eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
159 دنبال‌کننده
484 عکس
288 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ تحریری «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام» و خطر سهمگین عدم فهم این مطلب خطیر!! (بخش ۰۱): مزیت و ایران، بر تمام انقلابات و نظامات تاریخ انسان در کل جغرافیای زمین، همین است که هر دو عنوان مذکور، اجازه نمی‌دهد بین و ، پارادوکس و تضاد مرسوم همه آن‌ها برقرار باشد. بزرگترین دهشتناک و بالتبع ضربه سنگین مهلک بر «نهضت+نظام» از جانب کسانی بر ، تحمیل گردید که انقلاب و نظام را آشتی‌ناپذیر تلقی کرده و حتی بر آن تصریح و تأکید می‌کنند! در این بر آنیم تا چنین معضلی را که بسیاری از و را به کام خود کشیده است، مورد قرار دهیم. نگارنده این سطور بلحاظ خانواده (روحانی سنتی بودن ابوی و روشنفکر شورشی بودن اخوی - در قالب شریعتی‌زدگی! - و لاجرم مباحثاتی طویل در حد مشاجراتی شدید!) بالتبع از مقطع ۱۴ سالگی (از ۱۳۵۵ هجری شمسی) وارد فعالیت‌های گردید که شاید زودهنگام ولیکن نقطه عطفی در مسیر زندگانی او بود! و شاید اولین و مهمترین دغدغه بنده از همان سال، همین بود که بدنبال مطالعه مقاله‌ای از ! با عنوان «نهضت و نظام» شکل گرفت که؛ نهضت یا نظام؟! و یا هر دو؟! توصیه می‌کنم متن کامل مقاله مذکور را در فصل ذی‌ربط کتاب و آن (در ذیل سلسله مباحث وی) مطالعه بفرمائید. (گلچینی از متن و صدای ذی‌ربط، ضمیمه این مقاله است) بعد از مطالعه مقاله مذکور، مصمم به ورود در انقلابی شدم که فرجام آن، استقرار بود که بعداً با به «جمهوری اسلامی» تغییر یافت. ولیکن با این دغدغه که آیا خواهیم توانست، نظامی را اقامه کنیم که انقلاب را قربانی خود نسازد؟! اشاره‌ای به جغرافیای زمانی این دغدغه: در سال ۱۳۵۱ از روستا به مهاجرت کرده و به مدت پنج سال در محله جنوبی ، ساکن بودیم و بنده در شهاب (واقع در ضلع جنوبی که بعد از انقلاب، به مجتمع آموزشی بعثت تغییر یافت) مشغول تحصیل بودم و در مقطع سوم راهنمایی، با شور انقلابی‌گری خود، اقدام به تشکیل سرّی نمودم. در آن دوران، شیفته داستان‌های ، بودم که عنوان خود را از نام یکی از کتاب‌های وی اقتباس کرده بودم. ایجاب می‌کرد که با اتمام ، کرده و در به (شاگردبازاری) بپردازم و اولین من زیر یک‌هزار تومان بود که حداقل فایده آن درآمد ناچیز، این بود که لااقل سربار خانواده نباشم و در مسیر قرار بگیرم. در بازار تهران () فعالیت‌های سیاسی بنده، تشدید شد و اقدام به تشکیل سرّی «گروه انقلابی بازار» نمودم. کارگران انجمنی؛ انقلابی‌تر از دانش‌آموزان سلحشوری بودند! میرزای حجره ما از اعضای بود که به قرابت و ارادت خاصی داشت که دارای گرایش‌های مثلاً ملی_مذهبی بود و در طیف و وفاداران به به شمار می‌رفت. بنده بلحاظ ملاحظات اسلامی، قاعدتاً با آن‌ها مرزبندی داشته و نمی‌توانستم جذب آن جریان بشوم که تدریجاً هم همه آن‌ها از بام بلند نهضت+نظام ما افتاد! گروه (و بتعبیری دقیق‌تر؛ گروهک!) ما نقش قابل توجهی در از طریق به آشوب و تظاهرات کشیدن سراهای آن داشت. لازم به ذکر است که تهران دارای سه طبقه اجتماعی بود که عبارت بودند از؛ ۱) ارباب‌ها که صاحبان سرمایه بودند و تجار نامیده می‌شدند. این عده معمولاً ساعت ۱۰ به بعد به حجره خود سر می‌زدند و هنگام ناهار هم می‌رفتند. ۲) میرزاها که طبقه کارمندان را تشکیل می‌دادند و معمولاً از ساعت ۸ الی ۹ صبح وارد محل کار شده و چند ساعتی پس از صرف ناهار، بازار را ترک می‌کردند. ۳) شاگردها که عمدتاً امور خدماتی (نظافت، آبدارچی، نامه‌بری، باربری و امثالهم) را بر عهده داشتند که معمولا از ساعت ۷ الی ۸ صبح در محل کار خود حضور یافته و تا غروب مشغول کار بودند. بنده جزو طبقه سه بودم اما کارهای من آنقدر زیاد نبود که و نداشته باشم. (حضور کارگرانه بنده در بازار؛ یک سال منتهی به ۱۳۵۷ تا یک سال بعد از آن بود. در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سودای به همه جهان، قدم در راه و گذاشتم که با وقوع به محاق افتاد و لذا در سال ۱۳۶۰ عازم جبهه‌های شدم. غرض از ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۳۹۸ چلچراغ و حم: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 یاد ایامی (بخش ۱) اولین سالگرد پیروزی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» + «باید همه بپا خیزیم و را نابود کنیم»!! این سخن ( + ) از دو جهت برای من مهم بود: ۱) رؤیای «شهادت در حوالی » شریف (قبل از ، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی ، کشته می‌شوم) ۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از نوبت آمریکاست»! در آن‌مقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را می‌دیدم (در مجیدیه هم‌محل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه می‌توانیم بکنیم؟! پسرعمو گفت: من شنیده‌ام داره نیرویی تشکیل می‌شه بنام و من به آن نیرو خواهم پیوست! اتفاقاً خبر تشکیل (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد. ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامی‌گری نبود و بیشتر به راهکارهای و و رسانه‌ای می‌اندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارش‌نویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای (زادگاهم از توابع شهرستان قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی در سال ۵۹ نمونه‌ای از آن اهتمام بود.) البته برداشت من از صرفاً «نظامی‌گری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیت‌های سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم می‌زد. اگرچه بعداً در قالب همکاری‌های مقطعی (بعنوان یا برای نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمی‌رسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به در می‌آمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیت‌های انفرادی و پراکنده نکنم. «صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط ، این مطلب در ذهن ، امر جا افتاده‌ای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر بود. چنان‌که اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگون‌باد حکام مرتجع عرب»! چنانکه دیدن یک ، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از حتی یک‌بار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در خانواده‌ام، و حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین تهران به امامت آیةالله (۱۳۵۸/۵/۵) برمی‌گشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوب‌غربی - بود) دیدم در سینمای جنوب‌غربی ، فیلم به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولین‌بار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران در المپیک بود تا بدینوسیله توجه رسانه‌های دنیا به مسئله جلب شود) و از همان‌جا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی هم بود. بعد از خروج از سینما برگشتم به کتاب‌فروشی‌های ضلع جنوبی تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از در تهران) را صرف خرید کتاب‌هایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا می‌کرد! بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلم‌نامه سینمایی از قصه‌ای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد بود و سومین گام من، تأسیس ! تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز ، تدریجاً خود را آماده شرکت در نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم. یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آن‌ها صادر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)! 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 📣 هشدار به حزب الله لبنان! مراقب کانال‌های شیطان باشید تا مبادا دوباره گزیده شوید!🙏 دقیقاً ۱۴ سال قبل در همین روزهای آغازین دهه سوم ماه مهر (۱۳۸۹) بود که در نقش یک وارد شد و مورد استقبال پرشور قرار گرفت! وی در روستای و منطقه هم حضور پیدا کرد و هنگام سخنرانی حاضر نشد پشت قرار بگیرد و باصطلاح سینه خود را برای حمله تروریستی ، سپر کرد! آن‌روز را خوب بخاطر دارم که وقتی وارد منزل شدم، همسرم را دیدم که به دست، چشم بر دوخته بود و پیاپی می‌فرستاد! زیرا نگران سلامتی مشانژاد بود! وقتی که شدت وی را دیدم، خندیدم و گفتم: این مشانژاد اگر تنهای تنها برود در خیابان‌های دست در جیب و سوت بر لب قدم بزند، حتی یک بچه‌تُخس هم به طرف او یک سنگ‌ریزه هم پرت نخواهد کرد! با تعجب پرسید: منظورت چیه؟! معمولاً مباحث سیاسی خود را در خانه نمی‌زدم اما آن‌شب دل به دریا زدم و گفتم: برای این که هیچ قومی حاضر نمی‌شود بهترین نوکر خود را بزند! گفت: یعنی می‌خوای بگی که احمدینژاد نوکر اسراعیله؟! گفتم: بدون هیچ شک و تردیدی! انتظار چنین حرفی را از من نداشت و دچار حیرت شد و گفت: شام‌تو بیارم بخوری! فکر کنم گشنگی زده به سرت! بعد از شام مفصلاً تحلیل‌های خودم را برایش مو‌ به مو توضیح دادم و نهایتاً متقاعد شد که تکمیل صلوات‌ش برای سلامتی بنده باشد! حال نوبت رسیده است به و لبنانی که گویا دوباره از یک سوراخ باید گزیده شود! زیرا نمی‌دانند که تاریخ مصرف قالیباف در ایران به پایان رسیده است ولیکن او ول‌کن نیست و حاضر است برای ماندگاری روی تن به هر خفت و معامله‌ای بدهد! او دیگر در بین ، پایگاهی مردمی ندارد و به ضرب «صَرف پول‌های هنگفت و بوق‌های تبلیغاتی» به خود ادامه می‌دهد! او بسیار در وارد شد تا را شکست بدهد و را پیروز نماید. او با خود به پیوست تا چند صباح دیگر بر و ، تکیه بزند. در خودباختگی او همین بس که او به پوزیده، ۱۰۰٪ی داد! و از تشکیل حمایت همه‌جانبه به عمل آورد! ⁉️ آیا از همان کانالی که به این که باکی از ندارند، به ، توصیه به «عقب‌نشینی غیرتاکتیکی» کرد، این‌ها نمی‌توانند از همان کانال به اطلاع بدهند که هواپیمایشان به زودی در لبنان می‌نشیند و لازمست قلاده را بکشد و مواظب باشد (که را که گشته است!)، نزند؟! همچون که سرکرده را (که از طرف بر حرمین شریفین و ، مستولی گشته است) برادر نامید! (... برادرتان محمود احمدینژاد رییس جمهور سابق ایران رونوشت: عالیجناب آقای آنتونیو مانوئل اولیویرا گوترش دبیرکل محترم سازمان ملل) ، رئیس (که شخصاً به پذیرایی از قالیباف پرداخت!)، آیا در همان کانالی کار نمی‌کرد که با رسانیدن پیام به ، او را فریفته آتش‌بس ساخت که موجب غفلت او و فرماندهانش از گشت؟! و صد البته همگی بدنبال (بمنظور از ) بر هستند و مگر می‌شود که به ناجیان خود شلیک کند؟! مگر مشانژاد را زد که حالا بخواهد عراقچیان و خالی‌بافیان و ظریفیان و پزشکیان را بزند؟! هرگز و هرگز که خودزنی کند! شاید کسی ادعا کند که حرکت هوایی دیروز قالیباف و حضورش در ، حرکتی شجاعانه بود و موجب شد! اگر چنین است که «قوت قلب حزب‌الله و شیعیان بجای و (علیهم‌السلام) به خالیبافانی مثل قالیباف و عراقچی و...» است، بلند بگو «الفاتحة مع الصلوات»! در این‌صورت باور کنیم که لبنان را از دست داده‌ایم! 📣 آهای حزب‌الله لبنان! (و بسیج لندن و پاریس و...)! به هوش و به گوش باشید که: ایرانیان در دو طیف کاملاً متضاد؛ و (که این دو پارگی سیاسی و اعتقادی، را هم در بر گرفته است!) با هم درگیرند (من الازل الی الابد!) ولیکن شما باید خیلی مراقب باشید که در دام ایرانی‌های اسراعیلی فرو نلغزید، حتی اگر آن ایرانی، در نقش قهرمان بر شما وارد گردد! شما باید بدانید که بسیاری از اعضای امت اسماعیلی به امت اسراعیلی نرد عشق باخته و به خیل و پیوسته‌اند و لذا «میزان؛ حال فعلی افراد است»! مواظب دشنه آن‌ها از پشت باشید والسلام علی من اتبع الهدی ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۲۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 📣 هشدار به حزب الله لبنان! مراقب کانال‌های شیطان باشید تا مبادا دوباره گزیده شوید!🙏 دقیقاً ۱۴ سال قبل در همین روزهای آغازین دهه سوم ماه مهر (۱۳۸۹) بود که در نقش یک وارد شد و مورد استقبال پرشور قرار گرفت! وی در روستای و منطقه هم حضور پیدا کرد و هنگام سخنرانی حاضر نشد پشت قرار بگیرد و باصطلاح سینه خود را برای حمله تروریستی ، سپر کرد! آن‌روز را خوب بخاطر دارم که وقتی وارد منزل شدم، همسرم را دیدم که به دست، چشم بر دوخته بود و پیاپی می‌فرستاد! زیرا نگران سلامتی مشانژاد بود! وقتی که شدت وی را دیدم، خندیدم و گفتم: این مشانژاد اگر تنهای تنها برود در خیابان‌های دست در جیب و سوت بر لب قدم بزند، حتی یک بچه‌تُخس هم به طرف او یک سنگ‌ریزه هم پرت نخواهد کرد! با تعجب پرسید: منظورت چیه؟! معمولاً مباحث سیاسی خود را در خانه نمی‌زدم اما آن‌شب دل به دریا زدم و گفتم: برای این که هیچ قومی حاضر نمی‌شود بهترین نوکر خود را بزند! گفت: یعنی می‌خوای بگی که احمدینژاد نوکر اسراعیله؟! گفتم: بدون هیچ شک و تردیدی! انتظار چنین حرفی را از من نداشت و دچار حیرت شد و گفت: شام‌تو بیارم بخوری! فکر کنم گشنگی زده به سرت! بعد از شام مفصلاً تحلیل‌های خودم را برایش مو‌ به مو توضیح دادم و نهایتاً متقاعد شد که تکمیل صلوات‌ش برای سلامتی بنده باشد! حال نوبت رسیده است به و لبنانی که گویا دوباره از یک سوراخ باید گزیده شود! زیرا نمی‌دانند که تاریخ مصرف قالیباف در ایران به پایان رسیده است ولیکن او ول‌کن نیست و حاضر است برای ماندگاری روی تن به هر خفت و معامله‌ای بدهد! او دیگر در بین ، پایگاهی مردمی ندارد و به ضرب «صَرف پول‌های هنگفت و بوق‌های تبلیغاتی» به خود ادامه می‌دهد! او بسیار در وارد شد تا را شکست بدهد و را پیروز نماید. او با خود به پیوست تا چند صباح دیگر بر و ، تکیه بزند. در خودباختگی او همین بس که او به پوزیده، ۱۰۰٪ی داد! و از تشکیل حمایت همه‌جانبه به عمل آورد! ⁉️ آیا از همان کانالی که به این که باکی از ندارند، به ، توصیه به «عقب‌نشینی غیرتاکتیکی» کرد، این‌ها نمی‌توانند از همان کانال به اطلاع بدهند که هواپیمایشان به زودی در لبنان می‌نشیند و لازمست قلاده را بکشد و مواظب باشد (که را که گشته است!)، نزند؟! همچون که سرکرده را (که از طرف بر حرمین شریفین و ، مستولی گشته است) برادر نامید! (... برادرتان محمود احمدینژاد رییس جمهور سابق ایران رونوشت: عالیجناب آقای آنتونیو مانوئل اولیویرا گوترش دبیرکل محترم سازمان ملل) ، رئیس (که شخصاً به پذیرایی از قالیباف پرداخت!)، آیا در همان کانالی کار نمی‌کرد که با رسانیدن پیام به ، او را فریفته آتش‌بس ساخت که موجب غفلت او و فرماندهانش از گشت؟! و صد البته همگی بدنبال (بمنظور از ) بر هستند و مگر می‌شود که به ناجیان خود شلیک کند؟! مگر مشانژاد را زد که حالا بخواهد عراقچیان و خالی‌بافیان و ظریفیان و پزشکیان را بزند؟! هرگز و هرگز که خودزنی کند! شاید کسی ادعا کند که حرکت هوایی دیروز قالیباف و حضورش در ، حرکتی شجاعانه بود و موجب شد! اگر چنین است که «قوت قلب حزب‌الله و شیعیان بجای و (علیهم‌السلام) به خالیبافانی مثل قالیباف و عراقچی و...» است، بلند بگو «الفاتحة مع الصلوات»! در این‌صورت باور کنیم که لبنان را از دست داده‌ایم! 📣 آهای حزب‌الله لبنان! (و بسیج لندن و پاریس و...)! به هوش و به گوش باشید که: ایرانیان در دو طیف کاملاً متضاد؛ و (که این دو پارگی سیاسی و اعتقادی، را هم در بر گرفته است!) با هم درگیرند (من الازل الی الابد!) ولیکن شما باید خیلی مراقب باشید که در دام ایرانی‌های اسراعیلی فرو نلغزید، حتی اگر آن ایرانی، در نقش قهرمان بر شما وارد گردد! شما باید بدانید که بسیاری از اعضای امت اسماعیلی به امت اسراعیلی نرد عشق باخته و به خیل و پیوسته‌اند و لذا «میزان؛ حال فعلی افراد است»! مواظب دشنه آن‌ها از پشت باشید والسلام علی من اتبع الهدی ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۲۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏