرا روضه دگرگون کند  باز گدا بی سر و سامان توست ای گل از ساقه جدا تشنه لب  آب لبت آب بقا تشنه لب در و گوهر از دهنت ریخته  همچو عقیق یمنت ریخته مثل نقابی به روی قرص ماه  زلف شکن در شکنت ریخته بر روی هر صفحه خاک بلا  عطر خوش پیرهنت ریخته دشمن بی شرم تو دور و برت  تا که کند بی کفنت ریخته مصحف صد پاره زینب شدی  گوشه گودال تنت ریخته ضربه سر نیزه کجا خورد که  خون جگر از دهنت ریخته؟ ناله زهرا قتلوک حسین  وای بنی ذبحوک حسین @shia_poem
دست دلم باز به دامان توست  منتظر جوشش احسان توست گفت پیمبر به تو ای نور عین  جنت حق وقف محبان توست غصه روزی نخورد هیچ کس  روزی ما دست گدایان توست حاتم طایی شدن آسان بود  این کرم کوچکی از خوان توست افضل الاعمال شب قدر من  گریه برای لب عطشان توست حال مرا روضه دگرگون کند  باز گدا بی سر و سامان توست ای گل از ساقه جدا تشنه لب  آب لبت آب بقا تشنه لب در و گوهر از دهنت ریخته  همچو عقیق یمنت ریخته مثل نقابی به روی قرص ماه  زلف شکن در شکنت ریخته بر روی هر صفحه خاک بلا  عطر خوش پیرهنت ریخته دشمن بی شرم تو دور و برت  تا که کند بی کفنت ریخته مصحف صد پاره زینب شدی  گوشه گودال تنت ریخته ضربه سر نیزه کجا خورد که  خون جگر از دهنت ریخته؟ ناله زهرا قتلوک حسین  وای بنی ذبحوک حسین @shia_poem
چه‌ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟ تو نی‌سوار و منم کوچه‌گرد این کوفه چه سنگ‌ها که نشد پرت سوی محمل من به دست‌های زن و طفل و مرد این کوفه من از فراق نگارم عزا گرفته‌‌ام و گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه ادامه‌دار شده خاطرات کرب و بلا چه آتشی‌ست به پا در نبرد این کوفه به جای نان و رطب‌های هر شب بابا چه لقمه‌ها که نصیبم نکرده این کوفه به خاندان رسول خدا کنایه زدند چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن که سکه می‌خورد آقا به درد این کوفه بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی که پاسخی‌ست خدایی، به عهد این کوفه @shia_poem