eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
                     ﷽ الان یه هفته از سفر مشهد میگذره. امیرعلی که از همون روز اول که برگشت رفت این اردوی شلمچه. منم که کلا از وقتی برگشتیم هیچ جا نرفتم. همش تو فکر مشهدم. اونجا که بودم یکی رو داشتم که باهاش درد و دل کنم ولی الان چی ؟ حوصلم سر رفته بود ولی دلم نمیخواست از خونه برم بیرون. عمو هم چند سری زنگ زد ولی هربار بهونه اوردم اصلا دیگه دلم نمیخواست با یه مرد هـ ـوس باز رابطه ای داشته باشم. خودمم نمیدونم اون همه عشق به عموم که باعث میشد ۲۴ ساعته خونشون باشم چی شد ولی میدونم الان اصلا صلاح نیست برم پیشش تازه میدونستم اگر هم برم و بفهمه که اون سفر مشهد با دل من چه کرده کلی مسخره میکنه . کاش امیرعلی بود تا باهاش درد و دل میکردم. هعی….. الان نت گردی میتونست یکم حوصلمو سرجاش بیاره . لپ تاب رو روشن کردم و رفتم تو اینترنت. نفهمیدم چی شد که یه دفعه سرچ کردم امام رضا. خب چه ایرادی داشت میخواستم در مورد دوستی که این آرامش رو مهمون قلـ ـبم کرده بود تحقیق کنم. اول ازهمه عکسای حرم رو دیدم و بعد خیسیه گنم رو حس کردم وای چقدر دلم تنگ شده بود. خوندم. تک به تک سایتارو. زندگینامه امام رضا رو. وای الهی بمیرم براش چقدر سخته تو غربت شهید بشی. بعد از خوندن زندگینامشون بیشتر بی تاب شدم وبارون اشکام هم تندتر بارید . ولی از یه طرف هم خوشحال شدم چون فهمیدم آرامگاه خواهرشون قم هستش و مامان اینا هم قراربود این هفته برن سالگرد یکی از اقوام که خونه اون ها هم همونجاست قرار نبود من برم چون اصلا به این جور چیزا علاقه نداشتم ولی حالا…. وقتی امام رضا انقدر خوب بود پس خواهرش هم میتونست خوب باشه. میتونست مایه آرامش من باشه. وای داشتم از خوشحالی میمردم اخ جووووون داشتم میرفتم پیش خواهر همون دوست صمیمیم . _ مامان. چادر بردارم؟ مامان_ اره دیگه مگه نمیگی میخوای بری حرم؟ _ ای بابااااا مامان_ انقدر غر نزن .برووووو 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸  ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استقبال از پیکر ۷۲ شهید دفاع مقدس در شلمچه 🔹پیکر ۷۲ شهید تازه تفحص‌شده دوران دفاع‌مقدس از طریق مرز شلمچه وارد کشور شد @shohada_vamahdawiat                 
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                 
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امام، آماده شهادت است. به سوى خيمه مى آيد و مى فرمايد: "براى من پيراهن كهنه اى بياوريد تا آن را به تن كنم. من به سوى شهادت مى روم". صداى گريه همه بلند مى شود. آنها مى فهمند كه اين آخرين ديدار است. به راستى، چرا امام پيراهن كهنه مى طلبد؟ شايد او مى خواهد اين پيراهن كهنه را بپوشد تا اين دشمنِ غارتگر، بعد از شهادت آن حضرت به آن لباس طمع نكرده و آن را غارت نكنند. امام سجّاد(ع) در بستر بيمارى است. امام حسين(ع) براى خداحافظى به سوى خيمه او مى رود. مصلحت خدا در اين است كه او امروز بيمار باشد تا نسل امامت قطع نگردد. امام وارد خيمه مى شود. پسرش را در آغوش مى گيرد و وصيّت هاى خود را به او مى فرمايد. آرى امام حسين(ع) اسرار امامت را كه از امام حسن(ع) گرفته است، به امام سجّاد(ع) مى سپارد. اشك از چشم امام سجّاد(ع) جارى است، او براى غربت و مظلوميّت پدر گريه مى كند. امام حسين(ع) از او مى خواهد در راه خدا صبر كند. او پناه اين كاروان خواهد بود. * * * امام حسين(ع) آماده رفتن به ميدان است اينك لحظه خداحافظى است. اكنون او با عزيزان خود سخن مى گويد: "دخترانم، سكينه! فاطمه! و خواهرانم، زينب! اُمّ كُلْثوم! من به سوى ميدان مى روم و شما را به خدا مى سپارم". همه اشك مى ريزند. آرى! اين آخرين بارى است كه امام را مى بينند. سكينه ( دختر امام )، رو به پدر مى كند و مى گويد: ــ بابا، آيا به سوى مرگ مى روى؟ ــ چگونه به سوى مرگ نروم حال آنكه ديگر هيچ يار و ياورى ندارم. ــ بابا، ما را به مدينه برگردان! ــ دخترم! اين نامردان هرگز اجازه نمى دهند كه شما را به مدينه ببرم. صداى ناله و شيونِ همه بلند مى شود، امّا در اين ميان سكينه بيش از همه بى تابى مى كند، آخر او چگونه دورى پدر را تحمّل كند. او آن چنان گريه مى كند كه دل همه را به درد مى آورد. امام سكينه را در آغوش مى گيرد و مى فرمايد: "دخترم! دل مرا با اشك چشم خود نسوزان". آغوش پدر، سكينه را آرام مى كند. پدر اشك چشم او را پاك مى كند و با همه خداحافظى مى كند و به سوى ميدان مى رود.🌼🌼 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت‌الاسلام رفیعی 🔸منتظر ظهور يا حضور؟!! 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتما ببینید و نشر دهید. @shohada_vamahdawiat                 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎆 «نقش ما در ظهور» 👤 استاد 🔸 با اطلاعات درست دادن به مردم می‌تونید ظهور رو نزدیک کنید... ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ @shohada_vamahdawiat                 
آژیر خطر وقتي آژير خطر را مي‌زدند، من شش ساله بودم. در کنار خانواده‌ام به گوشه‌اي پناه مي‌بردم. هميشه در موقع خطر، چراغ‌ها را من خاموش مي‌کردم. يادم هست؛ پسر همسايه‌مان سرباز بود و خانواده او هم پيش ما نشسته بودند. ناگهان حمله هوايي شروع شد. همه ساکت کنار ديوار ايستاده بودند. من آسمان را از گوشه پنجره تماشا مي‌کردم. بعد به فکر محمد و تمام سربازها افتادم. يک دفعه زدم زير گريه... يک روز هم با خانواده خاله‌ام به مهماني رفته بوديم. ساعت سه بعد از ظهر بود که به تهران موشک زدند. شوهر خاله‌ام همه ما را به کنار پياده‌رو برد و گفت: «گوش‌هايتان را بگيريد!» در همان لحظه صداي انفجار دو موشک را شنيدم. مردم به هر سو مي‌دويدند... راوی: مهدی حکیمی 🦋🌹💖 @shohada_vamahdawiat                 
🤲 اعمال روز و شب ۲۷ رجب_ عید مبعث 💖🌹🦋
💢شهید علیرضا راهی در سال 1352 در روستای ازوار از توابع شهرستان کاشان در خانوانده¬ای مذهبی و زحمتکش و رنجدیده چشم به دنیا گشود. پس از طی کردن دوران طفولیت وارد دبستان روستا شد و مقطع راهنمایی را با رنج و مشقت و مشکلات روستا طی کرد او برای اخذ مدرک دیپلم تصمیم گرفت به شهرستان کاشان برود. او فردی نترس و سخت کوش بود و به فرائض مذهبی از جمله نماز و روزه اهمیت فراوان می¬داد و به فعالیت هی فرهنگی و ورزشی بسیار علاقه داشت. ورزش مورد علاقه اش فوتبال بود که عضو اصلی تیم روستا بود او اخلاقی نیکو و پسندیده داشت به طوری که بین جوانان روستای شخصی الگو بود. همیشه سعی می¬کرد کاری که مورد رضایت خدا نیست را انجام ندهد. عاشق انقلاب و امام بود و می گفت: «من افتخار می¬کنم که امام خمینی(ره) این انقلاب را رهبری می¬کند.» اوقات فراغت خود را در پایگاه امام حسین (ع) روستا یا در کتابخوانی می¬گذراند.شهید، پدر و مادر خود را عاشقانه دوست می¬داشت و برای کمک به معیشت خانواده بعد از مدرسه به مزرعه می¬رفت و سخت کار می¬کرد. پس از رسیدن به سن 18 سالگی در تیر ماه سال 1371 آماده خدمت به انقلاب و کشور شد. پس از گذراندن دوره آموزشی، به سیرجان از توابع استان کرمان اعزام شد. او مدت 7 ماه خدمت خود را به مبازره با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر گذراند و سرانجام در شانزدهم بهمن سال 1371 در همین راه به شهادت رسید. @shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۳۱۷🌷 🌹ﻭ ﺗَﺮَﺍﺟِﻤَﺔً ﻟِﻮَﺣﯿِﻪِ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ☘ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ. ﺷﺎﺧﻪ‌ﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ. ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ.ﺁﻥ ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﺷﺎﺧﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻻ‌ و ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺩﺍﺋﻢ ﻧﺤﯿﻒ ﻭ ﻧﺤﯿﻒ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺳﺴﺖ ﺗﺮ و ﺗﺮﺩ ﺗﺮ و ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﯾﺸﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻗﻄﻮﺭﺗﺮ و ﺗﻨﻮﻣﻨﺪ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.پس ﺗﻨﻪ‌ﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺭﯾﺸﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺮﺹ ﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺗﮑﺎﺳﺖ. ☘ﺧﺪﺍ ﺭﯾﺸﻪ‌ﯼ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﯾﺸﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ و ﺁﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮ ﺗﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ تا ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺷﺎﺧﮕﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻨﻪ ﮔﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ. ﯾﮏ ﺍﺳﺘﺤﮑﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ☘ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺍﺑﺰﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﺑﺰﺍﺭﺷﺎﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ.ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ.ﯾﮏ ﺳﻄح و ﯾﮏ ﻋﻤﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ هست ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ .ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﺪ.ﺟﺰ ﺍﻣﻮﺍﺟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ‌ و ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺟﺰﺭ ﻭ ﻣﺪ ایجاد می کنند. ﺍﻟﺒﺘﻪ این هم ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺳﻄﺤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﻋﻤﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ هست ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻖ ﺍﺳﺖ. ☘ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻖ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻟﺬﺍ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺗﺮﺟﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗﺮﺟﻤﻪ و ﺑﯿﺎﻥ و ﺭﻭﺷﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺁﻥ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ‌ﻫﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ... ☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🌸صد شکرکه پیغمبر رحمت داریم🍃 🍃هم دست به دامان ولایت داریم🌸 🌸با ذکرشریف و مستجاب صلوات🍃 🍃امید شفاعت به قیامت داریم🌸 🌹🍃 الّلهُمَّ 🌸🍃 صَلِّ 🌹 🍃 علی 🌸 🍃 مُحَمَّدٍ 🌹 🍃 وَآل 🌸 🍃 مُحَمَّد 🌹🍃وَعَجِّل 🌸🍃 فَرَجَهُم مبارک🌹❣🌷 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ 🍂🍃سلامٌ عَليٰ آل يٰس🍃🍂 ✨اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أرضِه✨ ✨اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تُصبِحُ وَ تُمسي✨ ✨از روزی کہ شنيدم در بين ماهستی، بہ همہ سلام ميکنم...✨ @shohada_vamahdawiat
                     ﷽ چادرمو برداشتم گذاشتم تو کیفم. بلند ترین مانتوم که تا روی زانو بود رو برداشتم یه مانتوی سفید با ساپورت و شال مشکی . مامان _تانیااااا _ بله؟؟؟ مامان_ بیا تلفن. امیرعلیه. _ اخ جووووون. اومدم با حالت دو از اتاق زدم بیرون. _ سلاااااااام داداش بی معرفت خودم. امیرعلی_ سلام خواهر خانم خودم. من بی معرفتم انصافا ؟ _ نه بابا دقیقا به اندازه موهای سر حسن کچل معرفت داری داداشی. کجایی حالا؟ امیرعلی_ خونه اقا شجاع. شنیدم که دارید تشریف میبرید زیارت بانو؟ _ بلی بلی. خبرا زود میرسه ها. کلاغ داری؟؟؟ امیرعلی_ بلی بلی . ابجی من الان کار دارم بازم زنگ میزنم. فعلا…. _ باشه بی معرفت. بای امیرعلی_ یا حق… . . . . . مامان _ مطمئنی میتونی بری خودت؟ _ آره مامان جان بچه که نیستم. میپرسم میرم. بابای. بابا_ مواظب خودت باش. خداحافظت. روبه روی حرم وایسادم. سلام کردم و وارد شدم…… با اینکه اصلا از دخترای محجبه و مذهبی خوشم نمیومد ولی باهاش دست دادم و گفتم: _ اخی. خوبی؟ فاطمه_ مرسی عزیزم. توخوبی؟ یه دفعه یه نفر صداش کرد فاطمه خانم. بدو رفتن. فاطمه خطاب به من _ عزیزم ببخشید,من باید برم. قابل دونستی با مامانت بیا اونجا. _ باشه اگه شد. _ خدانگهدارت _ بای فاطمه و رفت و منم دوباره رفتم تو فکر. چه دختر خوبی بود با دختر محجبه هایی که تاحالا دیده بودم خیلی فرق داشت همه دخترای باحجاب اطراف من فوق العاده مغرور بودن و فکر میکردن چون یه تیکه پارچه مشکی انداختن روسرشون خیلی خوبن و از بقیه برترن. اما تو همین برخورد خیلی کوتاه احساس کردم فاطمه با بقیشون فرق داره و با اینکه میدونست خصوصیات اخلاقی و اعتقادی من چجوریه اما خیلی خوب برخورد کرد. البته من این برخورد رو از خادامین حرم امام رضا هم دیده بودم و همون باعث شده بود نظرم کمی نسبت به افراد مذهبی و خانمای محجبه تغییر کنه. کلا اون سفر مشهد و حالا هم دیدار فاطمه همه حرفای عمو رو خنثی و معادلات ذهنی من رو بهم ریخته بود. با صدای زنگ موبایل به خودم اومدم. _ جانم مامان؟ مامان_ حانیه جان. زهراسادات اینا متوجه شدن که تو اومدی و حرمی الان دارن میان دنبالت که بیارنت اینجا. _ وای مامان. نه. من الان حوصله ندارم بعدشم من فقط به خاطر حرم اومدم. نمیام. مامان_ مامان جان درست نیست. اونا الان راه افتادن من فقط زنگ زدم خبر بدم. بعدشم شب احتمالا میمونیم. تو بیا بعد شب دوباره میریم. _ وای مامان از دست شماها. باشه. اه. بای مامان _ خداحافظ 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸  ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
~id➜|•@mola113•|↰_۲۰۲۲_۰۲_۲۸_۱۶_۵۶_۴۱_۶۹۹.mp3
7.04M
🔊سرود_تُوکِه‌مُحَمَّد‌امین‌بوُدی‌و‌حالا‌شُدی‌ سَروَرِ‌پِیغَمبَرا..؛😍♥️•~ سید رضا نریمانی @shohada_vamahdawiat                 
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🦋یا رسول الله(ص) ✨امروز قلب عالم و آدم حرای توست این کوه نور شاهد حرف خدای توست مکه دگر برای بزرگیت کوچک است فریاد کن رسول که دنیا برای توست  اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول قران بخوان امین که همین آشنای توست لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست خورشید و ماه بین دو دست تو دلخوشند یعنی تمام تکیه عالم عصای توست بعد از هزار سال دگر می شناسمت وقتی که جای جای دلم ردّ پای توست  فریادتان تمام زمین را گرفته است امروز هر چه می شنوم از صدای توست @shohada_vamahdawiat
. 💠 🍃 باقی صدای توست "امروز قلب عالم و آدم حرای توست" تنها نه جان ما که جهان مبتلای توست ای احمد محمّد و محبوب انس و جان اول کسی که عاشق تو شد خدای توست هفت آسمان و نه فلک و عرش، بنده‌ات عالم طفیل خاک تو، گردون گدای توست دوزخ شراره‌ای بود از خشم و قهر تو بوی بهشت از نفس دلگشای توست ای که امام رحمت و دریای رأفتی تنها وفا و مهر و مودّت سزای توست بیچاره هرکه با غم و مهرت غریبه است خوشبخت هرکه در دو جهان آشنای توست ای ننگ بر هرآن‌که به روی تو سنگ زد نفرین بر آن‌که دشمن دین رسای توست شکر خدا به‌کوری چشمان دشمنت عالم پر از محبت و مهر و وَلای توست قرآن تو تمام زمین را گرفته است فانی است هر صدایی و باقی صدای توست ✍️ 📌مصرع نخست از استاد محمود ژولیده است. 💐 @shohada_vamahdawiat                 
﷽❣ ❣﷽ هر کجا سلطان هست، دورش سپاه و لشگر است پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است 💔 @shohada_vamahdawiat
                     ﷽ زهراسادات دختر پسرعمه بابا بود که الان هم به خاطر سالگرد پدر بزرگش مامان اینا اومده بودن. همونجور که تو دلم غر میزدم از حرم اومدم بیرون. چادرم رو مچاله کردم تو کیفم هدم رو در اوردم شالم رو کشیدم عقب . با صدای دختری که گفت ” حانیه سادات” برگشتم و نگاش کردم. ای خدا تاالان بابت حانیه صدا کردن خانواده حرص میخوردم الان سادات هم اضافه شد. اون دختره_ حانیه ای دیگه؟ _ اره اره گفتن من مصادف شد با پرش اون تو بقلم . واه این چرا اینجوری کرد. البته حق داره. تا جایی که یادمه من و زهراسادات و ملیکا خواهرش خیلی صمیمی بودیم و حالا بعد از ۶٫۷ سال جدایی حق داشت. ذهنم پر کشید پیش فاطمه. با فاطمه هم خیلی صمیمی بودیم. برام جالب بود که دقیقا همین الان که این همه با خودم و افکارم درگیرم باید دوستای صمیمی قدیمی و مذهبیم رو ببینم….. بلاخره از ملیکا جدا شدم . ملیکا_ زهراسادات توماشینه بیابریم گرمه خانم خانما. _ اها باشه بریم. ملیکا راه افتاد و منم دنبالش ، تا رسیدیم به یه سمند سفید . ملیکا در جلو رو برام باز کرد و خودش هم رفت عقب نشست. سوار شدم و سلام کردم و بعدهم با آغـ ـوش زهراسادات مواجه شدم بلاخره بعد از احوال پرسی و این چیزا راه افتاد. ملیکا_ خوب چه خبرا؟ دیگه میای قم و میری حرم؟ مثلا یه زمانی خواهر بودیما. در جوابش به لبخند اکتفا کردم. راست میگفت همیشه هرجا باهم میرفتیم میگفتیم ما خواهریم و از این حرفا ولی اون برای بچگیامون بود خب. جالبه که همه چیزو یادشونه. هم خوشحال بودم هم ناراحت. ناراحت به خاطر اینکه هنوزهم نمیتونستم خیلی از برخوردای این مذهبیا رو تحمل کنم چون با اعتقاداتشون مشکل داشتم و خوشحال هم برای اینکه دلم برای دوستام تنگ شده بودو حالا بعد هفت هشت سال داشتم میدیدمشون. البته ناگفته نماند که من خیلی سرد برخورد کردم وظاهرا ناراحت شدن که دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد منم سکوت رو ترجیح دادم . زهراسادات_حانیه جان. الان خونه مامان بزرگ اینا خیلی شلوغه مامان اینا گفتن بهت بگم اگه دوست نداشتی بیای اونجا بریم خونه ما. _ نمیدونم هرجور خودت میدونی . زهراسادات_ پس بریم خونه ما. . . . . زهراسادات در رو باز کرد و کنار وایساد تا من وارد بشم. با وارد شدنم خاطره های خیلی محوی,از کودکی برام زنده شد. چه روزای خوبی رو اینجا گذروندیم. . . . زهراسادات با یه سینی شربت وارد پذیرایی شد و نشست کنارم. زهراسادات_ حانیه یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟ _ اگه تانیا صدام کنی نه. _ بابات چجوری حاضر شد تو همش پیش عموت باشی با این اعتقاداتش؟ شونه بالا انداختم. _ نمیدونم. شاید…. با اومدن ملیکا حرفمون نا تموم موند . خلاصه بعداز کلی شوخی و خنده که من هم طبق معمول مسئولیت خطیر خندوندن بقیه رو داشتم صدای آیفون بیانگر اومدن مامان باباها بود…… 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸  ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
💢 روسیه به حمله کرد و یک روزه رفت تا پایتخت، هی درود میفرستم بر شهدای جنگ تحمیلی صدام آن روز با حمایت همه غرب و شوروی و عربها میخواست خوزستان را ببلعد. مردم با دست خالی و به برکت خون شهدا مقاومت کردند و در نهایت نگذاشتند یک وجب از خاک ایران برود. روح شهدا شاد 🦋🌹 @shohada_vamahdawiat                 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 رهبر معظم انقلاب: آن کسانی که با توهّم تکیه‌ی به دیگران، و با تکیه‌ی به دیگران گمان می کنند که امنیّت خودشان را می توانند تأمین کنند، بدانند که سیلیِ این را بزودی خواهند خورد. @shohada_vamahdawiat                 
‌🌷مهدی شناسی ۳۱۸🌷 🌹ﻭَ ﺍَﺭْﻛﺎﻧﺎً ﻟِﺘَﻮْﺣﯿِﺪِﻩِ🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🌺ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﮔﻼ‌ﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ،ﺍﯾﻦ ﮔﻼ‌ﺏ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﮐﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﯾﮏ ﺭﮐنش ﮔﻞ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﮔﻞ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﮔﻼ‌ﺏ ﺷﻮﺩ؟ ﯾﮏ ﺭﮐﻨﺶ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ. ﺁﺗﺶ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ. ﯾﮏ ﺭﮐﻨﺶ ﺩﯾﮓ و ﻇﺮﻑ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ هم ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ. 🌺ﻣﻮﺣﺪ و ﯾکتا ﭘﺮﺳﺖ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﮔﻼ‌ﺏ ﺷﺪﻥ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺍﺭﮐﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺭﮐﺎﻧﺶ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ و ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﭼﻮﻥ ﯾﺎ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﺷﺮﮎ و ﻣﺸﺮﮎ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﯾﺎ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﮐﻔﺮ ﻭ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ‌ﺷود. ☘قدیم ترها ﺧﺎﻧﻪ‌ﻫﺎ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺩﺯﺩﯼ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ‌ﻫﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ.پس ﺩﺯﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻓﺖ. ☘ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام می فرمایند:ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﻔﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ‌ﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﺎﻧﻪ‌ﯼ ﻣﺎ ﺩﺯﺩ ﻧﻤﯽ‌ﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﮎ ﺍﺳﺖ و ﺗﻮ ﻣﺸﺮﮎ ﻫﺴﺘﯽ. ﭼﻮﻥ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ ﺭﺍ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺩﯾﺪﯼ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺛﺮ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ. پس ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﺸﺮﮎ ﻫﺴﺘﯽ و ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺷﺮﮎ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﯽ. ☘ﺣﺎﻻ‌ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﻣﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ‌ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﻼ‌ﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺎﺩ؟ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺷﺮﮎ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﯾﺎ ﺑﻪ ﮐﻔﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ می شود. 🌻🌷❤️🌻❤️🌷❤️🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کتاب ایرانی که سید حسن نصرلله در سخنرانیش از روی آن میخواند و زیبا کلام بعد از شنیدن استدلال‌های موجود در آن کتاب گفت؛ حرفی ندارم! بر همه‌مون واجبه که این کتاب رو داشته باشیم @shohada_vamahdawiat