eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت امام حسن عسکری بر حضرت صاحب الامر و قائم آل محمّد و بقیة الله الاعظم و همه شیعیانش تسلیت باد . @Soltannasir 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@soltannasir { پاسخ به سوالات 158 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 36} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 32} ادامه ...👇 نکته 1: ملاحظه نمودید که مسکن همانگونه که گفته شد بر بالای کوه است . یعنی جایی که در عالم صغیر ما آن را با عنوان چاکرای خورشیدی می شناسیم . اکنون احادیث را از کتاب تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 1 سوره مبارکهٔ قاف 👈«ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه» می آوریم : 👇 { 10561/1) شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق(ع) دربارهٔ معنای «قٓ» ، سؤال کردند ? فرمود : و اما «قٓ» ، کوهی است که بر زمین احاطه دارد و سبزه بودن آسمان ، از آن بر گرفته شده می باشد و خداوند زمین را به وسیلهٔ آن کوه نگاه می دارد تا اهل خود را فرو نبرد .(به نقل از کتاب معانی الاخبار) 2/10562) . علی بن ابراهیم با سند خود از یحیی بن میسره خثعمی روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود : «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند زُمرّد می باشد و سبز رنگ بودن آسمان ، از آن خواهد بود . ( تفسیر قمی ) 10563/3) سعد بن عبدالله (قمی) با سند خود از یقطین جوالیقی به نقل از فُلفُله ، روایت کرده است ، که گفت : امام باقر (ع) فرمود : به درستی که خداوند متعال دارای کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند سبز رنگ می باشد و سبزه بودن آسمان ، از آن کوه خواهد بود و خداوند پشت آن کوه خلقی را آفریده و احکامی را که بر این خلق _ از نماز ، زکات و غیره _ واجب نموده ، بر آن ها 👈واجب ننموده است و آن ها دو نفر مرد از این امت را لعن و نفرین می کنند . (مختصر بصائر الدرجات) 10564/4) همچنین با سند خود از عُبیداللّه بن عبداللّه دهقان روایت کرده است ، که گفت : از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود : به درستی که خداوند را پشت این نُطاق آسمانی یک زبرجد سبز رنگی وجود دارد که آسمان رنگ خود را از آن بر گرفته است . عرضه داشت : چیست ? فرمود : حجاب و پرده است ، که خداوند عزیز و جلیل پشت آن 👈هفتاد هزار جهان دارد ، که ( مخلوق آن جا ) بیش از آدمیان و جنیان می باشند و همهٔ آن ها فلان و فلان را لعنت می کنند . (مختصر بصائر الدرجات و بحارالانوار جلد 57 صفحه 330) پانویس : 👈 «مرحوم مجلسی بعد از نقل حدیث ، گفته است : شاید مقصود از نُطاق کوه هایی باشند که در دید ما هستند و مقصود از زبرجد ، کوه قاف باشد و یا مقصود از نُطاق همان کوه است و مقصود از زبرجد پشت آن کوه خواهد بود ، در نهایه گفته است : نطق جمع نطاق می باشد و نطاق دورنمای یک رشته کوه های بلند و کوتاهی است که تشبیه شده به 👈 که در وسط می بندند . » 10565/5) و در کتاب منهج التحقیق إلی سواء الطریق ، تألیف بعضی از علمای امامیه _ در حدیثی بسیار طولانی _ در رابطه با سؤال امام حسن (مجتبی) از پدر بزرگوارش (ع) ، تا فضائل و کراماتی را که خداوند متعال عطایش نموده ، ارائه دهد . و حدیث ادامه دارد تا جایی که گفته است : سپس (ع) به فرمان داد و حرکت کرد تا به کوه رسید و چون نزدیک آن رسیدیم ، متوجه شدیم که از زمرّد سبز رنگ می باشد و بر روی آن فرشته ای همانند 👈 ( )👉 قرار دارد ، هنگامی که چشم آن فرشته به امیرالمومنین (ع) افتاد ، گفت : سلام بر تو باد ای وصیّ رسول پروردگار جهانیان و خلیفه اش ! آیا به من اجازه می دهی که سخن بگویم ? حضرت جواب سلام او را داد و فرمود : اگر مایل هستی خودت سخن بگو و گرنه من از آن چه می خواهی سؤال کنی ، سخن بگویم ، فرشته گفت : ای امیرالمومنین ! شما خود مطرح نما، حضرت فرمود : اجازه می خواهی تا خضر را زیارت کنی ? فرشته اظهار داشت : بلی ، حضرت فرمود : به تو اجازه دادم ، پس آن فرشته بعد از آن که گفت : « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم » ، با سرعت حرکت کرد و ما هم مقدار مختصری بر آن کوه قدم زدیم تا آن فرشته از زیارت (ع) به جایگاه خود بازگشت ، گفت : ای امیرالمؤمنین ! این فرشته به زیارت خضر(ع) نرفت مگر با اجازهٔ شما ?! فرمود سوگند به کسی که آسمان را بدون ستون بالا قرار داده ! اگر هر کدام به خواهند به اندازهٔ یک نفس کشیدن از جای خود حرکت کنند تا من اجازه ندهم ، حرکت نخواهند کرد و موقعیت فرزندم چنین خواهد بود و همچنین بعد از او ،حسین و نُه تن دیگر از فرزندان او ( یکی بعد از دیگری چنین موقعیتی را دارا خواهند بود ) ، که نهمین ایشان (حضرت ) قائم (ع) می باشد . از حضرت سؤال کردیم : اسم فرشته ای که مأمور بر کوه قاف می باشد ، چیست ? فرمود : است ، سپس عرضه داشتیم : ای امیرالمؤمنین ! چگونه هر شب به این مکان می آیی و چگونه باز می گردی ? } ادامه دارد... @soltannasir 🗻🏔⛰🌋
@soltannasir { پاسخ به سوالات 159 } {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 37} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 33} ادامه ...👇 { ادامه حدیث 10565/5) ...👈فرمود : همان طوری که با شما آمدم ، سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را زنده آفرید ! من (به اذن خداوند) مالک و حاکم زمین و آسمان هستم و اگر مختصری از آن را مشاهده کنید ، قلب های شما پذیرای آن نخواهد بود ، همانا اسم خداوند دارای هفتاد و سه حرف می باشد ، یک حرف از آن ها نزد عاصف بن برخیا بود و به وسیلهٔ آن سخن گفت و خداوند زمین را _در فاصلهٔ بین سلیمان تا عرش بلقیس_ شکافت به طوری که تخت بلقیس ( در کنار ) حاضر گشت و سپس زمین در فاصلهٔ یک چشم بر هم زدن به حال خود بازگشت و به خداوند سوگند ! نزد ما ( اهل بیت رسالت ) هفتاد و دو حرف موجود است و یک حرف آن نزد خداوند متعال محفوظ می باشد « و لاحول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم » ، ،هر کسی که ما را شناخت که شناخت و هر کسی هم که ما را انکار کند ، انکار کرده است ... . (کتاب المحتضر ، تألیف حسن بن سلیمان حلّی ) مؤلف(مرحوم سید هاشم بحرانی ) گوید : تمام حدیث در سورهٔ «کهف » باب یأجوج و مأجوج ، (حدیث3) گذشت . فقیر نیز حدیث مربوطه را در دروس مربوط به به تمامی نقل می نمایم .😊 10566/6) علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : « ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾» ، منظور از «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و پشت آن👈 و می باشد . و این سوگند است ، «بَلْ عَجِبُوا» ، یعنی قریش تعجب کردند ، « أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» ، یعنی رسول خدا (ص) که از خانواده خودشان بود ، «  فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ * أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ » ، این آیات در رابطه بااُبیّ بن خلف نازل شده ، که به گفت : من از ( جریان و برنامهٔ ) (ص) شگفت زده شده ام و استخوان پوسیده ای را برداشت و آن را ( با انگشتانش) نرم کرد و گفت : او گمان می کند که این ها زنده می شوند ! خداوند ( در برابر او ) فرمود : «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ » ، یعنی برنامه تی که گوناگون می باشد . سپس خداوند علیه آن ها احتجاج کرده و برای بعثت و آمدن در قیامت ، مثالی را مطرح نموده و فرموده است :« أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ *وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ » ، یعنی از هر جفت زیبا و نیکویی را رویانیده ایم ، « تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ *وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ » ، هر دانه ای ( پس از روئیدن ) قابل درو و چیدن می باشد . ( تفسیر قمی ) } احادیث مربوط به کوه قاف به نقل از تفسیر روایی البرهان ذیل تفسیر سوره قاف به پایان رسید . عزیزان شباهت بین توصیف البرزکوه باستانی در نزد ایرانیان را با کوه قاف در نزد مسلمین مشاهده نمایید . نکته1: دقت نمایید در حدیث امام رضا (ع) گفته شد که خداوند پشت این آسمانی یک (کوه قاف) دارد . و چون از حضرتش پرسیدند که نطاق چیست ? فرمودند : حجاب و پرده مسئله ای که به خاطر می آید این است که کوه در پس پرده است . و در بُعدی که ما از عالم می بینیم نیست . نکته 2: در توضیحات البرز کوه آمده بود که ستاره👈 ونند👉 ، معادل 👈نسر واقع 👉 یا همان سعد ذابح و یا همان ستاره ای که امروزه در نزد منجمین علوم جدیده به آن آلفا شلیاق می گویند . بر گذرهای کوه البرز👉 نهاده شده تا راه دیوان را ببندد ! زرتشتیان این ستاره را در مراسمی به نام ونند بُرید ستایش می نمایند . علتی که به این کوکب می گویند . این است که صورت این کوکب از قدیم الایام در نزد گذشتگان به شکل بوده است ! حال عزیزان به یاد بیاورید که در احادیث کوه قاف نیز ( حدیث10565) ، فرشته ای به شکل نسر (کرکس) در کوه قاف وجود داشت که نام وی در حدیث 👈 «ترجائیل » بود . بسیار محتمل است که فرشته و ملک موکل ، کوکب یا نسر واقع باشد . ادامه دارد .. @soltannasir 🌞🐓🐔🗻🏔⛰🌋
این عید فرخنده را بر همه ی منتظران حضرت مهدی ع تبریک و تهنیت عرض میکنیم . @Soltannasir 💐💐💐💐💐💐
@soltannasir { پاسخ به سوالات 160} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 38} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 34} ادامه ...👇 در باب ستاره () ان شاءاللّه در دروس آینده مفصّل تر صحبت خواهیم نمود . در باب کوه نیز در دروس ذوالقرنین ان شاءاللّه مفصّل تر صحبت خواهیم نمود و بعضی احادیث کتب روایی برادران اهل سنت را نیز نقل خواهیم نمود . همچنین از کتب جغرافیایی و کتب عرفانی نیز مطالبی را نقل خواهیم نمود . اما حال عزیزان به یاد بیاورید که در دیانت زرتشتی ، روح مرده از پل بر فراز کوه ، عبور می نمود تا به جایگاه میزان () برسد . که جایگاه ایزد است . و گفته شد دو در هدایت روح مرده در مسیر پل چینود ، نقش داشتند یکی سگ زرین گوش است که با ایزد رشن در ارتباط است . و گفته شد که ایزد به فریاد رسنده گله داران👉 است . همچنین سگ دومی نیز به نام سگ پسوشورون یا سگ شبانان 👉 وجود دارد . که روان را از پل چینود می گذراند و با گرز ایزد مهر ارتباط دارد . همچنین گفته شد که در اساطیر مصری ایزد آنوبیس ، موجودی به شکل سیاه رنگی است . که زورقی که روح مرده را به سوی تالار حقیقت حمل می نماید ؛ می راند . حال عزیزان معادل البرزکوه اساطیری در عالم اسلام کدام کوه بود ? کوه قاف در کدام سوره به کوه قاف اشاره شده است ? سوره قاف ، آیه 1 👈« ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ » چنانچه در احادیث معصومین مشاهده نمودیم . اما نکته جالب ماجرا اینجاست که اللّه تبارک تعالی در سورهٔ مبارکه «قٓ» به مسئله معاد و بهشت و دوزخ اشاره می نماید که با آنچه که در دروس اسطوره ای آمده بود تطابق نسبی و بسیار جالبی دارد یعنی همانگونه که کوه البرز با داستان قضاوت ارواح ارتباط دارد . کوه قاف نیز اینگونه است و موضوع این سوره در باب حشر و معاد است . در. این سوره ظرایفی وجود دارد که از دید همه صاحب نظران و مفسرین قرآن تاکنون پنهان مانده است !!! اکنون کل سوره قاف را به تمامی نقل می نماییم : 👇 { بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه (۱) بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿۲﴾ [كه آنان نگرويدند] بلكه از اينكه هشداردهنده اى از خودشان برايشان آمد در شگفت شدند و كافران گفتند اين [محمد و حكايت معاد] چيزى عجيب است (۲) أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ﴿۳﴾ آيا چون مرديم و خاك شديم [زنده مى شويم] اين بازگشتى بعيد است (۳) قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ ﴿۴﴾ قطعا دانسته ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى كاهد و پيش ما كتاب ضبط كننده اى است (۴) بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ ﴿۵﴾ [نه] بلكه حقيقت را وقتى برايشان آمد دروغ خواندند و آنها در كارى سردرگم [مانده]اند (۵) أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ﴿۶﴾ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست (۶) وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ﴿۷﴾ و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دل انگيز رويانيديم (۷) تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ ﴿۸﴾ [تا] براى هر بنده توبه كارى بينشافزا و پندآموز باشد (۸) وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿۹﴾ و از آسمان آبى پر بركت فرود آورديم پس بدان [وسيله] باغها و دانه هاى دروكردنى رويانيديم (۹) وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ ﴿۱۰﴾ و درختان تناور خرما كه خوشه[هاى] روى هم چيده دارند (۱۰) رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ ﴿۱۱﴾ [اينها همه] براى روزى بندگان [من] است و با آن [آب] سرزمين مرده اى را زنده گردانيديم رستاخيز [نيز] چنين است (۱۱) كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ ﴿۱۲﴾ پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رس و ثمود (۱۲) وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ ﴿۱۳﴾ و عاد و فرعون و برادران لوط (۱۳) وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ ﴿۱۴﴾ و بيشه نشينان و قوم تبع به تكذيب پرداختند همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من] واجب آمد (۱۴) ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 161} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 39} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 35 } ادامه ...👇 { أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ ﴿۱۵﴾ مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم [نه] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه اند (۱۵) وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾ و ما انسان را آفريده ايم و مى دانيم كه نفس او چه وسوسه اى به او مى كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم (۱۶) إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾ آنگاه كه دو [فرشته] دريافت كننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند (۱۷) مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴿۱۸﴾ [آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمى آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى كند] (۱۸) وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿۱۹﴾ و سكرات مرگ به راستى در رسيد اين همان است كه از آن مى گريختى (۱۹) وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ﴿۲۰﴾ و در صور دميده شود اين است روز تهديد [من] (۲۰) وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ﴿۲۱﴾ و هر كسى مى آيد [در حالى كه] با او سوق دهنده و گواهى دهنده اى است (۲۱) لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴿۲۲﴾ [ به او مى گويند ] واقعاً كه از اين [حال] سخت در غفلت بودى و[لى] ما پرده ات را [ از جلوى چشمانت ] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است(۲۲) وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿۲۳﴾ و [فرشته] همنشين او مى گويد اين است آنچه پيش من آماده است [و ثبت كرده ام] (۲۳) أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿۲۴﴾ [به آن دو فرشته خطاب مى شود] هر كافر سرسختى را در جهنم فروافكنيد (۲۴) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿۲۵﴾ [هر] بازدارنده از خيرى [هر] متجاوز شكاكى (۲۵) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿۲۶﴾ كه با خداوند خدايى ديگر قرار داد [اى دو فرشته] او را در عذاب شديد فرو افكنيد (۲۶) قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾ [شيطان] همدمش مى گويد پروردگار ما من او را به عصيان وانداشتم ليكن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود (۲۷) قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿۲۸﴾ [خدا] مى فرمايد در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه] از پيش به شما هشدار داده بودم (۲۸) مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۲۹﴾ پيش من حكم دگرگون نمى شود و من [نسبت] به بندگانم بيدادگر نيستم (۲۹) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿۳۰﴾ آن روز كه [ما] به دوزخ مى گوييم آيا پر شدى و مى گويد آيا باز هم هست (۳۰) وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ﴿۳۱﴾ و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند بىآنكه دور باشد (۳۱) هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ﴿۳۲﴾ [و به آنان گويند] اين همان است كه وعده يافته ايد [و] براى هر توبه كار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود (۳۲) مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ ﴿۳۳﴾ آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه كار [باز] آيد (۳۳) ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ﴿۳۴﴾ به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روز جاودانگى است (۳۴) لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ﴿۳۵﴾ هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست (۳۵) وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ ﴿۳۶﴾ و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام] مگر گريزگاهى بود (۳۶) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿۳۷﴾ قطعا در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد عبرتى است (۳۷) وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ﴿۳۸﴾ و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم (۳۸)... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 162} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 40} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 36 } ادامه ...👇 { ...فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴿۳۹﴾ و بر آنچه مى گويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى (۳۹) وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴿۴۰﴾ و پاره اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى (۴۰) وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ ﴿۴۱﴾ و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى دهد به گوش باش (۴۱) يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲﴾ روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مى شنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است (۴۲) إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ﴿۴۳﴾ ماييم كه خود زندگى مى بخشيم و به مرگ مى رسانيم و برگشت به سوى ماست (۴۳) يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ ﴿۴۴﴾ روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مى شود اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود (۴۴) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴿۴۵﴾ ما به آنچه مى گويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مى ترسد پند ده (۴۵) } عزیزان کل آیات سوره مبارکه قاف را به تمامی نقل نمودیم . حال توضیحات علامه طباطبایی را از تفسیر گرانسنگ که در توضیح کلیات و موضوع سوره آمده برایتان به تمامی نقل می نمایم : 👇 { این سوره مسأله دعوت اسلام را بیان می کند . و به آنچه در این دعوت است اشاره می کند ؛ یعنی انذار به و انکار مشرکین به معاد ، و تعجبی که از آن داشتند که بعد از مردن و بطلان شخصیت آدمی و خاک شدنش چگونه دوباره زنده می شود و به همان صورت و وضعی که قبل از مرگ داشت بر می گردد ? آنگاه تعجب آنان را رد می کند به این که علم الهی محیط به ایشان است ، وکتاب حفیظ که هیچ یک از احوال خلقش و هیچ حرکت و سکون آنها _ چه خردش و چه کلانش _ از قلم آن کتاب نیفتاده نزد او است . آنگاه این منکرین را تهدید می کند به اینکه اگر به راه نیایند بر سرشان همان خواهد آمد که بر سر امت های گذشته و هلاک شده آمد . و آنگاه برای بار دوم باز به علم و قدرت خدای تعالی پرداخته از راه تدبیری که در خلقت آسمانها و آراستن آن با ستارگان بی حرکت و با حرکت و تدابیر دیگری که به کار برده و نیز تدبیری که در خلقت زمین به کار برده و آن را گسترده و کوههای ریشه دار در آن جایگزین ساخت گیاهان نر و ماده در آن رویانیده و نیز به اینکه آب را از آسمان فرستاده و ارزق بندگان را تأمین نموده و زمین را با آن آب زنده کرده است ،علم و قدرت او را اثبات می کند . و نیز به همین منظور به بیان حال انسان می پردازد که از اولین روزی که خلق شده و تا زنده است در تحت مراقبت شدید و دقیق قرار دارد ، حتی یک کلمه در فضای دهانش نمی آورد ، و از این بالاتر یک خاطره را در دلش خطور نمی دهد ،و نفسش آن را وسوسه نمی کند ، مگر آنکه همه اش را ثبت می کنند . و آنگاه بعد از آنکه مرد با او چه معامله می شود و بعد از زنده شدنش برای پس دادن حساب ، همچنان در تحت مراقبت هست تا آنکه از حساب فارغ شود ، یا به آتش در آید اگر از تکذیب کنندگان حق باشد ، و یا به بهشت و قرب پروردگار اگر از متقین باشد . و کوتاه سخن آنکه : زمینهٔ گفتار در این سوره مسأله 👈معاد است ، و یکی از آیات برجستهٔ آن آیهٔ «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و یکی دیگر آیه « يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ » و یکی هم آیهٔ «لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ» است . و این سوره به این دلیل گفتیم مکی است که سیاق آیاتش بر آن گواهی می دهند . اما بعضی گفته اند که آیهٔ « وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ....» ، و یا این آیه و آیه بعدش در مدینه نازل شده . ولی در لفظ آیه هیچ شاهدی بر آن نیست . و در این آیاتی که نقل کردیم به طور اجمال به مسألهٔ معاد و اینکه مشرکین آن را امری بعید می پنداشتند اشاره شده ، و نخست جوابی اجمالی با تهدید می دهد ، و سپس به طور مفصل از آن جواب داده ، باز برای دوم تهدید می کند . } (ترجمه المیزان جلد18 صفحات 503 و 504 ) ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
عزیزان آیات سوره مبارکه قاف 👆👆را با دقت بخوانید . تا هم ارتباط معنا دار جایگاه کوه قاف یا همان البرز باستانی را در باب معاد و داوری در یابید . و هم در ادامه با نکاتی جالب روبرو خواهید شد . 😊 @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 163} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 41} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 37} ادامه ...👇 فقیر تصمیم ندارم که آیات سوره را به تمامی تفسیر نمایم و یا تفسیر تمام آیات را از کتب مختلف نقل نمایم .اما آیات 17 الی 24 سوره مبارکه قاف برای ما بسیار مهم است . بنابراین تنها تفسیر این آیات را از کتاب گرانسنگ و همچنین تفسیر روایی برایتان نقل می نمایم تا سپس به ارتباط معنا دار این آیات با دروس پیشین برسیم . در تفسیر گرانسنگ المیزان ذیل تفسیر آیات 17 و 18 سوره مبارکهٔ قاف آمده : 👇 { «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ » کلمهٔ «تلقّی » و «تلقّن » به معنای گرفتن است . و مراد از «ملتقیان » به طوری که از سیاق استفاده می شود دو فرشته ای است که بر انسانند ، و عمل او را تحویل گرفته آن را با نوشتن حفظ می کنند . و جملهٔ «عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ » در تقدیر « عن الیمین قعید و عن الشمال قعید » است ، یعنی دو فرشته ای که یکی در سمت راست نشسته و یکی در سمت چپ نشسته .و منظور از سمت راست و سمت چپ ، راست و چپ آدمی است . و کلمهٔ «» به معنای ، یعنی نشسته می باشد . و حرف «اذ» در جملهٔ « إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ» ظاهراً متعلق به محذوف است ، و تقدیر آن « اذکر اذ یتلقی المتقیان » است ، یعنی به یاد آر و متوجه باش این را که دو فرشته عمل انسان را می گیرند . و منظور از این دستور این است که به علم خدای تعالی اشاره کند و بفهماند که خدای سبحان از طریق نوشتن اعمال انسانها توسط ملائکه به اعمال انسان علم دارد ، علاوه بر آن علمی که بدون وساطت و هر واسطه ای دیگر دارد . بعضی از مفسرین گفته اند که : ظرف مذکور متعلق به کلمه «أقرب» در آیه قبل است ، و معنای آن این است که : ما از رگ به او نزدیک تریم زمانی که فرشتگان موکل او اعمالش را برای نوشتن می گیرند . ولی به نظر می رسد که وجه قبلی با سیاق موافق تر باشد ، برای اینکه در این وجه بر این اساس ظرف را متعلق به کلمه «اقرب» دانسته که غرض عمده بیان أقربیت خدای تعالی به انسان و عملش به اوضاع و احوال او باشد ، و بقیه جزئیات مقصود اصلی نیستند ، بلکه پیرامون همان غرض عمده دور می زنند ؛ در حالی که ظاهر سیاق و مخصوصاً با در نظر گرفتن آیه بعدی این است که هر دو قسم علم مقصود اصلی و مستقل هستند ، هم علم از طریق أقربیت و هم علم از طریق گرفتن ملائکه و نوشتن اعمال بندگان . بعضی دیگر از مفسرین کلمهٔ «اذ» را اصلاً ظرفیه ندانسته اند بلکه آن را تعلیلی و به معنای «زیرا » گرفته و گفته اند : علمی را که از مفاد جملهٔ « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ » استفاده می شود ، با مفاد مدخول خودش تعلیل می کند ( که معنای آن و مدخولش چنین می شود : زیرا دو فرشته گیرنده که در راست و چپ هر انسان نشسته اند اعمال او را می گیرند ) . در رد این نظریه می گوییم : این از مذاق قرآن کریم بدور است که علم خدای تعالی را با علم ملائکه یا حفظ و نوشتن آنها تعلیل کند . و جملهٔ «ِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ » می خواهد موقعیتی را که ملائکه نسبت. به انسان دارند تمثیل کند ، و دو طرف خیر و شر انسان را که حسنات و گناهان منسوب به آن دو جهت است به راست و چپ محسوس انسان تشبیه نماید ، ( و گرنه فرشتگان موجوداتی مجردند که در جهت قرار نمی گیرند) . «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ » _کلمهٔ «لفظ» به معنای پرت کردن است ، و اگر سخن گفتن را لفظ نامیده اند ، به نوعی تشبیه است . و کلمهٔ «رقیب» به معنای محافظ ، و اگر سخن گفتن را لفظ نامیده اند ، به نوعی تشبیه است . و کلمهٔ «رقیب» به معنای محافظ ، و کلمهٔ «عتید » به معنای کسی است که فراهم کننده مقدمات آن ضبط و حفظ است ؛ خلاصه یکی مقدمات را برای دیگری فراهم می کند تا او از نتیجه کار وی آگاه شود . و این آیه شریفه بعد از جملهٔ « إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ» که آن نیز درباره فرشتگان موکل است ، دوباره راجع به مراقبت دو فرشته سخن گفته با اینکه جمله اول تمامی کارهای انسان را شامل می شد وجمله دوم تنها راجع به تکلم انسان است ، از باب ذکر خاص بعد از عام است که در همه جا می فهماند گوینده نسبت به خاص عنایتی بیشتر دارد ، ( مثل اینکه شما به پسر بزرگ خود وصیت کنی ارحام و خویشاوندان را پاس بدار ، فلان پسر عمویت را پاس بدار ، که می رساند دربارهٔ آن شخص عنایتی بیشتر داری ) . } نظر علامه بزرگوار طباطبایی را در باب فرشتگان رقیب و عتید و جهت راست و چپ ملاحظه نمودید !! ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 164} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 42} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 38} ادامه ...👇 حال کثیری از روایات ائمه معصومین را از کتاب تفسیر روایی در تفسیر آیات 17 و 18 سوره مبارکه قاف و این دو فرشته به تمامی می آوریم : 👇 { «إذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴿۱۸﴾ =هنگامی كه آن دو [فرشته] ملاقات كننده در جانب راست و جانب چپ او نشسته اند ، هر چیز را فرا می گیرند (۱۷)هيچ کلامی نمی گوید مگر آن كه در کنار او مراقبى حاضر هست (۱۸)» «کار دو فرشتهٔ همراه انسان و اثرات تصمیم انجام کار خوب یا بد » 10581/1). کلینی با سند خود از حلبی روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : قلبی (برای انسان ) وجود ندارد مگر آن که دارای دو 👈 می باشد ، بر یکی از آن ها فرشته ای ارشاد کننده و بر دیگری شیطانی فتنه انگیز قرار دارد ، آن یکی فرمان می دهد و دیگری نهی کرده و مانع ایجاد می کند ، امر بر انجام معصیت می کند و نهی از انجام گناه می نماید ؛ و این همان فرمایش خدای عزّ و جلّ است که فرموده : «عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ *مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ » . 10582/2) همچنین با سند خود از فضل بن عثمان مرادی روایت کرده است ، که گفت : از امام (ع) شنیدم که می فرمود : رسول خدا (ص) فرموده است : چهار خصلت است که هر کسی دارا باشد ، هنگام ورود به ( پیشگاه ) خداوند ، هلاک نگردد مگر آن که سزاوار هلاکت باشد : بنده ای که بر انجام کار خوب همت گمارد و آن را انجام دهد ، پس اگر آن را انجام ندهد ، خداوند _به خاطر حُسن نیت او _ یک حسنه برایش می نویسد و اگر آن را انجام دهد ، خداوند ده حسنه برایش می نویسد . و بنده ای که برای انجام کار بدی همت گمارد و آن را انجام دهد ، پس اگر انجام ندهد چیزی بر او نوشته نشود ولی اگر انجام داد تا هفت ساعت به او مهلت دهند و حسنات به فرشتهٔ موکّل بر سیّئات_ که در طرف چپ (انسان) قرار دارد _ گوید : در ثبت آن شتاب نکن شاید به دنبال آن (کار بد) ، کار خوبی را انجام دهد که آن (گناه) را محو گرداند (و از بین ببرد) ؛ زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید : «  إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» _همانا کارهای خوب ، کارهای بد را از بین می برند _ و یا آن که در خواست آمرزش کند و استغفار نماید ، پس اگر بگوید : « أستغفر اللّه الذی لا إله إلا هو ، عالم الغیب و الشهادة العزيز الحكيم ، الغفور الرحيم ، ذوالجلال و الاكرام ، و أتوب إليه » ، چیزی بر او نوشته نخواهد شد ، اما اگر 👈 هفت ساعت بگذرد و دنبالش کار خوبی انجام ندهد و استغفار هم نکند، فرشتهٔ حسنات به فرشتهٔ سیّئات ، گوید : (گناه را ) بر این بدبخت محروم ( از رحمت خداوند ) ، بنویس . 10583/3) . و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : امام باقر(ع) فرمود : آن قسمتی از خواندن دعا و (قرآن) به ثبت می رسد که انسان به 👈 خود برساند و صدایش را بشنود. 10584/4). و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : یکی از دو امام ( باقر و یا صادق) (ع) فرمود: فرشته چیزی را نخواهد نوشت مگر آن چه را که 👈بشنود ؛ و خدای عزّ و جلّ فرموده است : « وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً» _پروردگارت را در درون وجود خود با حالت تضرّع و ترسناک ، به یاد آور _، پس به غیر از خداوند ثواب و پاداش این را که در نفس و درون مرد می باشد ، به خاطر عظمت آن ، کسی نداند . 10585/5) حسین بن سعید (اهوازی) با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : یکی از دو امام (باقر و یا صادق) (ع) فرمود: فرشته (الهی) نمی نویسد مگر آن چه را که 👈بشنود 👉، خدای عزّ و جلّ فرموده است : « « وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً» _پروردگارت را در درون وجود خود با حالت تضرّع و ترسناک ، به یاد آور _ . فرمود ثواب این یادآوری درونی را کسی غیر از خدای متعال نمی داند . 10586/6) همچنین با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود : هیچ شخصی نیست مگر آن که دو فرشته همراه او خواهد بود ، آن چه را که بر 👈 زبانش جاری شود ، می نویسند👉 و سپس آن نوشته ها را به نزد دو فرشتهٔ مافوق خود می برند ، پس آن چه خوب و بد باشد ثبت نموده و مابقی را رها می کنند . 10587/7) و نیز با سند خود از جابر روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) دربارهٔ جایگاه دو فرشتهٔ مأمور همراه انسان سؤال کردم ? فرمود : این جا یکی و این جا هم یکی ، یعنی دو طرف 👈 فکّ دهان 👉(قرار دارند ) . } ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 165} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 43} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 39 } ادامه ...👇 { 10588/8). و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) فرمود : دو ( مأمور الهی ) نمی نویسند مگر آن چه را که بنده (خدا) بر 👈زبان خود جاری کند . 10589/9) . و نیز با سند خود از ابوحمزه روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) فرمود : همانا در فضا فرشته ای است به نام 👈 👉که سرپرست سیصد هزار فرشتهٔ دیگر است ، که زیر دست هر یک از آن ها هم یکصد هزار فرشته می باشد . ایشان اعمال بندگان را شمارش و محاسبه می کنند ؛ پس هنگامی که سر سال فرا رسد ، خداوند فرشته ای را به نام سجّل برای آن فرشتگان می فرستد تا آن محاسباتی را که دراختیار آن ها قرار گرفته نسخه برداری کند ؛ و این همان فرمایش خداوند متعال است که فرموده : « يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ» (سوره انبیا آیه 104) _روزی که در هم می پیچیم آسمان را همانند در هم پیچیدن که برای نوشتن است _ . 10590/10) . و نیز با سند خود از ابو بصیر روایت کرده است ، که گفت : از امام (ع) پیرامون سخن خداوند تبارک و تعالی : «  إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشمَالِ قَعِیدٌ » _ هنگامی که ملاقات می نماید دو ملاقات کننده را از و _ ، ( سؤال کردم منظور چیست ) ? فرمود : دو فرشته (الهی ) هستند . و از فرمایش خداوند متعال که فرموده : «هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ » _این همان اعمالی است که نزد من محفوظ می باشد _، سؤال کردم ? فرمود : فرشته ای که کردار و گفتار او را برایش نگهداری می کند . و از فرمایش ( دیگر ) خداوند تبارک و تعالی که فرموده است : « قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ » _ همنشین او گوید : پروردگارا ! من او را طغیان گر نکرده ام _، سؤال کردم ? فرمود : او شیطان می باشد . 10591/11). با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : یکی از دو امام ( باقر و یا صادق ) (ع) فرمود : همانا خداوند تبارک و تعالی برای فرزندان آدم مقرّر ساخته هر کسی که همت بر انجام کار نیکی کند و آن کار را انجام ندهد ، برای او یک حسنه نوشته شود و هر که همت کار نیکی را کرد و انجامش داد ، برای او ده حسنه نوشته شود و هر کسی که تصمیم انجام کار بدی را گرفت و آن را انجام نداد ، بر او نوشته نشود و اگر تصمیم آن کار بد را گرفت و انجام دهد ، یک گناه بر او نوشته می شود . 10592/12) . همچنین با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است که گفت : امام صادق(ع) فرمود : همانا مؤمن همت کار نیکی را می کند ولی موفّق به انجام آن نمی شود ، برای او حسنه ای نوشته می شود و اگر آن را انجام داد ، ده حسنه برایش نوشته خواهد شد و اما اگر مؤمن تصمیم انجام کار بدی را گرفت ولی آن را انجام نداد ، چیزی بر او نوشته نمی شود . 10593/13). و نیز با سند خود از علی بن سائح ، از عبدالله بن موسی بن جعفر روایت کرده است که گفت : از پدرم ( امام کاظم ) ع از دو فرشته ( موکّل بر انسان) سؤال کردم که هرگاه بنده ای قصد گناه کند یا قصد کار نیک نماید ، آیا می دانند ( یعنی از نیّت او آگاه می شوند ) فرمود : (آیا ) بوی بد و کثیف با بوی عطر خوب یکی است ? گفتم : نه فرمود: به درستی که اگر بنده ای تصمیم انجام کار نیکی را بگیرد ، 👈نفسش با 👈بوی خوش بیرون آید ، پس فرشتهٔ دست راست به فرشتهٔ دست چپ گوید : برخیز (و برو) ؛ زیرا این بنده تصمیم به انجام کار خوبی را گرفته ، پس اگر آن کار خوب را انجام داد ، 👈زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او باشد و آن را برایش ثبت کند و هرگاه تصمیم بگیرد که گناهی را انجام دهد ، نفسش با بوی بد بیرون آید و فرشتهٔ دست چپ به دست راستی گوید : توقف کن ؛ زیرا و تصمیم انجام کار بدی را گرفته است ، پس اگر آن گناه را انجام دهد ، زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او گردد و آن گناه را بر او ثبت می کند . 10594/14) . و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود : همانا اگر بنده ای مرتکب گناهی از صبح تا شب به او مهلت داده می شود ، پس اگر توبه کرد و در خواست آمرزش نمود ، آن گناه بر او نوشته نمی شود . 10595/15) . و نیز با سند خود از ابو بصیر روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : کسی که مرتکب گناهی شود ، هفت ساعت از روز دربارهٔ آن گناه به او مهلت داده می شود ، پس اگر سه بار گفت : « أستغفر اللّه الذی لا إله إلّا هو الحی القیّوم » ،آن گناه بر او نوشته نخواهد شد . } ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌞
به دلیل اینکه بخش مربوط به تفسیر آیات 17 الی 24 سوره قاف طولانی نشود . روزی سه ارسال فرستاده می شود . تا این بخش سریع تر تمام شود . و آنگاه به تطابق دروس با بخشی از آیات بپردازیم . از خوانندگان خواهشمندم که احادیث را با دقت بخوانند در بعضی احادیث به نکات بسیار جالبی اشاره شده است . @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 166} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 44} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 40} ادامه ...👇 { 10596/16) . و نیز با سند خود از عبدالصمد بن بشیر روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : همانا اگر بندهٔ مؤمن مرتکب گناهی شود ، خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد ، پس اگر از درگاه خداوند درخواست آمرزش نکرد ، یک بر او نوشته می شود . و همانا مؤمن پس از بیست سال به یاد گناهش می افتد و از درگاه خداوند در خواست می کند و خدا گناهش را می آمرزد ولی کافر همان ساعت آن گناه را فراموش می کند . 10597/17). و نیز با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است ، که گفت : امام صادق (ع) فرمود : کسی که مرتکب گناهی شود ، هفت ساعت از روز به او مهلت داده می شود ، پس اگر سه بار گفت : « أستغفر اللّه الذی لا إله إلّا هو الحیّ القیّوم ، و أتوب إلیه » ، آن گناه بر او نوشته نخواهد شد . 10598/8) . و نیز با سند خود از حفص ( ابن غیاث) روایت کرده است ، که گفت : از امام (ع) شنیدم که می فرمود : هیچ مؤمنی نیست که مرتکب گناه شود مگر این که خدای عزّ و جلّ هفت ساعت از روز به او مهلت می دهد ، پس اگر (در این مدت) توبه کرد چیزی بر او نوشته نمی شود وای اگر توبه نکرد ، خداوند یک گناه بر او می نویسد ، بعد از آن عُبّاد بصری نزد حضرت آمد و گفت : خبر دار شده ایم که شما فرموده ای : هیچ بنده ای نیست که گناهی را مرتکب شود مگر این که خداوند هفت ساعت از روز به او مهلت می دهد ( آیا درست است )? فرمود: من این چنین (هیچ بنده ای نیست ) نگفتم ، بلکه گفته ام : هیچ مؤمنی نیست و سخن من چنین بوده است . 10599/19) . و نیز با سند خود از جمیل بن درّاج ، به نقل از ابن بُکیر ، روایت کرده است ، که گفت : امام و یا امام صادق(ع) فرمود : همانا آدم(ع) عرض کرد : پروردگارا ! شیطان را بر من مسلّط نمودی و همچون خون ( که در رگ های من جریان دارد ) او را بر من چیره کردی ، پس برای من هم چیزی را مقرّر فرما ، خداوند فرمود : ای آدم ! برای تو قرار دادم که هر یک از فرزندانت اگر تصمیم انجام گناهی گرفت بر او نوشته نشود ، ولی اگر انجام داد یک گناه بر او نوشته شود و هر کسی که تصمیم انجام کار نیکی گرفت ، پس اگر آن را انجام نداد یک حسنه برای او نوشته می شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش نوشته می شود . عرض کرد : پروردگارا ! برایم بیفزا ، فرمود : برایت مقرّر گرداندم که هر یک از. فرزندانت اگر مرتکب گناهی شود سپس برای آن در خواست آمرزش کند برایش بیامرزم . عرض کرد : پروردگارا ! برایم بیفزا ، فرمود : برای فرزندانت قرار دادم _ یا فرمود : توبه را برای ایشان گستراندم _ تا زمانی که نفس به این جا ( یعنی به گلوگاه ) برسد ، عرض کرد : پروردگارا ! برای من ( و فرزنداندم ) بس است . 10600/20). و نیز با سند خود از اسحاق بن عمار روایت کرده است ، که گفت : به محضر شریف امام صادق (ع) وارد شدم و حضرت با ترش رویی نگاهی به من انداخت ، عرض کردم : سبب دگرگونی (برخورد) شما با من چیست ? فرمود : به خاطر آن چه که تو را با برادرانت دگرگون ساخته ، ای اسحاق ! به من خبر رسیده که در منزل خود دربان گذاشته ای تا فقرای شیعه را ، راه ندهند . عرض کردم : فدایت گردم ! من از شهرت (خود) ترسیدم ، فرمود : از بلیّه و مبتلا شدن نترسیدی ? مگر نمی دانی که چون دو مؤمن با یک دیگر ملاقات و مصاحفه نمایند ، خدای عزّ و جلّ برای آنان رحمت نازل نماید ، نود و نُه قسمت آن برای کسی خواهد بود که رفیقش را بیشتر دوست بدارد ولی اگر در (اظهار) دوستی برابر باشند ، (نیز ) رحمت خدا ایشان را فرا گیرد و چون برای مذاکره و گفتگو بنشینند ، برخی از نگهبان آن ها به برخی دیگر گوید : از این ها کناره گیری کنیم ، شاید رازی داشته باشند که خدا بر آن ها پرده کشیده باشد . عرض کردم : مگر خدای عزّو جلّ نفرموده است : « ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ » _ سخنی را تلفّظ نکند مگر آن که نزد او ( محافظ) و حاضر باشد ? فرمود : ای اسحاق ! اگر فرشته های نگهبان نشنوند ، خدای عالم به اسرار ، می شنود و می بیند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 167} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 45} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 41} ادامه ...👇 { 10601/21) . و نیز با سند خود از اسحاق بن عمار روایت کرده است ، که گفت : امام (ع) فرمود : به راستی اگر دو مؤمن معانقه کنند ( و یک دیگر را در آغوش بگیرند ) رحمت هر دوی آنان را فرا گیرد و هرگاه ملازم همدیگر شدند و جز رضای خدا را نخواهند و غرض دنیایی نداشته باشند ، به آنان گفته می شود : آمرزیده شدید و زندگی را از سر بگیرید و چون برای پرسش و پاسخ ( از حال یک دیگر ) به سمت همدیگر بروند ، فرشته ها به همدیگر گویند : از آنان دور شوید که با هم رازی دارند و خداوند آنان را مستور داشته است . اسحاق گوید : عرض کردم : فدایت گردم ! بنابراین هر سخنی را که بگویند ، نوشته خواهد شد ، با این که خدای عزّ و جلّ می فرماید : «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» هیچ سخنی را به زبان نیاورد مگر آن که نزد او و حاضر باشد . پس امام صادق (ع) نفس و آه عمیقی کشید و سپس گریه کرد به طوری که اشک چشمانش ، ریشش را خیس کرد و فرمود : ای اسحاق ! به درستی که خداوند تبارک و تعالی به فرشته ها فرمان داده تا از دو مؤمنی که با هم ملاقات کنند ، کناره گیری کنند ، به خاطر جلالت و احترامی که دارند و حقیقت مطلب این است که اگر چه فرشته ها الفاظ و گفتار آنان را نمی نویسند و (حتی) سخن آنان را نفهمند ، ولی کسی آن ( الفاظ و گفتار ) را بداند و برای آنان نگهداری کند که عالم به اسرار و نهان ها می باشد . 10602/22) . شیخ صدوق _ در بشارات الشیعة_ با سند خود از سدیر صیرفی روایت کرده است ، که گفت : به محضر امام صادق (ع) وارد شدم و ابوبصیر ، میسره و عدّه ای از هم مجلسی هایش نیز حضور داشتند ، وقتی خواستم بنشینم ،چهره اش را به من برگرداند و فرمود : یا سدیر ! ولی دوست ما در حال ایستاده ،نشسته ، خواب ، بیدار و مرگش ، خداوند را عبادت. و پرستش می کند ، عرض کردم : فدایت گردم ! بندگی و عبادت خداوند را در حال ایستاده ، نشسته و زندگی شناخته ایم ولی چگونه در حال خواب و مرگ ، پروردگار را عبادت می کند ? فرمود: به درستی که دوست ما چون سر خود را بر بالش خود بگذارد و بخوابد ، هنگام نمازش که فرا رسد ، دو فرشته ای که در زمین آفریده شده اند و به آسمان نرفته اند و ملکوت آسمان ها را ندیده اند ، نزد او نماز می خوانند تا این که او بیدار شود و خداوند ثواب نماز این دو فرشته را برای او می نویسد و ( بدان که ) یک رکعت نماز آن دو ، برابر هزار نمازی است که آدمیان انجام دهند . و چون خداوند این دوست ما را قبض روح کند، آن دو فرشته به آسمان بالا می روند و عرض می کنند:پروردگارا ! بندهٔ تو فلانی فرزند فلانی (نفسش) قطع شد و زندگی او پایان یافت و تو خود به این جریان از ما داناتر هستی ، به ما اجازه فرما که تو را در آفاق آسمان و اطراف زمین عبادت کنیم ، پس خداوند به آن دو فرشته وحی می فرستد: در آسمان کسانی هستند که مرا عبادت کنند و حال آن که به عبادت آن ها نیازی ندارم بلکه آن ها خودشان نیازمند (عبادت من) می باشند و در زمین هم کسانی هستند که مرا به شایستگی عبادت نمایند و حال آن که آفریده ای محبوب تر از آنان را نیافریده ام. آن دو فرشته گویند: ای پروردگار ! این کیست که به محبت تو نیک بخت می شود ? خداوند به آن ها وحی می فرستد : آن کسی که از او عهد و میثاق بر بندگی محمد و ولایت و دوستی جانشین او و ذریّهٔ ایشان ، قرار گرفته است ، شما وارد قبر ولیّ و دوست من فلانی فرزند فلانی ، شوید و تا زمانی که در از خاک برانگیخته شود ، نزد او نماز بخوانید . (سپس امام صادق ع در ادامه) افزود : آن دو فرشته پایین آمده و نزد قبر او نماز گذارند و نیایش پروردگار کنند تا (روز قیامت) فرا رسد و خداوند او را محشور نماید و پاداش نمازهای آن دو فرشته را برای او می نویسند و هر رکعت نماز آن دو فرشته برابر هزار نماز آدمیان می باشد . سدیر عرض کرد : ای فرزند رسول خدا ، فدایت گردم ! بنابراین، دوست شما در حال خواب و مرده ، از دوستی که زنده و پابر جا است، عابدتر خواهد بود ?! فرمود : ای سدیر ! هیهات، دوست ما روز قیامت برای دیگران از خداوند امان نامه می طلبد و به او اجازهٔ (شفاعت و) امان داده می شود. 10603/23). دیلمی (با سند خود) روایت کرده است که : رسول خدا (ص) فرمود: به درستی که خداوند تمام اعمال بنده اش را بررسی و محاسبه می نماید و حتی ناله های او را در درد و مریضی (هم محاسبه می نماید). مؤلف(سید هاشم بحرانی) گوید : احادیث در این رابطه خیلی زیاد است و ما (ادامهٔ) آن ها را رها کردیم که مبادا (کتاب) طولانی شود و بسیار شود ، ولی آن ها را در کتاب معالم الزلفی آورده ایم، افرادی که مایل باشند به آن کتاب مراجعه کنند. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 168} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 46} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 42} ادامه ...👇 احادیث معصومین را در باب فرشتگان رقیب و عتید ملاحظه نمودید. در بعضی احادیث تأکید بر این مسئله شده بود که آنان تنها سخنانی را که به لفظ در می آید را می نویسند. و در بعضی احادیث سخن از نوشتن اعمال دیگر انسان نیز شده بود . در حدیثی محل آنان در بدن دو طرف فک دهان یعنی در محدوده محل گوش بود . حال تفسیر آیات 19 الی 23 سوره مبارکه قاف را از تفسیر گرانسنگ المیزان نقل می نماییم : 👇 { « وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ » کلمهٔ «حید» که مصدر فعل «تحید» است به معنای عدول و برگشتن و به عنوان فرار است ، ( کسی که به منظور فرار دارد راه خود را کج می کند ، این حالت را عرب «حید» می گوید ) و مراد از سکره و مستی موت ، حال نزع و جان کندن آدمی است ، که مانند مستان مشغول به خودش است ؛ نه می فهمد چه می گوید و نه می فهمد اطرافیانش درباره اش چی می گویند . و اگر آمدن سکرهٔ موت را مقید به قید «حق» کرد ، برای این است که اشاره کند به اینکه مسألهٔ مرگ جزٔ قضاهای حتمی است که خدای تعالی در نظام عالم رانده ، و از خود مرگ غرض و منظور دارد ، همچنان که از آیه « هیچ: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون» (انبیا 35) که تفسیرش در همان سوره گذشت _ نیز این معنا استفاده می شود ، چون می فهماند منظور از میراندن همگی شما آزمایش شما است . و مردن عبارت است از انتقال از یک خانه به خانه ای که بعد از آن و دیوار به دیوار آن قرار دارد ، و این مرگ و انتقال حق است ، همانطور که بعث و جنت و نار حق است . این معنایی است که از کلمهٔ «حق» می فهمیم ولی دیگران اقوالی دیگر دارند ، که فائده ای در نقل آنها نیست . و جملهٔ « ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ» اشاره است به اینکه انسان طبعاً از مرگ کراهت دارد ، چون خدای تعالی زندگی دنیا را به منظور آزمایش او در نظرش زینت داده و خودش فرموده : «إنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا *وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا » = «ما زندگی زمینی را به وسیله آنچه که در روی زمین است در نظر شما زینت داده و دلفریبش کردیم تا شما را بیازماییم که کدام یک بهتر عمل می کنید و ما به زودی همین زینتها را از نظرتان می اندازیم آن چنان که خاک خشک در نظرتان بی جلوه است . سوره کهف آیات 7و 8 » « وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ » این انتقال دومی است که مردگان را به عالم قیامت و جاودانه منتقل می کند ، همچنان که نفخه اول مردم را می میراند و به عالم برزخ می برد . و مراد از نفخ صور در اینجا یا نفخه دوم است ، و خواسته است از مطلق نفخه یاد کند . و مراد از روز وعید ، روز قیامت است که خدای تعالی تهدیدهایی را که در دنیا به مجرمین از بندگانش می کرد ، منجّز می سازد . «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» کلمه «سیاقه» که مصدر «سائق» است ، به معنای 👈وادار کردن حیوان به راه رفتن است ، که در این صورت راننده در عقب حیوان قرار دارد ، و حیوان را می راند . به عکس «قیادت» که به معنای کشیدن حیوان از جلو است . و این که فرموده : « وجاءت کل نفس » معنایش این است که هر نفسی به سوی خدا می آید و در محضر او برای فصل قضاء و پس دادن حساب حضور به هم می رساند . به دلیل اینکه در جای دیگر فرموده : « إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ » . و معنای آیه این است که : هر کسی در روز قیامت به محضر خدای تعالی حاضر می شود ، در حالی که سائقی با او است که او را از پشت سر می راند و شاهدی همراه دارد که به آنچه وی کرده گواهی می دهد . ولی در آیه شریفه تصریح نشده که این سائق و شهید ملائکه اند یا همان نویسندگانند و یا از جنس غیر ملائکه اند ، چیزی که هست از سیاق آیات چنین به ذهن می رسد که آن دو از جنس ملائکه اند ، و به زودی روایاتی در این باب خواهد آمد . و نیز تصریح نشده به اینکه در آن روز شهادت منحصر به این یک شاهدی است که در آیه آمده . و لیکن آیات وارده درباره شهدای روز قیامت عدم انحصار آن را می رساند . و نیز آیات بعدی هم که بگو مگوی انسان را با قرین خود حکایت می کند و دلالت دارد بر اینکه با انسان در آن روز غیر از سائق و شهید کسانی دیگر نیز هستند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 169} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 47} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 43} ادامه ...👇 { «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» وقوع این آیه در سیاق آیات قیامت و قرائنی که پیرامون آن است، اقتضا دارد که این آیه نیز از خطابات روز قیامت و خطاب کننده در آن خدای سبحان، و مورد خطاب در آن همان انسانی باشد که در جملهٔ «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ» سخن از او به میان آمده، و این معنا را دست می دهد که خطاب در آن خطابی است عمومی و متوجه به تمامی انسانها. الا اینکه توبیخ و عتابی که از آن استشمام می شود چه بسا اقتضا کند که بگوییم خطاب در آن تنها متوجه منکرین معاد باشد، علاوه بر این ، سیاق این آیات اصلاً سیاق رد منکرین معاد است که گفته بودند «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ». و اشاره به کلمه «هذا» به آن حقایقی است که انسان در قیامت با چشم خود معاینه می کند و می بیند که تمامی اسباب از کار افتاده، و همه چیز ویران گشته، و به سوی خداوند واحد قهار برگشته است، و همه این حقایق در دنیا هم بود. اما انسان به خاطر رکون و اعتمادی که به اسباب ظاهری داشت از این حقایق غافل شده بود، (و خیال گی کرد سببیت آن اسباب از خود آنها است ، و نمی دانست که هر چه دارند از خداست و خدا روزی سببیت را از آنها خواهد گرفت)، تا آنکه در قیامت خدای تعالی این پرده غفلت را از جلو چشم او کنار زد، آن وقت حقیقت امر برایش روشن شده فهمیده، و به مشاهدهٔ عیان فهمید، نه به استدلال فکری . و به همین جهت این طور خطاب می شود : «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا» تو در دنیا از اینهایی که فعلاً مشاهده می کنی و به معاینه می بینی در غفلت بودی، هر چند که در دنیا هم جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمی شد، لیکن تعلق و دل بستگی ات به اسباب، تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده حائلی بین تو و این حقائق افکند، اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زده ایم، «فَبَصَرُكَ» در نتیجه بصیرت و چشم دلت «الْيَوْمَ» امروز که روز قیامت است «حَدِيدٌ» تیز بین و نافذ شده ، می بینی آنچه را که در دنیا نمی دیدی. از این آیه دو نکته استفاده می شود : اول اینکه روز قیامت را به روزی معرفی می کند که در آن روز پرده غفلت از جلو چشم بصیرتش کنار می رود در نتیجه حقیقت امر را مشاهده می کند، و این نکته در آیاتی بسیار دیگر نیز آمده ، مانند آیه «وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» ، و آیهٔ «لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» و آیاتی دیگر نظیر اینها. و دوم اینکه آنچه خدا برای فردای قیامت انسان تهیه دیده، از همان روزی تهیه دیده که انسان در دنیا بوده، چیزی که هست از چشم بصیرت او پنهان بوده است و مخصوصاً از همه بیشتر این حقیقت برای او پنهان بوده که روز روز کنار رفتن پرده ها، و مشاهده پشت پرده است. برای اینکه اولاً غفلت وقتی تصور دارد که در این میان چیزی باشد و ما از بودنش غافل باشیم. از سوی دیگر تعبیر به غطاء (پرده) کرده، و این تعبیر در جائی صحیح است که پشت پرده چیزی باشد و پرده آن را پوشانده و بین بیننده و آن حائل شده باشد. و از سوی سوم تعبیر به حدّت و تیز بینی در جایی صحیح است، و چشم تیز بینی در جایی به درد می خورد که بخواهد یک دیدنی بسیار دقیقی را ببیند و الا احتیاجی به چشم تیزبین پیدا نمی شود. و یکی از سخیف ترین و بی پایه ترین تفسیرها این است که گفته اند: خطاب خدای تعالی در این آیه ، به پیامبرش است ، و معنای آیه این است که : ای تو قبل از رسالتت از این حقایقی که امروز به تو وحی می شود در غفلت بودی ، و ما پرده ات را کنار زدیم، و حالا چشمت تیزبین شده، وحی را درک می کند و یا وحی را می بیند و وحی را از او می گیرد. سخافت و بی پایه بودن این تفسیر از این جهت است که با هیچ چیز آیه درست در نمی آید، نه با لفظ و نه با سیاقش. «وَ قالَ قَرينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتيدٌ » سیاق آیه خالی از چنین ظهوری نیست که مُراد از این «قرین» همان ملک موکلی باشد که در دنیا با او بود، حال اگر هم همان باشد معنا چنین می شود: خدایا این است آن انسانی که همواره با من بود و اینک حاضر است. و اگر مراد از کلمه «قرین» می باشد که او نیز با آدمی است، معنا چنین می شود : این است _ در حالی که به نامهٔ اعمال آن انسان اشاره می کند ، اعمالی که در دنیا از او دیده_ آنچه من از اعمال او تهیه کرده ام . بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از ، شیطانی است که یک عمر با او بوده و گمراهش می کرده. و معنای کلام خدای سبحان بنا بر این چنین می شود : این است آن انسانی که من متصدی گمراهی اش بودم، و زمام نفسش را به دست داشتم، اینک برای رفتن به دوزخ حاضر است. } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
میلاد حضرت رسول را به روایت برادران اهل سنت تبریک می گوییم . و آغاز هفته وحدت بر همه مسلمین مبارک باد . @Soltannasir 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@soltannasir { پاسخ به سوالات 170} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 48} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 44} ادامه ...👇 اما در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 19 الی 23 سوره قاف آمده است : 👇 { «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ...«19» (ترجمه : به راستی که بیهوشی مرگ فرا می رسد ...(19). 10604/1).علی بن ابراهیم گفته است : این آیه چنین : «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ» بیهوشی حق ، به وسیلهٔ مرگ فرا می رسد، نازل شده است. 10605/*). و ابوعلی طبرسی همانند آن را روایت کرده و گفته است اصحاب ما نیز از امامان هدایت گر (ع) روایت کرده اند. «...ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿۱۹﴾وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ﴿۲۰﴾وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ﴿۲۱﴾لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴿۲۲﴾وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿۲۳﴾» (ترجمه ..این همان چیزی است که از آن می گریختی(19) و در صور دمیده می شود ، این همان روزی است که وعده های عذاب داده شده (20) و هر کسی می آید ، با او کسی است که او را می راند و برایش شهادت می دهد(21) هر آینه تو از این غافل بودی ، ما پرده از برابرت برداشتیم و امروز چشمانت تیزبین شده است(22) همنشین او گوید : این است آن چه من آماده کرده ام. (23) 10606/1). علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : «ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»، در مورد اولی نازل شده است. و فرمایش (دیگر) خداوند متعال : «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ»، یعنی علیه او شهادت می دهد و «سائق»، (👈چوپان، راننده ، حرکت دهنده) او را می راند و حرکت می دهد. فرمایش خداوند متعال : «وَقَالَ قَرِينُهُ» منظور شیطان او است که همان دومی باشد، « هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ » به رفیق خود گوید : این (نتیجه های) آن چه است که من آماده کرده ام. مؤلف گوید : و روایتی در همین رابطه در آیات قبلی همین سوره گذشته است. 10608/3). شرف الدین نجفی، به نقل از حسن بن ابی الحسن دیلمی و باسند او از جابر بن یزید روایت کرده است، که گفت : امام صادق(ع) دربارهٔ فرمایش خداوند متعال: «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ»، فرمود : «سائق» ، امیرالمؤمنین (ع) است و «شهید» ، رسول خدا (ص) می باشد. } در نیز در باب تفسیر آیهٔ 21 سوره قاف « وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» اینگونه آمده : 👇 { «در آن روز هر انسانی (اعم از نیکوکار و بدکار) وارد عرصه محشر می شود، در حالی که همراه او دهنده و گواهی است» (و جائت کل نفس معها سائق و شهید). «» او را به سوی دادگاه عدل الهی می راند، و «» بر اعمال او گواهی می دهد. درست همچون دادگاههای این جهان که ماموری همراه شخص متهم است و شاهدی بر اعمال او، شهادت می دهد. بعضی احتمال داده اند که «سائق»، آن کسی است که نیکوکاران را به سوی بهشت «سوق» می دهد و بدکاران را به سوی دوزخ، ولی با توجه به کلمه «شهید » (شاهد و گواه) معنی اول یعنی سوق به عدل الهی مناسبتر است. در اینکه این سوق دهنده و شاهد از است یا غیر آنها؟ تفسیرهای گوناگونی کرده اند. بعضی گفته اند «سائق» نویسنده حسنات است، و شهید فرشته نویسنده سیئات، و به این ترتیب آنها فرشتگانی هستند که در آیات گذشته اشاره شده. از روایتی چنین استفاده می شود که سائق ، فرشته ، مرگ است و شهید پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) اما این روایت با توجه به لحن آیات، ضعیف به نظر می رسد. بعضی نیز گفته اند: «سائق» فرشته ای است که هر انسانی را سوق می دهد، و شهید عمل انسان است. و نیز گفته شده «سائق» فرشته است، و «شهید» اعضای تن انسان، و یا نامه اعمال او که به گردنش آویخته می شود. این احتمال نیز داده شده که «سائق» و «شهید» یک فرشته بیش نیست، و عطف این دو بر یکدیگر به خاطر مغایرت این دو وصف است، یعنی فرشته ای همراه او است که هم او را به دادگاه الهی سوق می دهد، و هم گواه بر اعمال او است. ولی غالب این تفسیرها خلاف ظاهر آیه است و ظاهر آیه چنانکه غالب مفسران نیز فهمیده اند این است که دو فرشته با هر انسانی می آید یکی او را سوق میدهد و دیگری گواه اعمال او است. ناگفته پیداست که گواهی بعضی از فرشتگان منافاتی با وجود گواهان دیگر در صحنه قیامت ندارد، گواهانی همچون انبیاء، اعضای بدن، نامه اعمال و زمان و مکانی که گناه در آنجا انجام گرفته است. به هر حال، فرشته اول در حقیقت مانع از فرار است، و فرشته دوم مانع از انکار و به این ترتیب هر انسانی در آن روز گرفتار اعمال خویش است و راه گریزی از جزاء و کیفر آنها وجود ندارد. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 171} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 49} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 45} ادامه...👇 عزیزان نظرات مفسرین را در بارهٔ «سائق» و «شهید» مشاهده نمودید. اکثر مفسرین با توجه به سیاق آیه، نظر بر این دارند که سائق و شهید دو فرشته می باشند. که یکی آدمی را به سوی دادگاه عدل الهی می راند و دیگری گواه بر اعمال وی است . همچنین ملاحظه نمودید که بر خلاف دو فرشته رقیب و عتید که در کتب روایی شیعه احادیث متعددی در باره شان وجود دارد ؛ در باره سائق و شهید در کتب روایی شیعه، حدیث خاصی به آن شکل موجود نیست. حدیثی که سائق را (ع) می داند و شهید را (ص) نیز بیشتر آیه است تا مصداق عینی سائق و شهید! چنانچه آیت الله العظمی نیز در بدان اشاره نمودند. اما طبق نظر اساتید فقیر و ظن خود فقیر ، «» و «» دو فرشته می باشند. آنچه در نظر اول در بارهٔ این دو می توان درک نمود این است که این دو فرشته با یکدیگر همکارند، و به این دلیل نام آنها در کنار یکدیگر ذکر شده است . بیشتر مفسرین را نظر بر این است که سائق فرشته ای است که شخص را به سوی دادگاه می راند و شهید فرشته ای است که بر علیه وی گواهی می دهد. اما نظر فقیر چیز دیگریست ! ابتدا به یاد بیاوریم که عمل قضاوت با برج میزان که به مثابه ترازو است. ارتباط معنا دار دارد . حال سائق در لغت به چه معناست ? کلمه «سائق» در ادبیات عرب همانگونه که علامه طباطبایی در المیزان فرمودند به معنای وادار کردن حیوان به حرکت است، به طوری که سائق در عقب حیوان قرار گرفته باشد ؛ و بر عکس آن کلمه قائد است که به معنای کشیدن حیوان از جلو می باشد، بنابراین در ادبیات عرب به راننده و 👈چوپان سائق می گویند. و این معنی برای کلمه «سائق» همان نکته است که ما با آن کار داریم ! همانگونه که چوپان، را از عقب به سوی مسیر مشخص می راند و هدایت می کند. سائق نیز اینچنین است و آدمیان را به سوی جایگاه میزان(ترازو) می راند. اما اگر سائق چنین نقشی دارد. چیست ? «شهید» در ادبیات عرب صیغه مبالغه است از ریشه «شهد» به معنای شاهد و حاضر بودن و 👈شهادت دادن بر آنچه که وی 👈شاهد آن بوده است. و صیغه مبالغه بودن این کلمه، دلالت بر کثرت شهادت بر آنچه است که وی شاهد آن بوده است. حال به ماجرای چوپان برگردیم. هنگامی که چوپان در عقب گله گوسفندان قرار می گیرد و آنها را به سوی مسیر مشخص سوق می دهد و می راند. معمولاً 👈سگی نیز در گله وجود دارد که در کنار است و گله را تحت نظر دارد (شهود می نماید). و اگر گوسفندی از مسیر مشخص خارج شود ؛ به صدا در می آید (شهادت می دهد به آنچه که شهود نموده) و با صدای خویش هم چوپان (سائق) را از این مسئله آگاه می نماید و هم گوسفند مربوطه به مسیر خویش باز می گردد. در واقع می توان اینگونه گفت که آدمیان در مسیر رسیدن به دادگاه الهی به مثابه گله گوسفندانی هستند. که سائقی آنان را از عقب به سوی این دادگاه می راند. و شهیدی به مانند سگ گله آنان را تحت نظر دارد تا از مسیر مشخص خارج نشوند. شاید در نظر اول این وجه تفسیر به نظر بعید جلوه نماید ! اما نکته ای وجود دارد. و آن این است که نام سائق و شهید در کنار یکدیگر آمده است. و این دو فرشته نیز علی القاعده به مانند فرشتگان رقیب و عتید با یکدیگر مرتبطند. اینکه ما در نظر داشته باشیم که سائق فرشتهٔ راننده به سوی دادگاه الهی است. و شهید فرشته ای است که در آن دادگاه بر علیه وی شهادت می دهد؛ بیشتر نا همگون است . زیرا بین راندن به سوی دادگاه و عمل شهادت در دادگاه تفاوت و جود دارد. در حالی که در آیه صراحتاً صحبت از آمدن سائق و شهید به همراه هر نفسی شده است. بنابراین باید بین عمل سوق دادن سائق و عمل شهادت شهید ارتباط وجود داشته باشد. و اگر سائق وی را سوق می دهد. شهید هم شاهد است که وی از مسیر منحرف نشود. اگر غیر این بود لزومی به همراهی فرشته شهید در هنگام سوق دادن به دادگاه نبود. بلکه فرشتهٔ مورد نظر می توانست در دادگاه به عنوان شهید و گواه حضور پیدا می نمود. و اگر شخصی بگوید که وی (فرشته شهید) چون با انسان در دنیا حاضر بوده ، و شاهد اعمال انسان بوده ، به همراه وی در مسیر حضور در دادگاه الهی حرکت می نماید ! باید پرسید وی کیست که شاهد اعمال انسان بوده است ? در آیات پیشین سخن از رقیب و عتید شده است . که شاهد اعمال انسان هستند و آنان دو فرشته هستند ! نه یک فرشته! بنابراین با تفسیر مورد نظر برای شهید همخوانی ندارد. اگر بگوییم که سائق همان رقیب است و شهید همان عتید است. این نیز با سیاق آیات همخوانی ندارد. زیرا از سیاق آیات قرآن مجید و عزیز اینگونه مشخص می شود که فرشته رقیب و عتید با سائق و شهید متفاوت است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
مستند ژلاتین خوکی کاری از استودیو نشانه کارگردان : علی حاجیلو @soltannasir
@soltannasir {پاسخ به سوالات 172} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 50} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 46} ادامه ...👇 یک نکته مهمی که در باب سائق و شهید وجود دارد. این است که درست است که عمل سائق به مانند عمل چوپان است. و عمل فرشتهٔ شهید از نظر فقیر شبیه به سگ چوپان می باشد. ولی این بدان معنی نیست که لزوماً فرشته شهید شکلی به مانند سگ داشته باشد. بلکه عمل وی شبیه به عمل سگ گله می باشد. عمل سگ گله را انسان ها نیز می توانند انجام بدهند. من باب مثال گاوچران های آمریکایی به هنگام هدایت نمودن گله گاوها و یا اسب ها، یک یا چند نفر از آنان سوار بر اسب، از پشت گله با شلیک گلوله گله را می ترسانند و به جلو می رانند. و چندین نفر در طول مسیر سوار بر اسب مواظب هستند که گله از مسیر اصلی خویش خارج نشود. و چون یکی از حیوانات و یا تمام گله، از مسیر خارج شد. با شلیک گلوله دوباره، حیوان مورد نظر و یا گله را به مسیر اصلی خویش باز می گردانند. بنابراین عمل سگ گله را انسان نیز می تواند انجام دهد. و لزومی ندارد که فرشته شهید شکلی به مانند سگ در اساطیر داشته باشد. فقیر در احادیث ندیده ام که فرشته ای به شکل سگ وجود داشته باشد. ضمن اینکه در احادیث آمده در خانه ای که سگ در آن وجود داشته باشد. فرشتگان بدان خانه وارد نمی شوند. نکته: سگ اصحاب کهف، یک استثنا است که در احادیث از وی تعریف شده است. و نکتهٔ جالب این است که وی نیز سگ گله بوده است. در حدیث داریم که سگ اصحاب کهف جزء سه حیوانی است که وارد بهشت می شود. چنانچه در تفسیر قمی در بارهٔ سگ اصحاب کهف آمده: 👇 { قال الصادق (ع): فلا يدخل الجنة من البهائم إلا ثلاثة، حمار بلعم بن باعوراء و ذئب يوسف و كلب أصحاب الكهف: (6) امام صادق (ع) فرمود كه از حيوانات وارد بهشت نمي شود مگر سه نفر: الاغ بلعم باعورا و گرگ كه متهم شد حضرت يوسف را خورده و سگ اصحاب كهف‌ است. } بنابراین همانگونه که اصحاب کهف مشمول استثناء معنوی در آخرت می شود. ممکن است استثنا در باره فرشته ای سگ گونه نیز وجود داشته باشد. فقیر این مسئله را غیر ممکن نمی دانم. اما تا حدودی بعید و دور از ذهن می دانم. اما حال ادامهٔ داستان سائق و شهید ... امیدوارم به یاد داشته باشید که میزان و ترازو با البرز کوه ارتباط داشت. به طوریکه بخشی از آن بر روی البرز کوه و بخشی بر بُن البرز کوه قرار داشت. و البرز کوه باستانی همان کوه قاف در روایات اسلامی است. و همانگونه که با قضاوت ارتباط داشت. در سوره نیز به مسئله سائق و شهید و دادگاه محشر و به دوزخ افتادن 👈مشرکین و به بهشت رفتن موحدین و پرهیزگاران اشاره شده است. همچنین ستاره ونند (نسر واقع یا کرکس نشسته) بر گذر راه های البرز کوه باستانی قرار داشت و آن گذر راه ها را می بست تا موجودات دوزخی وارد نشوند. و از طرفی دیگر در روایت کوه قاف ملاحظه نمودید که فرشته ای به شکل به نام وجود داشت. که احتمالاً صورت ملک موکل کوکب (= کرکس نشسته) در صورت فلکی شلیاق باشد. یکی از صور فلکی که در تطابق شکل صور فلکی با اندام های بدن در دروس و بررسی نمودیم. صورت فلکی مار افسای بود. بخشی از آن دروس را می آوریم تا یک احتمال دیگر را در باره این صورت فلکی مطرح نماییم :👇 { با توجه به نظریه شباهت صور فلکی به اندام های بدن، صورت فلکی مار و مار افسای یا حوا نیز به استخوان لگن و دنبالچه تا حدی شباهت دارد. اگر به شکل این صورت فلکی دقت شود و آن را معکوس فرض نماییم. نیم تنه بالایی بدن مار افسای یا حوا به استخوان خاجی و دنبالچه ای شباهت دارد. و پایین ترین بخش استخوان خاجی به مثابه کوکب در سر مار افسای می باشد. و نیم تنه پایینی بدن مار افسای به مثابه مهره های کمری می باشد. و مار نیز به مثابه لگن می باشد. البته این تطابق به مانند بعضی دیگر از تطابق ها 👈چندان قوی نیست.👉 علتی که این صورت فلکی نیز به لگن منسوب شد. این است که در جایگاه برج قوس نشسته است. در باب تطبیق صورت فلکی مار و مارافسای احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن این است که صورت فلکی مار را به ستون فقرات منسوب نماییم . زیرا شکل ستون فقرات بسیار به مار شباهت دارد. در توضیحات و مارافسای گفته شد که این دو (مار و مار افسای) صورت فلکی جدای از یکدیگر بوده اند که با یکدیگر ادغام شده اند. بنابراین ممکن است مار منسوب به ستون فقرات باشد و تطابقی نداشته باشد ! فارغ از درست یا غلط بودن این تطبیق همانگونه که گفته شد ستون فقرات بسیار به👈 مار شباهت دارد. همچنین می دانیم که در سیستم های تانترای شرقی نظیر یوگا و لامائیسم بودایی استخوان دنبالچه مرکز نیروی عظیم کندالینی می باشد که به شکل 👈 ماری خفته یا چنبره زده ترسیم می شود.} ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir {پاسخ به سوالات 173} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 51} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس47} ادامه...👇 {...نکته 1: صورت فلکی شجاع نیز شبیه به می باشد و ممکن است. شکل مار مانند ستون فقرات، در ارتباط با این صورت فلکی شکل گرفته باشد. نکته 2: آنچه مسلم است ستون فقرات به عنوان یک عضو مهم در بدن انسان نمی تواند با صورت فلکی ای در آسمان مرتبط نباشد! }( و چاکراها48} ملاحظه نمودید که در دروس مورد نظر سعی در تطبیق صورت فلکی مارافسای با لگن نمودیم و تطبیق مورد نظر چندان مورد قبول خود فقیر نیز نبود. علت این امر، آن بود که. فقیر در تطبیق این صورت فلکی، شکل مار و مارافسای را که متعلق به اساطیر یونانی است را درست فرض نموده بودم. اما اعراب در دوران جاهلیت صورت فلکی مار و مارافسای را شکل دیگری می دیدند. که بسیار جالب است. آنان کوکب سر مار و کواکب دست راست صورت فلکی جاثی را که در بالای صورت فلکی مارافسای قرار دارد را نسق شامی می دانند. و بخشی از کواکب مار و دست چپ مارافسای و پای راست وی را نسق یمانی می دانند. و میان این دو را مرغزار می دانند و کواکب بین دو نسق در مرغزار را گوسفندان می دانند. و کوکب رأس الحوا را راعی(چوپان) و کوکب رأس الجاثی را کلب راعی(سگ چوپان) می دانند. و کوکب دوم حوا(مارافسای) را نیز کلب راعی می خوانند. یعنی چوپانی به همراه دو سگ گله گوسفندان را به سمت پایین می راند. یعنی جایی که صورت های فلکی میزان و عقرب قرار دارند . در کتاب صور الکواکب عبدالرحمن صوفی در بخشی از توضیح صورت فلکی حوا و حیه(مار و مار افسای) صفحه 96 و 97 آمده : 👇 { ...و عرب کوکب چهارم را که بر گردن حیه(مار) است. و سیم را که میان چشم و گوش است و هر دو به آن کواکب که بر صفی اند و بر منکب (شانه، دوش) و عضد (بازو) و مرفق (آرنج، ساعد) راست جاثی اند پیوسته اند، از جمله نسق شامی (نسق =روش، طریقه، رشته منظم) شمرند. و هفتم و هشتم و چهارم و دهم را از کوکب (مار) و هفتم و هشتم را از (مارافسای) که بر دست چپند، آن جا که مار را بگرفته است . و دوازدهم از صورت حیه و دوازدهم و نوزدهم از حوا که روشنند و بر دو رکبه اند و سیزدهم که بر ساق راست است و جمله صف کشیده اند بر سطری اندک خمیده که بریده شود، آن جا که به آن چهار کوکب مجتمع رسد که بر پای راست حوا است، این سطر را نسق یمانی دانند و این نسق را یمانی از آن سبب خوانند که کواکب او در جانب یمن فرو شود و نسق اول را، شامی هم به آن سبب خوانند که کواکبش در جانب شام فرو شود و کواکب نسق شامی از نزدیک بن گردن حیه (مار) آغاز کند و بر دست چپ جاثی و عضد (بازو) و مرفق (آرنج ، ساعد) و هر دو منکب (شانه) او بگذرد تا به آن دو کوکب روشن جنوبی رسد که از صورت شلیاق هفتم و نهمند. و آن پارهٔ آسمان را که میان هر دو نسق افتد، 👈روضه خوانند یعنی 👈. و کواکب را که میان هر دو نسق در روضه باشند 👈 خوانند، یعنی گوسفندان و 👈رأس الحوا را 👈راعی(چوپان) خوانند، یعنی شبان و 👈رأس الجاثی را 👈کلب راعی یعنی سگ شبان و دوم کواکب حوا را که متقدم آن دو کواکب است که بر منکب راستند، هم 👈کلب راعی خوانند. و از جملهٔ کواکب که در میان دو نسقند آنچه بطلمیوس یاد کرده است آن کوکب است که بالای بازوی راست جاثی است که او را خارج صورت نهاده است و و و آن دو کوکب که بر منکب راست اویند و آنکه بر مرفق راست اوست و سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم از کواکب حیه(مار) و شانزدهم. کواکب حیه در آخر است و آنچه بطلمیوس یاد نکرده است از جملهٔ آنچه در روضه اند آن کوکب است که از کوکب خارج صورت جاثی که بالای بازوی راست اوست، به مقدار گزی به جنوب مایل است و آن دو کوکب که میان سر جاثی اند و میان آن دو کوکب که بر منکب چپ جاثی اند و آن کوکب که از مرفق چپ حوا مقدار گزی به جنوب و مغرب مایل است و آن کوکب که میان دو منکب حوا است و به منکب راست و جنوب مایل تر است و آن کوکب متقدم بر کوکبی که بر مرفق راست اوست و آن چهار کوکب مجتمع که از دست چپ جاثی به جنوب مایلند و آن کوکب مفرد که تابع این چهار کوکب است و به زیادت از گزی از ایشان دورتر . و در روضه بسیار کواکب دیگر است که از عدد حصر بیرون است امّا چون از اقدار ششگانه خارجند ذکر ایشان نکردیم. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕