eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
847 دنبال‌کننده
111 عکس
14 ویدیو
4 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر سعدی دگران روند و آیند و... تو همچنان که هستی امروز یکم اردی‌بهشت، روزبزرگداشت حضرت سعدی بود و ما مثل همیشه از سعدی دم می‌زنیم و به او افتخار می‌کنیم؛ اما همچنان شعر او را نشناخته‌ایم. براستی، کدام‌یک از شاعران ما رازهای زبان سعدی را می‌شناسند و در شعرشان افشایش کرده‌اند؟ حذف‌های حیرت‌انگیز در زبان، سادگی و در عین حال ممتنع و دور از دسترس بودن، فرم‌های زبانی ایجاد کردن برای به بلوغ رساندن دستور زبان فارسی، استفاده از امکانات زبان، رو کردن ذخیره‌های پنهان زبان، و... این‌ها بدیهیاتی از شعر راز آلود سعدی است که همچنان از آن بی‌خبریم. یک سالی هست که به شکل هفتگی و مستمر با یکی دوتا از شاعران، برنامه سعدی‌خوانی دارم. ابیاتی که در ذیل می‌خوانید، سال‌هاست ذهن من و شاید دیگر اعضای جلسه را با کلنجارهای مداوم همراه کرده است. این ابیات، دروازه‌های ورود به دنیای زبان سعدی است. یک عمر می‌توان درباره زبان سعدی گفت! فعلاً از زبان حرف بزنیم، رازهای دیگرش بماند برای نسل‌های بعد... و ما همچنان در اول وصف شعر او مانده‌ایم.. آنچه بیش از هر چیز در زبان سعدی، رازآلود مانده و برجستگی خاصی دارد، تغییرات و تصرفات او در ساختار «نحو زبان معیار» است؛ با وجود وفادار ماندن به زبان؛ با هدف آفرینش شیوه بلاغی گفتار مردم. به این ابیات دقت کنید که نشانه‌های حذف، ارائه فرم‌های زبانی، تغییر در محور هم‌نشینی زبان، گرته‌برداری هنرمندانه از زبان عربی، استفاده گسترده از امکانات زبانی، و... به شکل حیرت‌انگیزی نمود عینی دارد: اول منم كه در همه عالم نيامده‌ست زيباتر از تو در نظرم هيچ منظری حذر كنيد ز باران ديده سعدی كه قطره سيل شود، چون به يكدگر پيوست قسم به جان تو گفتن طريق عزّت نيست به خاك پاي تو وآن هم عظيم سوگند است كه با شكستن پيمان و برگرفتن دل هنوز ديده به ديدارت آرزومند است سعدي به پاك‌بازی و رندی مثل نشد تنها در اين مدينه كه در هر مدینه‌ای چشمي كه تو را بيند و در قدرت بي‌چون مدهوش نماند، نتوان گفت كه بيناست حسن تو نادر است در اين عهد و شعر من من چشم بر تو و همگان گوش برمنند كوته نظران كنند و حيف است تشبيه به سرو بوستانت من همان روز بگفتم كه طريق تو گرفتم كه به جانان نرسم تا نرسد كار به جانم من با تو نه مرد پنجه بودم افكندم و مردي آزمودم گوشم به راه تا كه خبر مي‌دهد ز دوست صاحب‌خبر بيامد و من بي‌خبر شدم ما نتوانيم و عشق پنجه در انداختن قوّت او مي‌كند بر سر ما تاختن عهد تو و توبه من از عشق مي‌بينم و هر دو بي‌ثبات است! عاقل متفكر بود و مصلحت‌انديش در مذهب عشق آي و از اين جمله برستي ملكي؟ مهي؟ ندانم به چه كنيتت بخوانم به كدام جنس گويم كه تو اشتباه داري برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی ما نتوانیم و عشق پنجه در انداختن قوّت او می‌کند بر سر ما تاختن برگذری و ننگری، باز نگر که بگذرد فقر من و غنای تو، جور تو وِاحتمال من رفتی و نمی‌شوی فراموش می‌‌آیی و می‌روم من از هوش! ما را سری‌است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم
ادامه اشعار: از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم ای سخت کمان سست پیمان این بود وفای عهد اصحاب؟ سعدی نتوان به هیچ کشتن الا به فراق روی احباب الّا گذر نباشد پيش تو اهل دل را ورنه به هيچ تدبير از تو گذر نباشد چندین که برشمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی... @smahdihoseinir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱سروده‌ی میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانه عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند 👈در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیه‌السلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند: 📝تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس 📝عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز 👆در پی انتشار این سروده، آقای میلاد عرفان‌پور از شاعران جوان کشور با سرودن غزلی به استقبال شعر رهبر انقلاب رفته است. رسانه‌ی نگار متن و صوت این شعر را به شرح زیر منتشر میکند: 🔹دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز رهبر معظم انقلاب ▪️ما را مباد، از دل طوفان گریختن ننگ است از میانه‌ی میدان گریختن از خط خون بخوان که نبوده‌ست رسم ما از پاسخ ندای شهیدان، گریختن جانا تو جان بخواه! که معنای زندگی‌ست دل را بهانه کردن و از «جان» گریختن اسفند روی آتش عشقیم و روشن است از این بلا نمی‌شود آسان گریختن کم سو شدیم در قفس شهرها، خوشا همچون ستارگان به بیابان گریختن یا‌ایهالعزیز! گوارای جان ماست محض رضای دوست به زندان گریختن با اشک شوق، می‌گذریم از میان نیل فرعون مانده است و هراسان گریختن ما در امان «انّ معی ربّیِ»‌ توایم از فتنه‌ها خوش است به‌ قرآن‌ گریختن میلاد عرفان پور اردیبهشت ۱۴۰۳
به یاد زنده‌یاد دکتر_ قیصر_امین‌پور بی بال پریدن تو را سنجیدیم در آینه‌های ناگهانت دیدیم با صبر تو، ایمان تو، تنهایی تو دستور زبان عشق را فهمیدیم @smahdihoseinir
خواهی که دلم پر آه باشد، باشد چشمم همه شب به راه باشد، باشد گر خواسته شما در این است که دل در حسرت یک نگاه باشد، باشد
یک‌نکته‌از‌این معنی سال ۹۶ بود، دو سال بعد از حادثه منا، که به لطف هراس و پرهیز عده‌ای صاحبان فیش حج و خالی‌شدن برخی کاروان‌ها، مسیر برای تشرّف من فراهم شد. یادش بخیر آن پیر فرزانه، که قبل از سفر با نصیحتی ارزشمند، سعی داشت چشم مرا بر روی حقیقتی بگشاید. آن فرزانه بزرگوار فرمود: «هر بار به نیابت از گروهی از افراد (وابستگان، دوستان، ذی‌حقان، و....) طواف کن و ثواب آن را به یکی از چهارده معصوم و اولیای الهی علیهم صلوات الله اجمعین، اهدا کن». خداوند که می‌دانست این بنده بظاهر بنده، برای هر عملی، چون و چرایی می‌تراشد، لطفش مضاعف شد و روزنه‌ای از آن هزاران راز را بر من نمایان نمود. با همه بد حافظگی، حال و هوای آن روز را بخوبی به یاد دارم، که به نیابت از طلاب عزیز و جوانان طلبه‌ای که سرباز امام زمانند، بویژه طلاب مدرسه رشد، که با آنها کلاس داشتم، طواف کردم و ثواب طواف را به وجود مقدس حضرت شیخ‌الائمه، امام ناطق و صادق، سلام‌الله‌علیه هدیه نمودم. نور در آینه متجلی می‌شود و هرچه آینه زنگار داشته باشد، به همان میزان از تلألو نور در آینه کاسته می‌شود؛ اما آن‌قدر این تلألو، عظیم و درخشان بود که دل من نیز با همه زنگارها، توانست اندکی از تجلی آن عنایت را دریابد. بعد از طواف، همان شب در عالم رؤیا دیدم همان طلاب مدرسه رشد، با حوله احرام از مسجد‌الحرام، دارند خارج می‌شوند. آنچه نوشتم، بظاهر نقل خاطره‌ای بود برای آنان که چون من گرفتار ظاهرند و خاطره‌بازند و در حقیقت، رمز و نشانه‌ای است آشکار بر لطف و عنایت حضرت امام صادق علیه‌السّلام بر سربازانش، آن طلاب عزیز که با وجود بی‌مهری‌های زمانه، مصداق «قالو ربُنا الله ثمّ استقاموا» شده‌اند و خوشا بر آنان‌که حرکت در مسیر زندگانی و سیره اهل بیت علیهم‌السّلام را برگزیده‌اند و تشیع راستین را با علم و هنر خویش جار می‌زنند.
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی قم با تو مدینهٔ ولایت شده است تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی 📝 @ShereHeyat
پیشکش به: خاک پای زائران بارگاه کریمه اهل بیت اى جوهر عقل! عشق را مفهومی هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی قم با تو مدینهٔ ولایت شده است تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی یافاطمه اشفعی لنا فی‌الدنیا یافاطمه اشفعی لنا فی‌العقبا یافاطمه اشفعی لنا فی‌الجنه یعنی همه‌جا، هوای ما را همه‌جا... ای دختر «عصمت» و «ولی‌الحسَنات» بانوی کریمه، گنج لطف و برکات یا ایتها الفاطمةُ المعصومه تقدیم به محضرت، هزاران صلوات... @smahdihoseinir
📗 یادداشت شاعر، منتقد و استاد بزرگوار، جناب آقای سیدمهدی حسینی، بر کتاب سرودهٔ فاطمه عارف‌نژاد. | شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست | @fatemeh_arefnejad
به همان اندازه که آدم‌های قابلمه به دست ایستاده در صف نذری محرم‌های محله‌ی قدیمی‌مان در آذر برایم قابل درک و قابل احترام اند،آدمهای کتاب به دست ایستاده در صف طویل گرفتن امضا از یک آدم مشهور در نمایشگاه کتاب به نظرم رقت‌انگیز‌ند. @azam_saadatmand
به جریان آدمها در راهروها نگاه می‌کردم از کنار آدمهای آشنایی با سلام و علیک یا بی سلام و علیک می‌گذشتیم به دوستم گفتم من آدم شلوغی نیستم دوست دارم زودتر از سرگیجه‌ی میان راهروها خودم را نجات بدهم اما دوستم می‌گفت ببین! چقدر شور زندگی! اما من جز سکونت تصنع و تقلای نافرجام یک ماهی برای بیرون پریدن از تُنگ چیزی نمی‌دیدم و اذان ظهر بود که مرا نجات داد. @azam_saadatmand
نقدتخصصی‌شعر‌ولایی جلسه۲۳۹ در ایام دهه کرامت، با حضور و شاعران و علاقه‌مندان شعر آیینی و ولایی دوشنبه ۲۴اردیبهشت ساعت ۱۸:۳۰ مصلی تهران، شبستان اصلی، بعد از محراب، راهروی ۱۴ غرفه نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور حضور و شعرخوانی برای عموم خواهران و برادران بلامانع است. 🔶حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
آیین رونمایی از مجموعه شعر «هم‌سنگ‌طوفان» اشعار برگزیده کنگره سراسری حماسه غزه مظلوم با حضور همراه با شعرخوانی شاعران مطرح کشور شنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت۱۷ مصلی تهران غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ شهادت حق تو بود؛ سید خدوم و مظلوم
هرگز از لوح دلم نقش تو ای جان نرود..
📩خاطرات مداحان اهل‌بیت(ع) با «آیت الله شهید سیدابراهیم رئیسی»🏴🌷 🔰خاطره و یادداشت اول: حاج جواد 🔆یک بار به ایشان(شهید رئیسی) گفتم: 🔻« یک سری مداحان مشهدی هستند که هیچوقت دیدارهای بیت رهبری دعوت‌ نمی‌شوند» 🔹ایشان گفتند: «همه را جمع کن یک بار که آقا آمدند، بیایند اینجا دیدار آقا» ❇️و این امر انجام شد.. 💬حدود ۸۰ نفر، حدود چهار ساعت با آقا دیدارکردند، خودشان‌هم بودند.. ✍️ همیشه می گفتیم بدیِ رئیسی این هست که تیم رسانه‌ای ندارد؛ خوب کار می‌کند ولی نشان نمی‌دهد، ضعیف است ⬅️خدا زد به دهان همه ما و گفت تو برای خدا کار کن، منِ خدا می شوم تیم رسانه ای تو😭 🚩و خدا عجب رسانه‌ای دارد؛ از شرق تا غرب عالم پرچم نیمه افراشته کردند ❗️و حتی دشمنان پیام تسلیت دادند ‼️و حتی مجری بی بی سی بغض در گلو خبرت را می خواند ✅خدا عجب رسانه قویی دارد ⚠️دیگر بعد از این همه بدانیم هرجا کار پیش نمی‌رود بخاطر نداشتن رسانه نیست، بخاطر فقدان اخلاص هست😔 💢در بحبوحه قدرت نمایی انواع رسانه‌ها، خدا درس بزرگی به همه ما داد 🔮باید اخلاص داشت، چه در دهه شصت باشی و شوی، چه در دهه۱۴۰۰ و اوج رُخ‎نمایی دنیای مجازی بی‌خیالِ اینستا و توییتر و کلاب هاوس و.. باش 📿 به خدا بچسب؛ خدا تو را منتشر می‌کند نامت را و راهت را.. 💌این درس بزرگ رئیسی بود به همه ما ♻️ما فکر کردیم این درس بزرگ شهدا در دهه شصت باقی ماند، غافل از اینکه هنوز رمز شهادت همین است.. 🔹همان چیزی که فکر می‌کردیم نقطه ضعف رئیسی است دقیقا نقطه قوت او بود؛ برای همین شد « » ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @elalhabib_ir ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
او؛ شاعر زمانه‌ها.... یک. این روزها برای چندمین بار، اشعار قیصر امین‌پور را مرور می‌کنم، که می‌دانم هر بار دریچه‌ای تازه از دنیای احساس، اندیشه و هنر شعری او را به رویم می‌گشاید. بر این باورم، اگر شاعران اندکی درنگ و دقت داشته باشند این روزها بیش از همیشه خلاء حضور او را حس خواهندکرد. سال‌هاست که قیصر امین پور در میان ما و زمانه ما نیست، اما شعر او هست و خلأ شناخت شعر او و الگو گرفتن از نگرش‌ها و پردازش‌های شاعرانه او در شعر بسیاری از ما شاعران مشهود است. بسیاری از آیینی‌سرا‌ها و هیئتی‌نویس‌ها، شعارشان «مردمی سرودن» است و تجربه‌ها نشان داده است که این شعار، همچنان بسیار ناپخته مانده است و «اظهرٌ من‌الشمس» است، که الگوی مردمی سرودن را از قیصر امین‌پورها نیاموخته‌اند و ای کاش می‌آموختند و می‌یافتند... بخشی از شعر امروز با روزگار و زمانه خود، بیگانه است؛ ترجمان درد واقعی مردم نیست. برخی شاعران، یا آن‌قدر حس و حال و زبان و بیان شعر را پایین آورده‌اند (به این بهانه که مردم عام آن را بفهمند) و برخی، حد اعلای شعرشان، اعتراض با هدف دیده شدن، عقده‌گشایی از جریان مخالف و تسویه حساب‌های سیاسی یا شخصی است. درقیاس با برخی شاعران امروز، قیصر امین‌پور شاعر زمانه‌ بود و دردهای زمانه‌اش را روایت می‌کرد و امروز بر این باورم که هنوز شاعر زمانه‌ ما و حتی زمانه‌هاست. نمی‌گویم شعر شخصی نداشت، اتفاقاً بسیار داشت! اما همان تجربه‌های زندگی خصوصی‌اش را به نحوی بیان نمود که خواندن آن، حس همان تجربه در زندگی را به ما می‌بخشد و دریچه‌ای از حکمت و اندیشه در زندگی را پیش روی ما می‌گشاید: حرف‌های ما هنوز ناتمام... /تا نگاه می‌کنی:/ وقت رفتن است/ باز هم حکایت همیشگی! / پیش از آنکه با خبر شوی،/ لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود/ آی... /ای دریغ و حسرت همیشگی! / ناگهان/ چقدر زود/ دیر می‌شود! (دیوان، ص۲۷۱) حکمت‌های عامیانه، تعریض‌ها و اعتراض‌های او اکثراً بی‌حساب و کتاب نیست. «هزار چون و هزاران چرای بی‌زیرا» ( همان، ص134) اضطراب‌ها و دل‌نگرانی‌های آینده، مرور گذشته نجیب و پر از لحظه‌های نگاه ناگهانگی (همان، ص138) که در شعر او نمود یافته، تصویری از حالات عاطفی و واکنش‌های مردم ماست. قیصر ذاتاً شاعر بود و جنونی که در شعر او وجود دارد، شعر او را زنده و سرپا نگاه می‌دارد و این، باعث شده است همه ما همچنان به شعر او نیازمند باشیم و پس از مدتی سرودن یا خواندن شعرهای بی سر و ته و سخیف خود یا دیگران، مجبور شویم به او پناه ببریم و از او بخواهیم دریچه‌ای تازه از شعر واقعی را با شعرهایش به روی ما بگشاید‌ بلکه بروزرسانی شویم؛ که یادمان نرود، تعریف واقعی شعر و شاعر چیست؟ آری او شاعر زمانه‌هاست.... ادامه دارد... @smahdihoseinir
او؛ شاعر زمانه‌ها.... دو. قیصر در شعر خود به نقد روزگار ما و بویژه فرهنگ‌مداران، فرهنگ‌سازان و مدعیان می‌پردازد... در نگاهی تأویلی، به نظر می‌رسد، حال و روز کسانی را که ادای شاعران را در می‌آورند، اینگونه به تصویر می‌کشد و نجیبانه به آنان حق می‌دهد که با شاعران بچرخند: در حسرت پرواز با مرغابیانم چون سنگ‌پشتی پیر، در لاکم صبورم (دیوان، ص ۶۲) همچنین تصویری از شاعران واقعی را ارائه می‌کند: خدا روستا را/ بشر شهر را/ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند (همان، ص ۱۵۴) از روزگار غوغای آهن و برج و تهاجم به آسمان‌ها دردمندانه می‌گوید: دور کرد و کور کرد عشق را دورباش‌ها و کورباش‌ها زخم می‌زند به چشم آفتاب تیغ برج آسمان خراش‌ها (همان، صفحه ۵۸) و به یادمان می‌آورد: به جستجوی یادداشت‌های دردهای جاودانگی خود باشیم(همان، ص ۱۴۴) و به تعریض اعتراف می‌کند که: هرچه گفتم هیچکس نشنید یا باور نکرد من دهانی نیستم از زمره این گوش‌ها (همان، ص 57) ای کاش ذهن و زبان و بیانمان قیصر امین پورِ دیگری شود و شعر زمانه را به چالش بکشیم و اعتراض کنیم: چرا همیشه همین است آسمان و زمین؟ (همان، ص ۵۲) و فطرت شاعرانه خود را بجوییم. قیصر نصیحتمان کرد، اما گوش ما خریدار نصیحت او نبود... او انگار پلیدی پدیدۀ «تجاری» شدن هنر و فرهنگ در زمانه ما را از همان روزها حدس می‌زد و پیش‌بینی می‌کرد که سرود: این حنجره، این باغ صدا را نفروشید این پنجره، این خاطره‌ها را نفروشید و: یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم این هروله سعی و صفا را نفروشید! (همان، ص۶۷) ادامه دارد... @smahdihoseinir