eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم فدای رهبرم: سلام سروران وبزرگواران. این کلیپ توسط اینستا حذف شد. لطفانشر بدید تو همه گروهها. با دقت عناوین روی کلیپ رو مطالعه بفرمایید. دوستان سخت داریم غربال میشیم 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
✏️صوت لو رفته هم کار خودشونه؟!😏 👺 ✍️ @negashteh | نگاشته
﷽❣ ❣﷽ 🌼این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور 🍃پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم 🌼سالها منتظر سیصد و اندی مرد است 🍃آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم 🌼اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید 🍃به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ .رفته بودم دیدن دوستم. او در عملیاتی در منطقه غرب مجروح شد پای او شــدیداً آســیب دیده بود. به محض اینکه مرا دید خوشــحال شد و !خیلی از من تشکر کرد. اما علت تشکر کردن او را نمی فهمیدم دوســتم گفت: ســید جون، خیلــی زحمت کشــیدی، اگه تــو مرا عقب نمی آوردی حتماً اسیر می شدم! گفتم: معلوم هست چی می گی!؟ من زودتر از :بقیه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصی رفتم. دوستم با تعجب گفت !نه بابا، خودت بودی، کمکم کردی و زخم پای مرا هم بستی .اما من هر چه می گفتم: این کار را نکرده ام بی فایده بود مدتی گذشت. دوباره به حرف های دوستم فکر کردم. یکدفعه چیزی به ذهنم .رسید. رفتم سراغ ابراهیم! او هم در این عملیات حضور داشت و به مرخصی آمد با ابراهیم به خانه دوستم رفتیم. به او گفتم: کسی را که باید از او تشکر کنی، آقا ابراهیم است نه من! چون من اصلاً آدمی نبودم که بتوانم کسی را هشت کیلومترآن !هم در کوه با خودم عقب بیاورم. برای همین فهمیدم باید کار چه کسی باشد یک آدم کم حرف، که هم هیکل من باشــد و قدرت بدنی بالائی داشــته !باشد. من را هم بشناسد. فهمیدم کار خودش است امــا ابراهیم چیزی نمی گفــت. گفتم: آقا ابرام به جَــدم اگه حرف نزنی از .دستت ناراحت می شم. اما ابراهیم از کار من خیلی عصبانی شده بود گفت: سید چی بگم؟! بعد مکثی کرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالی می آمدم عقب. ایشان در گوشه ای افتاده بود. پشت سر من هم کسی نبود. من تقریباً آخرین نفر بودم. درآن تاریکی خونریزی پایش را با بند پوتین بستم و حرکت کردیم. در راه به من می گفت سید، من هم فهمیدم که باید از رفقای .شما باشد. برای همین چیزی نگفتم. تا رسیدیم به بچه های امدادگر !بعد از آن ابراهیم از دست من خیلی عصبانی شد. چند روزی با من حرف نمی زد .علتش را می دانستم. او همیشه می گفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد ٭٭٭ به همراه گروه شناسائی وارد مواضع دشمن شدیم. مشغول شناسائی بودیم .که ناگهان متوجه حضور یک گله گوسفند شدیم چوپان گله جلو آمد و سلام کرد. بعد پرسید: شما سربازهای خمینی هستید!؟ .ابراهیم جلو آمد و گفت: ما بنده های خدا هستیم .بعد پرسید: پیرمرد توی این دشت و کوه چه می کنی؟! گفت: زندگی می کنم !دوباره پرسید: پیرمرد مشکلی نداری؟ .پیرمرد لبخندی زد و گفت: اگر مشکل نداشتم از اینجا می رفتم؟ ابراهیم به سراغ وسایل تدارکات رفت. یک جعبه خرما و تعدادی نان و کمی هم .از آذوقه گروه را به پیرمرد داد و گفت: این ها هدیه امام خمینی)ره(برای شماست .پیرمرد خیلی خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شدیم بعضــی از بچه ها به ابراهیم اعتراض کردند؛ ما یک هفته باید در این منطقه !باشیم. تو بیشتر آذوقه ما را به این پیرمرد دادی ابراهیم گفت: اولاً معلوم نیست کار ما چند روز طول بکشد. در ثانیاً مطمئن باشــید این پیرمرد دیگر با ما دشــمنی نمی کند. شما شــک نکنید، کار برای ،رضای خدا همیشــه جواب می دهد. درآن شناسائی با وجود کم شدن آذوقه .کار ما خیلی سریع انجام شد. حتی آذوقه اضافه هم آوردیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از دوستان تصادف کرده امروز زن و شوهر هردو عمل دارند برای شفای هردو یه حمد شفا بخونید🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این دختر در نا آرامی ایران لیدر بوده، حالا به کردستان عراق برگشته و زیر نظر سنتکام است و می‌گوید به زودی برای جنگ با ایران بر می‌گردم ... / یگان زنانی که مامور عملیات در ایرانند را ببینید / این دختران برای جنایت به ایران اعظام می‌شوند / با دقت ببینید؛ 🔹اینها دخترانی هستند که سنتکام آنها را آموزش می‌دهد تا به ایران آمده و پس از آن ماموریت‌های مختلف را انجام دهند... با دقت ببینید و به دیده شدنش کمک کنید. 🔹برخی تصور میکنند همه چیز همانقدر ساده و فانتزی است که تصور می‌کنند، زیر کوچک‌ترین اتفاقات در ایران ، هزار لایه برنامه وجود دارد... شک دارید ؟ این ویدئو یک نمونه اش ، خودتان ببینید... ــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج) 🍁کجا روم من از این در که خانه ام اینجاست کبوتر تو ام و آشیانه ام اینجاست 🍁اگر چه بال و پر من شکسته اما شکر نشسته ام به سرایت که لانه ام اینجاست 🍁دلم گرفته بهانه برای دیدن تو نمی روم من از اینجا بهانه ام اینجاست 🍁به هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام بیا بگو به دل من کرانه ام اینجاست 🍁به هر نشان که به من گفته شد سفر کردم که آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست 🍁دلم به هر سفری رفته باز برگشته کجا روم که دل جاودانه ام اینجاست 🍁ترانه های دل من فقط تو را جوید که صاحب نمک این ترانه ام اینجاست 🍁اگر دلم به دل تو مقیم گردیده زپیش دل نروم من که خانه ام اینجاست ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
| 🔐✨ معنی فاصله ها چیست برایم بنویس درد این واژه سرا چیست برایم بنویس تو تماشاگر من بلکه نه این فاصله ای علت دوری ما چیست برایم بنویس همه جا غرق دعا میشوم از آمدنت معنی اشک و دعا چیست برایم بنویس خون دل خوردنت از بار گناهان من است .. معنی شرم و حیا چیست برایم بنویس مثنوی نه ، غزلی نه ، نه قصیده نه گلم مصرع از درس وفا چیست برایم بنویس دست من را تو نگیری به زمین می افتم حکمت دست شما چیست برایم بنویس تو برایم بنویسی به یقین میفهمم .... حرمت عشق کجا هست برایم بنویس .... ♥️¦⇠ 🍃اَللّٰھُم‌؏َـجَل‌َلَوِلیِّڪ‌َالفَࢪَجِ🍃 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام وقتتون بخیر 🌹🌹 اونائی که هنوز موفق نشدند مطالب رو مطالعه کنند عجله کنند🏃‍♂🏃‍♂ چون تا چند روز دیگه سوالهای مربوط به مسابقه در کانالهامون قرار خواهد گرفت 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روایت همسر شهید مدافع امنیت سجاد فراهانی از توهین یک نفر به چادرش و واکنش شهید به این اتفاق: 🔹چند روز قبل از شهادتش بیرون رفته بودم که یک ماشین به چادر من توهین کرد ، زنگ زدم به شهید و گفتم چرا نیستی از من دفاع کنی؟ 🔹از شدت عصبانیت موشتشو محکم کوبید تو دیوار ... گفت خانم نگین انگشتری برای تولدم خریده بودی شکست ... من چیکار کنم نیستم مواظب تو باشم .... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ ســال اول جنگ بود. به مرخصی آمدم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب .به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود از خیابانی رد شــدیم. ابراهیم یکدفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم !کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟ !گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا .من هم گفتم: باشه،کار خاصی ندارم بــا ابراهیم داخل یک خانه شــدیم. چند بار یاالله گفــت و وارد یک اتاق .شدیم .چند نفر نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی بالای مجلس بود به همراه ابراهیم سـلام کردیم و درگوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با .یکی از جوان ها تمام شد ،ایشــان رو کرد به ما و با چهره ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی !چه عجب اینطرف ها ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی کنیم .خدمت برسیم همینطــور کــه صحبت می کردنــد فهمیدم که ایشــان، ابراهیــم را خوب .می شناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد وقتــی اتاق خالی شــد رو کرد به ابراهیم و با لحنــی متواضعانه گفت: «آقا «!ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو .خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می کنم اینطوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شــما را زیارت کنیم. انشــاءالله در جلسه هفتگی .خدمت می رسیم .بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم ،در بیــن راه گفتم: ابرام جون، تو هم بــه این بابا یه کم نصحیت می کردی !دیگه سرخ و زرد شدن نداره باعصبانیت پرید توی حرفم و گفــت: چی می گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود !؟ جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداســت. اما خیلی ها نمی دانند. ایشــون .حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب .طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده ٭٭٭ ،یکی از عملیات های مهم غرب کشــور به پایان رســید. پس از هماهنگی .بیشتر رزمندگان به زیارت حضرت امام رفتند با وجودی که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ولی به تهران نیامد! رفتم و از او پرسیدم: چرا شما نرفتید!؟ .گفت: نمی شه همه بچه ها جبهه را خالی کنند، باید چند نفری بمانند گفتم: واقعاً به این دلیل نرفتی!؟ مکثی کرد وگفت: ما رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمی خواهیم، ما .رهبر را می خواهیم برای اطاعت کردن بعد ادامه داد: من اگه نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست! بلکه مهم این است .که مطیع فرمانش باشم و رهبرم از من راضی باشد ابراهیم در مورد ولایت فقیه خیلی حساس بود . نظرات عجیبی هم در مورد .امام داشت می گفــت: در بین بزرگان و علمــای قدیم و جدید هیچ کس دل و جرأت .امام را نداشته :هر وقت پیامی از امام راحل پخش می شد، با دقت گوش می کرد و می گفت .اگر دنیا و آخرت می خواهیم باید حرف های امام را عمل کنیم .ابراهیم از همان جوانی با بیشتر روحانیان محل نیز در ارتباط بود زمانــی که عامه جعفری در محله ما زندگی می کردند، از وجود ایشــان .بهره های فراوانی برد شــهیدان آیت الله بهشــتی ومطهری را هم الگویی کامل برای نسل جوان .می دانست 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌷مهدی شناسی ۴۰۳🌷 🌹فبلغ الله بکم اشرف محل المکرمین🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍀ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻫﻢ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺭﻓﻴﻊ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﻭ ﻛﻤﺎﻻ‌ﺕ ﻣﻌﻨﻮﻯِ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺩﺍﻧﺴﺖ . 🍀ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻭّﻝ »ﺩﻋﺎ ﺑﻮﺩﻥ«، ﺯﺍﺋﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﻪ ﺷﺮﻳﻒ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﮔﺮﺍﻣﻴﺎﻥ ، ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﻣﻘﺮّﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻫﺎﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ، ﻣﻘﺮّﺭ ﻧﻤﺎﻳﺪ . 🍀ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻭﻡ »ﻳﺎﺩﻛﺮﺩ ﻓﻀﺎﺋﻞ« ما ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻣﻰ ﮔﻮﻳیم ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ، ﺑﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ، ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ . 🍀ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ، ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ، ﻭ ﻳﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ، ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . 🍀ﺷﺮﻳﻒ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﮔﺮﺍﻣﻴﺎﻥ:ﺍِﻛﺮﺍﻡ ﻳﺎ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻦ،ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ،ﻣﺘﺼﻮّﺭ ﺍﺳﺖ ؛ ﺍﻣّﺎ ﻫﻤﻪ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ، ﺍِﻛﺮﺍﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩ «ﻣُﻜﺮَﻣﻴﻦ ؛ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﮔﺎﻥ» ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. 🍀ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺮﺁﻧﻰ ، ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻭ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﺯ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ ، «ﻣُﻜﺮَﻡ» ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ : 1⃣ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥِ ﻓﺮﻣﺎﻥْ ﺑُﺮﺩﺍﺭ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮﺵ ﺩﺭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪ :«ﺑَﻞْ ﻋِﺒَﺎﺩٌ ﻣُﻜْﺮَﻣُﻮﻥَ ﻟَﺎ ﻳَﺴْﺒِﻘُﻮﻧَﻪُ ﺑِﺎﻟْﻘَﻮْﻝِ ﻭَ ﻫُﻢ ﺑِﺄَﻣْﺮِﻩِ ﻳَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ. ﺑﻠﻜﻪ [ﺁﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ] ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻰ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﺎﺭ ، ﺑﺮ ﺍﻭ ﭘﻴﺸﻰ ﻧﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ، ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ، ﻛﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ» . 2⃣ﻣﺆﻣﻨﺎﻥِ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭْﺍﻳﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ :«ﺃُﻭْﻟَﺌِﻚَ ﻓِﻰ ﺟَﻨَّـﺖٍ ﻣُّﻜْﺮَﻣُﻮﻥَ . اﻳﻨﺎﻥ، ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ،ﮔﺮﺍﻣﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ» . ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ :«ﺇِﻟَﺎ ﻋِﺒَﺎﺩَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟْﻤُﺨْﻠَﺼِﻴﻦَ . . . ﻭَ ﻫُﻢ ﻣُّﻜْﺮَﻣُﻮﻥَ ﻣﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺨﻠﺺ ﺧﺪﺍ... ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﮕﺎﻥ ﺍﻧﺪ» . ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﻴﺰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ، ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻳﻒ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻜﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥِ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺳﺖ، ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ . 💗💗💗💗💗💗💗 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
واااااااااای چه کانالیه این کانال😊🌻 خدائی نیای ضرر کردی😔😊 از گرفته تا کلا برای خودش باشی و نیای تو این کانال☺️ از محالاته😊 eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی ها کجائید📣📣📣📣📣
دوستان عزیزم مطالب⤴️⤴️ امام رضائیمون رو از دست ندید🌹🌹🌹
📸تصویر منتسب به شهید سجاد شهرکی که در زاهدان به شهادت رسید ------------------------- 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🔸تمام لحظه هایم پوچ می شود وقتی فقط یک ثانیه از مرز نگاهت، به خدا می رسم، آن جا که تو برای دیدارش جان خود را بخشیدی! و من درگیر خواسته های نفسم!💔 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ 🤍 🌿 بی تو این فاصلہ ها طاقٺ من را برده ساعتم زنگ زده عقربہ هایش مرده ⏰ 🍀 ڪاش باور ڪنی از دوری تو "دلتنگم" این دل خستہ ام از دوری تو پژمرده 💔 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ سال اول جنگ بود. به همراه بچه های گروه اندرزگو به یکی از ارتفاعات در شــمال منطقه گیلان غرب رفتیم. صبح زود بود. ما بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی در دست عراقی ها بود. خودروهای .عراقی به راحتی در جاده های اطراف آن تردد می کردند ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد. به همراه بچه ها زیارت عاشورا خواندیم. بعد :از آن در حالی که با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه می کردم گفتم ابــرام جون این جاده مرزی رو ببیــن. عراقی ها راحت تردد می کنند. بعد با حسرت گفتم: یعنی می شه یه روز مردم ما راحت از این جاده ها عبور کنند و !به شهرهای خودشون برن ابراهیم انگار حواســش به حرف های من نبود. با نگاهش دوردســت ها را ،می دیــد! لبخندی زد و گفت: چی می گــی! روزی می یاد که از همین جاده !مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند در مســیر برگشت از بچه ها پرسیدم: اســم این پاسگاه مرزی رو می دونید؟ »یکی از بچه ها گفت: »مرز خسروی بیست سال بعد به کربلا رفتیم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان که ابراهیم !بر فراز آن زیارت عاشورا خوانده بود گوئی ابراهیم را می دیدم که ما را بدرقه می کرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مرزی خسروی قرار داشت. آن روز اتوبوس ها به سمت مرز در حرکت !بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زیارت کربلا می رفتند هر زمان که تهران بودیم برنامه شب های جمعه آقا ابراهیم زیارت حضرت عبدالعظیم بود. می گفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زیارتی آقا اباعبدالله است. همه اولیاء و مائک می روند کربلا، ما هم جایی می رویم .که اهل بیت گفته اند: ثواب زیارت کربلا را دارد بعــد هم دعای کمیــل را در آنجا می خواند. ســاعت یک نیمه شــب هم ًبرمی گشت. زمانی هم که برنامه بسیج راه اندازی شده بود از زیارت، مستقیما .می آمد مســجد پیش بچه های بسیج. یک شــب با هم از حرم بیرون آمدیم من چون عجله داشــتم با موتور یکی از بچه ها آمدم مسجد. اما ابراهیم دو سه ساعت بعد رسید. پرسیدم: ابرام جون دیر کردی!؟ .گفت: از حرم پیاده راه افتادم تا در بین راه شــیخ صدوق را هم زیارت کنم چون قدیمی های تهران می گویند امام زمان)عج( شــب های جمعه به زیارت مزار شیخ صدوق می آیند. گفتم: خب چرا پیاده اومدی!؟ جواب درستی نداد. گفتم: تو عجله داشتی که زودتر بیائی مسجد، اما پیاده !آمدی، حتماً دلیلی داشته؟ بعد از کلی سؤال کردن جواب داد: از حرم که بیرون آمدم یک آدم خیلی محتاج پیش من آمد، من دســته اســکناس توی جیبم را به آن آقا دادم. موقع !سوار شدن به تاکسی دیدم پولی ندارم. برای همین پیاده آمدم ٭٭٭ ایــن اواخر هــر هفته با هــم می رفتیم زیارت، نیمه های شــب هم بهشــت .زهرا، سر قبر شهدا. بعد، ابراهیم برای ما روضه می خواند بعضی شــب ها داخل قبر می رفت. در همان حال دعای کمیل را با ســوز و .حال عجیبی می خواند وگریه می کرد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat