eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
976 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الی الحبیب
26.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۱۶ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعرِ مناسب‌اجرا در هیأت: 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖 مبحث یکم: ❇️ ضرورت توجه به نکات فنی و علمی در کنار نکات معنوی در شعر 👈نقل یک ماجرای تاریخی و اثبات ضرورت نگاه فنی در شعر 👈ضرورت توجه به اصل «شناخت علوم ادبی» و «تجربه کافی» برای آفرینش شعر ولایی و مرثیه 👈ضرورت شناخت شئون کلمه و کلام در شعر 📖 مبحث دوم: ❇️خوانش ابیات مرثیه‌محور 👈نمونه شعر گزارش‌محور 👈 نمونه شعر وصف‌محور 👈 نمونه شعر تداعی‌محور 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید | | 🆔 @elalhabib_ir
نقد تخصصی شعر ولایی با حضور: سیدمهدی‌حسینی‌رکن ‌آبادی جلسه ٢۴٨ ادامه مباحث پیرامون شعر ولایی و شعر مناسب اجرا در هیئت به همراه شعرخوانی شاعران و نقد اشعار برتر زمان: دوشنبه، دوم مهرماه ۱۴۰۳ مکان: تهران، خیابان وحدت اسلامی، کوچه خندان، حسینیه سادات (ویژه برادران) 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem @smahdihoseinir
... اى دختر و خواهر ولايت آيينه‌ی مادر ولايت روزى كه به قم قدم نهادى قم را شرف مدينه دادى آن روز قرار از مَلَك رفت ذكر صلوات بر فَلَك رفت تابيد چو موكبت ز صحرا شهر از تو شنيد بوى زهرا با گريه‌ی شوق و شاخه‌ی گل بُردند به ناقه‌ات توسل قم، شهر مقدس قيام است قم، خانه‌ی يازده امام است آن قبر كه در مدينه شد گم پيدا شده در مدينه‌ی قم ... (سلام‌الله‌علیها)به‌قم
این روزها این سؤال مهم، ذهن مرا به خود درگیر کرده است؛ آیا عزاداری‌ها و شادی‌های ما بر اساس و مبنای آیین اهل بیت(علیهم‌السلام) و رضایت ایشان است؟ برخی نغمات و سبک‌های عزاداری، آن بالا و پایین پریدن‌های مفرط، ارائه مضامین حسی و سطحی، که در نوحه‌ها ارائه می‌شود، آیا با رسالتی که برای مداح و شاعر تعیین شده تطابق دارد؟ این روزها مراسم برائت از دشمنان اهل بیت رواج دارد، براستی مفهوم برائت، لباس سرخ پوشیدن و به هر قیمتی این و آن را خنداندن است؟ آیا موضوع مهم «وحدت اسلامی» فقط شعار است، یا ضرورت؟ آیا متولیان این برنامه‌ها از مسائل شرعی مطلعند و می‌دانند که فحش‌دادن حرام شرعی است؟ از خود پرسیدیم، فحاشی کار چه کسانی است؟ مگر از بد دهنی شمر و سنان در شعرها مضمون نساخته‌ایم؟ و مگر در زیارت امین‌الله «مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيائِكَ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدائِكَ»را طلب نمی‌کنیم؟ این تناقضات را چه کسی حل می‌کند؟ امروز هنر برخی مداحان ما «موزیکال خواندن» است و اجرا در مجامع عمومی، که با سوت و کف برخی جوانان همراه است... امیدوارم «مردی از خویش برون آید و کاری بکند»، تا حداقل بر آنان که نمی‌دانند یا دچار غفلتند، روشن شود که مرز اخلاق، شرع، شادی، غنا، و... تا کجاست؟ البته واضح و مبرهن است، که بسیاری از اینان از من و امثال من، این حدود و مرزها را می‌شناسند! ******** این سیل ویرانگر، این شادی بی‌قاعده، دیشب به پشت درهای حرم حضرت معصومه(سلام‌الله علیها) رسید... عده‌ای برای شاد بودن، دارند هزینه‌های سنگینی بر جامعه فرهنگی و دینی ما تحمیل می‌کنند... به هوش باشیم. (سلام‌الله‌علیها)به‌قم
هدایت شده از الی الحبیب
بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 🔻 دبیر کل حزب‌الله لبنان سیدحسن نصرالله در پی عملیات تروریستی در ضاحية بیروت به همراه جمعی از یارانش به شهادت رسید 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بگذار که در معرکه بی‌سر گردیم با لشکر آفتاب برمی‌گردیم هنگام شهادت است آغاز حیات «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم»@hosseinieh_net
وجدان جهانیان به هوش آمده است رودی شده است و در خروش آمده است از خون بنویس شاعر از خون شهید! خون کلمات هم به جوش آمده است شهید والامقام 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
ای چرخ کج‌‌نهاد که دلبسته‌ای به باد! ما راست پرچمی به گران‌سنگی حدید قائم به فرد نیست قیام مقاومت فرمانده‌ایست در پس فرماندۀ شهید ✍ @hosseinieh_net
هدایت شده از meidav
تقدیم به شهید مقاومت، سید‌حسن نصرالله... بر کران ساحل نزدیک می‌گریند یارانت می‌خروشد در مصاف صخره، موج‌ سوگوارانت ای شهادت را گرفته تنگ در آغوش،نوشت باد! لذت سیر و سفر در عرش سوی هم‌قطارانت وقت ایمان نیست فصل سرد را، ققنوس خواهی شد شعله شعله می‌شکوفد از میان خون، بهارانت مژده دادی فتح نزدیک است، صبحی زود بی‌تردید در دل خورشید می‌تازند بر ظلمت، سوارانت بر مژه آویخته فانوس اشک سرخ‌شان روشن! عهد خون بستند در شام غریبان، بی‌قرارانت شیرْآهنْ‌کوهْ‌مردا! در سکوت تشنه کامی‌ها می‌رسد از بی‌کران آسمان‌، فریادِ بارانت صبح جمعه، در رکاب مقتدایت باز می‌گردی خنده‌ات گل ‌می‌کند در دیده چشم انتظارانت
به آسایش جان و تن فکر کردم به آرامش خویشتن فکر کردم به دلبستگی های این زندگی آه چه خودخواه بودم به من فکر کردم اگر چه فلسطین و لبنان در آتش به امنیتم در وطن فکر کردم چرا جای اینکه بسوزم از این غم به با غصه ها ساختن فکر کردم ؟ پس از حاج قاسم ولی شب به شب من به آن ماه خونین بدن فکر کردم شدم‌ عاقبت غرق نصرمن الله ... به چشمان سیدحسن فکر کردم ... @masoome_sharif
باغ ما این است؛ طوفان شد، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می‌رفت بی سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل، بی‌سر ایستاد حال ما را خوب می‌دانند عاشورائیان هر زمان اکبر زمین افتاد، اصغر ایستاد یک اُحد دردیم آری؛ حمزه رفت امّا چه باک! مصطفی هر وقت تنها ماند، حیدر ایستاد «قل هو الله أحد» را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضائیم؛ این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل، و هاجر ایستاد أین نصرالله؟ نزدیک است اذان آمد، ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد
هدایت شده از شعر هیأت
🌷تقدیم به شهید والامقام در پیش روی ما خیابانی که باریک است پر می‌زنی اما جهان پشت ترافیک است اخبار صبح شنبه از خون تو می‌گوید خون تو یعنی جمعۀ دیدار نزدیک است اخبار می‌گوید تو را کشتند و در گوشم این جمله مثل آخرین دستور شلیک است خون تو چون انبار باروت است، خواهد زد آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است آری، شهادت عین آزادی‌ست مرد، ای مرد! این بیت‌ها تنها برای عرض تبریک است 📝 @ShereHeyat
آرام از سواحل بیروت رد شدی بی‌اختیار باعث این جزر و مد شدی دریا نداشت طاقت دیدار با تو را رودی که رو به سوی فلک می‌رود، شدی آن‌سان در انفجار شکفتی، که گفته‌اند خورشیدهای شعله‌ور بی‌عدد شدی سرخوش میان خیل شهیدان نشسته‌ای اما دلیل این غم بی‌حصر و حد شدی از ما هم ای طنین گل سرخ! یاد کن در نزد او که عاشقی‌اش را بلد شدی
هم غزه، هم لبنان، هم شام، هم ایران یک آرمان داریم*، یک روح، یک پیمان در جاده‌ بیروت، هم‌راه «مُغنیّه» پای جبل عامل، هم‌گام با «چمران» تنها سلاح ماست مردانه جنگیدن بی‌ خُود، بی جوشن، در شام بمباران تا بر زمین خون «سید حسن» جاری‌است فریاد می‌جوشد از قلب این میدان «سید حسن» یعنی از پا نیفتادن وقتی تبرزار است دنیای دژخیمان لب باز کن ای مرد، ای واژه واژه درد! همسایه‌ «میثم»، هم مسلک «سلمان دریایی و زندها‌ست، قلب پر آشوبت ای گونه‌هایت سرخ، از سیلی طوفان! ظهر است و عاشوراست، در علقمه غوغاست کرب و بلای ماست: هم غزه، هم لبنان * قبله یکی، کتاب یکی، آرمان یکی‌ست (سیدمحمدصادق آتشی) با حذف یک بیت: رزم شبانگاهت، نصرُ من اللّهت خاری‌ست در چشمِ خونبار جلادان
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟ صدای شیون بیروت در جهان پیچید شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه دوباره خیره به یک اسب بی‌سوار شدیم آهای سیبِ سر نیزه! یاد ما هم باش ببین چطور به خون جگر انار شدیم نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود که گرم خواندن آیات سجده‌دار شدیم قسم به ماه که ما پیشمرگ حضرت صبح… قسم به سرو که قربانی بهار شدیم | | @fatemeh_arefnejad
نمی‌فهمند ما را عقل‌های بی‌جنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بی فتح خون هرگز نشستن را نمی‌دانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنه‌ها موقوف فرمان‌ است نباشد سربلندی‌های‌ ما بی‌آزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ... هیهات که بی‌سر می‌‌شویم امروز اما سر نگون هرگز متون را خوانده‌ام، ما آنچنان پیروز فرداییم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز
بهار با تو هوای خزان نمی‌گیرد و در طلوع دلت آسمان نمی‌گیرد بیا که باز بپوشی عبای باران را کنار تو دل رنگین کمان نمی‌گیرد به عنکبوت فرودست رودخانه بگو که تار تو دل ما را نشان نمی‌گیرد نسیم زنده‌ی ایمان، قدم بزن در شهر که با عبور تو قلب زمان نمی‌گیرد اگر چه ضاحیه جان داد و سرفه سرفه شکست که گفته باز به دست تو جان نمی‌گیرد؟ تویی شهید اولوالعزم استقامت و خون بتاب با تو دل بیکران نمی‌گیرد به قدس جان بده ای صبحِ «جاء نصر الله» بگو که مرگ، تو را از جهان نمی‌گیرد
آسمان در هیچ جای این جهان یکرنگ نیست پاسخ ما به کلوخ انداز غیر از سنگ نیست سنگها، قافیه‌های شعرِ فریاد منند در جهان بی تپش، این حسّ و ضرباهنگ نیست موجِ ما با خویش خواهد برد این خاشاک را ساحل ما عرصه جولان این خرچنگ نیست! سروهای استقامت! صخره‌های باشکوه! بارها مردن برای ایستادن ننگ نیست کودک من پاسخ هربمب باشد با خدا آن خدایی که خدای عاملان جنگ نیست این جهانِ مملوء از خشم و فریب و اضطراب مثل دفترهای نقاشی که رنگارنگ نیست مرگ حق و، زندگی ناحق‌ترین تقدیر ماست می‌روم جایی که قلب مردمانش سنگ نیست می‌روم در جستجوی یک جهانِ بی دروغ می‌روم جایی که رسمش حقه و نیرنگ نیست هیچ‌کس داغ عزیزی را نمی‌بیند به چشم هیچ‌کس آنجا برای خانه‌اش دلتنگ نیست آرزو دور است، اما نیست دور از دسترس خانه دور، اما کمیت آرزویم لنگ نیست می‌روم این بغض اما در گلویم مانده است کودک معصوم من که با کسی درجنگ نیست...
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
؛ ؛ زیر پر و بالم آسمان گُم شده است دریا شده‌ام، وقت تلاطُم شده است ای کودک مظلوم ! امشب لبخند بزن! وقت تبسُم شده است@hosseinieh_net
بسم‌الله شب با گلوله تا لب ایوان رسیده است برخیز باز موسم طوفان رسیده است آتش دمیده است به دامان دشت ها فصل نزول سوره‌ی باران رسیده است آه ای درخت سرو! اذان شد قیام کن صبح تبر زدن به خدایان رسیده است در امتداد باور خورشید ای وطن برخیز! وقت مرگ زمستان رسیده است آیا زمان وعده‌ی صادق نیامده است؟ حالا که پای کذب به میدان رسیده است در صفحه‌ی سیاه و سفیدی که چیده اند هنگام خودنمایی ایران رسیده است یک صبح جمعه ما همه بیدار می‌شویم لبخند میزنیم که مهمان رسیده است ✍️ طاهره سادات ملکی
این غزل مثنوی از آتش سخنان شهید سید حسن نصرالله شعله ور است: نمی ارزی به آب بینی بز آه ای دنیا که در تو می شود تقدیم رقاصه سر یحیی و در تو می شکافد فرق إبن الکعبه را ملجم سر سجده به شمشیری که آغشته است با صد سم حسين ابن علی غلطیده در خون، در تو در گودال و شمر و خولی و امثالهم از قتل او خوشحال و در تو بمب می بارند بر بیروت غیرت، آه! و می خندد لبی شیطان صفت از قتل نصرالله بخند ابلیس، عمر خنده ات بسیار کوتاه است و فصل ناگزیر گریه هایی تلخ در راه است اگرچه دم به دم از زخم هایی تازه می سوزیم نه می ترسم نه غمگینم خدا با ماست پیروزیم خدا با ماست یعنی دست حق در آستین داریم خدا با ماست یعنی تکیه بر حبل المتین داریم خدا با ماست یعنی راه و رسم این جهان با ماست زمین با ماست، دریا، کوه و جنگل، آسمان با ماست خدا فرمان دهد با یک مگس ته می کشد نمرود و آهن می شود مومی میان پنجه داوود خدا فرمان دهد آماده رزمند طوفان ها و مامور خدا گردند شن ها در دل صحرا چه می بافید در سر از خیال خام صهیون ها که بیت العنکبوت اصلا ندارد تاب طوفان را دوباره داستان جنگ با اعوان جالوت است ننوشد آب بی رخصت، کسی که جلد طالوت است که مشتی آب هم از رود دنیا، می برد دل را و مهمان می کند در باورت تردید و دل دل را کسی که پیش روی ماست شیطان است، مردم نیست میان ما و شیطان صحبت از سوء تفاهم نیست ننوش آب و ببین باند جنایتکار قاتل را میان ما و اسرائیل جنگ حق و باطل را اگرچه رود دنیا پیش روی ماست اغواگر ولی سیراب ایمانند بسیاری از این لشگر قسم بر خون پاک هرچه مظلوم است تا هابیل برادر نیستم تا عمر دارم با بنی قابیل قسم بر خواب سرخ کودک معصوم غزاوی ابابیلانه می باریم بر هذیانتان سجیل خدا با ماست یعنی معجزه با ماست همسنگر و می بلعد شما را رود اردن مثل رود نیل چه نزدیک است روزی که نه یک کشور، نه یک قریه که نام یک طویله در جهان هم نیست اسرائیل فلسطین عاقبت از لوث صهیون پاک خواهد شد در أقصی آیه إنا فتحنا می شود ترتیل
نگاهم به عکست.. فرو می‌خورم بغض‌ها را ندارم جوابی ... کجا؟ کی؟ چگونه ؟ چرا ؟ را چه می‌شد خبرها همه کذب باشد؟ چه می‌شد؟ کسی جور دیگر روایت کند ماجرا را؟ چه سنگین خبر، حیرت آور خبر، داغ دیگر خدا با غمت امتحان می‌کند صبر ما را جهان بی‌وفا، بی‌تفاوت که راضی به این شد نباشی، نبیند تو را، نشنود آن صدا را گلویی که فریاد مستضعفان جهان بود گلویی که دائم صدا می‌زد از جان، خدا را صدایت پر از غم، خروش غدیر و محرم در عالم مجسم کند غیرت کربلا را غیورا! به من یاد دادی که ساکت نباشم ببینم که ظالم ز حد بگذراند جفا را الا شیر لبنان و فرزند پیر جماران دمیدی به جسم جهانی تو روح خدا را تو را کشت اما به کوری دشمن، نگاهت درخشید و نورت گرفت از کجا تا کجا را تو افتادی، اما قرار از شیاطین گرفتی تو گویی که موسی رها کرده باشد عصا را به جز محو صهیون از عالم ندارم دعایی تو رفتی که خونت اجابت کند این دعا را سیاهی به تن، سرخی پرچمی روی شانه تقاصت مبدل به شادی کند این عزا را
چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن چه سخت است در اوج غوغای صفین علی را عزادار عمار دیدن به بی‌تابی موج‌های فراتیم به هنگامه‌ی چشم خونبار دیدن نمی‌دید در خواب هم دیده‌‌ی ما به خون خفته آن چشم بیدار دیدن ز یوسف به یک پیرهن خیره ماندن ز یحیی سری دست اغیار دیدن به گفتن نیاید، به باور نگنجد چُنان کوه را زیر آوار دیدن همین است تقدیر مردان میدان به پیکارها پیکر یار دیدن تنی را به میدانِ مین ارباً اربا تنی را پر از خون به رگبار دیدن ولی نیست هرگز به قاموس مردان هراسی از این راه دشوار دیدن هراس است بر جان خیبرنشینان سَنابرق شمشیر کرّار دیدن مَهیب است فریاد یا حیدر ما مهیب است هان! قهر قهار دیدن همه هیبت گنبد آهنین را بر این عنکبوتان چنان تار دیدن مهیب است در بارش «رعد» و «سجیل» زمین و زمان تیره و تار دیدن به‌ناگاه «فتاح» و «خیبرشکن» را بر این قلعه‌ی کهنه آوار دیدن جسدهای مشئوم دیوانه‌دیوان به هر کوی و بازار بر دار دیدن «بعثنا علیکم عباداً لنا» را به سربند گُردان احرار دیدن! زمان «فجاثوا خلال‌الدیار» است شرر بر سراپای اشرار دیدن
«آنان‌که در جنگ احد پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تنها گذاشتند و از میدان گریختند، در حقیقت جان خود را برتر از جان پیامبر می‌دانستند که میدان را ترک کردند... اما مولا امیرالمومنین (صلوات الله علیه) جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را برتر از خود می‌دانست و به همین‌جهت، تا آخرین لحظه پای دفاع از مولای خویش ماند و جنگید...» دیروز یکی از نمازگران در مسیر پر ترافیک خروج از مصلای نماز جمعه تهران، این عبارت‌ها را داشت به دوست و همراهش می‌گفت و بعد این نتیجه را گرفت که: «وقتی امام مسلمین، و رهبر جهان اسلام، از یک‌سو فتوا داده است که همه مسلمانان باید به مردم غزه و لبنان کمک کنند؛ و از سوی دیگر، در اوج تهدیدهای نظامی دشمن، در معرض عموم و در نماز جمعه حاضر می‌شود، از خودم پرسیدم، جان ما مهمتر است یا جان امام و رهبرم؟ وقتی او به میدان آمده است یعنی همه باید به میدان بیاییم... خدا را شکر که مردم ما از این امتحان بزرگ سرفراز بیرون آمدند و به دنبال امامشان در برابر دشمن، خط و نشان کشیدند و ثابت کردند، برای دفاع از حقیقت در مسیر امام خود حرکت می‌کنند. خدا را شکر، مردم ما نگذاشتند حرف امام روی زمین بماند... خدا را شکر سرفرازانه این آزمون را پشت سر گذاشتیم... نمی‌دانم آنان که نیامدند چه عذری داشتند؟»
هدایت شده از الی الحبیب
🔰منشور الی‌الحبیب 🔹هنر با عشق آمیخته ▫️گفتاری از استاد سیدمهدی حسینی پیرامون معیارهای انتخاب شعر و چگونگی تعامل شاعر و مداح 🔻یکی از معیارهای انتخاب شعر، انتخاب صحیح آن در کنار موسیقی و آهنگ است که ستایشگر را در راه پر فراز و نشیب ستايشگري اهل‌بيت علیهم‌السلام یاری می‌رساند. اگر مداح هر قدر هم به آهنگ‌ها و الحان مختلف تسلط داشته باشد و بتواند در زمینه‌های مختلف به اجرای آموخته‌های موسیقی خود بپردازد، امّا این الحان دلنشین همراه با شعر مناسبی نباشد نمی‌تواند اثرگذاری آن‌چنانی داشته باشد. شعر یکی از ارکان اساسی مداحی است. مداح مطالب خود از جمله تنبیه و تنبّه یا مدح و فضیلت و یا مرثیه و مصیبت را با شعر انتقال می‌دهد و اگر شعر ضعیف باشد، بر جامعه اثر منفی خواهد داشت. علاوه بر ساختار، محتوا و معانی که در شعر به کار رفته هم از اهمیت بسزایی برخوردار است و طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب گاهی یک بیت شعر می‌تواند کارایی یک منبر را داشته باشد؛ یعنی شعر، این قدر می‌تواند اثرگذار باشد. بنابراین، شعر باید حساب‌شده سروده شود و شاعر روی تک‌تک کلمات آن فکر کند. این شماره از «الی‌الحبیب» گفتاری است از استاد سیدمهدی حسینی رکن‌آّبادی پیرامون چگونگی انتخاب شعر مناسب و نحوه تعامل ستایشگر با شاعر که در اولین نشست جمعی از ستایشگران جوان اهل‌بیت علیهم‌السلام و همچنین در اولین همایش ملی «الی‌الحبیب» ایراده گردیده است. 👇🏻دریافت فایل رایگان از پایگاه جامع محتوایی هیأت: ▫️heyat.co/p/4784 🆔 @elalhabib_ir