eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
559 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شد باز به روی سائلان باب مراد گردیده جهان مثل دل فاطمه شاد گفتیم چرا ز عرش می بارد نور؟ گفتند رسیده روزِ میلادِ جواد... @shia_poem
ما دهِ ویرانه‌ایم و خانه‌ی آباد عشق هرچه بادا باد یار و هرچه بادا باد عشق شعله و پروانه و خاکسترِ بر باد عشق داد عشق و یاد عشق و هرچه در فریاد عشق عشق، لبخندِ رضا و وان یکاد فاطمه است عشق یعنی یا علی یعنی جواد فاطمه است عاشقان بی‌چتر هم در شرشر باران خوش‌اند با وجودت با گرفتاری گرفتاران خوش‌اند تو کریمی و کریمان با بدهکاران خوش‌اند با خیالِ جمع با تو آبرو داران خوش‌اند کعبه می‌بوسد همیشه خاک این درگاه را جبرئیل امشب بخوان مدح جوادالله را اخم اگر دارد فلک ابرو گشادِ ما که هست گیرم، اما عاشقی‌ها بر مراد ما که هست ما به یاد او اگر نه او به یاد ما که هست بی کسم گرچه ولی باب‌الجواد ما که هست بعد از این دنیای ما دنیاتر از این حرف‌هاست آنکه امشب آمده آقاتر از این حرفاست نذر کردم نذر چشمش کارِ دنیامان گرفت تا که گفتم یاعلی دنیا به من آسان گرفت ظرف آبی خواستم دیدم ولی باران گرفت آنقدر بخشید ما را آنقدر... طوفان گرفت با حسن یک روح اما در دو تن، می‌خوانمش می‌نویسم یا جواد و یا حسن می‌خوانمش یک سحر بین حرم پرواز در پرواز شد پنجره‌فولاد رفتم درد و دل‌ آغاز شد صد گره در هر گره بودم ولی اعجاز شد تا که گفتم جان تو جان جوادت باز شد من که تا عمر است در پیش تو مهمانم چه غم با علیِ اکبرِ شاه خراسانم چه غم تا شدم با نام تو مأنوس رفتم کاظمین من کبوتر بچه‌ام از طوس رفتم کاظمین شُکر از پیش رضا پابوس رفتم کاظمین از غمِ دنیا ی پُرکابوس رفتم کاظمین شُکر هی محو دو گلدسته دو گنبد می‌شویم از نجف تا کاظمین از کربلا رد می‌شویم تو تجلیِ علی تو انعکاس فاطمه بوی سیب کربلا و عطر یاس فاطمه ای به تو مشغول هر لحظه حواس فاطمه از همان اول پُر از حسِ تقاص فاطمه در کنار قائم زهرا قیامت دیدنی است ای جوانِ آل حیدر انتقامت دیدنی است **** باز هم عکس علی را بین قاب آورده است چشم زهرا روشن، امشب آفتاب آورده است روی دامان رُباب عالیجناب آورده است آفتابی را در آغوش رُباب آورده است هر قدر از عشق می‌خواند حسین امّا کم است هر قدر باشد علی در خانه‌ی آقا کم است آمده تا که بگوید کار عالم با علی است که علی کوچک ندارد که علی تنها علی است خیر دنیا یا علی و خیر عقبی یا علی است لیس عشق الا حسین و لا فتی الا علی است ذوالفقاری می‌شود شش ماه بر دوش حسین آمده تا جا کند تنها در آغوش حسین #@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به استعانت از شهی که هست از اوست منجلی شروع می کنم سخن به نام مرتضی علی به نام او که انبیا مدد گرفته اند از او چه نام آنکه مرسلی نبرده است بی وضو چه نام آنکه می دهد به آبرو هم آبرو چه نام آنکه جلوه اش به قبله داده سمت و سو خدا زمان بردنش به خلق گفت: فاسمعوا خدا در آن زمانه ای که دین نداشت رنگ و بو دهان کعبه را گشود و گفت از علی بگو... ورق شود گر آسمان قلم شود درخت ها کتابت فضائلش نمی رسد به انتها هرآنکه شد بزرگ ما خراب و مست ابجد است بحار مجلسی چرا یکصد و ده مُجلّد است بپرس از بزرگ خود جواب دست و پا کند چه می شود که دشمنت دهان به مدح وا کند؟ نخست آنکه شافعی سروده است بس نکو وقوعُ شَکَّ فیهِ اَنّهُ الله است، شعر او سیاه مست می کند دفتر رو سپید را خمار کرده مدحتش ابن ابی الحدید را ز نام او نفس نفس تکان خورَد ابوقبیس به پای جوع مرتضی گریست احنَف ابن قِیس سروده است عمروعاص و هرچه شاعر از علی بخوان روایتی که گفت ابن عساکر از علی دمی که عبدود بریده گشت سر ز پیکرش سرود مدح مرتضی به جای گریه خواهرش سرود حافظ این چنین به مدح شاه لوکشف طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بِکَشَم زهی طَرَب ور بِکُشَد زهی شرف قسم به ذوالفقار او به جنگ خصمِ صف به صف بسته علی مسیر را ز چار سو و شش طرف امیرصف شکن علی زره نکرده تن علی بخوان به کنیه شاه را بگو ابوالحسن علی نبود بی حضور او در آفرینش آب و تاب سرشته شد ابوالبشر به همت ابوتراب کسی که خواند مومنون قبل نزول آن، علیست کسی که یاد می دهد سجده به عرشیان علیست نهند بر حریم او صبح به صبح و شب به شب ذبیح سر، خلیل پا کلیم دل، مسیح لب کیست علی یگانه ای که خفت جای شاه دین به جز علی به هیچ کس نگو امیر مؤمنین نبود آدمی هنوز و شاه بر حصیر بود علی نه در غدیر خم که پیش از آن امیر بود رسالتیست از خدا به روی دوش شاعران دم از غدیر می زنم که بشنوند این و آن: رسیده اند حاجیان به قبله ای که منجلی ست به کعبه ای که پرده اش عبای مرتضی علیست علی که نیست در زمین و آسمان نمونه اش حجر کجا و استلام خالِ روی گونه اش رسیده اند حاجیان حرم چه گویم از حرم چه گویم از غدیر خم به فهم دفتر و قلم کویر تشنه مست بود و آبگیر مست تر و از شمار حاجیان خم غدیر مست تر رسول عشق یک طرف، امین وحی یک طرف پیمبران به دور مرتضا نشسته صف به صف از احترام پای او ملک قیام می کند دهان گشوده هفت آسمان سلام می کند سلام میکند زمان سلام می کند زمین به تو که از ازل تویی فقط امیر مومنین سر جهاز اشتران قدم بزن بزرگ یل به کوری دو چشم آن زن سواره ی جمل سر جهاز اشتران قدم بزن علم بزن حماسه غدیر را به دست خود رقم بزن بگو بلند تا درآوری ز منکران دمار علی حق است و حق فقط علی، یَدورُ حَیثُ دار علی قدر علی قضا علی ولی اولیا علی دلیل الانبیا علی عماد الاصفیا علی به خضر رهنما، علی به نوح ناخدا علی کلیم را عصا علی مسیح را شفا به عشق او چه کعبه ای خلیل می کند بنا علیست مرد لحظه ها، علیست خلوت حرا علیست نص راکعون، علیست جان انما علیست نفس مصطفی مباهله است مدعا فدای خال گونه اش چه نقطه ایست تحت با تمام آیه ها علی، علی تمام آیه ها علیست آنکه با صدای او سخن کند خدا علی ست آنکه می نهد به شانه ی رسول پا به دشت ارژنش قسم علیست علت بقا علی ندارد ابتدا علی ندارد انتها علیست آنکه میرود به عرش قبل مصطفی علی علی علی علی، چه گویم از علی چه ها خمار نام حیدرم برآن سرم که بشکنم قالب شعر مست را وزن و هرآنچه هست را جان به فدای جبروت و جنم حیدر کرار به قربان صدای قدم حیدر کرار احد بود و خروش دو دم حیدر کرار احد بود و نود زخم و نیفتاد دمی هم علم حیدر کرار اذا زلزت الارض جهان مست و زمین مست و زمان مست دهان مست شد از بردن آن نام و زبان مست موذن که ندا داد شد از نام علی ابن ابیطالب اذان مست علی کعبه و گردش دل حجاج جهان مست علی کعبه و فرقش ترک بیت الحرام است علی رکن قیام است چنان آینه ی خیرالانام است که جبریل نفهمیده نبی زین دو کدام است یدلله اذن الله شهنشاه ز راه فلک آگاه جهان سایه نشین قد آن ماه ندارد علی عالی اعلی به خدا قامت کوتاه علی علم یقین راه یمین معنی دین علت ایجاد زمین عرش برین فیض برد از دم او روح الامین در شب کین جای پیمبر اسدالله جوان رفت به بستر سر و سرور شه قنبر به فلک ساخته منبر همه ی لطف جهان جمله به این است سراسر که شبی یکنفر از جنس علی می رسد آخر دل ما بنده ی عهدیست جهان منتظر حضرت مهدی ست گفت علامه که شریکی در الغدیر من از جمیع جهات بفرستی اگر هر جایی با وعجل فرج بر او صلوات @shia_poem
به نام خدای هدف آفرین.. جنون آفرین و شعف آفرین وقار آفرین و شرف آفرین خداوند شاه نجف آفرین خدای تبارک خدای جلی خداوند مولی الموالی علی! علی کیست مقصود احرام ماست علی حجّ یک ماهه ی تام ماست علی ابتدا و سرانجام ماست علی ذوالجلال و الاکرام ماست ز عارف ز فیلسوف مُنفَک علی ست معظم مکرّم مبارک علی ست بگو ربنا ربنا ربنا بگو ایلیا ایلیا ایلیا دو دل مانده ام موقع سجده ها به او سجده باید کنم یا خدا اگر بنده ی کردگار است علی ولی باخدایش ندار است علی علی حاصل جمع عقل و دل است علی عرشِ سوی زمین نازل است علی کل فضل ابوفاضل است علی حقّ ما، غیر او باطل است خلافت برازنده ی دزد نیست! خلافت قواره به دوش علیست زمانی‌که می‌شد به دلدل سوار قیامت به پا بود در کارزار چنان دشمن از هیبتش زد هوار که رفت آبرویش به وقت فرار به یک چشم‌غرّه به لشکر زده به یک ضربه بالای صد سر زده برو در دو عالم رصد کن رصد نداریم مثل علی تا ابد نداریم اصلی چنین مستند علی جان علی جان علی جان مدد بقول همه لات های دیار.. علی "مشتی و خاکی و سفره دار" رجب آمد و پاره شد خواب ما سر کوزه قُل زد می ناب ما به سمت نجف رفت محراب ما خدا داد هدیه خودش را به ما دلم را به توحید بخشیده ام خدارا شب سیزده دیده ام گهی بود استاد پیغمبران.. گهی بود همسفره ی نوکران گهی بود مسند نشین سران گهی بود عادی چنان دیگران گهی نفس بر حق تعالی فروخت گهی رفت بازار و خرما فروخت درعالم یکی بود علی دو نداشت.. علی کار میکرد پادو نداشت! دراین شش دهه جامه ی نو نداشت به خورجین به جز لقمه ی جو نداشت گرفتار شد رو به مردم نزد ببین زهد را لب به گندم نزد.. عجب مردم و روزگار بدی که بستند باهم قرار بدی به خانه رسیده شرار بدی گلش له شده از فشار بدی نه تنها به او حرف بد میزند به بانوی خانه لگد میزدند @shia_poem
کم کم سپیده سر زد و پایان ظلمت بود شرط عبودیَّت شروعِ کار خِلقت بود از ابتدا هم مبحث اصلی..،ولایت بود هنگامه ی تابیدن نور امامت بود دست خدا این نور را بی مُنتَهایش کرد او را امیرالمومنین،"حیدر" صدایش کرد دنیا به دنبال شرابی بود..،ساغر داد از شربتِ جوی بهشتِ عرش بهتر داد چشمی که او را دید عقل خویش را پر داد یا حیدر و یا مرتضی و یاعلی سر داد در عالم ذَر هرکسی قالوا بَلیٰ می گفت باید صد و ده مرتبه یا مرتضی می گفت شب بود..،رنگِ چهره اش صبحی سپید آورد آئینه ، نور عرش را در خطِّ دید آورد ما را به جبرِ چشمهای خود کشید..،آورد دستی به گِل بُرد و تَشَیُّع را پدید آورد پس خِلقَت باقیِ مخلوقات کار اوست سُکّانِ انسان‌ساختن در اختیار اوست نور تَعقُل،عقلِ کُل را پای کار آورد طوبای جنَّت میوه ی رحمت به بار آورد بِنتِ اسد شیری به میدانِ شکار آورد فریاد زد جبریل: صاحب‌ذوالفقار آورد با خِلقتش بر رِجسِ شیطان آب پاکی زد کعبه برایش سینه ی خود را چه چاکی زد اسطوره یِ رَبّانیِ بی باک ها حیدر آقایِ فرزندانِ صُلبِ‌پاک ها حیدر خاکی ترین بابایِ اهلِ خاک ها حیدر سِرِّ نهانِ خلقتِ افلاک ها حیدر غیرِ خدا ، تنها نبی از راز آگاه است سیبِ شب معراج در دست یدالله است بال ملائک منبر روز اَلَستش شد نون و قلم را خواند..،لوح نور مستش شد لب را که وا کرد آسمان ها پای‌بستش شد بت خانه ها مخروبه ی ضربات دستش شد با یک نظر از خاک تا عرشِ مُعَلّی رفت دوش نبی را هرکه بالا رفت،بالا رفت هنگامه ی پیکار چشمش برق‌ها می زد در معرکه ها بی محابا تیغ را می زد دُلدُل‌سوارانه به میدان بلا می زد وقتی فلانی با فلانی داشت جا می زد جز او کسی آماده ی خفتن به بستر نیست غیر علی وقت خطر یار پیمبر نیست در یا علی مُهر وقار یا صمد خورده بر لوحِ غیرت ذکرِ یا حیدر مدد خورده سیلیِ بعد از صبرِ او را عَبدُوَد خورده دروازه ی خیبر به نام او سند خورده وقتی به روی شانه ی هایش درب بالا ماند لب ها ی قلعه از تعجب تا ابد وا ماند شهرِ تَفَکُّر احمد و حیدر درِ آن است این تیغِ با تدبیرِ دین در جنگ ، بُرّان است با ذوالفقارش در دل میدان رجزخوان است شاگرد رزم بی محابایش حسن جان است فرزندِ خود را در شجاعت بی نظیرش کرد شیرجمل را شیرِ آل الله شیرش کرد حُبِّ علی آغاز قانون اساسی شد هرجا ولایت بود از او اقتباسی شد مشق ولی زیباترین درس کلاسی شد یک "مرتضی" راه است تا "حیدرشناسی‌‌" شد شاءن مقامِ او نمی گنجد در این دفتر "حیدر که جایِ خود،وَ ما اَدراکَ ما قنبر" نوحِ نبی در مکتبش طفل دبستان است پای جهالت از کلام او گریزان است بی نقطه خطبه خوانی اش آغاز جریان است "نهج البلاغه" انشعاب نورِ "قرآن" است نَصِّ "خدا" را لفظِ "حیدر" می کِشد بالا نامِ "برادر" را "برادر" می کشد بالا عشقِ علی قلبِ تمام خَلق را اَفشُرد ابلیس را حتی ز سلک نحس خود آزرد هرکس به جایی راه بُرد از کویِ مولا بُرد سلمان مسلمان شد اگر،نان علی را خورد قطعا تو مِنّا اهلِ بیتِ این ولی باشی وقتی نمک‌پرورده ی دستِ علی باشی دارد نمک ذکر شب او وُ شِکَر روزَش شوق عبادات سحرگاهی در روزش پوشیده رختی از لباس نور بر روزش این ردِّ الشمسَش بوده سرگرمی هر روزش وقتی دو دستِ ربناخوانش به کار افتاد خورشید عالم‌تاب از دور مدار افتاد حیدر نشان بی نشان ها را بلد بوده طیِّ طریق لامکان ها را بلد بوده پیچ و خم رنگین کمان ها را بلد بوده حتی زبان بی زبان ها را بلد بوده او کُنهِ لفظِ هر صدا را درک می کرده تنها علی ناقوس ها را درک می کرده در آسمانش ماه و اختر می شود پیدا بالای بام پلکِ او پر می شود پیدا از خاک نعلینش ابوذر می شود پیدا بین حریمش ظرف ساغر می شود پیدا مستان به انگور ضریحش اقتدا کردند بین حرم مستی خود را برملا کردند دیوانه‌ها اغلب ز دست زندگی سیرند عشاق تا لب تر کند معشوق،می میرند آنان که با سجاده و محراب درگیرند ایوان طلای مرتضی را قبله می گیرند باید به عشق یار از اغیار رو گرداند سمت علی باید نماز عاشقی را خواند یا مرتضی ! تو پادشاه مُلک ایمانی در اوج عزت همنشینِ با گدایانی تو بانی لبخند شب های یتیمانی دارم به تو رو میزنم،رو برنگردانی حال مرا این روزها قدری رعایت کن خیلی نجف‌لازم شدم آقا عنایت کن وضع مرا هنگام شب درهم کنی بد نیست بندِ عبادات مرا محکم کنی بد نیست قد مرا وقت گدایی خم کنی بد نیست بین رکوعت گوشه‌چشمی هم کنی بد نیست من منصبی جز منصب نوکر نمی خواهم من بارها گفتم که انگشتر نمی خواهم عیسی توسل کرد بر ذکرت،مسیحا شد موسی به طورِ تو پناه آورد،موسی شد هرکس که گُم شد در شبِ قدرِ تو،پیدا شد باید که "کوثر" بود تا هم کُفوِ "دریا" شد کشفِ ولیُّ‌الله از ما برنمی آید این کار جز از دست زهـرا برنمی آید @shia_poem
نخواهد خورد هرگز غصه‌ی مال و منالش را گدای مرتضی میگیرد از او رزق سالش را تمام نوکران دلخوش به یک لبخند اربابند خوشا قنبر که لبخند علی خوش کرده حالش را کبوتر بچه‌ی دل عاشقانه تا نجف پر زد صد و ده بار دورش گشت و قیچی کرد بالش را مِیِ کهنه صد و ده ساله شد در خم به حرف آمد کز انگور ضریح مرتضی دارد کمالش را تمام کهکشان ها تحت فرمان علی هستند بپرس از وصله ی نعلین او جاه و جلالش را پیمبر شام معراج از خدا اسرار میپرسید صدای مرتضی میداد پاسخ، هر سوالش را هرآنکس که رجزخوانی کند بعد از علی قطعاّ شبیه طبل توخالیست مشنو قیل و قالش را اگر هر دم بگیرد جان من را باز خوشحالم که جای بازدم آن لحظه میبینم جمالش را @shia_poem
تا نمایان کرد ابروی کمان خویش را نذر کردم پای چشمش جسم و جان خویش را زیر ایوان نجف،با گریه در آغوش او می‌شمارم غصه های بی‌کران خویش را از کرم پر کرد چندین مرتبه از خمره‌اش تا نشان دادم به ساقی استکان خویش را خوش به حال آن که پس داده شبیه قنبرش در وفا داری به مولا امتحان خویش را مزه‌ی شیرینی نام علی حس می‌شود می‌کشم دور دهانم تا زبان خویش را مرتضی در لحظه‌ی افطار، بخشید از کرم بر گدای خانه سهم آب و نان خویش را یاعلی گفتم،شراب از آسمان بارید و من باز کردم مثل یک ساغر دهان خویش را خوش به حال آن یتیمی که کشیده بوتراب بر سر او دست های مهربان خویش را @shia_poem
پیداست در متن دعا اوراقی از عرش دارد رجب در شهر خود عشاقی از عرش از بسکه می ریزد شراب باقی از عرش میخانه تب کرده؛ می آید ساقی از عرش ممسوس ذات الله روی دست کعبه است هویاعلی ذکر لب سرمست کعبه است او بی عصا هم قلب دریا می شکافد صدها هزاران راه بالا می شکافد تا عرش را با ذکر زهرا می شکافد رکن یمانی سینه اش را می شکافد دیگر زمان انتظارت سر رسیده یافاطمه بنت اسد! حیدر رسیده خورشید ساکت شد قمر بیرون بیاید سائل به در زد، کیسه زر بیرون بیاید اصرار کرد احمد خبر بیرون بیاید ابن الخلیلش با تبر بیرون بیاید این کودکی که صاحب لیل و نهار است در بین مُشتش قبضه ای از ذوالفقار است نوشیده ام با جان، مِی هر سالی اش را مزه کنم طعم شراب عالی اش را رعیت کشد بر شانه اسم والی اش را شیعه چرا پنهان کند خوشحالی اش را میثم اگر بی دار خود باشد کلافه است بر پیکر عشاق حیدر، سر اضافه است تاثیر ذکر یونسیّه بی علی هیچ دنیای بی او گرچه ارزنده ولی هیچ شعرم ندارد بی ولا جز معطلی هیچ هم سومی، هم دومی، هم اولی هیچ تصریح ذکر مرتضی، تصریح زهراست یا رادّ الشمسِ علی، تسبیح زهراست هرچند همبازی دست کودکان است تفریح حیدر خلقت کون و مکان است بغض علی را هر که دارد بی امان است حب علی هفت آسمان را نردبان است قنبر نشد باشیم، پشت در که هستیم گرد و غبار گیوهء حیدر که هستیم کار ملائک دست شاه لافتی بود در زیر پایش قاب قوسین خدا بود قدّش ستون محکم ارض و سما بود اما عبای شانهء او نخ نما بود برجاست تاج و تخت او این هم دلیلش؛ سهمی نبرد از سفرهء مردم عقیلش سهمی نبرد از گندمی که خود درو کرد مولا شکم را سیر، با یک نان جو کرد با نفس خود درگیر شد، یکیّ به دو کرد اشک دو چشمانش، نجف را باغ مُو کرد شیرخدا حتماً هدف را می شناسد حیدر گداهای نجف را می شناسد حیدر کسی بوده که مرحب شد شکارش حیدر گرفته مرحبا از کردگارش تکمیل کرده لافتی را ذوالفقارش در وقت غم، زهرا و پیغمبر کنارش بدر و اُحُد هم جنگ خیبر را پسندید رسم جوانمردی حیدر را پسندید مانده امیری همچنان حیدر بیاید حاشا که او باشد بلا و شر بیاید پیرزنی شاکی دم منبر بیاید خلخال زن های یهودی در بیاید میخ غمش را دشمن او زد به سینه ناموس حیدر کشته شد بین مدینه نامردها! رسم جوانمردی کجا رفت حیدر میان خانه، دنبال عبا رفت شیشه شکست و مادری دادش هوا رفت پیش علی افتاد و زیر دست و پا رفت دستی که شد مشکل گشا را بسته بودند ای کاش درب خانه را نشکسته بودند @shia_poem
شکر خدا غیر از علی دلبر نداریم ما جز نجف میخانه ای دیگر نداریم شد رو سیه هر کس که رو بر جز علی زد پس خوش به حال ما که جز حیدر نداریم دست زمانه هر چه آرد بر سر ما دست از علی و بچه هایش بر نداریم ای اهل عالم تا که جان در پیکر ماست جانان به غیر از جان پیغمبر نداریم کوری چشم نحس ها بین عددها از سیزده اصلا مبارک تر نداریم شکر خدا که های و هوی ماست حیدر مانند کعبه آبروی ماست حیدر باید که باشد در دو عالم بی برابر پیغمبری که چون علی دارد برادر اینها که در مدح علی گفتند و گفتیم حتی نباشد ذره ای از مدح قنبر مدح علی مرتضی دارد شنیدن یا از خدا یا فاطمه یا که پیمبر هر کس که در این چند روز عمر دارد مولا به جز حیدر ، حرامش شیر مادر لعنت به هر دین و مرام و مسلکی که دارد امیرالمومنینی غیر حیدر شاهی که نامش زینت عرش اله است با انبیا حتی قیاسش اشتباه است از قبل این خلقت فقط حق با علی بود مثل خدا پیدای نا پیدا علی بود در آن زمانی که نه دنیا بود و نه دین دنیا و دین حضرت زهرا علی بود با خط زهرا سر در ِ جنت نوشتند اینجاست تنها جای هر کس با علی بود در هر نفس ذکر همه صاحب نفس ها هو یا علی ، هو یا علی هو یا علی بود ای کاش در دنیا به جای مولوی ها گوش همه بر امر مولانا علی بود مولای قنبر ممکن ِ لا ممکنات است تنها علی تنها علی راه نجات است بر منکران حیدر کرار لعنت بر هر که با مولا ندارد کار لعنت بر هر کسی که با فلانی و فلانی در طول این تاریخ گشته یار لعنت بر هر که با قتل و دروغ و زور و تزویر شد جانشین احمد مختار لعنت بر آن مسلمان که نباشد با دل و جان از دشمنان مرتضی بیزار لعنت تا که خدا باشد خدا بر هر که دارد با شیعه حیدر سر ِ آزار لعنت ما بچه های حضرت دلدل سواریم چشم انتظار انتقام دوالفقاریم ما زیر دین رحمت نهج البلاغه جان ها فدای نعمت نهج البلاغه ای شیعه در دنیا به دنبال چه هستی وقتی که داری ثروت نهج البلاغه داریم دریا باز دنبال سرابیم عالم بُوَد در حسرت نهج البلاغه جز دین فروشی چاره ای دیگر ندارد هر کس نداند قیمت نهج البلاغه جان علی هر چه در این عالم کشیدیم باشد فقط از غربت نهج البلاغه شرمنده ایم از این که روی منبر ما خالی است جای صحبت نهج البلاغه آن قدر گل پرپر شده در خاک ایران گردیم تا ما ملت نهج البلاغه راه رهایی نهضت نهج البلاغه است رمز فرج خط به خط نهج البلاغه است @shia_poem
در رفعت آسمان سهیم است علی عرشیست که در زمین مقیم است علی با آن‌همه شوکتش شگفتا که چنین همبازی کودك یتیم است علی هم معنی رحمان و رحیم است علی هم مالک آن یوم عظیم است علی فرمود نبی راه علی راه خداست یعنی که صراط مستقیم است علی دنبال دلم به هر طرف رو کردم افسوس همیشه بی هدف رو کردم دیدم همه عالم به دلم رو آورد وقتی که به ایوان نجف رو کردم هستی هر آن‌چه هست از هست علیست عرش است ولی خانه‌ی دربست علیست نعلینش اگر چه وصله دار است ولی رزق همه کائنات در دست علیست در معرکه هیبت ِ علی غوغا بود از میمنه تا میسره او پیدا بود از شیوه‌ی جنگاوری‌اش هیچ نپرس یک عمر دهان ذوالفقارش وا بود دل لحظه به لحظه بارها گفت علی آرام شدم دوباره تا گفت علی در کنج حرم خدا خدا می‌گفتم دیدم به خدا خود خدا گفت علی دیدار علیست بهترین تقدیرم با آرزوی جمال او میمیرم هرگاه بخواهم به علی فکر کنم پا میشوم و زود وضو میگیرم مردی که تمام دین و ایمان بوده ماهیّت آیه‌های قرآن بوده مظلومیتش را بنگر بعد از او گفتند مگر علی مسلمان بوده ؟ @shia_poem