.
بر هر که دست میزنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشان دوست...
#صائب_تبریزی
@skybook
May 11
"پاتوق کتاب آسمان"
. #درباره_کتاب آنچه به نظر میآید این است که در این کتاب به زندگی سیاسی و مبارزاتی اهل بیت (ع) پ
.
این مخلوق بی نظیر الهی این انسان کامل که قبل از نزول وحی الهی به این مرحله از کمال رسیده است، از اولین لحظه بعثت یک جهاد مرکّب همه جانبه دشوار را آغاز کرد و ۲۳ سال در نهایت دشواری این جهاد را پیش برد. جهاد او در درون خود جهاد با مردمی که از حقیقت هیچ ادراکی نداشتند و جهاد با آن فضای ظلمانی مطلق بود، که امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید:
"فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا"
از همه طرف فتنهها مردم را میفشرد؛ دنیا طلبی، شهوترانی، ظلم و تعدی، رذایل اخلاقی در اعماق وجود انسانها و دست تعدی قدرتمندانی که بدون هیچ مانع و رادعی به سوی ضعفا دراز بود. این تعدی نه فقط در مکه و در جزیره العرب، بلکه در برترین تمدنهای آنروز عالم یعنی امپراطوری بزرگ روم و در شاهنشاهی ایران وجود داشت. تاریخ را نگاه کنید؛ صفحه ظلمانی تاریخ، سراسر زندگی بشر را فرا گرفته بود. مجاهدت با این قدرت عظیم و تلاش بیوقفه و غیر قابل تصور از اولین ساعات بعثت و تحمل وحی الهی برای پیغمبر آغاز شد و وحی الهی هم پیوسته مثل آب زلالی که به سرزمین مستعدی برسد، در قلب مقدس آن بزرگوار نازل میشد و او را نیرو می بخشید؛ و او همه توان خود را به کار برد تا اینکه بتواند این دنیا را در آستانه یک تحول عظیمی قرار بدهد؛ و موفق شد...
#بریده_کتاب
📚 انسان ۲۵۰ساله/ #آیت_الله_خامنه_ای
#نشر_صهبا
@skybook
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
چگونه بعد از جنگ توانستی ادامه دهی و کربلایت را ساختی و شهادت را به ارمغان آوردی
ای شهید!
چگونه شد به او که دستش را در راه خدا داده بود، گفتی: "هر شب نگاه کن ببین این دستت هست یا نه؟!"
مگر دستی که دیگر نیست و از دست رفته است دیده میشود؟
آری اما نه با چشمان ظاهر بین ما که فقط هر چه هست را می بیند و کاری به کار فقر و جاماندگی و هر آنچه که دیگر ندارد. و مگر چشم ظاهر بین میتواند آنچه نیست و از دست رفته را ببیند.
اما تو حاج احمد این فقر و واماندگی را دیدی و به شکرانهی به تنکردن لباس مقدس شهدا در سکوت و خلوت خدمت کردی و کشورت را ساختی و ازین جاماندگیات از قافلهی شهدا در هر جا که بودی مراقبت کردی و با خودت همراهش کردی و هیچ چیز اضافهای با خودت همراه نکردی. زیرا میدانستی آنچه که با تو میماند و تو را حتی بعد از مرگ هم همراهی میکند، همین جاماندگیست و همین دستی است که دیگر نیست و به یدالله پیوسته است که فوق ایدیهم است و از همهی دستها دیدنی تر...
@soha_sima
.
تربیت کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادها برحسب اقتضای زمان است.
توضیح سخن این که استعدادهای آدمیان نامحدود است و تمام استعدادها هرگز متحقق نمیشود. پس تربیت قاعدتا باید ناظر به فعلیت بخشیدن به بعضی استعدادها باشد. آموزگاران و مربیان هر عصر کدام استعدادها را به فعلیت میرسانند؟
🔹 از مقدمه...
📚 درباره تعلیم و تربیت در ایران
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#نشر_سخن
#تعیلم_و_تربیت #فلسفه
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. تربیت کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادها برحسب اقتضای زمان است. توضیح سخن این که استعدادهای آدم
.
در اروپای متجدد حکومتها نگفتند که در مدارس چه درسهایی بخوانند و دانشمندان در چه مسائلی پژوهش کنند. دانش جدید به تدریج که پیش میرفت مدرسه هم دگرگون میشد و صاحب نظران به تعلیم و تربیت و تحول آن میاندیشیدند، طراحی برنامههای آموزش هم بیشتر به عهده آنان بود. حکومت هم میپذیرفت که طرحهای صاحب نظران پس از این که به درجهای از مقبولیت رسید در آموزش و پرورش اجرا شود، در واقع دولت و دانش و درس و مدرسه کم و بیش با هماهنگی در راهی که از قرن هجدهم هموار شده بود پیش میرفتند...
در جهان متجدد مآب کار حکومت به یک اعتبار آسانتر بود زیرا طرح سازمان مدرسه و نظام تعلیم و تربیت را از یک کشور اروپایی یا آمریکای شمالی میگرفت و معمولا در آن هیچ تصرفی نمیکرد و حتی به شرایط اجرای آن نمیاندیشید. در هر صورت مشکل آموزش و پرورش چندان اساسی است که با اخذ تصمیمهای اداری و به صرف تدوین آیین نامه و دستورالعمل به رفع آن نمیتوان پرداخت. راهنماییهای استادان آموزش و پرورش در صورتی کارساز است که شرایط و مقدمات لازم برای اجرای آنها فراهم شده باشد. کاش می توانستیم به بهترین وجه از این راهنماییها بهرهمند شویم و اصول و قواعد تعلیم و تربیت را از کتابها و کلاسهای درس دانشگاه به خانه و مدرسه و کوچه و بازار بیاوریم.
🔹طرح مسئله کتاب از مقدمه...
📚 درباره تعلیم و تربیت در ایران
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#نشر_سخن
#تعیلم_و_تربیت #فلسفه
@skybook
.
منطقهی بین النهرین، از هزارهی ششم تا هزارهی اولِ پیش از میلاد مهم ترین مرکزِ تمدنِ بشری بود و پهلوان نامهی گیلگَمِش به طورِ دقیق بزرگ ترین یادگارِ مکتوبِ آن دوران است. هرچند این حماسه به تمامیت و كمالِ آثارِ کوتاهترِ آن عهد نیست، بهدلیل زبان فخیم و غنای مایهها و درخششی که در سرتاسر دنیای متمدن عصر خود بافت شایستهگی آن را دارد که به مثابه گویاترین نمایندهی تعهد انسانی-اجتماعیِ شاعر یا شاعران گذرگاهی از تاریخ مورد بررسی انتقادی قرار گیرد.
📚 گیلگَمِش/ برگردان #احمد_شاملو
#نشر_چشمه
@soha_sima
"پاتوق کتاب آسمان"
. منطقهی بین النهرین، از هزارهی ششم تا هزارهی اولِ پیش از میلاد مهم ترین مرکزِ تمدنِ بشری بود و
.
باید توجه داشت که پهلوان نامهی گیلگَمِش درحقیقت نه محصول نقطهی جغرافیایی ویژهیی از آن منطقه است نه دستاورد زمان مشخصی از شروعِ آن دوران پنج هزار ساله و نه حتا یادگار ملت واحد. این، متجهی اسطورهییِ سومریست که در مدتی بیش از هزار سال به یکسان در قلمرو آشوریان و بابلیان به شکوفه نشسته مرزها را از همه سویی درنوشته بیدرنگ در قلمرور گستردهیی از فلسطین تا قلبِ آناتولی و دربار پادشاهان هیتی مورد ترجمه یا گرته برداری قرار گرفته است.
کامل ترین متن آن که به ما رسیده متنی است که بر الواحی از خشت نگاشته آنگاه در کوره پختهاند. این مجموعه شامل دوازده لوح است، هر لوح مشتمل بر شش ستون پله وار به صورت شعر، که ضمن کاوش در بقایای کتابخانهی آشور بانیپال پادشاهِ آشور به دست آمد. هر یک از این دوازده لوح با دوازده سرود شامل شش ستون است در سیصد سطر شعر"، مگر آخرين لوحِ آن که آشکارا الحاقی و به وضوح از یازده لوح قبلی کوتاه تر است.
این حماسهی بلند. در مجموع سه هزار و چهارصد و شصت سطری، ماجراهای زندگی گیلگمش را شرح میدهد که یکی از قدیمی ترین پادشاهانه اوروک بود و به خاطر کارهای نمایان و اعمال مخاطره آمیزش شهرت بسیار یافت.
🔹 از مقدمه #احمد_شاملو بر کتاب
@skybook
.
#تازه_ها
📚 حکمت تاریخ/ نگرشی بر فلسفه تاریخ در پرتو معارف قرآن و اهل بیت(ع)
#آیت_الله_میرباقری
چاپ اول ۱۴۰۱
۴۱۰ صفحه/ قیمت ۱۱۰.۰۰۰ تومان
@skybook
.
#تازه_ها
📚 مکتب امام خمینی به روایت رهبر انقلاب اسلامی
#آیت_الله_خامنه_ای
برگرفته از ۳۱ سخنرانی در سالگردهای رحلت امام خمینی(ره)
چاپ اول ۱۴۰۱
۷۰۰ صفحه/ قیمت ۲۰۰.۰۰۰ تومان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. تربیت کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادها برحسب اقتضای زمان است. توضیح سخن این که استعدادهای آدم
.
وقتی ما به دبستان میرفتیم کلاس ششم ابتدایی گلستان سعدی و کلیله و دمنه میخواندیم و کسی نمیگفت مشکل است و اینها را نباید خواند. شاید هم آن درسها با مطلوب آموزش و پرورش آن زمان تناسب داشت. ولی اکنون نمیدانم مطلوبی داریم که برنامههای درسی را برای رسیدن به آن تدوین کنیم یا در فکر تعلیم مطالبی هستیم که به طور کلی خوبند و باید فرا گرفته شوند.
دیروز بچه ها در مدرسه چیزهایی را یاد می گرفتند اما امروز آن چیزها را یاد نمیگیرند. از چیزهایی که امروز به زحمت یاد گرفته می شود درست نوشتن است. چرا وقتی بچه ها از مدرسه بیرون می آیند نمی توانند یک نامه اداری درست بنویسند. چرا ده پانزده سال درس می خوانیم اما نمی توانیم در زبان مادریمان ده سطر بی غلط بنویسیم؟ چرا در سابق شش سال درس می خواندند و می رفتند منشی می شدند و می توانستند نامه درست با خط خوش بنویسند. شاید مزایای قانونی تصدیق ششم ابتدایی چشم انداز شان بود و آنها را مستعد یاد گرفتن میکرد.
#درباره_ما
📚 درباره تعلیم و تربیت در ایران
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#نشر_سخن
#تعیلم_و_تربیت #فلسفه
@skybook
.
این اتفاق مسخره درست زمانی روی داد که تجدید حیات مام مهربان میهنمان با نیرویی مهارناپذیر آغاز شده بود، با شور و شوقی چنان معصومانه که آدمی را متأثر میساخت، و با تلاش تمامی فرزندان دلیرمان که با جوش و خروش در پی سرنوشتها و آرزوهای تازه گام بر میداشتند.
📚 یک اتفاق مسخره/ #فئودور_داستایفسکی
#نشر_ماهی
#ادبیات_کلاسیک_جهان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. این اتفاق مسخره درست زمانی روی داد که تجدید حیات مام مهربان میهنمان با نیرویی مهارناپذیر آغاز ش
.
#درباره_کتاب
یک اتفاق مسخره داستان خود ماست...
داستانی که راست یا دروغ آمده است تا به راستیهای زندگی فروغ ببخشد. تا در بزنگاههای تصمیم در زندگیهایمان روشنگر راه باشد.
این داستان ظاهرا دو سر دارد، در یک سر آن ایوان ایلیچ و در سر دیگر آن استپان نیکیفوروویچ قرار دارد و نام آن یک اتفاق مسخره است.
آدمها میتوانند خودشان خیال پرداز و ایده آل. نگر و حتی مضحک باشند ولی اتفاقات مسخره را رقم نزنند. این اتفاق از آن حیث مسخره است که ایوان ایلیچ دوست داشتنی و خیال پرداز ما هنوز نمیداند که اگر آدم خوبی است و بخصوص افکار خوب در سر دارد، باید به آینده خود هم فکر کند تا اگر خواست به آنها تحقق ببخشد و در راه دچار ناملایمات شد، خوبی یکسره از میان رخت برنبندد و بدی و بدبینی و بدکرداری یعنی پشت کردن به همه خوبیها جای آنرا نگیرد. اگر نه در آخر ناچار نادم و پریشان و ترسیده ادامه زندگی برایش همان سرنوشت استپان نیکیفوروویچ خواهد بود. کسی که در ابتدای داستان ظاهرا نقطه مقابل خود ایوان ایلیچ است. استپان نیکیفوروویچ آینه سرنوشت همان ایوان ایلیچ ماست و مگر نه اینکه ایوان ایلیچ در آخر همان سخنی که استپان در اول به او گفته بود را بر زیر لب تکرار میکند. آنگاه که نادم و مایوس در آینه خود را دید و نرسیده بر زیر لب گفت (تاب نیاوردم...)
عبارتی که در ابتدای داستان ماهم از شنیدنش رنجیدیدم و در آخر ما هم مثل شخصیت داستان پشیمان آنرا تصدیق کردیم.
راستی حالا ایوان ایلیچ ناچار است از همه آن ایدهها و فکرها انصراف دهد و او مانند استپان در شصت و پنج سالگی مرد عذبی خواهد بود تا تنها درون خانهاش بنشیند و سخت تنها و مقرراتی شود. یعنی درست همان اوصافی که ما را از استپان بیزار کرده بود. یعنی انصراف از همه شعارها و مضحک و مسخره خواندن همه آن خیالات. وضعیت ایوان ایلیچ به وضعیت خیلی از ماها بی شباهت نیست.
ما هم با فهم اینکه خیلی از اوصاف پسندیده را گرچه دوست داریم اما در عمل و در راه تحقق بخشیدن به آنها تاب نمیآوریم، از قدم گذاشتن در چنین راهی بکلی انصراف دادهایم. اما فهم اینکه بی طاقتیم با انصراف دادن یکی نیست. میتوانیم با محدودیتهایی که به خوبی از آن آگاه هستیم قدم در راه بگذاریم و اگرنه زندگی تنها و انضباطی زندگی نیست گذاشتن نقطه پایان زندگی است.
🔹 متن از شهابالدین کرمانی
📚 یک اتفاق مسخره/ #فئودور_داستایفسکی
#نشر_ماهی
#ادبیات_کلاسیک_جهان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. #درباره_کتاب یک اتفاق مسخره داستان خود ماست... داستانی که راست یا دروغ آمده است تا به راستیهای
.
نفهمیدن، سخت تر از فهمیدن است...
ما همهاش حرف میزنیم، اما همین که نوبت عمل میرسد، همه چیز پوچ و توخالی از آب در میآید.
بسیاری از احساسات ما، وقتی به زبان عادی برگردانده میشوند، کاملاً نامعقول و غیرموجه به نظر میرسند.
📚یک اتفاق مسخره/ #فئودور_داستایفسکی
#نشر_ماهی
#ادبیات_کلاسیک_جهان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. تربیت کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادها برحسب اقتضای زمان است. توضیح سخن این که استعدادهای آدم
.
از جمله آراء چامسکی این است که زبان فطری است. اگر فطری نبود یک کودک دو ساله نمیتوانست تند تند حرف بزند. زبان سیستمی دارد که از سیستم ریاضیات پیچیدهتر است. این که التزامی را کجا باید به کار برد لااقل به اندازه قضایای عالی ریاضی و منطق پیچیده است ولی اگر به بچه دو ساله بگویید میبایست رفتم، میگوید غلط گفتی. او گذشته و آینده و امر و نهی و التزامی را میفهمد. این درک فطری است و چون فطری است کودک زبان را زود یاد میگیرد و الا زبان از ریاضیات مشکلتر است. اکنون چه شده است که این زبان فطری را یاد نمیگیریم؟ مدام ساعات درس فارسی را در دانشگاهها زیاد میکنیم، باز هم میبینیم یاد نمی گیرند.
ما شش سال در دبیرستان زبان خارجی میخوانیم. اگر در هر سال دو ساعت در هفته درس زبان باشد مجموع ساعات درس زبان تقریبا چهارصد و پنجاه ساعت میشود. اگر ساعتی یک جمله یاد میگرفتیم یک زبان خارجی میدانستیم. به راستی چرا دیروز فارسی یاد میگرفتند و امروز یاد نمیگیرند؟ چرا یاد بگیرند؟
مردم به درس معلم وقتی گوش میدهند که آن درس متضمن پاسخ نیازشان باشد و به هر حال گوش دادن به سخن باید وجهی معین داشته باشد. مردم به هرجا بخواهند بروند زاد و توشه آنجا را فراهم میکنند اما اگر ندانند به کجا میروند چه زاد و توشهای بردارند؟
#درباره_ما
📚 درباره تعلیم و تربیت در ایران
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#نشر_سخن
#تعیلم_و_تربیت #فلسفه
@skybook
.
پیدا بود که میخواهد داستانی تعریف کند. آدم هایی که در انزوا زندگی میکنند همیشه چیزی در قلب شان هست که میخواهند دربارهاش حرف بزنند و معمولا هم به حمامهای عمومی و رستورانهای شهر میروند تا دل شان را خالی کنند و چیزهای جالبی نیز برای آدم هایی که در حمام میبینند یا برای پیشخدمتها تعریف میکنند و به اصطلاح سفره دلشان را میگشایند. آسمان خاکستری و درختان باران خورده از پنجره دیده می شد، در چنین هوایی نمیتوانستند جایی بروند و کاری نداشتند انجام بدهند جز اینکه داستان بگویند و به آن گوش بدهند.
📚 بهترین داستانهای کوتاه #آنتون_چخوف
گزیده، ترجمه و با مقدمه #احمد_گلشیری
#نشر_نگاه
#ادبیات_کلاسیک_جهان #ادبیات_روسیه
#چاپ_قبل
قیمت۹۵.۰۰۰ تومان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. حتما قصه آن کارگری را که در حمام سر مردم را میتراشید، شنیدهاید. «هر چه تیغش کُند میشد، بیشتر
.
...چقدر احتمال میدهید که ما هم بعد از سالها فعالیت مذهبی، متوجه شویم آن بهرهای که بتوانیم به کمک آن به مقاصد معنوی خود نایل شویم به دست نیاوردهایم، نهایتا چون در این مدت به گناه آلوده نشدهایم، حاصل کارمان این است که به جهنم نمیرویم، در حالی که میدانید، دیوانهها و کودکان هم به جهنم نمیروند.
اگر نهایت زندگی در حد جهنم نرفتن است، میشود جهنم نرفت. ولی اگر زندگی در حدی است که باید در آن معنی بندگی، معنی حیات و معنی بودن را بچشیم و در فعالیتهای فرهنگی خود به ابدیتی بالاتر از این حرفها چشم دوخته باشیم، دغدغه دیگری میخواهد. شاید سخنان بنده برای شما این نفع را داشته باشد که بعد از سالها کار فرهنگی بالاخره اگر یک نفر از من بپرسد شما چطور میتوانی تجربیات خودت را جمع بندی نمایی؟ من دقیقا همین بحث را پیشنهاد میکنم...
📚 آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود
#استاد_طاهرزاده
#لب_المیزان
#درباره_ما
@skybook
.
تمثیل،یعنی درک نطق اشیا. همهٔ اشیا ناطقاند. همهچیز پیام دارد. اساس تمثیل این است که انسان نطق و پیام اشیا را متوجه شود.
📚تمثیلات/ سیاسی اجتماعی
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#نشر_معارف
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. تمثیل،یعنی درک نطق اشیا. همهٔ اشیا ناطقاند. همهچیز پیام دارد. اساس تمثیل این است که انسان نط
.
البته در طویلهای هم که برای حیوان میخواهند درست بکنند، همه چیزش فراوان است. آخورش را هم درست میکنند؛ چون میخواهند چاق و چلهاش کنند، بعد هم سرش را ببُرند. برای اینکه یک گوشت حسابی داشته باشد، آن را پرورش میدهند. بهداشتی که پهلوی برای ما ایجاد میکرد، از باب بهداشت دامداری و دامپروری بود. دام پروران موظفاند که بهداشت و سلامت دام هایشان را رعایت کنند. اگر در دوره پهلوی بهداشت و سلامت وجود داشت، برای همین بود.
آن موقع اگر کشاورزی و صنعتمان و تجارتمان بهترین بود، اما بهترین برای «ما» نبود، بهترین برای «آمریکا» بود. چون ما آن وقت خوراک آمریکا بوديم. ببینید چقدر فرق است؟ آن موقع جوانهای ما را آمریکا به اصطبل میبرد و به آخور میبست. مگر به آخور بستن چیست؟ به آخور بستن اسب یک جور است، به آخور بستن انسان هم یک جور.
📚 تمثیلات/ سیاسی اجتماعی
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#نشر_معارف
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. البته در طویلهای هم که برای حیوان میخواهند درست بکنند، همه چیزش فراوان است. آخورش را هم درست م
.
انسان وقتی هدفش دنیا باشد، هدفش یک ماشین لوکس داشتن و یک وضع زندگی مرتب و یک خانه خوب داشتن باشد و هیچ توجهی هم به آخرت نداشته باشد، این هم میشود یک طویله برای او.
پس این شهدا حق بزرگی که به گردن ما دارند این است که افساری را که آمریکا بر دهان ما بسته بود و ما را سرآخور دنیا نگه داشته بود، آن را باز کردند. حضرت امام(ره) باز کرد؛ اما به دست همین شهدا. شهدا افسار از دهان ما برداشتند.
اگر آنها شهید نشده بودند، ما آگاه نمیشدیم. اکنون هم با این شهدایی که این امت میدهد، اهل عالم دارند یکی یکی آگاه و بیدار میشوند.
📚 تمثیلات/ سیاسی اجتماعی
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#نشر_معارف
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. انسان وقتی هدفش دنیا باشد، هدفش یک ماشین لوکس داشتن و یک وضع زندگی مرتب و یک خانه خوب داشتن باشد
.
بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانی میانسال که عینک برچشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود «آیت الله العظمی سیدروح الله خمینی».
از من سؤال کرد: میخوای این عکس رو به تو بدم؟» به سرعت جواب دادم: «بله، می خوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه؛ وگرنه ساواک (که حالا دیگر برایم کاملا اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر می کنه.»
عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم - و از آنها جدا شدم. «شریعتی» و «خمینی» دو نام جدیدی بود که میشنیدم.
وارد مسافرخانه شدم. عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعتها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بليت کرمان گرفتم؛ درحالی که عکس سیاه وسفیدی که حالا به شدت به او علاقه مند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس میکردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم.
📚از چیزی نمیترسیدم
زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
@skybook
🔻
"پاتوق کتاب آسمان"
. بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس ی
🔻 ادامه
به محض ورود به کرمان، به علی یزدان پناه نشان دادم. گفت: این عکس آقای خمینی است. با تعجب سؤال کرد: «از کجا آوردی؟! اگر تو رو با این عکس بگیرند، پدرت رو درمیارند یا میگشندت.» جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس میکردم. ساواک را حریف کاراته خودم فرض میکردم که به سرعت او را نقش زمین میکنم! آنقدر وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم. حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از احدی بی محابا حرف میزدم.
📚از چیزی نمیترسیدم
زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
@skybook
.
📚 سیدارتها/ #هرمان_هسه
ترجمه: #سروش_حبیبی
#نشر_ماهی
برای معرفی این کتاب و در کل آثار هرمان هسه ترجیح دادیم تا آشنایی مختصری از خود نویسنده پیدا کنیم. البته بخشهای انتخاب شده کامل نیست و میتوانید به طور مفصل مقدمهای که مترجم بزرگ آن نوشته را بخوانید.
#ادبیات_کلاسیک_جهان #ادبیات_آلمان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. 📚 سیدارتها/ #هرمان_هسه ترجمه: #سروش_حبیبی #نشر_ماهی برای معرفی این کتاب و در کل آثار هرمان هسه
.
او در زیستنامهی کوتاهش می نویسد:
«من فرزند پدر و مادری پارسا بودم و آنها را بسیار دوست میداشتم. البته بیشتر دوستشان میداشتم اگر به آن زودی مرا با فرمانهای دهگانهی کتاب مقدس آشنا نمیکردند. افسوس که این احکام، گرچه فرمان های پروردگارند، همیشه بر من اثری شوم داشتهاند. من ذاتا آدمی سر به راهم و بَره وار نرم، به نرمی یک حباب صابون، اما دست کم در جوانی بر هر حکمی شوریدهام. همین که "باید" این احکام را میشنیدم، همهی نرمیهای سرشتم بدل به سنگ میشد. مسلم است که این صفت در سالهای مدرسه بر اخلاق من اثری زیانبار داشت. معلمان درسی که به نام بامزهی تاریخ نامیده میشود به ما میآموزند که همواره مردانی بر جهان حکم راندهاند و اسباب دگرگونی آن شدهاند که سرکش بوده و سنت ها را زیر پا گذاشتهاند. این آموزگاران در خاطر ما مینشانند که چنین مردانی سزاوار ستایشند. اما تمام اینها هیچ نیست جز دروغ. آری، دروغ است، مثل تمام آموزههای دیگر، زیرا هر گاه یکی از شاگردان (به نیتی نیک یا بد) جسارت میکرد و بر یکی از احکام معلمان گردن نمینهاد یا حتی به رسمی نابخردانه اعتراض میکرد، نه تنها سزاوار احترام دانسته نمیشد و سرفرازانه سرمشق دیگران قرار نمیگرفت، بلکه گوشمال داده و در خاک مالیده می شد. اقتدار ننگین معلمان او را درهم میشکست.»
#درباره_نویسنده (۱)
#هرمان_هسه #ادبیات_آلمان
@skybook
.
#توماس_مان دربارهی هسه مینویسد:
«به مدد وقار ذاتی، بَر شور و شر خویش مهار میزد و به هالهی اعتدال آراسته میگشت. به یاد میآورم نیک اندیشی شیطنت آمیز، نگاه عمیق و زیبای چشمانِ -ای دریغ!- بیمارگونش را که کبودی شان چهرهی تکیده و زاویه دارش را روشن میساخت، چهرهای که به سیمای یک روستایی پیر شوابی میمانست... »
فریاد توماس مان در پس عباراتش شنیده می شود: «...آه که چقدر به او رشک میبردم که بر خاکی آزاد پناه یافته بود. به حالش غبطه میخوردم که پیش از من به آزادمنشی روحی دست یافته بود. در حسرت احوالات او بودم، چرا که این حکمت را بر فراز اندیشههای همهی سیاست بازان جای میداد»
#درباره_نویسنده (۲)
#هرمان_هسه
#توماس_مان #ادبیات_آلمان
@skybook