eitaa logo
شوق پرواز
267 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
743 ویدیو
21 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون لینک و نام نویسنده #جایز_نیست.» #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
گذر زمان در رقص نور این شهر من چه گردان ماندم. در پی واژه‌ای که خود را معنا کنم. واژه‌ها در این دنیای پر سکوت و تنهایم همچو پیچکی دورم پیچ خوردند. کدام را بچینم تا این حقیقت خاموش را باز‌گو کنم؟ تا کی در جا زدن در گذر این زمان نامعلوم الحال؟ تا کی اسیر این رنگ به رنگ این دنیا شدند؟ تاکی در خلوت غرق شدند؟ بنواز ای جان خفته من، بشکن قفس‌های را و روح سرگردانت را به پرواز در بیاور، پریدن اوج گرفتن همچو عقاب حق تو است. در رقص نور این گذر عمر تو است. انتظار تا کی در این جاده‌ها ؟ قطار زندگی مترو شده است. چشم به هم زدنی می‌گذرد این عمر، زندگی کن! ای دل آشفته‌حالم... زندگی را رنگ آبی بزن هر چقد رنگ سیاه زدند این زندگی را ؛ تو بیخیال رنگ آبی نشو @ShugheParvaz
"استرس" در پیچ خم کوچه های این دنیا چه تنها ماندم. روزها و شب‌ها و ساعت‌ها زندانی این درد‌ های نا معلوم شدم. از سکوت چهار دیواری‌ و قاب خالی عکسهای دل چه شعرها نسرودم و پاک نکردم. استرس، استرس امانم را بریده است، این خلوت تا به کی؟ این تنهایی تا به کی؟ سیگاری را روشن می‌کنم و درد‌هایم را یکی پس از دیگری دود می‌کنم ولی چرا باز می‌گردند؟ و چنگ می‌زنند دیوار های دل بیچاره من را؟ جوانی ام پر از سکوت حرف‌های ناگفته‌ مانده است. خلوتم را خط خطی نکنید، دردهای این روزگار خوب خط خطی کرده است... مرهمی برای زخم‌های این دردها و آغوش امنی برای دور شدن از همه‌ی استرس هایم باشید. تنها مانده ام اما تنهایم نگذارید... @ShugheParvaz
دلم گرفته به وسعت تمام دلتنگی‌های روز جمعه! بالهایم شکست‌است. حرفی برای گفتن ندارم. خلوتی سراسر سکوت می‌خواهد این دل! فقط بگویم، فقط گریه کنم، فقط سر بر زانو بگذارم آن هم فقط نزد خدا! خدای خوبم من را بغل کن!! اغوش تو بی منت و پاکترین بغل هاست. بگذار دل بکنم از این دنیای که سراسر حیله و حقه است. ماندم بین دو راهی بین حقیقت و دروغ!! برگردم یا بمانم ؟ باور کنم یا انکار کنم؟ خدای خوبم!! صدایم را می‌شنوی؟ کمکم کن؟ ای که مرا خواندی راهی بهم نشان بده! من که دری جز در تو در این سیاهی دنیا ندارم. هدفم فقط رسیدن به تو هست. و هرچه خواستم فقط در کنار تو خواستم. مرا بخاطر نادانی و نابلدی راه از خود دور نکن!! ناامید نخواهم شد تا تو هستی و دارم. @ShugheParvaz
"انا مجنونک" بگذار از عشقی بگویم که سالهاست من عهد شکستم و او همچنان وفادار و نرفت. من رفتم او منتظر من ماند. از عشقی بگویم که او من را صدا زده است نه من اورا !! اری عاشق من بی سرپا شده است و من هنوز در حیرت جمال و شکوه و مهربانی او ماندم. هروز هروز برایم دری از عظمتش باز می‌شود، دری که من را تا خدا می‌برد. دلتنگش که می‌شوم. بلکه دلتنگی من نیست او دلتنگ به من‌ است. بعضی وقتا می‌مانم من کیستم که اینقدر عهد شکستم، دلشکستم، هرزگاهی سر از بی‌راهه‌ها در آوردم چرا بازم منتظر است؟و من‌را صدا میزند؟ عشق را فهمیدم. آن‌ هم از عشق پاکش که بی‌صدا وارد قلبم شد. مجنون شدم او لیلی... ولی بازم فاصله آمد و بازم فاصله من را ریخت بهم. آری روسیاهی دلم تو را از من گرفته است، ولی با این همه هنوز شعله عشق‌ات در دلم روشن نگه‌داشتی!! کاش همان دختر بچه‌ ۸ ،۹ ساله بودم هرزگاهی به خوابش می‌آمدی و در دشت سرسبز پر از گلهای وحشی بازی با او می‌کردی! چه شد؟ هرچه بزرگ می‌شدم دیر سر زدی؟ بیا سر بزن به من که اینبار دل پر از آه دارم. یا من را به دیارت ببر دوری دیگر بس است. @ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"حق " بعضی وقت‌ها از حقت می‌گذری که بی‌احترامی نکرده باشی! از حقت می‌گذری تا بر چسب بد نخوری! از حقت می‌گذری که زندگی کنی! اما حقیقت جور دیگری رغم می‌خورد. تو همه‌ی خودت را برای دیگران فنا کرده‌ای. اشتباه نکن! احترام بذار زندگی کن ولی از حقت نگذر! بعض‌ وقتها تصمیمات که برایمان می‌گیرند، حق زندگی‌کردن را از ما می‌گیرند. این بزرگترین ظلم است. اجازه انتخاب ، زندگی کردن، را از بقیه نگیریم. یاد بگیریم مشاور خوب باشیم تا زورگو!! @ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"نوشتن" می‌نویسم که پرواز کنم. می‌نویسم که پرنده کنج قفس نمانم. هرگاه دنیا به من تنگ آورد به قلم کاغذ‌های سفید بی‌ریا پناه بردم. آری نوشتن عشق‌ است. نوشتن از دردی که قابل بیان نیست، از دلتنگی که مرحمی ندارد. می‌نویسم تا کمی بر زخم‌های پر درد دل مرحمی گذاشته‌ باشم. گاهی اوقات صفحه‌ها سیاه می‌کنم می‌بارم. اما هنوز غرق در کلماتم، هر چه بنویسم بازم کم است. نمی دانم کجا و چطوری بیان کنم این حال بیقرار گرفته خود را . نوشتن حکم سجاده دارد که تورا به معشوق می‌رساند، و به پرواز در می‌آورد. بنویس که نوشتن مقدس است. بنویس و حرمت نگه‌دار که خدا به قلم قسم خورده است.پس حق بنویس @ShugheParvaz
"زندگی کن" آمدن بهار را انتظار می‌کشند و از آمدن پاییز ناله می‌کنند. هروز بهارست اگر... خوب نگاه کنیم. خوب حرف بزنیم. خوب گوش بدهیم. دنباله کدام زندگی زیبا هستیم؟ وقتی خود را گم کرده باشیم. وقتی دل‌هایمان پراز ظلمات، غم شده است. وقتی هم‌صحبت خوبی انتخاب نکنیم. چگونه می‌خواهیم گرفتار یکنواختی نشویم؟ زندگی کن، بخند، ببخش، یادمان باشد کینه نفرت در دل پروراندن یعنی نابودی تمام فرصت‌های پرواز سوی خداست. تا خدا هست ناامیدی بی معناست. "من خدا را دارم حسبی‌الله ونعم الوکیل" 😍😊🌹 @ShugheParvaz
😊🌱 پرواز را همه دوست دارند. ولی همه که تجربه‌اش نمی‌کنند. میدانی چرا؟ چون پرواز درآسمان که پرواز نیست. بلکه پرواز تا خدا است. بگذار همه عالم و آدم سنگت بزنند. بال‌هایت را تو دوبار باز کن بسویش سعی کن! اگر هدف خداست. شک نکن اوهم کمکت می‌کند به اندازه‌ی چشم بر‌هم زدنی؛ صبور باش! آرزوی را بزرگ و بزرگتر کن به امید روزی در بغل معبود آرام بگیری!   @ShugheParvaz
‏تشنه‌ی نوشتنم. اما او نیست که برایش بنویسم و او برایم چای و دو حبه قند بیاورد. نوشته‌هایم را برگ بزند و بخواند. اصلا نمیخوام بخواند. فقط کنارم بنشیند. کلمات مرا تا به پای دار بردند. کجایی؟ @ShugheParvaz
با خدا باش پادشاهی کن آری برای خدا باش نگاهت. زبانت. گوش‌هایت و حتی گذر ثانیه‌ ثانیه ساعت‌های عمرت را وقف خدا کن! ارزش انسان خیلی بالاست. وقتی به ارزش و هدف خلقتش برسد به کمال می‌رسد. خلقت انسان بیهوده نیست. لقب اشرف مخلوقات گرفتن آن هم از جانب پروردگار چیزه کمی نیست. در کتاب معراج السعاده یا چهل حدیث امام (ره) خواندم که راه کمال شناخت نفس است. بزرگان زیادی چون به محاسبه نفس خود نشستند به کمال رسیدند. خداى تعالى هر روز مى فرمايد: من پروردگار عزيز شما هستم، پس هر كس خواهان عزّت دو جهان است بايد كه از خداى عزيز اطاعت كند. [كنزالعمال، ح ۴۳۱۰۱] با خدا بودن به ذکر دعا نیست. بله هم ذکر هم دعا یکی از راه‌های ارتباط با خداست، ولی اهل عمل باشیم. نفس سرکش خویش را به دار بکشیم. و پله پله سوی خدا حرکت کنیم. @ShugheParvaz
"نویسنده" مدتی هست ننوشتم. این من هستم که قهر کرده‌ام؟ یا قلم کاغذ؟ یا بهتر بگویم روح خسته‌ی من است که به پرواز در نیامده است؟ آخ پرواز... دلم شـوق نوشتن و خواند می‌خواهد. دلم پرواز در آسمان حروف عاشقی می‌خواد. آهنگ بی‌کلام پلی می‌کنم. چشم می‌بندم، سفر می‌کنم و از حجم این همه سکوت می‌گریزم. آرام آرام حرف و حروفی بر کاغذ سفید بی‌ریا می‌چینم. و کلمه و کلماتی جوانه می‌زنند. جوهر قلم برکاغذ‌های دفترم جاری می‌شود. می‌نویسم و می‌نویسم اما چرا هنوز رها و رهاتر نشدم همچون پرستوها ؟ کلمات به قلمم دخیل بستند اما هرچه بنویسم تمام نمی‌شوند و خیال آشفته‌ام از هجوم کلمه آرام نمی‌گیرد. پناه می‌برم به کلام نور و چه قشنگ از اهل قلم یاد می‌کند. [نوشتن و خواندن و کتاب و کتابت و قرائت همین بس که خداوند در آیات نخست سوره‌های قلم و طور به قلم، نویسندگی، نوشته‌ها و سطور خورده است. خداوند خود را به عنوان نخست انسان در تعلیم اسماء، کتابت و نوشتن معرفی می‌کند و در آیات 1 تا 4 سوره علق با اشاره به این نکته از مردمان می‌خواهد تا به یادگیری و آموزش خواندن و نوشتن قیام کنند و این گونه قدر و منزلت خود را بشناسند و سپاسگزار خداوند باشند. ] آری نوشتن نعمت است بخوان و بنویس و بنویس آنچه بر تو الهام می‌شود. سپاس خدایی را که مرا توفیق داده است و مرا از قرار داده است. @ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"عبرت" انتظارمان طولانی‌تر شد است و ما هنوزگرفتار گذشته‌ایم .... قطار زندگی با همه شادی و غم‌هایش در حال حرکت است. باید رفت و عبرت گرفت از گذشته‌ی که هرچند قلبهایمان را شکستند هرچند اعتمادمان را نابود کردند هرچند.... بگذریم. قرار بر ماندن نیست، قرار بر تکرار این درد نیست باید رفت، و ساخت آینده را! مغرور نیستیم ولی هر کسی لیاقت ماندن و هم قدم شدن با ما را ندارد، هرچند که خیلی خوب بودند. بعضیها از جاده خاکی بعضیا از جاده مستقیم به عشق حقیقی و پاک می‌رسند. مهم رسیدن نیست مهم پایدار ماندن این هدیه قشنگ و زیبای خداست. همه مسافریم باید آذوغه‌ای جمع کرد یا نه؟ اگر می‌خواهیم به گذشته که پر از غم و اشتباه ‌است چنگ بزنیم به جای نخواهیم ‌رسید. راه را باید ادامه داد اتفاقات خوبی در راه است. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت: –ازت متنفرم رفت. با بغض گفتم: +بی‌معرفت صبر کن! با کمال بی‌میلی گفت: –بس کن دیگه تمومش کن! گفتم: +باشه عزیزم تمومش میکنم فقط... –فقط چی؟ +ممنونم گذاشتی باهات عشق بفهمم و ببخش که خیلی دوستت دارم. –باشه برو! رفت خیلی دور رفت. کاش دلم آدم شود و دیگر دنبالش نرود. (یکی می‌گفت: در شهر ما عاشق شدن جرم است. تا بفهمند این دو نفر عاشق هم دیگه هستند بد نگاهشان می‌کنند. اما یادمان نرود امام علی ع السلام می‌فرمایند: من با فاطمه به عشق رسیدم) @ShugheParvaz
خانه دیگر حال هوای گذشته را ندارد. مادر کمتر از بستر خود بلند می‌شود و بچه‌ها کمتر بازی می‌کنند که مزاحم استراحت مادر نشوند. وقت نماز شده مادر با قامت خمیده و قدم های آرام سر سجاده خود نشست. - حسن داداش چرا مادر نشسته نماز می‌خواند؟ حسن با با پشت دست‌ کوچک خود اشک چشمان را پاک می‌کند. +چون مادر درد دارد. مادر بعد نماز آغوش خود را باز می‌کند و حسن و حسین به آغوش خود می‌گیرد می‌گوید: –حسن جان اگر ی وقتی نباشم مواظب حسین باش! سر حسین را به سینه می‌چسباند. –حسین جان شما هم همینطور مواظب زینب جان باش هردو را می‌بوسد. شروع به ذکر گفتن می‌کند. حسن‌و حسین با آغوش مادر جان دوباره می‌گیرند شروع به بازی می‌کند. مادر با گفتن سبحان‌الله غرق آخرین نگاه بازی دوردانه های خود شد که شب وقت فراق است. @ShugheParvaz
–پرواز پرواز و پرواز می‌شود پرواز کنم؟ بالا بالاتر از هر پرنده‌ای درحال پرواز در آسمان؟ +آری –اما چگونه من که بالی ندارم حتی اگر دارم حس می‌کنم بالهایم شکسته‌اند؟😔 +مگر شهدا بالی داشتند که این چنین قشنگ پرواز کردند؟ –نه!اما؟ +اما چی؟ – شنیدم و دیدم و خواندم این‌قدر خوب بودند که خدا بال پرشان داد. +بنظرت کار سختی بود؟ —خب مراقبه و اطاعت از خدا و کار خیر از هرکسی بر نمی‌ آید؟ من هم در این حد می‌دانم که از این کارا ازمن بر نمی‌‌آید. +درست. اما تو خیلی سختش کردی. –کجاش سختش کردم؟ همان چیزی که گفتن شنیدم خواندم را گفتم. +عزیزم فقط روح را ا بند نفست رها کن! بگذار بال‌های بسته بر قفسه دنیا که از اثار گناهات هست آزاد شوند. فقط خدا باشه و برای خدا والا غیر !" — دلم پرواز می‌خواهد. +رها رها تر از هر پرستویی(پرواز حق توست پرواز کن) @ShugheParvaz
باغ باغی بود پر از گل لاله‌های‌سرخ اما نه گل داشتند نه می‌توانستند ‌بزرگ و سبز شوند، ونه بهاری دیدند. دیوی دور تا دورشان علف هرز کاشته بود. حتی نفس کشیدند را برایشان سخت ‌کرده بود. لاله‌ها عاشق بودند. عاشق رهایی! عاشق رسیدن به خدا. مرد پیری با نیسم بهاری و کمک الهی آمد. لاله‌ها هزار هزار برای هر حرفش پرپر می‌شدند تا به خدا برسند تا حق جای باطل را بگیرد. با فرار دیو! فرشته ها به کمک لاله‌ها و مردپیر مهربان آمدند. باغ خزان زده و بی‌جان با کمک هم گلستان شد. درخت بزرگ باغ لباس بهاری به تن کرد و پر از شکوفه‌های سیب شد. مردپیر زیر سایه درخت سیب برای لاله‌ها از شرط و شروط پرواز گفت! لاله‌های عاشق گاه لبخند می‌زدند و گاه چشمانشان بارانی از می‌شدند. ⛔️ @ShugheParvaz
شب است. آری شب است. صدای هیاهوی خانه هست؛ اما من غرق خلوت خود هستم. غرق کاغذ، آهنگ بیکلامم! که شاید این حال به هم گره‌ خورده را راهی پیدا کند. وباز کند همه گره‌ها را ! خدایا روح زمین گیر مرا باز بخوان! بال شکسته ماندن تا به کی؟ روح جانم شوق دارد. شوق رسیدن ، شوق پرواز دارد. من را برسان به خیل پرستوهای عاشق در آسمانت. ⛔️ @ShugheParvaz
. امشب ناگهان وسط روضه‌ی علمدار کربلا عکس دست خونیت در ذهنم به تصویر کشیده شد. سردار چه کردی این چنین قشنگ خریدنت؟ هرکه پیکرت را می دیده می‌گفت: هم روضه‌ی عباس و هم علی اکبر برایمان تداعی می‌شد. سردار من که ندیدمت نه بگم زیاد می‌شناختمت ولی داغ شهادتت هنوز که هنوز خاموش نشده! بمیرم برای دل عمه جانم حضرت زینب در کربلا چه دیدی و چه کشیدی؟ سردار! شما را بحق این شبها دعایمان کن، دعا کن جامانده از قافله پرستوها عاشق نباشیم. دعا کن که دیگر بال شکسته نباشیم. دعاکن تا برای حضرت معشوق یار باشیم نه سروار! (سلما) @ShugheParvaz
. «مسیر عشق» ساعات سخت می‌گذرند. و دل پر تلاطم است و ندایی چون ندای حق که این‌ روزها در حال تکرار است. _می‌آیی یا نه؟ براستی این روزها آیه دوم از سوره نصر « وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً «2» معنا می‌کند. این یک گوشه‌ از آن روز بزرگ دارد به تصویر می‌کشد. راستی ما کدام راه را انتخاب می ‌کنیم؟ حق یا ناحق؟ عهد با قائم (عج)یا عهد با شیطان ؟ حضرت حجة ندا سر می‌دهد و شیطان هم ! کدام را انتخاب می‌کنید؟ آیا راه حق را یافته‌اید؟ یا هنوز در پیچ و خم بیراهه‌ها هستید؟ شهید آوینی سید قلم چه قشنگ می‌گوید: «امام آفتاب کرامتی‌ است که از ویرانه‌ها دریغ نمی‌کند. آسمان را دیده‌ای چگونه در گودال‌های حقیر آب نیز می‌نگرد؟ آب را دیده‌ای چگونه پست‌ترین دره‌ها را نیز هم از یاد نمی‌برد؟ چگونه می‌توان کار پاکان را قیاس از خود گرفت؟ امام با خداوند عهدیست که غیر او در آن راهی نیست. و بر همین پیمانه است که امام پا می‌فشارد. نه این راز نه رازیست که میان من و تو نهد. ولایت امام بر مخلوقات ولایت خداست. یعنی همه ذرات عالم از پای تا سر بقایشان به جذبه‌ی عشقیست که آنان را سمت امام می‌کشد اما خود از این جذبه بی‌خبرند.» حال این همه عشق را در راه اربعین می‌نگرم. همه عابس شدند و پر هیاهو روانه مسیر راه ظهورند. «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَنَرَاهُ قَرِیبًا» (سوره معارج، آیات 6 و 7) آنان آن روز را بعید و دور می‌دانند و ما نزدیک می‌دانیم. @ShugheParvaz
(رها شو) نفس وقتی زمین گیر شد بال شکسته می‌شود. آواره ی گوشه‌ی قفس دنیا می افتد. غرق ماتم و غم و ناله می‌شود بدون اینکه بداند دلیل این سردر گمی و آه چیست؟ باید این بال‌های شکسته را به پرواز در آورد. هرشب این نفس را به محاسبه برد. دفترچه‌ی حضور غیاب حسنات و سئیات داشته باشیم و در آخر نفس خود را با خاک مونس کنیم. حال بگو ای نفس سرکش من با تو چه کردم؟ غیر اینکه روز به روز غرق دنیا شده ای؟ نه محاسبه‌ای نه تلاشی... باید هوای نفس خویش را کشت تا دل محب دنیا نگردد. ای دل مگر نه اینکه هدف و شوق پروازیی داشته‌ای چه شد؟ بار که سنگین باشد قدم از قدم که نمی‌توانی برداری تا چه برسد پرواز کنی. رها کن رهاتر از هر قاصدک خوش خبر . دست سمت حضرت رب بلند کن و بشکن این حصارها را، که هوای نفس برایت چیده است. پرواز و آرام گرفتن در آغوش رب حق توست حق تمام دلهاست. اما افسوس و افسوس بد گرفتار غفلت این دنیا شده ایم. •~ الهی لا تُؤدِّبنی بِعُقوبَتِک وَ لا تَمکُربی فی حیلَتِک...~• 🕊 با من مدارا کن... بابت بیراهه زدن‌های گاه و بی‌گاهم!
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بنواز» تو بنواز  بگذار باور کنند، خواب است آنچه دل ما را می‌آزارد. بنواز که غیر دروغ، ما را علاجی نیست. نفس سنگین است، با هر تاری که می‌نوازیی برای روح خسته خویش روضه‌ای می‌خوانیم. به نظاره چه چیزی نشسته‌ای؟! حال پریشان، آشفته و دلتنگ ما دیگر  مرحمی جز نجوا با رب ندارد! هر دم زمزمه کردیم، ای آنکه بر حال بی‌رمق ما آگاه، ای آنکه گفتی « «فَإِنِّي قَرِيبٌ» دنیای چیزی برای ما نداشت. غیر دو بال شکسته!! خدایا خدای خوبم «شوق پرواز بده روح زمین گیر مرا» ✍ داستان   @ShugheParvaz
امام صادق عليه السلام ـ وقتى به ايشان عرض شد: در عقيق(وادى اى است نزديك مدينه ) خلوت گزيده اى و به سوى تنهايى شتافته اى ـ فرمود :  خَلَوتَ بِالعَقيقِ، و تَعَجَّلتَ الوَحدَةَ! ـ : لَو ذُقتَ حَلاوَةَ الوَحدَةِ لاَستَوحَشتَ مِن نَفسِكَ . ··· أقَلُّ ما يَجِدُ العَبدُ في الوَحدَةِ [ الرَّاحَةُ] مِن مُداراةِ النّاسِ  اگر را مى چشيدى از خودت هم مى گريختى. ···كمترين فايده اى كه بنده از مى يابد، آسوده شدن از مدارا با مردم است. ( بحار الأنوار : ۷۸/۲۵۴/۱۱۹) @ShugheParvaz
آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: با بیشتر انس بگیر؛ تا با دوستان بد! غررالحکم،حدیث۶۵۶۱ @ShugheParvaz