بخش دوم
تصمیم گیری بسیار دشوار بود؛ از یکسو، سفر اربعین به همراه خانواده ارزش معنوی و تربیتی داشت؛ از سوی دیگر، همراهی با دانشآموزان صاحب قلم، برنامهای تربیتی، معنوی و فرهنگی بسیار والا و ارزشمندی به شمار میرفت.
خدمت در موکب، همراه دانشجویانی که اکثراً در دوره ارشد یا دکترا مشغول تحصیلند، میتوانست سوژههای فراوانی برای گزارش و تحلیل و روشنگری، پیش روی من بگذارد و من نمیتوانستم از برکات این برنامه «اردومحور» بگذرم.
من به سفر اربعین از زاویههای متعدد و از چشماندازهای مختلفی همواره نگریستهام. حرکت در طریقالحسین، در چشم من همواره، جلوههای فراوان فرهنگی و تربیتی داشته است.
چند روز قبل از سفر و برای خلاصی از سردرگمیها و انتخاب یکی از سه گزینه، تدبیری اندیشیدم و با دکتر ماجد صحبت کردم. طرح این پیشنهاد، در حکم «تیر در تاریکی» بود.
اگر، اگر، اگر میشد که به همراه کاروان دانشآموزان همسر و دخترم را هم میبردم، دیگر «نور علی نور» میشد...
ماجد عزیز پیشنهاد را پذیرفت و پیگیر امور شد؛ نوع ماشین، تعداد صندلی و بررسی تعداد نفرات و همه جزئیات دیگر را در نظر گرفت تا شرایط برای حضور من و خانوادهام فراهم شود...
اکنون که به آن لحظات گفتوگو میاندیشم، سخت به این صرافت افتادهام تا تازیانهای بیابم و روح و اندیشهام را تنبیه کنم( اسمش را بگذارید تازیانه سلوک!) تا دیگر برای این سفر معنوی، مسیر و تدبیر و گزینهای را اینچنین به دیگران دیکته نکنند!
بعد از سفر اربعین، هنوز ماجد را ندیدهام اما یکی از ابهامات بزرگ من این است که باید با چه رویی با او مواجه شوم و چگونه از خجالت او در بیایم؟
این روحانی صمیمی، ساده و فاضل در حق من، دوستی و محبت را سالها پیش در سفر زیارتی عتبات، به کمال رسانده بود و امسال بیش از همیشه، مرا شرمنده لطف و فضل و کرامت خود نمود.
هر کسی جای من باشد در این لحظات، وجدان خود را به عنوان قاضی میپذیرد و در برابر او به این سؤال پاسخگوست که: اگر دیگران (مثلاً همان دکتر ماجد) چنین برخوردی با تو داشت، چه عکسالعملی نشان میدادی؟
پاسخ به این سؤال هم آسانِ آسان است، هم دشوارِ دشوار.
ادامه دارد...
#طریق_الحسین
#الی_الحسین
بخش سوم
با دکتر ابوالحسن درباره نحوه حضورم در موکب و ضرورت آن، جلسه و گفتوگویی داشتم،
با شناختی که از تجربه فراوان و هوش سرشار دکتر داشتم، تلاش میکردم سردرگمی و نگرانیهایم را از چشم او پنهان کنم؛ نمیدانم چقدر در این کار موفق بودم؟
دکتر با هوشیاری فراوان و بسادگی، با بستن راهها بر روی من، مرا به سمت انتخاب گزینه سوم هدایت کرد!
تصورش ساده، اما تبیینش دشوار است؛ چیزی شبیه «یدرک و لا یوصف»...
من در تلاش بودم که به گونهای از خجالت دکتر در بیایم و عذر همکاری بخواهم و با دانشآموزان سفرنامهنویس همراه شوم؛ آن هم به احترام دکتر ماجد و دانش آموزان و از آن مهمتر، اشتیاق اهل خانه برای پیادهروی اربعین و شوق فراوان دختر هفتسالهام که «سفر اولی» بود و دوست داشت با پدرش در این مسیر گام بردارد...
یقیتاً هر کسی جای من بود، همین تصمیم را میگرفت.
به همین جهت، به دکتر ابوالحسن پیام دادم و از او خواهش کردم که عذر حضور مرا بپذیرد و بلیط را کنسل یا اینکه آن را به نام دیگری صادر کند.
پاسخ دکتر، خیلی صریح، قاطع و کوتاه بود: «خیر! امکانش نیست!»
چارهای نداشتم و باید میپذیرفتم.
«هزارراه نرفته»...
در این مسیر، سه راه مهم پیش رویم بود که با همه گستردگی و عظمت آن به چشم من بنبست میآمد!
تقریباً از همراهی با اهل خانه، ناامید شده بودم و باید تبعات قبل و بعد آن را میپذیرفتم. همچنین باید به گونهای دکتر ماجد را از تصمیم خود با خبر میساختم.
تصمیم گرفتم، صادقانه فایلهای صوتی گفتوگوی خود و دکتر را برایش ارسال کنم؛ این تدبیر، خوشبختانه، نتیجهبخش بود و برای اینکه خود را رفیق نیمهراه جلوه ندهم، به او پیشنهاد کردم که به گزینههای دیگری جز من فکر کند.
مفهوم سخن من این بود که: با وجود شیوع پدیده «قحطالرجال» در امور فرهنگی، نویسنده و مربی نویسندگی قحط نیست!
سید مهدی موسوی و حسن بیاتانی را به او پیشنهاد کردم که مطمئنم دیدگاه و قلمشان از من، بسیار بهتر است.
هنوز دکتر ماجد را بعد از اربعین ندیدهام و نمیدانم حسن بیاتانی- که ظاهراً قول مساعد به او داده بود- توانست با آنان همراه شود یا خیر؟
این روزها حسن بیاتانی، سفرنامهاش را در کانال «تلکالایام» دارد بارگذاری میکند و شواهد نشان میدهد که او هم با خانواده به طریقالحسین راهی شده و احتمالاً دکتر ماجد مانده است و تیم سفرنامهنویسش...
باید تحقیق کنم ببینم برنامههای فرهنگی او - که انصافاً ارزشمند و قابل دفاع بود- در این سفر، چقدر تحقق یافته است؟
ادامه دارد...
#طریق_الحسین
#الی_الحسین
بخش چهارم
همراهی با کاروان دانشآموزان سفرنامهنویس - حتی اگر دکتر ابوالحسن موافقت میکرد - در هالهای از ابهام بود و مشکلاتی اداری به همراه داشت.
طبق برنامهریزی و مسئولیتی که داشتم، باید تا روز چهارشنبه نهم شهریورماه در دبیرستان میماندم و آزمونهای شهریور ماه را برگزار میکردم.
مراجعه دانشآموزان برای ثبت نام سال بعد و حساسیتهای لازم مزید بر علت بود و نمیگذاشت بتوانم قبل از نهم شهریورماه برای سفر، برنامهریزی داشته باشم؛ در حالی که دکتر ماجد قرار بود از روز شنبه یا یکشنبه چهارم یا پنجم شهریورماه، بانگ «الرحیل» بزند.
آقا ماجد به جهت مسئولیتی که در آموزش و پرورش دارد، همه مسائل را حلشده میدید و برای رفع هر ابهامی گزینهای مطرح میکرد و پیشنهادی میداد، میخواست کسی را جایگزین من قرار دهد تا هم امتحانات را برگزار کند و هم ثبت نامها را پیگیر باشد؛ اما من نمیتوانستم به پیشنهادهای او فکر کنم و بپذیرم.
این موانع اداری در کنار قاطعیت دکتر ابوالحسن، باعث شد مسیر تصمیمگیری برای من هموار شود.
از میان هزار راه نرفته و گزینههای پیش رو، امسال هم گزینه سوم، مثل سال قبل تقدیر من بود اما به شکلی دیگر: خدمت در موکب در میانه راه و مسیر زائران در طریقالحسین؛ عمود ٧٠٠
ادامه دارد...
#طریق_الحسین
#الی_الحسین
بخش پنجم
امروز جمعه ١٧ شهریور است و دو روز است که از سفر اربعین بازگشتهام؛ اما هنوز در تحیّر و این ابهام به سر میبرم که میان این سه گزینه، چرا و چگونه گزینه سوم را برگزیدهام؟ که بظاهر سهلترین و سادهترینِ آنهاست.
سفر با سفرنامهنویسان، دشواریهای خاص خود را داشت و اگر با اهل و عیال و خانواده به طریقالحسین میرفتم، الزامات و تمهیدات خاصی را میطلبید؛ اما در این سفر بظاهر، من آزاد آزاد بودم و بار مسئولیتی بر دوشم نبود!
از دیگر وجوه تمایزش، هواییبودن سفر بود که هر انسان تنبلی را وسوسه میکرد تا دست به چنین انتخابی بزند.
مخلص کلام اینکه، هرکس از دور این نوع انتخاب را رصد کند، احتمالاً قضاوتش این است که من براحتی با یک شطرنجبازی ساده، همه را کیش و مات کردهام و به عبارت امروزیتر، همه را پیچاندهام و یک سفر ساده و آسان را انتخاب نمودهام!
اما وقتی به عبارت سه کلمهای «هزار راه نرفته» بیندیشید و ابعاد آن را در سفر بررسی کنید، قطعاً دیدگاه و قضاوت دیگری خواهید یافت؛ همانگونه که من اکنون اندکی از ابعاد پنهان آن را یافتهام و با همه تنبلی پنهان و گرفتاریهای ذهنی و اداری، وادار شدهام به نوشتن و تبیین ابعاد آن.
ادامه دارد...
#طریق_الحسین
#الی_الحسین
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹امیر صفشکن🔹
بی تو میماند فقط رنج عبادتهایشان
بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان
حرفها در سینه داری و نداری محرمی
مردها در سینه میماند شکایتهایشان..
سکهها، سردارها را چون غلامی میخرند
وه در آن بازار، پایین بود قیمتهایشان
خون دل از سرزنشها میخوری و میخورد
بر دل آیینهات سنگ ملامتهایشان
ای امیر صفشکن! صفین به خود لرزیده است
پیش شمشیر تو پوشالیست هیبتهایشان
بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست
نیستی یک لحظه غافل از سیاستهایشان
شانههایت کم نیاوردند زیر بار درد
خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان
خارها رفتهست در چشم حقیقتبینِ تو
کوچهها شرمنده از دست جسارتهایشان
انتظار تیز تیغ ما به پایان میرسد
تازه آن دم هست آغاز مصیبتهایشان
📝 #جعفر_عباسی
🌐 shereheyat.ir/node/5754
✅ @ShereHeyat
#بیت_الغزل(١۴)
#بیت_مضمون_محور
#شهادت_حضرت_رسول(صلّیاللهعلیهوآله)
بزرگان گِرد او هستند و میچرخد به آن سمتی
که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را
علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر،
به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را
محمدحسین ملکیان
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
بخش پنجم امروز جمعه ١٧ شهریور است و دو روز است که از سفر اربعین بازگشتهام؛ اما هنوز در تحیّر و این
بخش هفتم
تهیه کولرهای بزرگ سلولزی، نصب و کانالکشی آن در سرتاسر دو حسینیه بزرگ و مجزای خواهران و برادران، بزرگترین چالش روز پنجشنبه نهم شهریور ماه بود.
کانالها درحقیقت، بنرهای استوانهایشکل بود با حفرههای دایرهای شکل بزرگ بر روی آن، که باید نسیم خنک بهاری را در گرمای حداقل ۴۷ درجه به زائران خسته و گرمازده هدیه میکرد.
تجربه بود یا خلاقیت؟ نمیدانم؛ اما نصب این نوع کانالهای استوانهای، تصمیم درستی بود؛ فقط یک جای کار میلنگید! بین اندازه قُطر کانالها و دهنه کولرها تناسبی نبود که البته به همت دانشجویان این معضل نیز داشت برطرف شد.
در آن لحظات از کنار حسینیه که رد میشدی، بخوبی این چالش بزرگ را میدیدی... عدهای از دانشجویان در تاریکی شب، در حال پیچکردن بنرها به دهنه کولرها بودند و یک نفر نیز پشت چرخ خیاطی صنعتی، تند تند داشت قطعات بنرها را به هم میدوخت و آن را آماده نصب بر روی کولرها میکرد.
اینکه چرخ خیاطی صنعتی از کجا تهیه شده و وسط این بیابان به کار بچهها آمده بود، سؤالیاست که من هنوز برای آن پاسخی نیافتهام..
ادامه دارد...
#طریق_الحسین
#الی_الحسین
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
نقدتخصصیشعرولایی
جلسه ۲۲۳
باحضور
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
این هفته استثنائا
سه شنبه
۲۸شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۸
تهران،
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسينيه سادات
#ویژه_برادران
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
نقدتخصصیشعرولایی
باحضور
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
جلسه ۲۲۴
این هفته
سه شنبه
۴مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
تهران،
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسينيه سادات
#ویژه_برادران
#معرفی_جلسات_اینجانب
حلقهی ادبی فرات
نقدتخصصیشعرولایی
جلسه ۲۲۵
دوشنبه ۱۷مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸تا۲۰:۳۰
تهران،
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسينيه سادات
#ویژه_برادران
#بیت_الغزل(١۵)
شادیم به این مژده که آن «پیر» به ما داد:
این غُدهی بدخیم شدیداً سرطانیست
عباس احمدی
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
#بیت_الغزل(١۶)
از رخوت یک سکوت هم سُستتر است
از یک پَرِ در سقوط هم سُستتر است
میگفت که کوهم و... خلایق دیدند
از خانۀ عنکبوت هم سُستتر است!
دکتر محمدرضا ترکی
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
#بیت_الغزل(١٧)
ابیاتی از یک غزل
این آیههای سورۀ حشر است، هان! به گوش!
در صور میدمند، هلا خفتگان، به هوش!
بالابلندِ مأذنهها با اذان خوش است
زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش
بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است
جانم به استقامت این خاک سختکوش
این فتح ناب، از نفحات شهادت است
بوی بهار میدهد این دشت لالهپوش
فائزه زرافشان
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
#بیت_الغزل(١٨)
ابیاتی از یک مثنوی
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
قدس از سیطرۀ کفر رها میگردد
عاقبت حاجتِ مظلوم، روا میگردد
آفتاب از پس این ابر برون میآید
نوبت عاشقی و فصل جنون میآید
قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد
«نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
رضا نیکوکار
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
فرخوان دومین جایزهادبی فرات
ویژه اعضای #حلقه_شعر_ولایی_فرات
موضوع : مدایح و مراثی #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
از بین اشعار خوانده شده در جلسات فرات
در تمام قالبهای کلاسیک و آزاد حداکثر ۳ اثر
مهلت ارسال آثار : ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲
ارسال از طریق پیامرسان تلگرام و ایتا
۰۹۲۰۶۹۷۶۰۶۶
گلچینی از آثار جمع آوری شده در قالب مجموعه اشعار منتشر خواهد شد.
جوایز نفرات برتر:
نفر اول ۱۰ میلیون تومان
نفر دوم ۸ میلیون تومان
نفرسوم ۶ میلیون تومان
شایسته تقدیر ۴ میلیون تومان
🔸حلقهشعرولاییفرات
@foratpoem
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
دنیا همه ظلم، سربهسر عصیان است
هر سو که نگاه میکنی حرمان است
فرداست که طوفان بلا خواهد شد
آن آه که در نهاد مظلومان است
حامد طونی
#فلسطین
#غزه
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
موسی عصا زدهاست به دریا، بلند شو!
صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو!
ایران! غیور باش و فلسطین، صبور باش!
طوفان شدهاست، مسجدالاقصی بلند شو!
تا قدس را ز پنجهی صهیون درآوری
مسجد! فرو مریز کلیسا بلند شو!
ای غزّه! کوه باش که آتشفشان شوی
گیرم که اوفتادهای از پا، بلند شو!
زانو مزن! که سرو سراپا مقاوم است
ای ریشهی مقاومت از جا بلند شو!
لبنان! غرور شیعه تویی، یا علی بگو!
ای اقتدا نموده به زهرا! بلند شو!
هل مِن معینِ کیست که ما را صدا زدهاست
لشگر کشیده شمر، عراقا! بلند شو
آب این طرف محاصره، آن سوی کودکان
فریاد میزنند که سقّا! بلند شو
ایران! یمن! عراق! مهیّای وصل باش
فصل ظهور آمده، دنیا! بلند شو
محسن ناصحی
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
امت واحده و دفاع از فلسطین.mp3
6.53M
#فایل_صوتی(١۴)
وظایف ما ستایشگران
(نشست تبیینی
با حضور مداحان جوان
مهرماه ١۴٠٢)
#جهاد_تبیین
#طوفان_الاقصی
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
غزه تنها نیست، دنیا با فلسطین است
هرچه پیش آید، دل ما با فلسطین است
حقکشیهای شما حق را نخواهد کشت
حق در این پیکار تنها با فلسطین است
گوش کن: قرآن چه خواند و با که نجوا کرد؟
سوره نصر است، گویا با فلسطین است
صبح نزدیک است اگرچه سرخ میآید
فتح، آسان نیست اما با فلسطین است
دست روی دست بسیار است و این نوبت
دستخون شد؛ دست بالا با فلسطین است
در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار
امتحان تشنگیها با فلسطین است
موجها دستی برآوردند و میگویند
آب را بستند؟ دریا با فلسطین است
نرم میتابد به نعش کودکان، خورشید
صبح نزدیک است و فردا با فلسطین است
میلاد عرفانپور
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟
امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم
شمر زمانه در دل میدان مشخص است
در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم
در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست
آن لحظهها که با مدد از عشق زیستیم
ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا
در تنگنای قافیه تنها گریستیم
ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم
حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم
ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم
زهرا سپهکار
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
تکان دادهاست فریاد گلویت خواب دنیا را
به خونت هدیه دادی بر جهان مرده، احیا را
چنان قلب زمین را بر تپش انداختی شاید...
میان آه خود داری نفسهای مسیحا را
فلسطینم! به خاک افتادی اما شور اعجازت
به خود آورده حتی ساحران قوم موسی را
و لا تحزن و لا تحزن! مترس ای جان خونینتن!
که بشکافد عصایش بار دیگر موج دریا را
زمین غزه از خون شهیدان آب مینوشد
به یاد آوردهای تاریخ «صبرا» و «شتیلا» را
ولی سوگند بر «تین» و، ولی سوگند بر «زیتون»
که میسازند این خونگریهها، لبخند فردا را
ببار ای آسمان! بر تارهای عنکبوت امشب
مهیا کن برای حضرتش صحن مصلّی را
کسی میآید و در مسجدت تکبیر میگوید
ربیع الآخری میآورد طوفان الاقصی را
.....
پریشانحال از این جغرافیای نامسلمانم
کسی تا مسجد الاقصای خونین میبرد مارا؟...
ریحانه ابوترابی
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
#تلنگر
#فأین_تذهبون
به جز آنهمه ساختن اشعار حماسیِ بیانیهمحور و اجرای آن،
راهاندازی اینهمه نشستهای شعرخوانی،
و تبیین شعر مقاومت،
مداحی و رجزخوانی،
و ایضاً فعالیتهای مجازی،
به کمک مالی به مردم مظلوم فلسطین هم بیندیشیم که اولویت فراموش شده است!
کافی است دهدرصد از صلههایی که به عنوان مداح و شاعر و مجریکارشناس و تحلیلگر گرفتهایم یا میگیریم، نذر مردم فلسطین کنیم.
این رفتار، تعهد هنر قدسی به بشریت را بهتر اثبات میکند.
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
#بیت_الغزل(١٩)
تلنگر(١)
طنین ساعت شماطهدار میخندد
سبکسرانه به عزم سفر نداشتنم!
چقدر بر سر بیهوده ماندنم، ماندم
درخت بیدم و محکومِ بَر نداشتنم!
ستارهها همه دنبالهدار هم بودند
منم هنوز و سرِ شعلهور نداشتنم...
تلنگر(٢)
از مرگ ما و رقص تبر عکس میگرفت
دنیا جز این نداشت هنر، عکس میگرفت!
تلنگر(٣)
بگو که صید کدام انفجاری ای کودک؟
که سر به ساحل دنیا زدی شبیه نهنگ
به زیر بوسه خورشید خفتهای و سزاست
جهان بمیرد از این زندگی، از این همه ننگ!
مرتضی حیدری آل کثیر
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
هدایت شده از | حامد طونی |
به ساکتین این روزها
هیزم شدهاید آتش عصیان را
همدست شدید کشتن طفلان را
یک عمر شعار آدمیّت دادید
کر میکند این سکوتتان انسان را
#حامد_طونی
#فلسطین #غزه #انسانیت
#معرفی_جلسات_اینجانب
حلقه ادبی #فرات نقدتخصصیشعرولایی
جلسه ۲۲۶
سهشنبه
دومآبان ۱۴۰۲
ساعت ۱۸
تهران،
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسينيه سادات
#ویژه_برادران
هدایت شده از آیات غمزه
نگذار در چشم جهان ویرانه باشی
اعظم سعادتمند
از زیر تلّ وحشی آوار برخیز
ای خانهی بیسقف ِ بیدیوار برخیز
باید بگیری عاشقانت را در آغوش
با اشتیاق لحظهی دیدار برخیز
تا پر درآرد کودکت از شادمانی
با بادبادکهاش، شاهینوار برخیز
تا کِی کبوترهای تو بیلانه باشند
ای ساقهی مجروح زیتونزار برخیز
نگذار در چشم جهان ویرانه باشی
با هرچه داری در توان اینبار برخیز
با دشمنان خونیات تا کی مدارا؟!
امشب به عزم آخرین پیکار برخیز
#اعظم_سعادتمند
#غزل
#ضد_صهیونیستی
پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه
@azam_saadatmand
@ayateghamze
#معرفی_جلسات_اینجانب
حلقه ادبی #فرات نقدتخصصیشعرولایی
جلسه ٢٢٧
دوشنبه
پانزدهمآبان ۱۴۰۲
ساعت ۱۸
تهران،
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسينيه سادات
#ویژه_برادران
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
گریه کن رنگینکمانی تازه تر ترسیم کن
جای موشک را میان آسمان ترمیم کن
آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است
چشمهایت را میان ابرها تقسیم کن
ای که چشمت ساعتی آبیست در باران اشک
روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن
دست در دست عروسکهای غمگین خودت
خندهات را پس بگیر، آینده را تسلیم کن
در بیاور از تن غزه لباس درد را
روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن
#علی_گلی_حسین_آبادی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
ميدان ميدان غزه و اسرائیل نیست،
ميدان حق و باطل است.
( رهبر فرزانه انقلاب)
حلقه شعر ولایی فرات
برگزار میكند:
كنگره سراسری شعر حماسه غزه مظلوم
«همسنگ طوفان»
شاعران میتوانند،
آثار خويش را در موضوع حماسه طوفان الاقصی و ايستادگی و اقتدار ملت فلسطين در برابر تهاجم صهيونيستها،
تا انتهای آبانماه سال جاری
به نشانی دبيرخانه ارسال كنند.
به آثار برتري كه با رويكردی حماسی به اين واقعه سروده شده باشند جوايز ارزندهای اهدا خواهد شد.
با مشارکت
* مؤسسه فرهنگی هنری عقيق
* مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری انقلاب اسلامی
* مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
* مجمع شاعران اهل بیت
* معاونت فرهنگی و تبليغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران
نشانی دبیرخانه و ارسال آثار:
https://toofanpoetghaza.blogix.ir
@toofapoet.ghaza@gmail.com
ارسال آثار از طریق پیامرسان ایتا
09216380246