eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ یکی از مســئولین اطاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان ها محاصره .شدند؟ عراق که جلو نیامده، بچه ها هم توی کانال دوم و سوم هستند فرمانده گفت: کانال سومی که ما در شناسائی دیده بودیم، با این کانال فرق .داره. این کانال و چند کانال فرعی را عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده .این کانال ها درست به موازات خط مرزی ساخته شده، ولی کوچکتر و پر از موانع بعــد ادامه داد: گردان های خط شــکن، برای اینکه زیر آتش نباشــند رفتند داخل کانال. با روشــن شــدن هوا تانک های عراقی جلــو آمدند و دو طرف .کانال را بستند. دشمن هم کانال ها را زیر آتش گرفته بعد کمی مکث کرد و گفت: عراق شــانزده نوع مانع ســر راه بچه ها چیده بود، عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده! منافقین هم تمام اطاعات !این عملیات را به عراقی ها داده بودند خیلی حالم گرفته شد. با بغض گفتم: حالا چه باید کرد!؟ گفت: اگــر بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیــات را انجام می دهیم و .آن ها را می آوریم عقب در همین حین بیسیم چی مقر گفت: یک خبر از گردان های محاصره شده! همه »!ساکت شدند. بیسیم چی گفت: می گه »برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد .این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده عصــر همان روزخبر رســید حاج حســینی، معاون گــردان کمیل هم به شــهادت رسیده و بنکدار، دیگر معاون گردان به سختی مجروح است. همه .بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند. حال عجیبی در آنجا حاکم بود ٭٭٭ بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. یکی از رفقا را دیدم. از قرارگاه می آمد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت: الان بیســیم چی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت کرد وگفت: شارژ بی سیم داره تموم می شه، خیلی از بچه ها شهید شدند، برای .ما دعاکنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم با دلی شکسته و ناراحت گفتم: وظیفه ما چیه، باید چه کار کنیم؟ .گفت: توکل به خدا، برو آماده شو. امشب مرحله بعدی عملیات آغاز می شه غروب بود. بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام، خاکریز های دشمن را زیر .آتش گرفتند گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند. آن ها تا نزدیکی ،کانــال کمیل پیش رفتند. حتی با عبور از موانع به کانال ســوم هم رســیدند اما به علت حجم آتش دشــمن، فقط تعداد کمی از بچه های محاصره شــده .توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند این حمله هم ناموفق بود، تا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشــتیم. اما بیشتر نیروهای گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند. در این حمله و .با آتش خوب بچه ها، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد ٭٭٭ ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ بود. هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل .کانال شنیده می شد .به خاطر همین، مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢حتما تا آخر ببینید 🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭 💔دختر کم حجابی که به حمایت از دختران چادری کتک می‌خورد 😏مسئولین خوابند یا خودشون به خواب زدن ➖➖ 🌍 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
شهداءومهدویت
📢حتما تا آخر ببینید 🏴فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭 💔دختر کم
خدایا ماشنیدیم مادرمون تو کوچه چادرش خاکی شد 😭😭😭 اما شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭
امام زمان در ناحیه مقدسه میفرماید یا جدّا اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه میکنم😭😭 سوال شد برا کدام مصیبت جدتون خون گریه می‌کنید؟ فرموده باشن برا اسارت عمه جانمون زینب😭 آخه ما غیرت الله هستیم نیتونیم ببینیم ناموسمون بین نامحرم باشه😭😭😭
🌷 🌷 🌷در عملیات «کربلای ۵» از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم. اما از آن‌که بادگیر در تنم بود و مچ آستینم گشاد، مانع نفوذ خون به بیرون می‌شد. دستم برای دومین بار بود که آسیب می‌دید. یک بار برحسب تصادف در یک مأموریت نظامی و این‌بار در عملیات «کربلای ۵». همین طور می‌جنگیدم و پیش می‌رفتم. تا آن‌که.... 🌷تا آن‌که شدت درد و سنگینی لخته‌های خون، توان لازم را از من گرفت و من به زمین افتادم از رد خونی که از من بر جا مانده بود، دوستم متوجه زخمم شد و خودش را به من رساند و گفت: «خودت را می‌خواهی به کشتن بدهی؟» اما من دلم پیش بچه‌های رزمنده بود و نمی‌توانستم دست از مبارزه بکشم، تا این‌که نمی‌دانم چه وقت زانوهایم سست شد و به زمین افتادم. 🌷وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان اهواز دیدم. چند روز بود که از عملیات فخر آفرین «کربلای ۵» گذشته بود، با خودم گفتم: «ای کاش من هم می‌توانستم یکی از آن شهدای گلگون کفن باشم.» : شهید معزز علی‌اصغر شعبانی ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ✾📚 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر (۱۴۰۰/۱۰/۹) : حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از بود شناخت! سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه... خود سردار هم دنبال کار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست، که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! 💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
‌🌷مهدی شناسی ۴۳۲🌷 🌹متقرب بکم الیه🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌿ﺍﺻﻞ ﻋﺮﻓﺎﻥ،ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖِ ﻭﻻ‌ﯾﺖ، ﻣﺘﺼﻒ ﺑﻪ ﺻﻔﺎﺕِ ﺍﻟﻬﯽ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ.ﺍﺗﺼﺎﻝ ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﯿﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ عارف ﻣﺎﺩﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ.ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺍﻫﻞ ﺳﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻗﻒ ﻧﮑﻨﺪ. 🌿ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ی امام زمانش ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﺩ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺍﺯ او ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻭ ﻗﺮﺏ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ. 🌿امام مهدی ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺣﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻤﺎﮐﺎﻥ ﻭ ﺑﻤﺎﯾﮑﻮﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ  ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﻭ ﻗﺮﺏ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﻟﻢ‌ﺗﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ، ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻲ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ،ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻟﻮﺟﻮﺩﻫﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﺎﻫﻞ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ. 🌿ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿریم ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨیم،ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲ‌ﻛﻨیم ﺑﻪ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺭﺫﺍﯾﻞ ﻭ ﻣﺰﯾﻦ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﺧﻼ‌ﻗﻲ.ﻣﺜﻼ‌ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺍﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮم ﺩﺭ ﻣﻲ‌ﻳﺎﺑم ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺩﺭﻣﺤﻀﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ. ﺷﻬﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺫﻛﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻗﺮﺏ ﺧﺎﺹ ﻧﺼﻴﺒﺸﺎﻥ ﺷﺪ،ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺘﻲ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ « ﻣﻨﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ » ﺷﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺰﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺖ. 🌸ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ در ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭﺩﺍﻉ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﻫﻢ ﻣﻌﻨاست.ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭﺩﺍﻉ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ: "ﺍﺟﻌﻠﻮﻧﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﮑﻢ":"ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰﺀ ﻫﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﺪ." 🌸یعنی: ﺁﻗﺎﺟﺎﻥ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﺷﻤﺎ ﻫﻢّ ﺭﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ، ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ... 🌸ﻣﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ امام زمان ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﺣﺎﺟﺘﻤﺎﻥ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،اما ﺍﺻﻞ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻮﺣﺪ (ﯾﮑﻪ ﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺖ) ﺷﻮﯾﻢ، ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﻘﻄﺎﻉ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻞ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿم. 🌸به ﻮﺍﺳﻄﻪ ی ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ "ﻫﻮ"،"ﻫﻮﯾﺖ ﻏﯿﺒﯿﻪ"، ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺘﻢ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ امامم ﻧﺰﺩﯾﮏ‌ﺗﺮ ﺷﻮﻡ ﺗﻌﻠﻘﺎﺗﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺐ ﻫﺎﯼ ﻇﺎﻫﺮﯼ که ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺟﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ.   🌸ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ "ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ" ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺍﻻ‌ﺭﺽ ﺩﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻨﺪ.ﺣﺘﻲ ﻓﺮﺩﯼ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻃﻲ ﺍﻻ‌ﺭﺽ ﻧﺼﻴﺒﺶ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺳﻴﺪ.پس ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ که ﺩﺭ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﻗﺮﺏ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ.   ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻳﺸﺎﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻱ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ. 🌸 ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻧﻤﻮﻧﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺳﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ، ﺑﻪ ﺍﻭﻻ‌ﺩ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ  ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺣﺴﻴﻦ ﻫﻢ ﺳﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺪﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻏﻼ‌ﻡ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺟﻮﻥ ﻛﻪ  ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﻭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺳﻼ‌ﺡ ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺭﻧﮕﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺍﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﺍﺩﺏ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ «ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺑﯿﺾ ﻭﺟﻬﻪ» ﺧﺪﺍ ﺭﻧﮕﺶ ﺭﺍ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻦ «ﻃﯿﺐ ﺭﯾﺤﻪ» ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﺑﻮ ﮐﻦ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ «ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺀ ﻣﻦ ﻣﻠﺤﻖ ﮐﻦ» ، ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻏﻼ‌ﻡ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲ‌ﺍﻓﺘﺪ. ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻧﻘﻄﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﻲ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻲ‌ﺭﻭﻧﺪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺟﻮﻥ ﺍﺳﺖ. 🌸ﺟُﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺻﺎﻝ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ‌ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻗﺮﺏ ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺒﺶ ﺳﺎﺧﺖ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
این روزها زیاد بگویید السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام این روزها کسی در مدینه سلامش نمی کند... 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💙 :) 🌱 صحنہ سازے بزرگ اوبران پایین پلہ‌ها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف مےزد ... از خانواده مقتول خداحافظے مےڪردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصلہ پشت سرم ... - حدس بزن چے شده؟ ... هیچ دانش آموزے بہ نام لالا توے مدرسہ نیست ... یا بهتره بگم هیچ دخترے ڪہ چنین رژ بفنش پر رنگے بزنہ ... اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا یہ دانش آموز سابق ... اما مثل اینڪہ ازش هیچ پرونده اے توے مدرسہ نیست ... نہ پرونده اے ... نہ هیچ اثرے ... در ماشین نیمہ باز توے دستم خشڪ شد ... - خانم تادئو گفت پسرش توے گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبیرستانے * نبوده ... گنگے بوده ڪہ فقط با دبیرستان ارتباط داشتہ ... و برگشتم سمت خونہ مقتول و زنگ رو بہ صدا در آوردم ... پدرش در رو باز ڪرد ... بدون لحظہ‌اے مڪث ... - شما ... لالا رو با چشم هاے خودتون دیده بودید؟ ... بہ شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نڪرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزے بہ شوهرش بگہ ... - مےدونم سعے در ڪتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت با این دختر براے ما واقعا مهمہ ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسہ پیداش ڪنیم ... ولے اینطور ڪہ میگن دانش آموز اونجا نیست ... شوڪ و غم از دست دادن پسرش ... و سوال هاے پشت سر هم من ... شرایط دردناڪے بود براے اینڪہ بتونہ روے خودش و رفتارش تسلط داشتہ باشہ ... بہ سختی مےتونست آشفتگے درونش رو ڪنترل ڪنہ ... اما چشم هاے سرخش فریاد مےزد ... - فڪر مےڪنید لالا توے قتل پسرم دست داشتہ؟ ... چہ درد عمیقے توے وجودش بود ... حسے رو ڪہ هرگز توے چهره پدرم ندیده بودم ... حسے ڪہ براے چند لحظہ ... رفتار بے پرواے من رو مهار ڪرد ... - هنوز چیزے مشخص نیست آقاے تادئو ... این وظیفہ ماست ڪہ تمام اطرافیان مقتول و روابطش رو بررسی ڪنیم... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزے نمےدونیم ... سڪوت خاصے فضا رو پر ڪرد ... و در این بین، همسرش هم بہ ما ملحق شد ... غرورش مانع مےشد تا بتونہ با بغضے ڪہ توے گلوش داره حرف بزنہ ... - من از دور دیده بودمش ... اما مارتا از نزدیڪ اون رو دیده ... چند بارے ڪریس رو تعقیب ڪردم تا ببینم با چہ افرادے مےچرخہ و چہ‌ڪار مےڪنن ... محل تجمع شون بیشتر سمت پارڪینگ و انبارے پشتے دبیرستان بود ... گاهے اوقات هم بیرون از مدرسہ ... آخر پارڪ ... ڪہ یہ ساختمون قدیمیہ... خیلے سالہ دست نخورده و ڪسے اونجا رفت و آمد نداره ... پارڪینگ و انبارے مدرسہ؟ ... قطعا واسطہ ها و خرده مواد فروش هاے مدرسہ بودن ... پس چرا توے جستجوے مدرسہ هیچ خبرے ازشون نبود ... نہ از گنگ ... نہ از لالا ... نہ اثرے از خراب ڪارےهاشون ... نہ حتے تہ مونده یہ نخ سیگار ... ڪجا رفتہ بودن؟ ... گنگ خود مدرسہ و اون گنگ ... آقاے تادئو داشت دوباره با دروغ چیزے رو مخفے مےڪرد؟ ... یا دبیرستان مرڪز یہ صحنہ سازے بزرگ بود؟ ... * گنگ هاے دبیرستانے، گنگ هایے هستند ڪہ فقط شامل دانش آموزان همان مدرسہ مےشوند و بہ راحتے عضو دیگرے نمےپذیرند. این گنگ ها مےتوانند با سایر باندها و گنگ ها در ارتباط باشند اما عموما بہ صورت مستقل عمل مےڪنند و عضو یا زیرمجموعہ باندهاے قاچاق یا گروه هاے سازمان یافتہ محسوب نمےشوند، اگر چہ عموما با خود سلاح سرد دارند و حمل سلاح گرم و سبڪ نیز بین آنها دیده مےشود. بازه سنے اعضا عموما بین 14 تا زیر 18 سال است. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ السّلامُ علیک یا ربیعَ الاَنام و نضرة الایّام سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ !اما نمی شد فهمید که پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟ .غروب امروز پایان عملیات اعام شد. بقیه نیروها به عقب بازگشتند یکی از بچه هائی که دیشب از کانال خارج شد را دیدم. می گفت: نمی دانی چه وضعی داشتیم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسیارکم، اطراف کانال ها هم !پُر از انواع مین ما هر چند دقیقه گلوله ای شلیک می کردیم تا بدانند هنوز زنده ایم. عراقی ها !مرتب با بلندگو اعام می کردند: تسلیم شوید لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه .می کردم انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می شد. دوست صمیمی من .ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم .آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم ٭٭٭ عراقی ها به روز ۲۲ بهمن خیلی حساس بودند. حجم آتش آن ها بسیار زیاد !شد. خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شد. همه رفتند عقب با خودم گفتم: شاید عراق قصد پیشروی دارد؟! اما بعید است، چون موانعی !که به وجود آورده جلوی پیش روی خودش را هم می گیرد عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشــته باشد. آنچه می دیدم باورکردنی نبود! دود غلیظی از محل .کانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می آمد ســریع پیش بچه های اطاعات رفتم و گفتم: عراق داره کار کانال رو تمام .می کنه! آن ها با دوربین مشاهده کردند، فقط آتش و دود بود که دیده می شد اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری .کرده، اما به یاد حرف هایش، قبل ازشروع عملیات افتادم و بدنم لرزید 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
⭕️پایی که بسته شد ! تا بماند و بایستد و بجنگد ... 🔸"علی‌حسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه می‌شود نیروهای خودی در کمین و محاصره‌ی دشمن قرار گـرفته‌ اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به پایه‌‌ی دوشکا می‌بندد تا بایستد و بجنگد ، تا یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند. از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها ۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود، در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است. مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام منطقه عمومی میمک عکاس: محمد عبدالحسینی@shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۴۳۳🌷 🌹ﻭَ ﻣُﻘَﺪِّﻣُﻜُﻢْ ﺃَﻣَﺎﻡَ ﻃَﻠِﺒَﺘِﻲ ﻭَ ﺣَﻮَﺍﺋِﺠِﻲ ﻭَ ﺇِﺭَﺍﺩَﺗِﻲ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃَﺣْﻮَﺍﻟِﻲ ﻭَ ﺃُﻣُﻮﺭِﻱ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ☘☘ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﺩﺭ ﺟﻠﻮ ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﯼ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻻ‌ﺕ ﻭ ﺍﻣﻮﺭﻡ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ. ☘☘ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻨﻢ ،ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ(ﻉ) ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ‌ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﺮﺡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ . ☘☘ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ، ﻫﺮ ﺣﺎﻟﻲ، ﻭ ﻫﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭﻡ ﺧﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﻢ ﺻﺤﯿﺢ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻋﺴﻞ ﮔﻔﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺷﻜﻤﺶ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ «ُ ﻓﻴﻪِ ﺷِﻔﺎﺀٌ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱ» ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺫﻛﺮ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻋﺴﻞ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ‌ﺁﻭﺭﻱ ﮔﺮﺩﻩ ﮔﻞ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺪ. ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ﻭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ☘☘ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻓﺮﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﯿﺾ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻓﯿﺾ ﻭ ﯾﺪ ﺑﺎﺳﻄﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﺪﺍ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮﻱ ﺷﺮﮎ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺷﺮﮎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ ﺟﺪﺍﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺳﺒﺐ ﻓﯿﺾ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺳﺒﺐ ﻓﯿﺾ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮﺷﺮﮎ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ‌. ☘☘ﻣﻌﻨﺎﯼ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﻃﻠﺐ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌‌ﺍﻱ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ‌ﻫﺎﻱ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﻃﻠﺐ‌ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻳﺎ ! ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻠﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺎﻣﻲ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ‌ﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺷﻔﺎ ﻃﻠﺐ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ  ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺷﻔﺎ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻱ ﺷﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻠﺐ ﺷﻔﺎ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻃﻠﺐ ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ :‌ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻬﻢ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﮐﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺩﺭ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻏﺮﺽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺣﻮﺍﺋﺞ ﻓﺮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻗﺼﺪ ﺑﺮﻭﺯ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻲ ﻋﺼﺮ (ﻋﺞ) ﺍﺳﺖ.   🍃ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻫﻤﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﺑﻴﺖ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺍﺳﺖ.  ﺍﻳﻦ ﺍﻗراری ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. 🍃 ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺰﻳﺰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻋﺰﺕ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ امام زمان ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ایشان ﺗﻮﺳﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔوار ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ ﺷﺪ. ﻋﺰﺕ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﻫﺮ ﺩﻋﺎﻳﻲ ﺳﻼ‌ﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺰﺕ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ. ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻗﻠﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ امامش ﻃﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﺶ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ﺳﺮ ﺧﻢ ﻣﯽ ﺳﻼ‌ﻣﺖ شکند اگر سبویی... 🍃ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﻼ‌ﺡ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻥ.ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻻ‌ﻧﻘﻄﺎﻉ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﺫﻭﺏ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻨﻬا ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻫﺮ ﺧﻴﺮﺍﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻧﻜﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺣﺴﻦ  ﺍﻟﻤﻨﺎﻓﻊ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 حلقہ گمشده اوبران دیگہ بہ زحمت مےتونست جلوے خنده‌اش رو بگیره... این اوضاع هر بار من و ڪوین به هم مےرسیدیم تڪرار مےشد ... - از حدود دو سال و نیم پیش ڪہ مدیر جدید دبیرستان این منطقہ ... با درخواست از پلیس ... و استفاده از رابط هاش توے رده هاے بالاتر ... درخواست شدید براے پاڪسازے گروه هاے خلاف و موادفروش منطقہ رو داشت ... یہ تغییر عجیب شڪل گرفت ڪہ با وجود تلاش زیاد نتونستیم منشأش رو پیدا ڪنیم ... درگیرے بین گنگ ها و حذف نیروهاے همدیگہ براے افزایش قدرت و گسترش منطقہ هاشون ... همیشہ یہ چیز طبیعے بوده ... اما نڪتہ قابل توجہ اینجاست ... ظرف یہ مدت ڪوتاه ... الگوے رفتار گروه هاے مواد فروش اون منطقہ عوض شد ... خرده فروش ها رو شناسایے ڪردیم ... همہ خطوط بہ یہ نقطہ ختم میشن ... و اون نقطہ هیچ خبرے ازش نیست ... این علامت سوال ... مال اون چهره ناشناختہ است ... واقعا جالب بود ... یعنے حل پرونده قتل ڪریس تادئو مےتونست حلقہ گمشده رو پیدا ڪنہ؟ ... - ممڪنہ همہ اینها ڪار پرویاس، مدیر دبیرستان باشہ؟ ... - ما هم بهش مشڪوڪ شده بودیم واسہ همین بررسیش ڪردیم ... چیز خاصے نبود ... نتونستیم هیچ ارتباطے بین شون پیدا ڪنیم ... علے الخصوص ڪہ رابط هاے پر قدرتے داره ... بدون مدرڪ خیلے محڪم نمیشہ جرمے رو بهش چسبوند ... همیشہ از پرونده هایے ڪہ با دایره مواد یڪے مےشد بدم مےاومد ... اگہ پیچیده مےشد ممڪن بود پاے خیلے چیزها و افراد وسط ڪشیده بشہ ... و در نهایت با یہ تظاهر بہ تسویہ گروهے ... یڪے رو بہ عنوان قاتل بندازن جلو تا از اعضاے اصلے حمایت ڪنن ... در آخر، ممڪنہ اونے ڪہ بہ جرم قتل زندان میره ... اونے نباشہ ڪہ ماشہ رو ڪشیده یا دستور ڪشیدن ماشہ رو صادر ڪرده ... - پخش ڪننده دبیرستان ڪیہ؟ ... - نمےدونیم ... هر ڪے هست خیلے حرفہ‌اے تمام خطوط پشت سرش رو پاڪ مےڪنہ ... هنوز هیچ اثرے از خودش نشون نداده ... چرا پرسیدے؟ ... به چیز مشڪوڪ یا سر نخے برخوردے؟ ... ڪم ڪم داشت ذهنم نسبت بہ شرایط شفاف تر مےشد ... حس مےڪردم دارم بہ نقاط خلا نزدیڪ میشم ... نقاطے ڪہ نمےگذاشت سوالات ذهنم رو ساماندهے ڪنم ... تا تصویر ابتدایے از شرایط بہ دست بیارم ... اما هنوز خیلے چیزها واضح نبود ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ سختے مسیر با تو آسان بشود روزے ڪویرِ خشڪ بشود اے منجے عالم بہ خداوند قسم با آمدنت جهان بشود. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ عصــر روز جمعه ۲۲ بهمــن ۱۳۶۱ برای من خیلی دلگیرتــر بود. بچه های .اطاعات به سنگرشان رفتند مــن دوباره با دوربین نگاه کــردم. نزدیک غروب احســاس کردم از دور !چیزی در حال حرکت است با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود که سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. در راه مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند. آن ها زخمی .و خسته بودند. معلوم بود که از همان محل کانال می آیند فریــاد زدم و بچه ها را صدا کردم. بــا آن ها رفتیم روی بلندی. به بچه ها هم .گفتم تیراندازی نکنید .میان سرخی غروب، بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند به محض رسیدن به سمت آن ها دویدیم و پرسیدیم: از کجا می آئید؟ حال .حرف زدن نداشتند، یکی از آن ها آب خواست. سریع قمقمه را به او دادم دیگری از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید. آن یکی تمام بدنش .غرق خون بود، کمی که به حال آمدند گفتند: از بچه های کمیل هستیم با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدند!؟ در حالی که سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشه! هول شدم و دوباره و با تعجب پرسیدم: این پنج روز، چطور مقاومت کردید!؟ حال حرف زدن نداشــت. کمی مکث کرد و دهانش که خالی شد گفت مــا این دو روز اخیر، زیر جنازه ها مخفی بودیم. اما یکی بود که این پنج روز !کانال رو سر پا نگه داشت دوباره نفسی تازه کرد و به آرامی گفت: عجب آدمی بود! یک طرف آرپی جی می زد، یک طرف با تیربار شلیک می کرد. عجب قدرتی داشت. دیگری پرید توی حرفش و گفت: همه شهدا رو در انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و !آب رو تقسیم می کرد، به مجروح ها می رسید، اصاً این پسر خستگی نداشت گفتم: مگه فرماند ها و معاون های گردان شــهید نشدند!؟ پس از کی داری !حرف می زنی؟ گفت: جوانی بود که نمی شناختمش. موهایش کوتاه بود. شلور کُردی پاش .بود دیگری گفــت: روز اول هم یه چفیه عربــی دور گردنش بود. چه صدای …قشنگی هم داشت. برای ما مداحی می کرد و روحیه می داد و .داشــت روح از بدنم خارج می شد، سرم داغ شــد. آب دهانم را فرو دادم .ابراهیم بود این ها مشخصاتِ ابراهیم بود :با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم. با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم آقا ابرام رو می گی درسته!؟ الان کجاست!؟ .گفت: آره انگار، یکی دو تا از بچه های قدیمی آقا ابراهیم صِداش می کردند !دوباره با صدای بلند پرسیدم: الان کجاست؟ یکی دیگر از آن ها گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتیش می ریخت زنده بــود. بعد به ما گفت: عــراق نیروهاش رو برده عقــب. حتماً می خواد آتیش .سنگین بریزه شــما هم اگه حال دارید تا این اطراف خلوته برید عقب. خودش هم رفت .که به مجروح ها برسه. ما هم آمدیم عقب دیگری گفت: من دیدم که زدنش. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین بی اختیار بدنم سُست شد و اشــک از چشمانم جاری شد. شانه هایم مرتب .تکان می خورد دیگر نمی توانستم خودم راکنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و گریه می کردم. تمام خاطراتی که با ابراهیم داشــتم در ذهنم مرور می شــد. از گود …زورخانه تا گیلان غرب و ،بوی شــدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شــد. رفتم لب خاکریز .می خواستم به سمت کانال حرکت کنم یکــی از بچه ها جلوی من ایســتاد و گفت: چکار می کنــی؟ با رفتن تو که .ابراهیم برنمی گرده. نگاه کن چه آتیشی می ریزن آن شب همه ما را از فکه به عقب منتقل کردند. همه بچه ها حال و روز من .را داشتند خیلی ها رفقایشان را جا گذاشــته بودند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای :حاج صادق آهنگران در حال پخش بود که می گفت کو شهیدانتان،کو شهیدانتان ای از سفر برگشتگان صدای گریه بچه ها بیشــتر شد. خبر شــهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی .سریع بین بچه ها پخش شد یکی از رزمنده ها که همراه پســرش در جبهه بود پیش من آمد. با ناراحتی گفت: همه داغدار ابراهیم هســتیم، به خدا اگر پســرم شــهید می شد، اینقدر .ناراحت نمی شدم. هیچکس نمی دونه ابراهیم چه انسان بزرگی بود .روز بعد همه بچه های لشکر را به مرخصی فرستادند و ما هم آمدیم تهران هیچکس جرأت نداشــت خبر شهادت ابراهیم را اعلام کند. اما چند روز بعد !زمزمه مفقود شدنش همه جا پیچید 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🔳بارها گفته ایم شهید ابراهیم هادی الگوی بسیاری از جوانان بوده و هست. 🔻مصطفی علیدادی دانشجو بود، اما یکباره درس را رها کرد و در نیروی انتظامی استخدام و ازدواج کرد! 🔻بعدها فهمیدیم در دانشگاه، برخی از دختران دانشجو به سراغش آمده بودند، برای رهایی از وسوسه شیطانی تلاش های بسیاری کرد اما در نهایت درس را رها کرد و مشغول فعالیت شد. 🔻 مصطفی زمانی که کار جهادی انجام میداد متوجه شد که یک خانم در محل آنها به خاطر گرفتاری مالی به کارهای خلاف شرع رو آورده! از طریق شخص دیگری پیگیری کرد و متوجه شد این خانم هر ماه باید چند میلیون بابت تهیه دارو پرداخت نماید و به همین دلیل آلوده به فساد شده. 🔻از طریق خیرین مبلغ داروی او را فراهم کرد و جلوی فساد یک انسان را گرفت... 📙برگرفته از کتاب آقای ایرانی. خاطرات شهید مدافع سلامت مصطفی علی دادی. اثر گروه شهید هادی. ➥ @shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۴۳۴🌷 🌹ﻭَ ﻣُﻘَﺪِّﻣُﻜُﻢْ ﺃَﻣَﺎﻡَ ﻃَﻠِﺒَﺘِﻲ ﻭَ ﺣَﻮَﺍﺋِﺠِﻲ ﻭَ ﺇِﺭَﺍﺩَﺗِﻲ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃَﺣْﻮَﺍﻟِﻲ ﻭَ ﺃُﻣُﻮﺭِﻱ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ♦️ﺍﺩﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮐﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺑﺮﺍﯼ امام زمان ﻃﻠﺐ ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ایشان ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺣﻖ ﻫﻢ ﮐﺎﻣﻞ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﮑﻤﻞ‌ﺍﻧﺪ ، ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﺎﻣﻠﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﮑﻤﻴﻞ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ایشان ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ امامم ﻃﻠﺐ ﻛﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ. ♦️ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ امام زمان ﺍﻣﻨﻴﺖ،ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﮔﻲ ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻗﺼﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﻳﺎ ﻧﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻴﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥ‌ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻴﻢ؟ ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﻀﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ؟ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﺴﺖ.ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﻲ ﻧﮕﺮﺍﻧﻲ ﺗﻬﺪﻳﺪﺵ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﺵ ﺑﺎﺷﺪ. ♦️ﺍﮔﺮ امام زمان ﺩﺭ ﺟﻠﻮ ﻣﺎ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻢ‌ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻧﻲ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩ ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻴﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺍﺷﻚ ﺭﻳﺨﺖ. ♦️ﻧﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺧﻴﺮﻱ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻲ ﻣﻨﺖ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. 🌸 امام زمان از اسماء ﺍﻟﺤﺴﻨای ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻧﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻧﻤﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻛﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺎﻻ‌ﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫای ما امام مهدی علیه السلام ﺟﻠﻮ‌ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻭﺍﺻﻞ ﻣﻲ‌ﺷویم. 🌸امام زمان ﺟﻠﻮﻩ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ایشان ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﻃﻖ‌ﺍﻧﺪ. ﺁﻧﻜﺲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﻥ ﻧﺎﻃﻖ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.   🌸پیشوایی و ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﻱ امام زمان ﺳﺒﺐ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﺎﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﺸﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ایشان ﻓﻜﺮ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ما ﺭﺍ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. 🌸ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ، ﻋﺰﯾﺰ، ﮐﺮﯾﻢ، ﺯﯾﺒﺎ، ﺭﺋﻮﻑ، ﺧﺒﯿﺮ، ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﺍﻱ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﻱ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻼ‌ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﺸﺮﻑ ‌ﺷﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻳﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﮔﻔﺖ ﺍﺻﻼ‌ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﺭﻑ ﻫﻴﭻ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ. 🌸 ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺍﯾﺞ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫﺎﯾﺶ امام زمانش ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ایشان ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﺮﺣﺎﻟﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ. 🌸 ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻫﻲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻲ‌ﺣﺎﻟﻲ ﻣﻲ‌ﺷویم ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳمان ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺘه ایم ﺯﻳﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻋﻄﺎﻱ ﻛﺎﻣﻞ،ﻋﺰﺕ ﻛﺎﻣﻞ، ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﻛﺎﻣﻞ ... ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💙 :) 🌱 قتل تمیز - از بین اعضاے گنگ هایے ڪہ شناسایے ڪردید ... ڪسے وارد حیطہ فروش شده؟ ... یا ارتقاے درجہ گرفتہ باشہ؟ ... هر چند بعید مےدونستم جوابش مثبت باشہ ... اما بازم ارزش سوال ڪردن رو داشت ... گنگ ها مثل چراغِ قرمزِ چشمڪ زن هستن ... خالڪوبے ها ... رفتارها ... چهره ها و حالت هاشون خیلے مشخصہ ... براے انجام ڪارے بہ این تمیزے، گزینہ هاے مناسبے نبودن ... اونها بہ افراد تمیز نیاز داشتن ... ڪسانے ڪہ شڪ و ڪنجڪاوے دیگران رو تحریڪ نڪنن ... آدم هایے ڪہ ڪاملا عادے باشن ... یہ پوشش فوق العاده ... یعنے تغییر رفتار اساسے ڪریس ... نتیجہ چنین حرڪتے بود؟ ... وارد چنین گروه هایے شده بود؟ ... یا دلیل دیگہ اے داشت؟ ... براے چند لحظہ بہ تصویر چسبیده روے تابلو خیره شدم ... - خواهش مےڪنم ڪریس ... بگو تو عضو اونها نبودے ... بگو بہ خاطر چنین چیزے ڪشتہ نشدے ... آخرین چیزے ڪہ در اون لحظہ مےخواستم ... این بود ڪہ بہ چشم هاے پر از درد اون پدر و مادر ... این خبر رو هم اضافہ ڪنم ڪہ ... پسر شما یہ مواد فروش حرفہ‌اے بوده ... اونم توے سن 16 سالگے ... و قطع ارتباطش با اون دختر و زندگے گذشتہ‌اش ... فقط بہ این خاطره ... چند لحظہ بہ تصویر ڪامپیوترے لالا نگاه ڪرد ... - نہ ... مطمئنم قبلا ندیدمش ... اصلا چهره اش واسم آشنا نیست ... احتمالا فقط گنگ باشہ ... اگہ بہ مقتول مشڪوڪ هستے ... فڪر مےڪنم بهتره اول احتمالات دیگہ رو بررسے ڪنے ... نہ اینڪہ بگم امڪانش نیست ... اما خودت خوب مےدونے ... هر جایے ڪہ مشڪلے پیش بیاد، اولین انگشت اتهام سمت اونهاست ... مگہ اینڪہ چیز خاصے پیدا ڪرده باشے ... با همہ وجود توے اون لحظات، دلم مےخواست طور دیگہ‌اے فڪر ڪنم ... با همہ وجود ... خودم هم نمےفهمیدم ... چرا اینقدر ڪریس برام موضوعیت پیدا ڪرده ... - هنوز واسہ نتیجہ گیرے خیلے زوده ... قتل تمیزیہ ... مشخصہ بہ خاطر دزدے نبوده ... مقتول عضو سابق یہ گنگہ ڪہ همہ باور دارن از زندگے گذشتہ‌اش جدا شده ... آلت قتالہ پیدا نشده و موبایل مقتول هم گم شده ... چیزے ڪہ واضحہ این قتل، رندوم نیست ... قاتل یہ حرفہ‌اے بوده ڪہ اون بچہ رو بہ قتل رسونده و موبایلش رو برداشتہ ... و بدون اینڪہ هیچ ردے از خودش باقے بذاره صحنہ رو ترڪ ڪرده ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ محراب لحظہ‌هاے دعايت چہ ديدنيست قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنيست آقا بگو قرار شما با خدا ڪے است؟ آيا حيات ما بہ زمانت رسيدنیست؟ 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣روایت چهارم ✨به نظر شما چرا با وجود اینکه حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی(ع) یا همان دین یهود و دین مسیحیت بعد از حضرت ابراهیم(ع) آمدند خداوند به آخرین پیامبرش دستور می دهد که از حضرت ابراهیم(ع) پیروی کن؟ اول می پردازیم به بحث دین یهود یا همان قوم بنی اسرائیل 🌷خداوند متعال طبق فرمایشات خودش در قرآن خطاب به بنی اسرائیل میکنه و میگه من چندین بار شما رو از بلا وعذاب و حاکم ستمگر نجات دادم 1_قبل از به دنیا آمدن حضرت موسی (ع) فرعون خواب دیدی که پسری از بنی اسرائیل به دنیا میاد که بعد از بزرگ شدن تاج و تخت فرعون رو به هم میزنه و اون رو به هلاکت میرسونه از این رو به سربازانش دستور می دهد که من بعد هر زنی که باردار بود رو مراقبت کنند که اگر پسری به دنیا آورد فورا او را بکشند. ✨طبق آیه49سوره بقره خداوند می فرماید: وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ. ﻳﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩﻳﻢ. ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﻪ‌ﺷﺪﺕ ﺷﻜﻨﺠﻪ‌ﺗﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺠﻴﻊ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﺳﺮ ﻣﻲ‌ﺑﺮﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻧﻮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﺑﻬﺮﻩ‌ﻛﺸﻲ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺗﻤﺎم ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎ ﻭ ﺭﺍﺣﺘﻲ‌ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺁﺯﻣﺎﻳﺸﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ. (٤٩) 2_فرعون و قومش به بنی اسرائیل ستم میکردند و خداوند با فرستادن حضرت موسی (علیه السلام) آنها را از دست فرعونیان نجات داد. يونس وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﺑﻨﻲ‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎ* ﻋﺒﻮﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ. ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﺭﻭی ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺗﻌﻘﻴﺒﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ... ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻏﺮﻕ ﻣﻲ‌ﺷﺪ، ﮔﻔﺖ: «ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩم ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩی ﻧﻴﺴﺖ، ﺟﺰ ﻫﻤﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻨﻲ‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﺰﻭ ﺁﻥ‌ﻫﺎﻳﻲ‌ﺍم ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺤﺾ‌ﺍﻧﺪ!» (٩٠) 3_بعد از نجات قوم حضرت موسی(علیه السلام) از دست فرعون آنها به کوه طور رسیدند. تا آن زمان حضرت موسی(ع) پیرو آیین حضرت ابراهیم(علیه السلام) بود، اما بعد از هلاکت فرعون قوم بنی اسرائیل در انتظار برنامه های جدید و کتاب آسمانی بودند. حضرت موسی(علیه السلام) از پروردگار خود کتاب را درخواست کرد، خدای سبحان به او دستور داد به دامنه کوه طور برود در آنجا سی روز روزه بگیرد و خدای خویش را عبادت کند. بعد از رفتن حضرت موسی (علیه السلام) به وعده گاه سی روز گذشت و از طرف خداوند به موسی(علیه السلام) وحی شد که برای کامل شدن عبادتش ده روز دیگه هم بمونه. قوم بنی اسرائیل وقتی دیدند که چهل روز شد و از حضرت موسی(علیه السلام) خبری نشد گفتند موسی به وعده ای که به ما داده بود عمل نکرد. بعد از آن شرارت سامری برانگیخته شدو در غیاب حضرت موسی(علیه السلام) و با توجه به زمینه ایی که از بت پرستی بنی اسرائیل میدانست سوء استفاده کرد و زر و زیوری که از زنان گرفت را ذوب کرد و گوساله ای ساخت که هر گاه در آن باد دمیده می شد از دهان آن صدایی مانند صدای گوساله خارج می شد. سپس اعلام کرد: موسی دروغگو است، دیگر هرگز به سوی شما باز نمی گردد، این خدایی که برایتان ساختم را پرستش کنید. طه يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ﺁی ﺑﻨﻲ‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ، ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﺠﺎﺗﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩﻳﻢ. ﺑﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮤ ﺷﻤﺎ ﻣﺪﺕ ﭼﻬﻞ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻛﻮﻩ ﻃﻮﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ ﺗﺎ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺭﺍبدهیم. برایتان گزانگبین و بلدرچین فرستادیم.(۸٠) ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽ با اینکه سن من زیاد نبود اما خدا لطف کرد تا با بهترین بندگانش در گردان کمیل همراه باشــم. ما در شب شروع عملیات تا کانال سوم رفتیم. این کانال کوچک بود و تقریباً یک متر ارتفاع داشت. بر خلاف کانال دوم که بزرگ .و پر از موانع بود آن شــب همه بچه ها به ســمت کانال دوم برگشتند. کانالی که بعدها به نام کانال کمیل« معروف شد. من به همراه دیگر نیروها پنج روز را در این کانال« .سپری کردم از صبــح روز بعد، تــک تیراندازان عراقــی هر جنبنــده ای را هدف قرار .می دادند. ما در آن روزهای محاصره، دوران عجیبی را سپری کردیم یادم هســت که ابراهیم هادی، با آن قدرت بدنی و با آن صلابت، کانال را !سرپا نگه داشته بود فرمانده و معاون گردان ما شهید و مجروح شدند. برای همین تنها کسی که .نیروها را مدیریت می کرد ابراهیم بود او نیروها را تقسیم کرد. هر سه نفر را یک گروه و هر گروه را با فاصله، در .نقطه ای از کانال مستقر نمود یک نفر روی لبه ی کانال بود و اوضاع را مراقبت می کرد. دو نفر دیگر هم .در داخل کانال در کنار او بودند انتهای کانال یک انحناء داشــت، ابراهیم و چند نفر دیگر، شهدا را به آنجا منتقل کردند تا از دید بچه ها دور باشند. مجروحین را هم به گوشه ای از کانال .برد تا زیر آتش نباشند ابراهیــم در آن روزها با ندای اذان، بچه ها را برای نماز آماده می کرد. ما در آن شرایط سخت، در هر سه وعده نمازجماعت برگزار می کردیم! ابراهیم با .این کارها به ما روحیه می داد و همه نیروها را به آینده امیدوار می کرد دو روز بعــد از شــروع عملیات، و بعد از پایان ناموفــق مرحله دوم، تلاش .بچه ها بیشــتر شد! می خواستیم راهی را برای خروج از این بن بست پیدا کنیم در آخرین تماسی که با لشکر داشــتیم، سردار)شهید( حاجی پور با ناراحتی گفــت: هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیــم، اگر می توانید به هر طریق ممکن .عقب بیائید پنجشنبه ۲۱ بهمن بود که از روبرو و پشت سر ما، صدای تانک و نفربر بیشتر .شد! بچه ها روی دیواره کانال را کنده و حالت پله ایجاد کردند برخــی فکر کردند نیروی کمکی برای ما آمده، امــا نه، محاصره ما تنگتر !شده بود کماندوهای عراقی تحت پوشــش تانک ها جلو آمدند. آن ها فهمیده بودند !که در این دشت، فقط داخل این کانال نیرو مانده یادم هست که یک نوجوان به نام )شهید( سید جعفر طاهری قبضه آرپی جی را برداشت و از پله ها بالارفت و با یک شلیک دقیق، تانک دشمن را زد. همین .باعث شد که آن ها کمی عقب نشینی کنند بچه ها هم با شــلیک پیاپی خود چند نفر از کماندوهای عراقی را کشتند و .چند نفر از نیروهائی که خیلی جلو آمده بودند را اسیر گرفتند !در آن شرایط سخت، حالا پنج اسیر هم به جمع ما اضافه شد .نبود آب و غذا همه ما را کلافه کرده بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat