eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌🌷مهدی شناسی ۴۳۵🌷 🌹ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺴِﺮِّﻛُﻢْ ﻭَ ﻋَﻠَﺎﻧِﻴَﺘِﻜُﻢْ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ با امام زمان عجل الله فرجه ﺑﺎﯾﺪ ﻳﻚ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻗﻠﺒﻲ ﺑﺎﺷﺪ.ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ: ﻣﺎ ﻋﻘﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﺘﻪ‌ﺍﻳﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻳﻢ.ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ‌ ﺍﺯ ﺩﺭﻙ ﻣﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺳﺮّ ﺍﺳﺖ. 🍃ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﻴﺪ. ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ. 🍃ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﮐﺜﺮﻳﺖ ﺧﻠﻖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 🍃ﻓﺮﺩﻱ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺧﺪﻣﺖ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﻻ‌ﺋﻤﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻻ‌ﻏﺮ ﻭ ﮔﻨﺪﻣﯽ ﺩﻳﺪﻡ.ﺑﺮ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻗﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻨﺪﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﻱ ﺩﻳﺪﻡ  ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺒﺎﺭﻛﺸﺎﻥ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ و ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﻻ‌ﺋﻤﻪ ﺷﺪ. ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﮔﻮﺷﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺍﺳﺖ. 🍃ﺑﻌﻀﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:"ﻋَﻠَﺎﻧِﻴَﺘِﻜُﻢْ" ﺳﺮّ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﮔﻔﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ: ﻋﻼ‌ﻧﯿة ﻗﻮﻝ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ. 🍃 ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ: ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻫﻢ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻓﻌﻠﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ‌ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻫﺴﺘﻢ. 🍃ﺍﻫﻞ ﺩﻝ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺳﺮّ ﻭﺟﻮﺩﻱ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ،ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﺎ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺧﻠﻘﺖ ﻭ ﺍﻡ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺯﻫﺮﺍﻱ ﺍﻃﻬﺮ ﺍﺳﺖ ، 🍃پس ﻣﻦ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ علیهم السلام ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻳﺸﻪ ﻭ ﺍﺻﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﺭﺍ ﻗﻠﺒﺎ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﻠﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﻳﺸﻪ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻫﺴﺘﻢ. ⬅️ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻋﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻋﻞ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺩﻝ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺳﻴﺮ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ. ⬅️ ﺍﺳﺎﺭﺕِ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﻴﮕﺎﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻚ ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳَﺮّﺍﺀ ﻭ ﺿَﺮّﺍﺀ یعنی ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻬﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﻲ‌ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺻﺪﻣﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ. ⬅️ﭼﻨﺪ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺳﺮّ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ‌ﺁﻭﺭﻱ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ: ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ «ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻛﺸﻴﺪ»، ﺍﻣﺎﻧﺖِ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺍﻣﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻼ‌ﺋﻚ ﻭ ﺭﺳﻞ ﺩﺭ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ‌ﺍﻱ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻣﻦ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻡ. ⬅️ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﺮﻛﺐ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺍﻣﺮﺍﺳﺖ: ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻟﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﺎ ﺍﻋﻀﺎ ﻭ ﺟﻮﺍﺭﺡ. ﻣﺆﻣﻦ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺍﻭ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ:‌ "ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺴِﺮِّﻛُﻢْ" ﺑﻪ امام زمان ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ:"شما ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻳﻲ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ‌ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻡ." ⬅️ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﺮﺩﻱ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ (ﻉ)‌ ﺭﺳﻴﺪ. ﮔﻔﺖ :‌ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻮﻥ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺖ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻄﻦ ﻣﺎﻫﻲ ﺷﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﻠﻪ. ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺁﻣﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻦ. ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻣﺎﻫﻲ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﻳﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻳﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺑﺒﻠﻊ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺁﺳﻴﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻦ. ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ:‌ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻠﻌﻴﺪﻥ ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺎﻫﻲ ﮔﻔﺖ : ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺮﺩ.ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻬﻞ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺷﻜﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ:‌ «ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻇﻠﻢ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﻤﻮﺩﻡ.» eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
◥مــعـرفـــی شـــهــدا شهید مجيد بقايي نام پدر: حمداله محل تولد:بهبهان تاریخ تولد: 1337 استان: خوزستان تحصیلات: پزشك مسئولیت: مسئول قرارگاه كربلا محل شهادت: فكه تاریخ شهادت: 1361.11.09 مزار_گلزار شهدای بهبهان. 🇮🇷🌷صلوات هدیه به این شهید🌷🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💙 :) 🌱 لیست مظنونین - فقط همين موارد باعث برداشت اوليہ ات از علت قتل شده؟... بدون اينڪہ سرم رو تڪان بدم ... نگاهم رو چرخوندم سمتش... - يادت رفتہ توے آڪادمے، ڪے بالاترين امتيازها رو ندارن ... بہ جز 3 شماره ... هر سہ اين شماره ها اعتبارين ... و هيچ ڪدوم با ڪارت بانڪے خريدارے نشدن ... مهمتر از همہ هر سہ تاشون خاموشن ... يعنے ديگہ نہ تنها نمےتونيم بفهميم اين شماره ها مال ڪیہ ... ڪہ حتے نمےتونيم رديابے شون ڪنيم ... تو باشے بہ چيز ديگہ‌اے فڪر مےڪنے؟ ... اوبران تمام مدت ساڪت بود ... چيزے ڪہ بہ ندرت اتفاق مےافتاد ... با رفتن ڪوين بہ من نزديڪ تر شد ... - چرا در مورد ساندرز چيزے بهش نگفتے؟ ... نگو اون چيزے ڪہ داره توے سر من مےچرخہ ... بہ ذهنت خطور نڪرده ... برگشتم و فايلے رو ڪہ ڪوين آورده بود از روے ميز برداشتم ... - هنوز واسہ گفتنش زود بود ... اول ترجيح ميدم ڪامل در مورد دنيل ساندرز تحقيق ڪنم ... حساب بانڪے ... اطلاعات خانوادگے ... روابطش ... و همہ چيز ... حرف گفتہ رو نميشہ پس گرفت ... بايد اول مطمئن بشم غير از تدريس رياضے ... ڪار ديگہ اے هم توي اون دبيرستان مےڪنہ ... علے رغم اينڪہ سعے مےڪردم همہ چيز رو توے ذهنم دستہ بندے ڪنم ... و فقط بر پايہ یہ حدس ... اسم اون رو بہ ليست مظنونين اضافہ نڪنم ... اما طبق گفتہ اطرافيان ... ڪريس بعد از همراه شدن با دنيل ساندرز تغيير ڪرده بود ... و اگر اين تغيير بہ نفع خلافڪار تر شدن ڪريس بود... يعنے دنيل ساندرز، دبير رياضے اون دبيرستان ... یڪے از مغزهاے اون باند بود ... حتے شايد مغز اصلے ... بہ هر حال ... هر سہ نفر اونها جزء حلقہ هاے اصلے پرونده بودن ... جان پروياس، مدير دبيرستان ... دنيل ساندرز، دبير رياضے ... و الڪس بولتر، معاون دبيرستان ... ڪسے ڪہ اسم ساندرز رو توے ليستے ڪہ بہ ما داد، ننوشته بود ... و اين مےتونست بہ معناے همدستے اون دو نفر در فروش مواد ... يا حتے قتل باشہ ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ صداے بال ملائک ز دور مے آید مسافرے مگر از شهر نور مے آید؟ ستاره اے شبے از آسمان فرود آمد و مژده داد که صبح ظهور مے آید مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است صداے پاے سوارے زدور مےآید @shohada_vamahdawiat
﷽ بیشتر نیروها بی رمق و خسته در گوشه و کنار کانال افتاده بودند !تانک هائی که از کانال فاصله گرفتند، بلندگوهای خود را روشــن کردند ،فردی که معلوم بود از منافقین است شروع به صحبت کرد و گفت: ایرانی ها بیائید تســلیم شوید، کاری با شــما نداریم، آب خنک و غذا برای شما آماده .است، بیائید… و همینطور ما را به اسیر شدن تشویق می کرد تشــنگی و گرسنگی امان همه را بریده بود. چند نفر از بچه ها گفتند: بیائید برویم تســلیم شــویم، ما وظیفه خودمان را انجام دادیم، دیگر هیچ امیدی به .نجات ما نیست یکی از همان نوجوانان بسیجی گفت: اگر امروز ما اسیر شدیم و تلویزیون عراق ما را نشان داد و حضرت امام ما را ببیند و ناراحت بشود چه کار کنیم؟ مگر ما نیامدیم که دل امام را شاد کنیم؟ همین صحبت باعث شــد که کســی خود را تسلیم نکند. ابراهیم وقتی نظر بچه ها را فهمید خوشحال شد و گفت: پس باید هر چه مهمات و آذوقه داریم .جمع کنیم و بین نیروها تقسیم کنیم هرچه آب و غذا مانده بود را به ابراهیم تحویل دادیم. او به هر پنج نفر یک قمقمه آب و کمی غذا داد. به آن پنج اســیر عراقی هم هر کدام یک قمقمه !!آب داد برخی از بچه ها از این کار ناراحت شــدند، اما ابراهیم گفت: »آن ها مهمان »ما هستند مهمات هــا را هم جمع کردیم و در اختیار افراد ســالم قرار دادیم تا بتوانند .نگهبانی بدهند !سحر روز بعد یعنی ۲۲ بهمن، تانک های دشمن کمی عقب رفتند تعدادی از بچه ها از فرصت استفاده کرده و در دسته های چند نفره به عقب …رفتند، اما برخی از آن ها به اشتباه روی مین رفتند و ساعتی بعد حجم آتش دشمن خیلی زیادتر شد. دیگر هیچکس نمی توانست .کاری انجام دهد ،عصــر ۲۲ بهمن، کماندوهای دشــمن پــس از گلوله باران شــدید کانال خودشــان را به ما رســاندند! یکدفعه دیدیم که لوله اسلحه عراقی ها از بالای !کانال به طرف ما گرفته شد یک افسر عراقی از مسیر پله ای که بچه ها ساخته بودند وارد کانال شد. یک .سرباز هم پشت سرش بود به اولین مجروح ما یک لگد زد. وقتی فهمید که او زنده اســت، به ســرباز .گفت: شلیک کن سرباز هم با تیر زد و مجروح ما به شهادت رسید. مجروح بعدی یک نوجوان معصوم بود که افسر بعثی با لگد به صورت او زد! بعد به سرباز گفت: بزن سرباز امتناع کرد و شلیک نکرد! افسر عراقی در حضور ما سر او داد زد. اما !سرباز عقب رفت و حاضر به شلیک نشد .افسر هم اسلحه کُلت خودش را بیرون آورد و گلوله ای به صورت او زد سرباز عراقی در کنار شهدای ما به زمین افتاد! افسر عراقی هم سریع از کانال …بیرون رفت! بعد به نیروهایش دستور شلیک داد و ،دقایقی بعد عراقی ها، با این تصور که همه افراد داخل کانال شهید شده اند برگشــتند. دیگر صدای تیراندازی نمی آمد. با غروب آفتاب سکوت عجیبی !در فکه ایجاد شد .من و چندین نفر دیگر که در میان شهدا، زنده مانده بودیم از جا بلند شدیم کمی به اطراف نگاه کردیم. کســی آنجا نبود. بیشــتر آن هــا که زنده بودند جراحت داشتند. هوا کاملاً تاریک بود که حرکت خودمان را آغاز کردیم و …قبل از روشن شدن هوا خودمان را به نیروهای خودی رساندیم و… 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ٣٠   آذر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢٦   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٢١     دسامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃 @hedye110
دلم گرفته از این انتظار یلدائی😭 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
‌📿‌نماز امام زمان📿 🍀در موضوعِ ادعیه و زیارات مهدوی، به عناوینی از جمله نمازهای منتسب به حضرت، برخی دعاهای ایام هفته و ماه ها، توسل به امام زمان، زیارت ها و ... خواهیم پرداخت . 🍀پیشنهاد میکنیم حتما تک تکِ شما مهدی یاوران، کتاب صحیفه مهدیه اثر سید مرتضی مجتهدی سیستانی را تهیه کرده و در خانه هایتان استفاده نمایید . 🍀قطب راوندی می نویسد : نماز امام زمان ارواحنافداه دو رکعت است . در هر رکعت یک مرتبه سوره " حمد " را باید خواند و چون به " إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ " رسید، آن را صد مرتبه باید گفت و بعد از نماز صد مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده و از خدا حاجتش را بخواهد . ( دعوات راوندی، ص ۸۹ ) 🍀این نماز به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد و خواندن سوره بعد از " حمد " ، شرط نشده و خواندن دعای مخصوصی بعد از نماز وارد نشده است . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
‌‌🌷مهدی شناسی ۴۳۵🌷 🌹ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺴِﺮِّﻛُﻢْ ﻭَ ﻋَﻠَﺎﻧِﻴَﺘِﻜُﻢْ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ با امام زمان عجل الله فرجه ﺑﺎﯾﺪ ﻳﻚ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻗﻠﺒﻲ ﺑﺎﺷﺪ.ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ: ﻣﺎ ﻋﻘﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﺘﻪ‌ﺍﻳﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻳﻢ.ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ‌ ﺍﺯ ﺩﺭﻙ ﻣﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺳﺮّ ﺍﺳﺖ. 🍃ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﻴﺪ. ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ. 🍃ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﮐﺜﺮﻳﺖ ﺧﻠﻖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 🍃ﻓﺮﺩﻱ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺧﺪﻣﺖ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﻻ‌ﺋﻤﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻻ‌ﻏﺮ ﻭ ﮔﻨﺪﻣﯽ ﺩﻳﺪﻡ.ﺑﺮ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻗﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻨﺪﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﻱ ﺩﻳﺪﻡ  ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺒﺎﺭﻛﺸﺎﻥ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ و ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﻻ‌ﺋﻤﻪ ﺷﺪ. ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﮔﻮﺷﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺍﺳﺖ. 🍃ﺑﻌﻀﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:"ﻋَﻠَﺎﻧِﻴَﺘِﻜُﻢْ" ﺳﺮّ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﮔﻔﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ: ﻋﻼ‌ﻧﯿة ﻗﻮﻝ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ. 🍃 ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ: ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻫﻢ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻓﻌﻠﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ‌ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻫﺴﺘﻢ. 🍃ﺍﻫﻞ ﺩﻝ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺳﺮّ ﻭﺟﻮﺩﻱ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ،ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﺎ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺧﻠﻘﺖ ﻭ ﺍﻡ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺯﻫﺮﺍﻱ ﺍﻃﻬﺮ ﺍﺳﺖ ، 🍃پس ﻣﻦ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ علیهم السلام ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻳﺸﻪ ﻭ ﺍﺻﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﺭﺍ ﻗﻠﺒﺎ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﻠﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﻳﺸﻪ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻫﺴﺘﻢ. ⬅️ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻋﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻋﻞ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺩﻝ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺳﻴﺮ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ. ⬅️ ﺍﺳﺎﺭﺕِ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﻴﮕﺎﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻚ ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳَﺮّﺍﺀ ﻭ ﺿَﺮّﺍﺀ یعنی ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻬﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﻲ‌ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺻﺪﻣﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ. ⬅️ﭼﻨﺪ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺳﺮّ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ‌ﺁﻭﺭﻱ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ: ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ «ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻛﺸﻴﺪ»، ﺍﻣﺎﻧﺖِ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺍﻣﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻼ‌ﺋﻚ ﻭ ﺭﺳﻞ ﺩﺭ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ‌ﺍﻱ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻣﻦ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻡ. ⬅️ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﺮﻛﺐ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺍﻣﺮﺍﺳﺖ: ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻟﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﺎ ﺍﻋﻀﺎ ﻭ ﺟﻮﺍﺭﺡ. ﻣﺆﻣﻦ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺍﻭ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ:‌ "ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺴِﺮِّﻛُﻢْ" ﺑﻪ امام زمان ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ:"شما ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﻳﻲ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ‌ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻡ." ⬅️ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﺮﺩﻱ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ (ﻉ)‌ ﺭﺳﻴﺪ. ﮔﻔﺖ :‌ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻮﻥ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺖ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻄﻦ ﻣﺎﻫﻲ ﺷﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﻠﻪ. ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺁﻣﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻦ. ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻣﺎﻫﻲ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﻳﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻳﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺑﺒﻠﻊ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺁﺳﻴﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻦ. ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ:‌ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻠﻌﻴﺪﻥ ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺎﻫﻲ ﮔﻔﺖ : ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺷﻤﺎ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺮﺩ.ﻳﻮﻧﺲ ﭼﻬﻞ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺷﻜﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ:‌ «ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻇﻠﻢ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﻤﻮﺩﻡ.» eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 آخر خط ڪتم رو برداشتم ڪہ برم خونہ ... يڪے از پشت سر صدام ڪرد ... - منديپ ... برو پيش رئيس ... ڪارت داره ... از در ڪہ رفتم داخل، اخم‌هاش تو هم بود ... تا چشمش بهم افتاد ناراحتيش بہ خشم تبديل شد ... - ديگہ واقعا نمےدونم بايد با تو چےڪار ڪنم ... ڪے مےخواے از اين ڪارها دست بردارے؟ ... فڪر ڪردے تا ڪجا مےتونم بہ خاطر تو جلوے واحد تحقيقات داخلے بايستم؟ ... روز پيچيده و خستہ ڪننده من ... حالا هم بايد فريادهاے رئيسم تموم ميشد ... پشت سر هم سرم داد مےڪشيد ... و من اين بار، حتے علتش رو نمےدونستم ... چند دقيقہ ... بےوقفہ ... - چرا ساڪتے؟ ... - روز پر استرسے داشتے سروان؟ ... چشم هاش رو نازڪ ڪرد و زل زد بهم ... توے نگاهش خشم و نااميدے با استيصال بهم گره خورده بود ... نفس عميقے ڪشيد ... - تو حتے نميدونے دارم در مورد چے حرف ميزنم ... مگہ نہ؟ ... و اين بار با ياس بيشترے فرياد زد ... - تو ديگہ حتے نمےدونے دارم واسہ چے سرت داد مےزنم... ڪلافہ شده بودم ... - خوب معلومہ نمےدونم ... از در ڪہ اومدم تو فقط دارے داد ميزنے بدون اينڪہ بگے ماجرا چيہ ... وقتے نميگے من از ڪجا بايد بفهمم جريان از چہ قراره ... و اين بار تحقيقاتِ داخلے بہ چےگير داده؟ ... سر مانيتور رو چرخوند سمتم ... - بہ اين ... دڪمہ پخش رو زد ... و نشست روے صندليش ... صدا از توے گلوم در نمےاومد ... حالا مےفهميدم چرا صبح، چشمم رو توے بازداشتگاه باز ڪرده بودم ... نشستم روے صندلے و زل زدم بهش ... - چيزے نمےخواے بگے؟ ... مثلا اينڪہ چےشد ڪہ چنين اتفاقے افتاد؟ ... جز تڪان دادن سرم چيزے نداشتم ... يعنے چيزے يادم نمےاومد ڪہ بتونم بگم ... - فڪر مےڪنے تا ڪے اداره پليس مےتونہ پشت تو بايستہ؟... تو سہ نفر رو توے بار لت و پار ڪردے و اصلا هم يادت نمياد چرا باهاشون درگير شدے ... هر بار داره اوضاعت از قبل بدتر مےشہ ... اگر همين طورے ادامه بدے مجبور ميشم معلقت ڪنم ... ڪم يا زياد ... تو دائم مستے ... حتے توے اداره مےخورے ... گاهے اوقات اصلا نمےفهمم چطور هنوز مغزت نگنديده و بوے تعفنش از وسط جمجمہ‌ات نمياد ... يا اين شرايط رو درست مےڪنے ... يا اين آخرين باريہ ڪہ اداره پشت ڪثافت ڪارے هات مےايستہ و ازت دفاع مےڪنہ ... اين ديگہ آخر خطہ ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ سلام بر تو ای مولایی که آینه مهربانی خدا هستی .. سلام بر تو و بر روزی که زمین و زمینیان را از محبت سیراب خواهی کرد .. 💚 @shohada_vamahdawiat
﷽ بیشتر نیروها بی رمق و خسته در گوشه و کنار کانال افتاده بودند !تانک هائی که از کانال فاصله گرفتند، بلندگوهای خود را روشــن کردند ،فردی که معلوم بود از منافقین است شروع به صحبت کرد و گفت: ایرانی ها بیائید تســلیم شوید، کاری با شــما نداریم، آب خنک و غذا برای شما آماده .است، بیائید… و همینطور ما را به اسیر شدن تشویق می کرد تشــنگی و گرسنگی امان همه را بریده بود. چند نفر از بچه ها گفتند: بیائید برویم تســلیم شــویم، ما وظیفه خودمان را انجام دادیم، دیگر هیچ امیدی به .نجات ما نیست یکی از همان نوجوانان بسیجی گفت: اگر امروز ما اسیر شدیم و تلویزیون عراق ما را نشان داد و حضرت امام ما را ببیند و ناراحت بشود چه کار کنیم؟ مگر ما نیامدیم که دل امام را شاد کنیم؟ همین صحبت باعث شــد که کســی خود را تسلیم نکند. پس باید هر چه مهمات و آذوقه داریم .جمع کنیم و بین نیروها تقسیم کنیم هرچه آب و غذا مانده بود را به فرمانده تحویل دادیم. او به هر پنج نفر یک قمقمه آب و کمی غذا داد. به آن پنج اســیر عراقی هم هر کدام یک قمقمه !!آب داد برخی از بچه ها از این کار ناراحت شــدند، اما فرمانده گفت: »آن ها مهمان »ما هستند مهمات هــا را هم جمع کردیم و در اختیار افراد ســالم قرار دادیم تا بتوانند .نگهبانی بدهند !سحر روز بعد یعنی ۲۲ بهمن، تانک های دشمن کمی عقب رفتند تعدادی از بچه ها از فرصت استفاده کرده و در دسته های چند نفره به عقب …رفتند، اما برخی از آن ها به اشتباه روی مین رفتند و ساعتی بعد حجم آتش دشمن خیلی زیادتر شد. دیگر هیچکس نمی توانست .کاری انجام دهد ،عصــر ۲۲ بهمن، کماندوهای دشــمن پــس از گلوله باران شــدید کانال خودشــان را به ما رســاندند! یکدفعه دیدیم که لوله اسلحه عراقی ها از بالای !کانال به طرف ما گرفته شد یک افسر عراقی از مسیر پله ای که بچه ها ساخته بودند وارد کانال شد. یک .سرباز هم پشت سرش بود به اولین مجروح ما یک لگد زد. وقتی فهمید که او زنده اســت، به ســرباز .گفت: شلیک کن سرباز هم با تیر زد و مجروح ما به شهادت رسید. مجروح بعدی یک نوجوان معصوم بود که افسر بعثی با لگد به صورت او زد! بعد به سرباز گفت: بزن سرباز امتناع کرد و شلیک نکرد! افسر عراقی در حضور ما سر او داد زد. اما !سرباز عقب رفت و حاضر به شلیک نشد .افسر هم اسلحه کُلت خودش را بیرون آورد و گلوله ای به صورت او زد سرباز عراقی در کنار شهدای ما به زمین افتاد! افسر عراقی هم سریع از کانال …بیرون رفت! بعد به نیروهایش دستور شلیک داد و ،دقایقی بعد عراقی ها، با این تصور که همه افراد داخل کانال شهید شده اند برگشــتند. دیگر صدای تیراندازی نمی آمد. با غروب آفتاب سکوت عجیبی !در فکه ایجاد شد .من و چندین نفر دیگر که در میان شهدا، زنده مانده بودیم از جا بلند شدیم کمی به اطراف نگاه کردیم. کســی آنجا نبود. بیشــتر آن هــا که زنده بودند جراحت داشتند. هوا کاملاً تاریک بود که حرکت خودمان را آغاز کردیم و …قبل از روشن شدن هوا خودمان را به نیروهای خودی رساندیم و… 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌸پنجشنبه است 🕯هـمان روزی که 🌸اهالی سفر کرده از دنیا، 🕯چشم انتظار عزیزانشان هستند 🌸دستشان از دنیا ڪوتاه است 🕯و محتاج یاد ڪردن ما هستند 🌸با ذکر فاتحه و  صلوات 🕯روحشان را شاد کنیم خدایا عزیزان ما را ببخش و بیامرز🌸 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مراسم تشییع شهید امنیت، محمد گودرزی در شهرکرد 🔹۲ روز پیش در یک اقدام تروریستی و درگیری ایجاد شده بین گروهک‌های تروریستی با نیروهای تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم نیروی زمینی سپاه در منطقه مرزی سراوان ستواندوم پاسدار شهید محمد گودرزی به همراه سه نفر از بسیجیان طرح امنیت به نام های رحیم بخش پرکی(اهل سنت) حمیدرضا عابدی و محمود نیک خواه زاده به شهادت رسیدند. 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شادی و امنیت خانواده‌هایمان را دور سفره یلدا مدیون شما و خانواده‌هایتان هستیم😔 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
شب جمعه است ، هوایت نکنم می میرم... یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم... سجده بر خاک شما سیره‌ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 خداحافظ توماس چراغ رو هم روشن نڪردم ... فضاے خونہ از نور بيرون، اونقدر روشن بود ڪہ بتونم جلوے پام رو ببينم ... ڪتم رو پرت ڪردم يہ گوشہ و ... بدون عوض ڪردن لباسم ... همون طورے روے تخت ولو شدم ... چقدر همہ جا ساڪت بود ... موبايلم رو از توے جيب شلوارم در آوردم ... براے چند لحظہ بہ صفحہ‌اش خيره شدم ... ساعت 10:26 شب ... بوق هاے آزاد ....و بعد تلفنش رو خاموش ڪرد ... چقدر خونہ بدون آنجلا ساڪت بود ... انگار يہ چيز بزرگے ڪم داشت ... دقيقا از روزے ڪہ برگشتم ... و اون، با گذاشتن يہ يادداشت ساده ... بہ زندگے چند سالہ مون خاتمہ داده بود ... "ديگہ نمےتونم اين وضع رو تحمل ڪنم ... دنبالم نگرد ... خداحافظ توماس" ... چشم هام رو بستم هر چند با همہ وجود دلم مےخواست برم بار ... يا حتے شده چند تا بطرے از مغازه بخرم ... اما رئيس تهديدم ڪرد اگر يہ بار ديگہ توے اون وضع پام رو بزارم توے اداره ... معلق ميشم ... و دوباره بايد برم پيش روان شناس پليس ... براے من دومے از اولے هم وحشتناڪ تر بود ... يہ ساعت ديگہ هم توے همون وضع ... مغزم بيخيال نمےشد ... هنوز داشت روے تمام حرف ها و اتفاقات اون روز ڪار مےڪرد ... بدجور ڪلافہ شده بودم ... - تو يہ عوضے هستے توماس ... يہ عوضے تمام عيار ... عوضے صفت پدرم بود ... ڪلمہ‌اے ڪہ سال ها به جاے ڪلمہ پدر، ازش استفاده مےڪردم ... خودخواه ... مستبد ... خودراے ... ديڪتاتور ... عوضے ... هيچ وقت باهام مثل بچہ‌اش برخورد نڪرد ... هميشہ واسش يہ زيردست بودم ... زيردستے ڪہ چون ڪوچڪ تر و ضعيف تر بود، حق ڪوچڪ ترين اظهار نظرے رو نداشت ... هميشہ بايد توے هر چيزے فقط اطاعت مےڪرد ... - بلہ قربان ... و اين دو ڪلمہ، تنها ڪلماتے بود ڪہ سال ها در جواب تڪ تڪ فرمان هاش از دهنم خارج مےشد ... بلہ قربان ... امشب، ڪوين اين ڪلمہ رو توے روے خودم بهم گفت ... عوضے ... حداقل ... من هنوز از اون بهتر بودم ... هيچ وقت، هيچ ڪس جرات نڪرد اين رو توے صورتش بهش بگہ ... اونقدر از اون بهتر بودم ڪہ آنجلا ... زمانے ولم ڪرد ڪہ پاے یہ بچہ وسط نبود ... نہ مثل مادرم ڪہ با وجود داشتن من ... بدون بچہ‌اش از اون خونہ فرار ڪرد ... باورم نمےشد ... ديگہ ڪار از مرور حوادث اون روز و قتل ڪريس تادئو گذشت بود ... مغزم داشت خاطرات ڪودڪيم رو هم مرور مےڪرد ... موبايلم بےوقفہ زنگ مےزد ... صداش بدجور توے گوشم مےپيچيد ... و يڪے پشت سر هم تڪانم مےداد ... چشم هام باز نمےشد ... اين بار به جاے سلول ... گوشہ خيابون سطل هاے آشغال افتاده بودم ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🍃🌠💫 شبتون آروم و رویایی... 🍃🌠💫شبِ مهتابیِ ساحلِ سرخ رنگ و بسیار زیبای جزیره هرمز ؛ استان هرمزگان... 🌟🌙🌟✨🌙 @hedye110
﷽❣ ❣﷽ در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید و روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ با توکل به اسم الله آغـــاز روزی زیبـــا با صلوات بـــر محمـد و آل محمــــد (ص) اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم سلام صبح زیباتون بخیر 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110