eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
1.2هزار دنبال‌کننده
151 عکس
30 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
یک پرسش مهم این روزها در حال و هوای انتخابات مجلس، همه‌ی مردم متعهد، نسبت به انقلاب، نظام دینی و کشور خود بسیج شده‌اند؛ و از استعداد و ذوق، همت و تجربه‌ی خود، برای تبیین و تشویق دیگران به شرکت در انتخابات، و در اصل، برای حمایت از نظام هزینه می‌کنند. سؤال مهمی که این روزها ذهن مرا به خود درگیر کرده، این است که: شاعران در این عرصه، چقدر به وظیفه‌ی خود عمل کرده‌اند؟ بخصوص شاعرانی که فهرست طویلی از شرکت در کنگره‌ها را در کارنامه‌ی ادبی خود دارند و رتبه‌ها کسب کرده‌اند و از بودجه‌ی همین نظام جمهوری اسلامی - شیعی و از تبرکات و صله‌های مردمی، جایزه‌های میلیونی گرفته‌اند.. راستی شعر آنها کجاست؟ که الان به درد می‌خورد‌ و در حکم کیمیاست! و اِلاّ شعری که داور بپسندد و جایزه بدهد، فقط برای همین دنیاست! مگر شاعران ما فریاد نمی‌زنند که شاعران ولایی هستند و انقلابی؟ کجاست آن تعهد؟ برای رهایی از بار سنگین این سؤال، سعی می‌کنم پاسخ‌هایی بیابم که به نفع همان گروه شاعران باشد؛ یا جواب درست، یا توجیه درست و حسابی! از جمله اینکه: این روزها توجیهی که مرا اندکی آرام می‌کند این است که: شاید برخی شاعران در گیرودار مباحث شعر و شعار و تهمت شعاری شدن شعر، جرأت ندارند سروده‌هایشان را نشر دهند... اما شاعران متعهد! آبرو و استعداد ادبی را گذاشته‌اند برای هزینه کردن در راه باورها! چه عیبی دارد؟ بگذارید به ما فحش بدهند! بگذارید ما را بی‌سواد و متشاعر بنامند! وقتی رزمنده‌ای که سال‌ها عمر خودش را در دفاع مقدس و دفاع از حرم سپری کرده و حاضر است تمام ثواب مجاهدتش را با یک رأی مردم معاوضه کند، من و شما، نمی‌توانیم بخشی از آبروی خود را خرج حمایت از انقلاب کنیم؟ کمی بیشتر بیندیشیم... دعوت و پویش
او؛ شاعر زمانه‌ها.... یک. این روزها برای چندمین بار، اشعار قیصر امین‌پور را مرور می‌کنم، که می‌دانم هر بار دریچه‌ای تازه از دنیای احساس، اندیشه و هنر شعری او را به رویم می‌گشاید. بر این باورم، اگر شاعران اندکی درنگ و دقت داشته باشند این روزها بیش از همیشه خلاء حضور او را حس خواهندکرد. سال‌هاست که قیصر امین پور در میان ما و زمانه ما نیست، اما شعر او هست و خلأ شناخت شعر او و الگو گرفتن از نگرش‌ها و پردازش‌های شاعرانه او در شعر بسیاری از ما شاعران مشهود است. بسیاری از آیینی‌سرا‌ها و هیئتی‌نویس‌ها، شعارشان «مردمی سرودن» است و تجربه‌ها نشان داده است که این شعار، همچنان بسیار ناپخته مانده است و «اظهرٌ من‌الشمس» است، که الگوی مردمی سرودن را از قیصر امین‌پورها نیاموخته‌اند و ای کاش می‌آموختند و می‌یافتند... بخشی از شعر امروز با روزگار و زمانه خود، بیگانه است؛ ترجمان درد واقعی مردم نیست. برخی شاعران، یا آن‌قدر حس و حال و زبان و بیان شعر را پایین آورده‌اند (به این بهانه که مردم عام آن را بفهمند) و برخی، حد اعلای شعرشان، اعتراض با هدف دیده شدن، عقده‌گشایی از جریان مخالف و تسویه حساب‌های سیاسی یا شخصی است. درقیاس با برخی شاعران امروز، قیصر امین‌پور شاعر زمانه‌ بود و دردهای زمانه‌اش را روایت می‌کرد و امروز بر این باورم که هنوز شاعر زمانه‌ ما و حتی زمانه‌هاست. نمی‌گویم شعر شخصی نداشت، اتفاقاً بسیار داشت! اما همان تجربه‌های زندگی خصوصی‌اش را به نحوی بیان نمود که خواندن آن، حس همان تجربه در زندگی را به ما می‌بخشد و دریچه‌ای از حکمت و اندیشه در زندگی را پیش روی ما می‌گشاید: حرف‌های ما هنوز ناتمام... /تا نگاه می‌کنی:/ وقت رفتن است/ باز هم حکایت همیشگی! / پیش از آنکه با خبر شوی،/ لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود/ آی... /ای دریغ و حسرت همیشگی! / ناگهان/ چقدر زود/ دیر می‌شود! (دیوان، ص۲۷۱) حکمت‌های عامیانه، تعریض‌ها و اعتراض‌های او اکثراً بی‌حساب و کتاب نیست. «هزار چون و هزاران چرای بی‌زیرا» ( همان، ص134) اضطراب‌ها و دل‌نگرانی‌های آینده، مرور گذشته نجیب و پر از لحظه‌های نگاه ناگهانگی (همان، ص138) که در شعر او نمود یافته، تصویری از حالات عاطفی و واکنش‌های مردم ماست. قیصر ذاتاً شاعر بود و جنونی که در شعر او وجود دارد، شعر او را زنده و سرپا نگاه می‌دارد و این، باعث شده است همه ما همچنان به شعر او نیازمند باشیم و پس از مدتی سرودن یا خواندن شعرهای بی سر و ته و سخیف خود یا دیگران، مجبور شویم به او پناه ببریم و از او بخواهیم دریچه‌ای تازه از شعر واقعی را با شعرهایش به روی ما بگشاید‌ بلکه بروزرسانی شویم؛ که یادمان نرود، تعریف واقعی شعر و شاعر چیست؟ آری او شاعر زمانه‌هاست.... ادامه دارد... @smahdihoseinir
او؛ شاعر زمانه‌ها.... دو. قیصر در شعر خود به نقد روزگار ما و بویژه فرهنگ‌مداران، فرهنگ‌سازان و مدعیان می‌پردازد... در نگاهی تأویلی، به نظر می‌رسد، حال و روز کسانی را که ادای شاعران را در می‌آورند، اینگونه به تصویر می‌کشد و نجیبانه به آنان حق می‌دهد که با شاعران بچرخند: در حسرت پرواز با مرغابیانم چون سنگ‌پشتی پیر، در لاکم صبورم (دیوان، ص ۶۲) همچنین تصویری از شاعران واقعی را ارائه می‌کند: خدا روستا را/ بشر شهر را/ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند (همان، ص ۱۵۴) از روزگار غوغای آهن و برج و تهاجم به آسمان‌ها دردمندانه می‌گوید: دور کرد و کور کرد عشق را دورباش‌ها و کورباش‌ها زخم می‌زند به چشم آفتاب تیغ برج آسمان خراش‌ها (همان، صفحه ۵۸) و به یادمان می‌آورد: به جستجوی یادداشت‌های دردهای جاودانگی خود باشیم(همان، ص ۱۴۴) و به تعریض اعتراف می‌کند که: هرچه گفتم هیچکس نشنید یا باور نکرد من دهانی نیستم از زمره این گوش‌ها (همان، ص 57) ای کاش ذهن و زبان و بیانمان قیصر امین پورِ دیگری شود و شعر زمانه را به چالش بکشیم و اعتراض کنیم: چرا همیشه همین است آسمان و زمین؟ (همان، ص ۵۲) و فطرت شاعرانه خود را بجوییم. قیصر نصیحتمان کرد، اما گوش ما خریدار نصیحت او نبود... او انگار پلیدی پدیدۀ «تجاری» شدن هنر و فرهنگ در زمانه ما را از همان روزها حدس می‌زد و پیش‌بینی می‌کرد که سرود: این حنجره، این باغ صدا را نفروشید این پنجره، این خاطره‌ها را نفروشید و: یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم این هروله سعی و صفا را نفروشید! (همان، ص۶۷) ادامه دارد... @smahdihoseinir
او؛ شاعر زمانه‌ها.... سه. این روزها در لابلای بسیاری از شعر شاعران، «آنچه یافت می‌نشود، آنم آرزوست! ...» به دنبال جنونی از جنس جنون قیصر امین پورم، او که در پایان دهه دوم زندگی‌ (یعنی همان اوایل شاعری‌اش) سرود: من کجا حق دارم/ مشق‌هایم را/روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟ /می‌روم/ دفتر پاک‌نویسی بخرم/ زندگی را باید از سر سطر نوشت (ص ۳۷۶) ۲۴ ساله یا ۲۵ ساله بود که سرود: گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت با رعد سرفه‌های گران سینه صاف کرد (ص391) و ثابت کرد شاعر است و شعر را می‌شناسد و بلد است شعر را پردازش کند. براستی، کدام یک از شعرای ما توانسته‌اند به اقتضای زمانه خود، تا این حد شاعر باشند و مردم را با شعر خود آشتی دهند؛ نه اینکه شعر را تا سطح مردم عام به حضیض سخافت و پستی بکشانند. او دردمندانه از مخاطبش می‌خواهد: صفات بغض مرا فرصت بروز دهید درون سینه من انفجار زندانی است! (ص ۳۹۳) و برادرانه نصیحتمان می‌کند: هان ای گیاه هرزه که با لاله همدمی رو خار باش، خار به از هرزه بودن است! (ص ۳۹۵) شعر او تصویری شگرف، عمیق و دقیق از حال و هوای زمانه‌اش را تصویر می‌کشد؛ راستی شعر ما تصویر زمانه ما شده است؟ ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت صدای مبهم برخورد بال می‌آید مپرس از دل خود لاله‌ها چرا رفتند که بوی کافری از این سوال می‌آید (ص ۳۹۶) واقعیت امر این است که برخی از ما شاعران -که تعدادمان متاسفانه کم هم نیست- از حقیقت شعر و از حقیقت شاعری دور افتاده‌ایم و این، روزها حتی نمی‌دانیم از خود و از شعر چه می‌خواهیم؟ و درست گفت قیصر که از زبان بی‌خبران زمانه‌اش گفت: عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم (ص۳۹۲) این مضمون، و امثال آن هنوز هم کارکرد زبان حال دارد و قابل تأویل به زبان حال بی‌خبران زمانه امروز ماست؛ چون او شاعر زمانه‌هاست ... به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که به شعرهایی که می‌سراییم با وجدان بیدار بنگریم و از خود بپرسیم: در کجای شعر امروز ایستاده‌ایم؟ فاصله ما با قیصر، آیا کم شده است؟ جایگاه شعر ما در ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر کجای این ادبیات خواهد بود؟ چقدر مردم زمانه‌مان را با شعر واقعی آشتی داده‌ایم؟ خوب است از ابتدا شروع کنیم‌‌؛ ابتدای شعر «بی‌تابی» است و برای بی‌تاب شدن، خود را در معرض نسیمی از سوی دوست بگذاریم، تا باغی از برگ‌های لرزان شویم (ص ۴۰۳) و برای یافتن معنی صریح حضور به اصل نسخه قاموس خود رجوع کنیم (ص ۴۰۱) قیصر شعر، راه را به ما نشان داده است؛ او شاعر زمانه‌هاست. برای چندمین بار، شعر قیصر را بخوانیم و راه درست را بیابیم: ز پشت پنجره برخیز تا به کوچه رویم برای دیدن تصویر، قاب لازم نیست! (ص ۳۹۰) براستی، چرا قاب‌ها ما را در حصار خویش نگه داشته‌اند... ادامه دارد... @smahdihoseinir
او؛ شاعر زمانه‌ها.... چهار در سطرهای پیشین دردمندانه نوشتم: بسیاری از آیینی‌سرا‌ها و هیئتی‌نویس‌ها، شعارشان «مردمی سرودن» است و تجربه‌ها نشان داده است که این شعار، همچنان بسیار ناپخته مانده است و «اظهرٌ من‌الشمس» است، که الگوی مردمی سرودن را از قیصر امین‌پورها نیاموخته‌اند و ای کاش می‌آموختند و می‌یافتند... قیصر امین پور مثل همچون حافظ و سعدی و دیگر شاعران برجسته می‌دانست که برای مردمی شدن شعر، باید به سراغ زبان و بیان مردم برود و تصویرهای ذهنی، حکمت‌های عامیانه و باورهای مردمی را که در کنایات و لحن آنان ظهور و بروز می‌یابد، در شعر به زبان هنری بازسازی کند. در بخش دوم این یادداشت، با ذکر شواهدی، از تجربه‌های عامیانه‌نگاری قیصر امین‌پور می‌نویسم. *بهره‌گیری از کنایات: یکی از ابعاد هنر قیصر عزیز، استخدام و به کارگیری کنایات، عبارات مردمی و حکمت‌های عامیانه است، به عنوان ماده خام، و سپس کانالیزه کردن و عبور دادن آن از صافی ذوق هنر شعری. حاصل این ریاضت و تلاش هنری، شعری است به معنی واقعی کلمه؛ و در حکم آینه‌ای است با دو جلوه؛ یک رویۀ آن، ویژه مردم است که جلوه‌هایی از زبان و اندیشه خود را در آن می‌بینند و در دیگر روی آن، خواص و هنرمندان، جلوه‌های غرورآفرین و هنرمندانه شعر را به تماشا می‌نشینند: به عنوان مثال، کنایه «چشم دیدن کسی را نداشتن» به این شکل در شعر او جلوه شاعرانه گرفته است: انگار/ این روزگار چشم ندارد من و تو را/ یک روز/ خوشحال و بی ملال ببیند! (دیوان، ص۱۳) و: از بد، بدتر اگر هست/ این است/ اینکه باشی/ در چاه نابرادر، تنها/ زندانی زلیخا/ چوب حراج خورده بازار برده‌ها/ البته بی که یوسف باشی! / پس بهتر است درز بگیری/ این پاره پوره پیراهنِ/ بی‌بو و خاصیت را/ که چشم هیچ چشم به راهی را / روشن نمی‌کند! (همان، ص ۲۳) در این شعر، کنایات «چوب حراج خوردن»، «درز گرفتن پیراهن» و «چشم‌براهی»، برگرفته از کنایات حکمت آمیز عامیانه است. همچنین کاربرد اتباع «پاره پوره»، یعنی چینش دو واژه که یکی معنادار و دیگری بی‌معنی است و ساخته ذهن مردم. بی‌گمان مخاطب عام از این شعر به جهت حضور جدی نشانه‌های زبان مردمی بهره خواهد برد و خواص نیز از ظرایف زبان شعر او، که در قالب نیمایی، فرم و انسجام خاص خود را یافته است. بی‌گمان برجسته‌ترین رفتار قیصر امین‌پور با ادبیات عامیانه، بهره‌گیری هوشمندانه او از کنایات است و بازسازی هنرمندانه آن. ببینید کنایه «سنگ تمام گذاشتن» را چگونه در این بیت، با تصویری شفاف و هنرورزانه اما حسرت‌مند به کار می‌برد: آخر دلم با سربلندی می‌گذارد سنگ تمام عشق را بر خاک گورم (همان، ص ۶۲) نمونه‌ دیگر: سوخت دست و بال ما از این همه کاسه‌های داغ‌تر از آش‌ها (همان، ص ۵۹) ادامه دارد... @smahdihoseinir
او؛ شاعر زمانه‌ها.... پنج. *حکمت‌های عامیانه حکمت‌های عامیانه نیز از دیگر ابعاد مهم ادبیات مردمی است که کاربرد هنرمندانه آن به شعر غنای هنری و محتوایی می‌بخشد: دلی که گرد خویش می‌تند تار اگرچه قدر یک مگس، خودش نیست مگس به هر کجا به جز مگس نیست ولی عقاب در قفس، خودش نیست! (همان، ص ۷۴) و: دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه چیست شنیدم که می‌آید کسی به مهمانی( همان‌، ص 304) *حذف و ایجاد تعلیق از ویژگی‌های زبان مردم، حذف عبارات غیرضروری با هدف ایجاد تعلیق و سپردن درک مفهوم به مخاطب است؛ بر اساس نشانه‌هایی که در کلام جای‌گذاری شده است. شاعران هوشمند و نکته‌سنج براحتی می‌توانند سعدی‌وار، از این تکنیک بیانی الگوسازی کنند و بهره‌ها ببرند: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست از گل و لاله گزیر است و ز گل‌رویان نیست ... ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست. اگر اجزای حذف شده در زبان را به شعر سعدی بیفزاییم، حاصل عبارت چنین نازیبا خواهد شد: در من این (حقیقت) هست که صبرم ز نکورویان نیست از (تماشای) گل و لاله گزیر است و ز (تماشای) گل‌رویان (گزیر) نیست ساربانا (فقط) خبر از دوست بیاور (نه کس دیگر) که مرا خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست. قیصر امین پور از همین قاعده و طرفیت زبانی مردم بارها در شعر بهره جسته است: همه حرف دلم با تو همین است که: «دوست...» چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟ (همان، ص۲۰۱) می‌خواستم که ولوله برپا کنم ولی... با شور شعر، محشر کبری کنم، ولی... (همان، ص ۲۲۷) * صمیمت، سادگی فطری، بی‌تکلفی در کلمه و کلام شاعران برتر، در به کارگیری زبانِ «سهل ممتنع»، به جای ساده‌اندیشی، به سادگی کلمه و کلام، طراوت، جذابیت، مؤانِست و آشنایی ذهن مخاطب، و جمعاً بی‌تکلفی آن می‌اندیشند. شعر می‌تواند در عین عمیق و حکمت‌آمیز بودن، جذابیت و طراوت داشته باشد، به عبارت دیگر تماماً شعر باشد، اما ساده و بی‌تکلف. این غزل از مرحوم قیصر امین‌پور، از بهترین نمونه‌های غزل معاصر و در شمار برجسته‌ترین نمونه‌های «سهل ممتنع» است؛ که در کنار سادگی فطری، ممتنع، هنرمندانه و نغز سروده شده است: سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنه‌ دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست، عمری به سر برده‌ایم (دیوان، ص314) @smahdihoseinir
این روزها این سؤال مهم، ذهن مرا به خود درگیر کرده است؛ آیا عزاداری‌ها و شادی‌های ما بر اساس و مبنای آیین اهل بیت(علیهم‌السلام) و رضایت ایشان است؟ برخی نغمات و سبک‌های عزاداری، آن بالا و پایین پریدن‌های مفرط، ارائه مضامین حسی و سطحی، که در نوحه‌ها ارائه می‌شود، آیا با رسالتی که برای مداح و شاعر تعیین شده تطابق دارد؟ این روزها مراسم برائت از دشمنان اهل بیت رواج دارد، براستی مفهوم برائت، لباس سرخ پوشیدن و به هر قیمتی این و آن را خنداندن است؟ آیا موضوع مهم «وحدت اسلامی» فقط شعار است، یا ضرورت؟ آیا متولیان این برنامه‌ها از مسائل شرعی مطلعند و می‌دانند که فحش‌دادن حرام شرعی است؟ از خود پرسیدیم، فحاشی کار چه کسانی است؟ مگر از بد دهنی شمر و سنان در شعرها مضمون نساخته‌ایم؟ و مگر در زیارت امین‌الله «مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيائِكَ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدائِكَ»را طلب نمی‌کنیم؟ این تناقضات را چه کسی حل می‌کند؟ امروز هنر برخی مداحان ما «موزیکال خواندن» است و اجرا در مجامع عمومی، که با سوت و کف برخی جوانان همراه است... امیدوارم «مردی از خویش برون آید و کاری بکند»، تا حداقل بر آنان که نمی‌دانند یا دچار غفلتند، روشن شود که مرز اخلاق، شرع، شادی، غنا، و... تا کجاست؟ البته واضح و مبرهن است، که بسیاری از اینان از من و امثال من، این حدود و مرزها را می‌شناسند! ******** این سیل ویرانگر، این شادی بی‌قاعده، دیشب به پشت درهای حرم حضرت معصومه(سلام‌الله علیها) رسید... عده‌ای برای شاد بودن، دارند هزینه‌های سنگینی بر جامعه فرهنگی و دینی ما تحمیل می‌کنند... به هوش باشیم. (سلام‌الله‌علیها)به‌قم
یک‌نکته‌ازاین‌معنی امسال سی و ششمین سال است که در سایه‌ی ولایت و زعامت رهبر فرزانه‌ی انقلاب، حضرت آیت‌الله العظمی سیدعلی حسینی خامنه‌ای روزگار می‌گذرانیم. این روزها بارها از خود پرسیده‌ام، در این دوران طولانی، بارها و بارها شاهد عظمت روح، حکمت گفتار و حسن تدبیرشان بوده‌ایم و ده‌ها و صدها و بلکه هزاران نکته‌ی باریک‌تر از مو، در رفتار و گفتار ایشان دیده‌ایم که هریک به اقتضای حال، به کار نظام مقدس جمهوری اسلامی و حفظ آن آمده است... خب، ما شاعران در قبال این همه ویژگی و صفات روشن و ستودنی، کدام‌مان دست به قلم شدیم و شخصیت و هویت فکری، اجتماعی، فرهنگی و دینی ایشان را ستایش کرده‌ایم؟ درست به شیوه‌ی شاعران نسل‌های پیشین که جایگاه امام خمینی (رحمةالله علیه) را در دوران حیات ایشان شناخته و ستایش‌ها داشته‌اند... جایگاه این زعیم عالی‌شأن در زندگی ما به چه میزان شناخته و قدر دانسته شده است؟ حس کردم در جنگ روایت‌ها و شبهه‌افکنی‌ها من نیز بازنده‌ی بزرگی هستم؛ چون با سکوت و رخوت خود در مظلومیت ایشان سهم داشته‌ام و مقصر بوده‌ام... امروز شعر دکتر علیرضا قزوه را می‌خواندم با این مطلع: هنوز این کوچه‌ها این کوچه‌ها بوی پدر دارد نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد... و رسیدم به این ابیات، که نمی‌دانم آقای قزوه خطاب به چه کسی سروده است، اما من حس کردم این ابیات را باید خطاب به رهبرم بخوانم، جبران آنچه تا به حال برایش نگفته‌ام و ننوشته‌ام و نسروده‌ام: اگر خورشید رفت این آسمان خورشید می‌زاید اگر خورشید رفت، این آسمان قرص قمر دارد در این بازار عاشق‌تر کسی کز خود نمی‌گوید همیشه مرد کم‌گو، دردهای بیشتر دارد مخواه از نابرادرها که یار و مونست باشند عزیز مصر بودن، یوسف! من دردسر دارد! دو روزی مهربانا غربت ما را تحمل کن می‌آید آنکه از درد تمام ما خبر دارد... (صبح بنارس، ص٢۴) ١٣۶٨ (ره)
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
جنگ است و شده معرکه‌ی خوف و رجا دشمن آمد به جنگ با مکتب ما یادت نرود، سلاح ما دست خداست هنگام تضرع و
مدتی است، که هر شب آخرین پست کانال‌های پایگاه نشر آثار رهبر انقلاب، توصیه به قرائت ، و است؛ به نظر شما این امر، تصادفی است یا حکمتی دارد؟
یکی دو روز است شبکه ۲ در در کنار اطلاع‌رسانی اخبار جنگ و انتقام ملی، اشعاری را نیز به شکل مکتوب و زیرنویس، متناسب با موضوع روز، همراه با نام شاعر ارائه می‌کند، که کار پسندیده و ارزشمندی است. اما سؤال مهم این است که مگر فقط همین چند شاعر- که شاید تعدادشان به عدد انگشتان دو دست هم نمی‌رسد- برای این موضوع شعر سروده‌اند؟ نکته‌ی دوم و مهم‌تر اینکه، پرتکرارترین و دم دست‌ترین مضمون‌ها در این اشعار، یکی پرداختن به موضوع تاریخی فتح خیبر است و دیگری هجو صهیونیست‌ها به شکل کلی و گاه جزئی، مثلاً کفتار نامیدن‌شان در شعر. وقتی اشعار را می‌خواندم، از خودم پرسیدم واقعاً سطح اشعار حماسی ما همین است؟ اگر رصد دقیق و گسترده‌تری صورت گیرد، مسلماً ارائه‌ی اشعار متنوع در مضمون و محتوا، می‌تواند ارزش این حرکت حماسی و فرهنگی را مضاعف و دوچندان کند. نکته‌ی سوم ظاهراً برخی شاعران ما از تمرکز بر فضاهای معنوی - که این روزها سخت بدان محتاجیم - غافلند. یادمان باشد که موشک‌های ما را خدا هدایت می‌کند نه تکنولوژی و فناوری ما... بنابراین پرداختن به موضوع مناجات و دعوت مردم به تضرع و دعا، در کنار پیکار با دشمن، از مهم‌ترین و از اصیل‌ترین آیین‌ها در فرهنگ مبارزاتی شیعه است که بارها مورد تأکید رهبر فرزانه‌ی انقلاب نیز بوده است. نکته‌ی چهارم دشمن شناسی یکی از ابعاد مهم حماسه‌پردازی در شعر است. در جنگ امروز ما با اسرائیل، عناصر خائن به وطن در قالب پیاده‌نظام دشمن، آسیب‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی غیرقابل جبران به کشور وارد کرده‌اند. تبیین خیانت آنان، برشمردن ابعاد و حجم آن ضرورت دارد و لازم است در شعر جایگاه خود را پیدا کند. به نظر می‌رسد اگر شعر می‌خواهد به ذهن و زبان مردم راه پیدا کند، باید به دغدغه‌های آنان توجه داشته باشد... امروز مردم ما از یک سو خوشحالند که سلحشوران کشور در جنگ با اسرائیلند، به این امید که امری از امور الهی را تحقق می‌بخشند؛ و از سوی دیگر، زخم عمیق خنجر خیانت مزدوران داخلی را دائم دارند حس می‌کنند. چه خوب است، این غرور مقدس از یک سو، و نفرت نسبت به انسان‌های خائن در شعرها نمود عینی پیدا کند. در مقام مثل، همان‌گونه که موشک‌های ما دقیقاً نقطه‌زنی می‌کند شعر شاعر انقلابی نیز باید نقطه‌زنی کند. بازتاب این غرور و نفرت در شعر، در حکم مصداقی از آن «نقطه‌زنی» است که از شاعر انتظار می‌رود در شعر خود آن را رقم بزند. نکته‌ی پنجم «هیئت» مهمترین رسانه‌ی انتقال مفاهیم حسی و معنوی به مردم است. چه خوب است که شاعران در این ایام پیش رو بویژه دهه‌ی اول محرم‌الحرام، به این پایگاه عظیم معنوی و فرهنگی عنایت و توجه ویژه داشته باشند. اگر زبان و بیان شعر به گونه‌ای باشد که مخاطب با یک بار شنیدن بتواند به ادراک هنری و معنوی دست یابد شعر، وظیفه‌ی خود را انجام داده و توانسته است مفاهیم والا را به عموم مردم انتقال دهد. امید است به این رسانه‌ی مهم بیش از همیشه توجه ویژه داشته باشیم. این نوشته، به دنبال نادیده‌گرفتن زحمات شاعران انقلابی نبوده و نیست؛ بلکه به دنبال راهکارهایی برای کشف افق‌های تازه به امید توجه بیشتر، عمیق‌تر و دقیق‌تر شعر به مطالبات مردم جامعه است. امید است که پسند خاطر شاعران افتد و بار خاطری بر وجود آنان نباشد... @smahdihoseinir
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم را حتماً دیده‌اید؛ اما با درنگ و تأمل دوباره ببینید... آنان که مجالس چند هزارنفری با سیستم‌های صوتی میلیاردی و... برپا کردند، خدا کند قیامت و روز حساب، به حال این‌ها غبطه نخورند. مولا از همه بپذیرد؛ ان‌شاءالله.
به نام خدا این روزها درباره‌ی واکنش شاعران، پیرامون دفاع مقدس ۱۲ روزه و مجاهدت‌های سربازان امت اسلامی در مواجهه با تجاوز صهیونیسم جهانی، نظرها و نظریه‌هایی ارائه شده است که جای تقدیر و تأمل دارد. در این نکته هیچ شکی نیست که شاعران در این جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، خوش درخشیدند و آثار ارزشمندی از نظر کمی و کیفی ارائه نمودند. نکته‌ی قابل درنگ این است که، چه موضوعاتی و مضامین و نکاتی وجود دارد، که باید از این پس به آن توجه کرد: نکته یکم: برخی مضامین در لابلای اشعار یا مغفول مانده یا بدان چندان توجه نشده است؛ از جمله: الف) مضمون پایداری مردم و حماسه‌ی تحمل شداید و سختی‌های حملات دشمن ب) ارائه‌ی شعر تبیینی، برای مخاطبان خنثی، خاکستری، سردرگم یا منکِر ج) تقبیح وطن‌فروشان و خائنان به مردم، که بازوی عملیاتی صهیونیزم در داخل ایران بودند. نکته‌ی دوم: ضرورت استفاده از فرصت حضور مردم در هیئت‌ها در ماه محرم و صفر و ارائه‌ی شعر با زبان و بیان سهلِ ممتنع، به گونه‌ای که احساس و اندیشه‌ی مخاطبان عام و خاص، در قالب شعر و شعار، مدح و حماسه و حتی مرثیه اقناع شود. نکته‌ی سوم: تبیین جایگاه رهبر فرزانه‌ی انقلاب و ابعاد هدایت حکیمانه ایشان در طول چهار دهه مبارزه با استکبار، شیطان بزرگ و صهیونیزم جهانی. معرفی شخصیت الهی و معنوی ایشان، ترسیم ابعاد تدبیر و توکل، سیاست و سماحت، دشمن‌ستیزی و شجاعت ایشان و... که در این زمینه متأسفانه بسیار کم کار کرده‌ایم و مسئولیم. نکته‌ی چهارم: مطالبه از برخی شاعران صاحب‌نام که این روزها در سکوت مطلق بودند. به‌ویژه آنان که به لطف توجه، عنایت و حسن ظنّ مردم، به شهرت و اعتبار دست یافتند و نامشان در جوامع مذهبی و ملی و بخصوص در هیئت‌ها زبانزد شد... براستی کجایند آن شاعران؟ ٢۵ تیرماه ١۴٠۴ لینک دریافت نظرات شما: @smahdihoseinir https://eitaa.com/smhroknabadi