eitaa logo
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
703 دنبال‌کننده
240 عکس
60 ویدیو
54 فایل
✅مکتب اهل بیت علیهم السلام=مکتب تفکر و تدبر ارتباط با ادمین(لطفا فقط پیشنهادات و انتقادات): https://harfeto.timefriend.net/16750254869358 کانال تلگرام: t.me/sonnat_voice
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️روایات استدلال شده برای وحدت وجود وجواب آنها روایاتی که قائلین وحدت وجود به آن استدلال کرده اند بر دو قسم است: قسم اول : دارای خلل از ناحیه صدور می باشد مانند عباراتی که در هیچ یک از کتب روائی - عامه و خاصه - یافت نمی شود و تنها در کتب صوفیه موجود می باشد. نظیر آنچه این ترکه به امام صادق علیه السلام اسناد می دهد: «إن الجمع بلا تفرقة زندقة والتفرقة بدون الجمع تعطيل والجمع بينهما توحید ».1️⃣ و مانند روایاتی که سند آنها ضعیف است و شرائط حجیت در آنها تمام نیست و صلاحیت استدلال در هیچ یک از مسائل دینی حتی در امور فرعی را هم ندارند ولی قائلين به وحدت وجود به این گونه روایات در امور اعتقادی استدلال می کنند نظیر « لو أنكم دليتم بحبل إلى الأرض السابعة لهبط على الله »3️⃣ این عبارت در کتب معتبر روائی امامیه موجود نیست تنها در کتب عامه یافت می شود . قسم دوم: روایاتی که دلالت بر نظریه وحدت وجود نمی کنند: ✅روایت اول: «داخل في الأشياء لا كشيء داخل في شيء و خارج من الأشياء لا كشيء خارج من شيء»4️⃣ قائلين وحدت وجود جمله ( داخل في الأشياء ) را بر دخول ذات حق تعالی در اشیاء حمل می نمایند آنگاه نتیجه می گیرند که ذات حق تعالی -وجود مطلق - در جميع اشیاء سریان دارد و او هویت هر شیء است 5️⃣ و در دل همه وجودات مقيد حاضر است.6️⃣ 👈🏻جواب : 🔴أولا: تفسير مذكور مستلزم اسناد خواص و عوارض ممکنات به ذات حق تعالی خواهد بود. یعنی لازمه اش این است که تبعض و تجزیه و مقدار در ذات خداوند راه یابد و همچنین محدودیت ذات حق تعالی را در پی خواهد داشت ، کما اینکه احتیاج و افتقار پروردگار به مخلوقات را به ارمغان می آورد که همه این امور در نزد عقل و نقل مردود است. بنابراین روایت مذکور معنای دیگری دارد که روایات مبينه آن را توضیح داده اند که آن را ذکر می نمائیم: عن محمد بن نعمان قال : «سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول الله «و هو الله في السماوات وفي الأرض» ، قال : كذلك هو في كل مكان ، قلت : بذاته ؟ قال : ويحك أن الأماكن أقدار، فإذا قلت : في مكان بذاته لزمك أن تقول في أقدار وغير ذلك ولكن هو بائن من خلقه، محیط بما خلق علما وقدرة وإحاطة وسلطانا وملكا، وليس علمه بما في الأرض بأقل مما في السماء، لا يبعد منه شيء، والأشياء له سواء علما وقدرة وسلطانا وملكا وإحاطة».7️⃣ اگر بگوئید که ذات حق تعالی در اشیاء داخل است لازم می آید که مقدار و کمیت در ذات پاکش راه یابد که از خواص ممکنات و مخلوقات است بلکه باید گفت علم و قدرت و سلطنت حق تعالی به درون اشياء تعلق گرفته است و باطن هر شیئی را احاطه نموده و همه اشیاء محاط و مقدور و تحت سیطره و تدبير اویند. عن امیرالمؤمنین علیه السلام: «فلم يحلل فيها فيقال هو فيها كائن ولم ينأ عنها فيقال هو منها بائن ولم يخل منها فيقال له أين ولكنه سبحانه احاط بها علمه وأتقنها صنعه وأحصاها حفظه.»8️⃣ عنه علیه السلام «سبق في العلو فلا شيء أعلى منه، وقرب في الدنو فلا شيء أقرب منه فلا استعلاؤه باعده عن شيء من خلقه ولا قربه ساواهم في المكان به.»9️⃣ عن الإمام الرضا علیه السلام : «واما الباطن فليس على معنى الاستبطان للأشياء بأن يغور فيها ولكن ذلك منه على استبطانه للأشياء علما و حفظا و تدبیرا كقول القائل ابطنته یعنی خبرته وعلمت مکتوم سره والباطن ما الغائب في الشيء المستتر وقد جمعنا الاسم واختلف المعنى».🔟 عن امیرالمؤمنين علیه السلام: «الذي بان من الخلق فلا شيء كمثله ... المتعالی عن الخلق بلا تباعد منهم القريب منهم بلا ملامسة منه لهم».1️⃣1️⃣ 📚منابع: 1️⃣تمهیدالقواعد ص۲۶۲/ابن ترکه/مقدمه:جلال الدین آشتیانی/ناشر:انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی 2️⃣فصوص الحکم ص۱۷۱/ابن عربی/ 3️⃣الدرالمنثور ج۶ ص۱۷۰/جلال الدین سیوطی/ناشر:مکتبة آیة الله المرعشی/قم 4️⃣الکافی ج۱ص۸۶/مرحوم کلینی/ناشر:دارالکتب الاسلامیة/تهران۱۳۶۵ 5️⃣الفتوحات المکیة ج۱ ص۶۶۲/ابن عربی/ناشر:دار الصادر/بیروت 6️⃣مبانی و اصول عرفان نظری ص۳۲۲/یدلله یزدان پناه/نگارش:عطاء انزلی/ناشر:موسسه امام خمینی 7️⃣التوحید ص۱۳۳/شیخ صدوق/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 8️⃣همان ص۴۲ 9️⃣همان ص۳۲ 🔟الکافی ج۱ص۱۲۲/مرحوم کلینی/ناشر:دارالکتب السلامیة/تهران 1️⃣1️⃣همان @sonnat_voice
🔴ثانيا : قاعده تباین بین خالق تعالی و مخلوق (۱-روایاتی دلالت بر نفی تشبیه بین خالق و مخلوق می کند-۲-روایاتی که دلالت بر عدم سنخیت و مشابهت بین خالق و مخلوق می کند-۳-روایاتی که دلالت بر عدم مماثلت در اوصاف و صفات بین خالق و مخلوق است-و..)از اصول مسلمه و از محکمات باب توحید در آیات و روایات است. مفاد این روایات مبینه، دخول ذات حق تعالی را در اشیاء نفی می کنند و ممتنع می شمارند. ✅(برخی از آیات و روایات با تباین بین خالق و مخلوق در آخر همین پست گذاشته می شود) و لذا روایت مورد بحث را این گونه باید تفسیر کرد: آگاهی و سلطه و سیطره حق تعالی داخل در اشیاء است اما نه مانند دخول شيء ممکن در شیء دیگر و خارج و مباین با اشیاء است نه مانند دوری دو شیء از یکدیگر که عدم اطلاع و تسلط یکی بر دیگری را در پی دارد. به بیان دیگر : هنگامی که دلیل عقلی و نقلی بر امتناع جسمیت در حق تعالی قائم شد دیگر همه جهت ها و سمتها از قبیل ( فوق و تحت و أمام و خلف، يمين و يسار) از او منتفی می گردد چون اوصاف مذکور از خواص اجسام و امور مادی می باشند نتیجه این امر، اثبات سلطنت و علم حق تعالی بر همه مخلوقات است به طوری که علم و قدرت او نسبت به همه مخلوقات یکسان است. این گونه نیست که حق تعالی به یکی نزدیک و به دیگری دور باشد تا نتیجتا علم و قدرتش نسبت به هر یک از مخلوقات متفاوت گردد. چون نزدیکی او به یک مکان مستلزم نبودنش در مکان دیگر است که عدم اطلاع و تسلط او از آن مکان دیگر را در پی خواهد داشت. پس فقره « داخل في الأشياء لاكشيء داخل في شيء » اثبات علم و قدرت خداوند بر اشیاء را می کند و نفی تشبیه آن به اشیاء ممکنه می نماید « چون علم و قدرت انسان بر شیء مستلزم دخول او در آن شیء می باشد». و فقره «خارج من الأشياء لا كشيء خارج من شيء» اثبات بینونت و مباینت خداوند با اشیاء را می کند و نفی تشبیه آن به اشياء ممکنه می نماید « چون بینونت انسان با اشیاء مستلزم جدائی و فاصله مکانی با آنها می باشد که این امر درباره حق تعالی ممتنع است ». پس روایت محل بحث هرگز دلالت بر نظریه وحدت وجود نمی کند. 🔴ثالثا : جملة ( داخل في الأشياء لا كشيء داخل في شيء) حاکی از اثنینیت و تغایر بین خالق تعالی و مخلوق می باشد و هیچ گونه دلالت بر عینیت و وحدت شخصی وجود ندارد زیرا دخول فرع بر داخل و مدخول که دال بر دوئیت است ، می باشد. ✅برخی از آیات دال بر تباین خالق و مخلوق: ۱-لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ ۲-سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَصِفُون ۳-سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ۴-فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ✅برخی از روایات دال بر تباین خالق و مخلوق: ۱-امام هادی علیه السلام:ان الله تبارک و تعالی واحد لیس کمثله شی خارج عن حدین:حد الابطال و حد التشبیه1️⃣ ۲-عن امیرالمومنین علیه السلام:تنزه عن مجانسة مخلوقاته و جل عن ملائمة کیفیاته2️⃣ ۳-عن الرضا علیه السلام:فکل ما فی الخلق لا یوجود فی خالقه و کل ما یمکن فیه یمتنع فی صانعه3️⃣ ۴-عن الصادق علیه السلام:هو واحد و احدی الذات بائن من خلقه4️⃣ ۵-عن الرضا علیه السلام:انه شی لا کالاشیاء5️⃣ ۶-عن ابی عبدالله علیه السلام:اما التوحید فان لا تجوز علی ربک ما جاز علیک6️⃣ ۷-عن امیرالمومنین علیه السلام:مباین لجمیع ما احدث فی الصفات7️⃣ ۸-عن امیرالمومنین علیه السلام:الصمد الذی لم تغیره صروف الزمان8️⃣ ۹-عن امیرالمومنین علیه السلام:عظم ان تثبت ربوبیة باحاطة قلب او بصر9️⃣ 📚منابع: 1️⃣التوحید ص۸۱/شیخ صدوق/تصحیح:سید هاشم طهرانی/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 2️⃣بحارالانوار ج۸۴ ص۳۳۹/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 3️⃣عیون اخبار الرضا ج۱ ص۱۵۲/شیخ صدوق/ناشر:انتشارات جهان/۱۳۷۸ 4️⃣الکافی ج۱ ص۱۲۷/مرحوم کلینی/ناشر:دارالکتب الاسلامیه 5️⃣بحارالانوار ج۳ ص۲۶۳/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 6️⃣التوحید ص۹۶/شیخ صدوق/تصحیح:سید هاشم طهرانی/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 7️⃣همان ص۶۹ 8️⃣همان ص۴۲ 9️⃣نهج البلاغه ص۳۹۶/گرداورنده:سید رضی/مترجم:صالح صبحی/ناشر:موسسه دارالهجره/قم۱۴۱۴ @sonnat_voice
روایات استدلال شده برای وحدت وجود و جواب آنها ✅روایت دوم: «عن أبي جعفر علیه السلام قال : لما أسرى بالنبي صلى الله عليه و آله وسلم قال : يا رب ما حال المؤمن عندك ؟ قال : إنه ليتقرب إلي بالنافلة حتى أحبه فإذا أحببته كنت إذا سمعه الذي يسمع به، وبصره الذي يبصر به، ولسانه الذي ينطق به، ويده التي يبطش بها أن دعاني أجبته وان سألني أعطيت»1️⃣ جواب : در ذیل روایت می فرماید «إن دعاني أجبته وإن سألني أعطيته » این فقره دلالت بر تغایر و دوئيت بين خالق تعالی و مخلوق می نماید که این امر حاکی از این است که مراد از فقره «کنت سمعه الذي يسمع به ...» نظریه وحدت شخصی وجود نیست زیرا طبق مبنای مذکور بین مجيب و مجاب عینیت حاصل است و دوئیت از میان برداشته می شود و سالک بعد از عبور از حدود و تعینات به مقام فناء در ذات می رسد و دیگر غیری باقی نمی ماند، بنابراین قرینه مذکور دلالت می کند که مراد روایت نظریه وحدت شخصی وجود نیست. علامه مجلسی رحمه الله و در ذیل روایت مذکور می نویسد: «تمسك بعض الصوفية والاتحادية والحلولية والملاحدة بظواهر تلك العبارات وأعرضوا عن بواطن هذه الاستعارات فضلوا مع أن عقل جميع أرباب العقول يحكم باستحالة اتحاد شيء مع اشياء كثيرة متباينة الحقائق مختلفة الآثار ».2️⃣ آنچه مسلم است این است که آیات و روایات متواترهای که دلالت بر تباین بین خالق تعالی و مخلوق می کند اصل و مرجع می باشد و این گونه متشابهات را باید با توجه به آن محکمات تفسیر کرد. چنانکه مرحوم علامه مجلسی بعد از آنکه معانی متعددی را برای این روایت متشابه نقل می کند، تفسير ذیل را دقیق ترین و لطیف ترین آنها، ارزیابی می نماید که ارتباطی با نظریه وحدت شخصی وجود ندارد. ایشان می نویسد: «ان العارف لما تخلى من شهواته وارادته وتجلی محبة الحق على عقله وروحه ومسامعه ومشاعره وفوض جمیع امور إليه وسلم ورضي بكل ما قضی ربه عليه يصير الرب سبحانه متصرفا في عقله وقلبه وقواه ، ويدبر اموره على ما يحبه ويرضاه ، فيريد الأشياء بمشية مولاه كما قال سبحانه مخاطبة لهم «وما تشاؤون إلا أن يشاء الله» كما ورد في تأويل هذه الآية في غوامض الأخبار عن معادن الحكم الأسرار والأئمة الأخيار . وروي عن النبي صلی الله علیه و آله قلب المؤمن بين اصبعين من أصابع الرحمان يقلبها كيف يشاء. وكذلك يتصرف ربه الأعلى منه في سائر الجوارح والقوى كما قال سبحانه مخاطبة النبيه المصطفى «وما رميت إذ رميت ولکن الله رمی» وقال تعالى «إن الذين يبايعونك إنما يبايعون الله يد الله فوق أيديهم» فلذلك صارت طاعتهم طاعة الله ومعصيتهم معصية الله فاتضح بذلك معنى قوله تعالى : كنت سمعه وبصره وانه به يسمع ويبصر فكذا سائر المشاعر تدرك بنوره وتنويره، وساير الجوارح تتحرك بتیسیره وتدبيره».3️⃣ 📚منابع: 1️⃣الکافی ج۲ ص۳۵۲/مرحوم کلینی/ناشر:دار الکتب الاسلامیة/طهران 2️⃣مرآة العقول ج۱۰ ص۳۹۰/علامه مجلسی/ناشر:دارالکتب السلامیة 3️⃣همان ص۳۹۳-۳۹۴ @sonnat_voice
روایات استدلال شده برای وحدت وجود و جواب آنها ✅روایت سوم: «عن امیرالمؤمنین علیه السلام: فسبحانك ملأت كل شيء وباينت كل شيء فأنت الذي لا يفقدك شيء»1️⃣ محل استدلال فقره - ملأت كل شيء . می باشد. تو کسی هستی که همه اشیاء را پر کرده ای ، گفته شده که این جمله تنها با مبنای وحدت شخصی وجود، سازگار است. 🔴جواب : ما در گذشته ادله تباین بین خالق تعالی و مخلوق را ذکر کردیم و اثبات کردیم که این امر در باب توحید اصل و اساس است ، لذا این گونه روایات را باید به مرجع مذکور ارجاع داد. توضیح: در بحث قاعده تباین گفتیم که بین خالق تعالی و مخلوق در ذات و صفت تباين تام حاکم است و ذات قدوسش منزه از همه اوصاف مخلوقات است و لذا فقره «ملأت كل شيء» را نباید بر ذات حق تعالی حمل کرد چنانکه فقره « باينت كل شيء » شاهد بر این مدعاست. و تفسير قائلین وحدت شخصی وجود از روایت، مستلزم اسناد صفات ممکنات به ذات حق تعالی خواهد بود، زیرا در صورتی که بگوئیم ذات حق تبارک و تعالی همه جا را پر کرده محدودیت، تبعض و فقر و احتیاج لازم می آید. پرسشی که در این مقام مطرح می شود این است که اگر متعلق ( ملات ) ذات نیست پس چه امری می تواند باشد؟ اگر به روایات دیگر مراجعه شود می توان متعلق آن را یافت: «لك الحمد ملأت كل شيء عظمة».2️⃣ «وسعت كل شيء رحمة وملأت كل شيء عظمة».3️⃣ «وبعظمتك التي ملأت كل شيء وبعلمك الذي أحاط بكل شيء».4️⃣ «عن محمد بن نعمان قال : سألت ابا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل «وهو الله في السماوات وفي الأرض» قال:كذلك هو في كل مكان ، قلت : بذاته ؟ قال : «ويحك أن الأماكن أقدار، فإذا قلت في مكان بذاته لزمك أن تقول في أقدار وغير ذلك ولكن هو بائن من خلقه ، محیط بما خلق علما وقدرة واحاطة وسلطانا وملكا، وليس علمه بما في الأرض بأقل مما في السماء لا يبعد منه شيء، والأشياء له سواء علما وقدرة وسلطانا وملكا واحاطة».5️⃣ نتیجه آنکه آنچیزی که همه اشیاء را پرکرده عبارتست از عظمت، رحمت، و سلطنت و سیطره حق تعالی نه ذات قدوسش که منزه از شوائب امکانی است . 📚منابع: 1️⃣بحارالانوار ج۲۵ ص۲۸/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 2️⃣همان ج۷۸ ص۱۲۸ 3️⃣همان ص۱۹۶ 4️⃣همان ج۹۴ ص۳۶۴ 5️⃣التوحید ص۱۳۳/شیخ صدوق/مصحح:سید هاشم طهرانی/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم @sonnat_voice
روایات استدلال شده برای وحدت وجود و جواب آنها روایت چهارم:(روایت آخر) قال امیرالمومنین علیه السلام: «توحيده تمییزه من خلقه و حكم التمييز بينونة صفة لا بينونة عزلة»1️⃣⚫️ می فرماید: توحید حق تعالی به متمایز دانستن او از مخلوقش می باشد ( زیرا اگر بین او و خلقش تمایز نباشد پس تشابه است و دیگر یکتا و بی همتا نمی باشد ) و تمييز و فرق گذاردن بین او و مخلوقش به متفاوت بودن خالق و مخلوق در صفات است نه به جدائی عزلی و کناره گیری که لازمه اش فاصله مکانی و جسمیت و مادی بودن است . ( که در نتیجه عدم آگاهی و تسلط بر مخلوقات را در پی خواهد داشت ). توضیح: در مخلوقات صفت غیر موصوف است یعنی دو چیز است ، پس وحدت حقیقی منتفی است ولی در حق تعالی صفات عین ذات است نه زائد بر ذات پس در صفات بین خالق و مخلوق ، عدم شباهت و تباین حاکم است و در نتیجه خداوند متعال در صفات یکتا و یگانه است. عن امیر المومنین : «مبائن لجميع ما أحدث في الصفات».2️⃣ حاصل آنکه روایت مورد بحث تنها در صدد بیان این است که تمایز بین خالق و مخلوق به صفات است نه به جدایی عزلی و فاصله مکانی ولی قائلين وحدت وجود روایت مذکور را بر این معنا حمل می نمایند که خالق و مخلوق در ذات با یکدیگر بینونت ندارند و وحدت دارند ولی در صفات بینونت دارند زیرا خداوند احاطه وجودی بر مخلوقات دارد و همه او هستند ولی هیچ یک از صفات مخلوق مثل تعين و حدود وجودی را ندارد. این معنا منافی با قاعده تباین که قبلا شرحش گذشت می باشد زیرا در آنجا اثبات کردیم خالق تعالی و مخلوق در ذات و صفت متمایز و متباین هستند و این قضیه از محکمات و اصول مسلم باب توحید در نزد قرآن و عترت علیهم السلام می باشد پس روایت مورد استدلال را باید بر معنایی که در ابتداء ذکر شد حمل نمائیم تا معارض با قاعده تباين نباشد. خلاصه آنکه اگر بر فرض ظهور روایت مورد بحث در معنایی که در ابتداء ذکر شد، پذیرفته نشود، لا أقل محتمل است و ظهوری در معنای وحدت وجود ندارد ولذا مجمل و متشابه می شود پس باید رد به محکمات - قاعده تباین - نمود. در این مقام، مناسب است که از باب تتمیم بحث ، روایت دیگری که بعضی برای اثبات نظریه اصالت وجود بدان استدلال کرده اند را ذکر نمائیم و سپس عدم تمامیت استدلال به آن را بیان کنیم : «یا من هداني إليه ودلني حقيقة الوجود عليه وساقني من الحيرة إلى معرفته ».3️⃣ گفته شده «دلني حقيقة الوجود عليه » بر نظریه اصالت وجود دلالت دارد. جواب : اولا در سند این روایت محمد بن داود بن كثير قرار دارد که از مجاهيل است پس استدلال به آن در بحث اعتقادی صحیح نمی باشد. ثانيا : از نظر ملاصدرا و اتباع او حقیقت وجود، در خارج أصيل است و آن امری شهودی و از سنخ علم حضوری است ولی در روایت مذکور حقيقة الوجود از سنخ علم حصولی شمرده شده زیرا کلمه « دلني» را چه عرفی و عقلائی معنا کنیم که به معنای دلالت و راهنمایی است و چه اصطلاحی معنا کنیم که به معنای دلیل و برهان است، حاکی از علم حصولی می باشد. ⚫️این روایت مرسله و قابل استدلال نیست. 📚منابع: 1️⃣احتجاج ج۱ص۲۹۹/مرحوم طبرسی/ناشر:انتشارات مرتضی/مشهد 2️⃣التوحید ص۶۹/شیخ صدوق/مصحح:سید هاشم طهرانی/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 3️⃣بحارالانوار ج۸۶ ص۳۷۰:علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت @sonnat_voice
پس مراد روایت از حقيقة الوجود آن معنایی که ملاصدرا می گوید و از سنخ علم حضوری است نمی باشد، بنابراین روایت دلالتی بر نظریه تأصل وجود ندارد. اگر در صدر و ذیل روایت تأمل شود روشن می شود که جملات آن در مقام بیان اینکه چه چیزی در خارج اصیل است نمی باشد. بلکه در حال مناجات با پروردگار عرض می کند: ای کسی که مرا به خودش هدایت کرد و حقیقت هستی، مرا به او دلالت نمود و مرا از حیرت به معرفتش رسانید. حال مراد از اینکه «حقیقت هستی ، مرا به او دلالت کرد» چیست ؟ اگر به سایر روایات مراجعه شود مقصود آن روشن می گردد: عن امیرالمؤمنین علیه السلام: «لم يحجبها عن واجب معرفته فهو الذي تشهد له أعلام الوجود على اقرار قلب ذى الجحود».4️⃣ «او کسی است که نشانه های هستی ( واقعیات خارجی ) گواهی میدهد برای او بر دل انکار کننده » . پس آثار و نشانه های واضحه دلالت بر خالق تعالی دارند که در آیات و روایات فراوان بر این امر تصریح شده : عن النبي علیه و آله السلام : «الذي لا يعرفه أحد إلا بالآيات الواضحات والدلالات البينات والعلامات الظاهرات من عجائب الخلق من النار والنور والظلمات والسحاب المتطابقات ...5️⃣ حاصل آنکه مصنوعات و آثار روشنی که به وضوح مشاهده می شود که دارای حقیقت و واقعیت می باشند دلیل بر خالقی عالم و قادر و حکیم است و این معنایی است که موافق با ظهور روایت مورد بحث است و مؤید به آیات و روایات فراوانی می باشد. نکته ای که در پایان این بحث لازم به ذکر است این است که هرگاه در روایات، کلمه وجود و موجود مشاهده شود اگر بخواهیم آن را دلیل بر نظریه اصالت وجود یا وحدت وجود تلقی کنیم مانند این است که قائلین اصالت ماهیت هم هرگاه کلماتی از قبیل ماهیت ، ما هو ، مائیت را در روایات مشاهده کنند از آن برای اثبات نظرية اشان استفاده کنند. این شیوه استدلال در حقیقت حمل ادله شرعیه بر آراء و نظریات خویش می باشد روش صحیح و ممضاد در برداشت معانی از آیات و روایات همان مبنای فقهاء اصولیین است⚫️زیرا که آنان الفاظ ادله وحیانی را حمل بر معانی عرفی و عقلائی می نمایند و بدین صورت است که آیات و روایات مصون از تحریف معنوی و تحميل آراء و افکار می ماند و اغراض شارع بدون زیاده و نقیصه به مخاطبین واصل می شود. تا بدین جا اثبات شد که نظریه وحدت وجود دلیل عقلی و نقلی قانع کننده ای ندارد اگر در کلمات مؤسسین و مدافعین ایده مذكور تتبع شود روشن می شود که تنها مستندی که آنان برای این مبنا ارائه داده اند کشف و شهودی است که حجیت ندارد - درباره عدم حجیت مکاشفات به لینک زیر مراجعه نمایید. https://eitaa.com/sonnat_voice/345 ⚫️برای تحقیق در اینکه مبنا فقها اصولیین در استخراج معانی ثقلین صحیح است مراجعه شود به کتاب بحوث هامة فی المناهج التوحیدیة ص۲۲۱/سید محمود هاشمی نسب/ناشر:دلیل ما 📚منابع: 4️⃣نهج البلاغه خطبه۴۹ 5️⃣بحارالانوار ج۹۰ ص۲۵۹/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت @sonnat_voice
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علل گریه بر سیدالشهدا علیه السلام در احادیث وجوه مختلفی برای حزن و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام یان شده است. ۱-با شهادت سیدالشهداعلیه السلام که امام منصوب از ناحیه خداوند بود احکام تعطیل شد و قرآن تحریف سنت پیامبر علیه السلام نقض گردید خلاصه آنکه دین واژگون شد در زیارت ناحیه مقدسه از امام زمان علیه السلام این گونه وارد شده: فَالْوَيْلُ لِلْعُصَاةِ اَلْفُسَّاقِ لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِكَ اَلْإِسْلاَمَ وَ عَطَّلُوا اَلصَّلاَةَ وَ اَلصِّيَامَ وَ نَقَضُوا اَلسُّنَنَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ هَدَمُوا قَوَاعِدَ اَلْإِيمَانِ وَ حَرَّفُوا آيَاتِ اَلْقُرْآنِ وَ هَمْلَجُوا فِي اَلْبَغْيِ وَ اَلْعُدْوَانِ لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَوْتُوراً وَ عَادَ كِتَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَهْجُوراً وَ غُودِرَ اَلْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً وَ فُقِدَ بِفَقْدِكَ اَلتَّكْبِيرُ وَ اَلتَّهْلِيلُ وَ اَلتَّحْرِيمُ وَ اَلتَّحْلِيلُ وَ اَلتَّنْزِيلُ وَ اَلتَّأْوِيلُ وَ ظَهَرَ بَعْدَكَ اَلتَّغْيِيرُ وَ اَلتَّبْدِيلُ وَ اَلْإِلْحَادُ وَ اَلتَّعْطِيلُ وَ اَلْأَهْوَاءُ وَ اَلْأَضَالِيلُ وَ اَلْفِتَنُ وَ اَلْأَبَاطِيلُ»1⃣ نباید از یاد برد آن دینی که برای بشریت سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان آورد بود با شهادت امام و مقتدای آن که مبین و مجری اسلام بود ضایع گشت وقتی دینی که حاوی بیان کیفیت عبادت خداوند تعطیل شد دیگر غرض خلقت که عبادت خداوند است به سرانجام نمیرسد. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» ۲-میدانیم دین اسلام کامل ترین و جامع ترین دین الهی است و پیامبر آن افضل رسولان و کتابش قرآن حاوی علوم جمیع کتب آسمانی است. با واقعه عاشورا حرمت و احترام بهترین آئین الهی شکسته شد در زیارتنامه حضرت ابوالفضل لا می خوانیم: «لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنْكَ اَلْمَحَارِمَ، وَ اِنْتَهَكَتْ حُرْمَةَ اَلْإِسْلاَمِ »2⃣ هتک حرمت اسلام مساوی است با هتک حرمت خداوند متعال چون اسلام مجموعه قوانینی است که خدای متعال بر پیامبرش نازل کرده است. ۳-دشمنان اهل بیت علیهم السلام حق پیامبر صلی الله علیه و آله را ضایع کردند و سفارش خدا و رسول به محبت و اطاعت از اهل بیت علیهم السلام را پایمال کردند و حتی از آب نیز مضایقه کردند و حجت خدا را با آن مقامات الهی که فوق فکر است، مظلومانه و غریبانه در مقابل چشمان خاندانش به شهادت رساندند و در بیابان رها کردند. ۴-امام زین العابدین علیه السلام بیست سال بر سیدالشهدا علیه السلام گریان بود. غلام آن حضرت عرض کرد: من بر جان شما میترسم آیا وقت آن نرسیده که به گریه پایان دهید؟ امام علیه السلام در جواب فرمودند: حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و یکی از مقابل چشمانش پنهان شد و از ّ شدت گریه نابینا گردید و کمرش خم شد در حالی که فرزندش زنده بود ولی در مقابل من پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از خاندانم را به شهادت رساندند چگونه حزنم تمام شود؟! در کتاب حلیة الاولیاء روایت شده که امام سجاد علیه السلام آنقدر گریه کرد که بر چشمان آن حضرت ترسیدند هرگاه آبی میدید گریه میکرد از امام علیه السلام علت گریه را پرسیدند فرمودند: چگونه گریه نکنم پدرم تشنه بود و از آب منعش کردند در حالی که آب بر جانوران و درندگان ممنوع نبود. حاصل آنکه عزاداری و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام خط بطلانی است بر تمام انحرافات و بدعتهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ایجاد کردند. حزن و عزاداری بر آن حضرت، اعلام بیزاری از ظلم و اجحاف بنی امیه است و نیز پیامی به همه حق جویان عالم است که اسلام علوی حق، و مطلوب خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است نه اسلامی که حاصلش ستم، جنایت و به خاک و خون کشیده شدن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. بنی امیه با توجه به آثار فراوانی که عزاداری سیدالشهدا علیه السلام بر ضررشان داشت از ابتداء با آن مخالفت کردند که متأسفانه فرقه صوفیه با آنان همراهی کردند. 📚منابع: 1⃣بحارالانوار ج۹۸ ص۳۲۲/محمد باقر مجلسی/ناشر:الوفاء/بیروت 2⃣مزار الکبیر ص۳۹۱/محمد بن جعفر ابن مشهدی/ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم @sonnat_voice
‍‍ ⛔️توصیه آقای سید علی قاضی به شاگردانش به نپوشیدن لباس سیاه!! شیخ عبّاس قوچانی می‌گوید: «مرحوم قاضی همیشه لباس سفید رنگ می‌پوشیدند و به شاگردان خود نیز توصیه می‌نمودند تا لباس سیاه نپوشند. یک روز که خدمتشان رسیدم در تن من قبای قهوه‌ای رنگ بود فرمودند: چرا لباس سیاه پوشیده‌ای؟! عرض کردم: این که سیاه نیست!با تندی فرمودند: «سیاه نیست؟!»چون در شرع مقدّس، پوشیدن لباس تیره‌رنگ به مثابه سیاه‌رنگ، مکروه است و لباس‌های سفید و کم‌ رنگ مستحب است، لباس سیاه لباس اهل جهنّم است و لباس سپید لباس فرشتگان است»1⃣ ✅سیره اهل بیت علیهم السلام در پوشیدن لباس سیاه ۱-امام صادق علیه السلام : «روزی که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم شهادت یافتند، در حالی که پیراهن سیاهی داشتند، نماز صبح را در مسجد به جماعت خواندند و سپس به ایراد خطبه پرداختند. حضرت در ادامه می فرمایند که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) در همان روز از دنیا مفارقت فرمودند.»2️⃣ ۲-«همانا ملکی از ملائکۀ بهشت بر دریا نازل شد، پس بالهایش را بر دریا پهن نمود و سپس فریاد زد و گفت: ای اهل دریاها! لباس های حزن را بپوشید که عزیز رسول خدا را کشتند…»3️⃣ ۳-«وقتی محضر امام حسن عسکری علیه السّلام رسیدم، دیدم لباس نرم و لطیف سفید رنگی پوشیده است. با خودگفتم: ولی خدا و حجت پروردگار خودش چنین لباسی می پوشد و به ما دستور می دهدکه نسبت به برادران دینی گذشت داشته باشیم و از پوشیدن مانند آن نهی می کند. امام عسکری علیه السّلام درحالی که تبسّم می کرد، آستین مبارک را بالا زد و به من نشان داد که لباس پشمین زبر سیاهی به تن دارد، فرمود: «هذا لله و هذا لکم» این برای خداست و آنچه دیدی به خاطر شماست…»4️⃣ ۴-اصبغ بن نباته گوید: بعد از شهادت مولای متقیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد مسجد کوفه شدم، دیدم که: «همانا امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در عزای پدر بزرگوارشان مشکی پوشیدند بعد از شهادت او در کوفه.»5️⃣ 👈🏻از طرفی نیز نظر مراجع عظام تقلید به عدم کراهت پوشیدن لباس سیاه در شهادت معصومین علیهم السلام است ❌شاید این قطب سابق حوزوی بیشتر به مصالح شریعت نسبت به پیامبر وحسنین علیهم السلام آگاه بوده که حکم به کراهت داده است..!؟ 📚منابع: 1️⃣مطلع انوار ج۲ ص۳۶/محمد حسین طهرانی/ناشر:مکتب وحی/تهران۱۴۳۱ ه ق 2️⃣بحارالانوار ج۲۲ ص۴۶۴/علامه مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت 3️⃣کامل الزیارات ص۶۸/ابن قولویه قمی/مصحح:عبدالحسین امینی/ناشر:المطبعة المبارکة المرتضویة/نجف اشرف 4️⃣وسائل الشیعة ج۵ ص۲۱/شیخ حرعاملی/محقق:محمد رضا حسینی جلالی/ناشر:موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث/قم۱۴۱۶ 5️⃣الشعائر الحسینیة ص۳۴۸/شیخ محمد سند/ناشر:العتبة الحسینیة المقدسة/کربلای معلی/۱۴۳۲ @sonnat_voice
عاشورا و فرهنگ شیعی یکی از باورهای اصیل شیعی، عزاداری و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام است که برخاسته از سنت معصومین علیهم السلام میباشد این امر نزد شیعیان به قدری روشن است که هرگز نیازی به اقامه دلیل ندارد و تنها کسانی که با این فرهنگ غنی و تاثیرگذار مخالفت کردند بنی امیه و دشمنان اهل بیت علیهم السلام بودند که از ترس انتشار جنایات و انحرافاتشان با تمام قدرت با این موج بیدادگر به مبارزه برخاستند و متاسفانه بعضی از فرقه ها مانند صوفیه با آنان همراهی نمودند و در میان جامعه با شبهه افکنی، عده ای از عوام را تحت تاثیر قرار دادند. چندی پیش مقاله ای با عنوان «عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا» توسط محمد حسن وکیلی در فضای منتشر گردید که فرد نامبرده به مانند گذشته با استناد به دلایل سست و بی پایه در صدد توجیه کلام صوفیه در رابطه به شادی روز عاشورا بوده است قبل از ذکر توجیهات وی لازم است گفتار مولوی و سید هاشم حداد درباره شادی در روز عاشورا نقل شود تا خوانندگان گرامی با دیدگاه صوفیه در رابطه با عزاداری بر سید الشهدا علیه السلام آشنا شوند. مولوی در ضمن اشعاری مردم را توصیه به شادی در روز عاشورا می کند. روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم پس عزا بر خود کنید ای خفتگان ز انکه بد مرگی است این خواب گران روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم و چون خاییم دست چون که ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادی شد چو بشکستند بند سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند روز ملك است و گش و شاهنشهی گر تو یك ذره از ایشان آگهی1⃣ آقای محمد حسین طهرانی درباره استادش(سید هاشم حداد)می نویسد: «در تمام دهه عزاداری، حال حضرت حداد بسیار منقلب بود. چهره سرخ می شد و چشمان درخشان و نورانی؛ ولی حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمی شد؛ سراسر ابتهاج و مسرت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جان باخته غصه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! صحنه عاشورا عالیترین مناظر عشقبازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهی، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت ِ علیهم السلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذروه حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیت چیزی نبوده است.تحقیقا روز شادی و مسرت اهل بیت است. زیرا روز کامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست... مردم خبر ندارند، و چنان محبت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسف میخورند و همچون زن فرزند مرده مینالند»2⃣ پاسخ: بار دیگر به این گفته آقای حداد توجه کنیم«چقدر مردم غافلند که برای این شهید جان باخته غصه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند... مردم خبر ندارند، و چنان محبت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسف میخورند و همچون زن فرزند مرده مینالند» حال باید دید چه کسانی بر سید الشهدا علیه السلام گریان و محزونند تا نادرستی ادعای فوق آشکار گردد. ۱-پیامبر اکرم علیه و آله السلام: «عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَحْیيَ...فَقَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ وَ عَيْنَاهُ تَفِيضَانِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا لِعَيْنَيْكَ تَفِيضَانِ أَغْضَبَكَ أَحَدٌ قَالَ لاَ بَلْ كَانَ عِنْدِي جَبْرَئِيلُ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ اَلْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بِشَاطِئِ اَلْفُرَاتِ وَ قَالَ هَلْ لَكَ أَنْ أُشِمَّكَ مِنْ تُرْبَتِهِ قُلْتُ نَعَمْ فَمَدَّ يَدَهُ فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِيهَا فَلَمْ أَمْلِكْ عَيْنِي أَنْ فَاضَتَا وَ اِسْمُ اَلْأَرْضِ كَرْبَلاَءُ» ۲-امیرالمومنین علیه السلام: «عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّينَ فَلَمَّا نَزَلَ بِنَيْنَوَى وَ هُوَ شَطُّ اَلْفُرَاتِ قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا اِبْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا اَلْمَوْضِعَ قَالَ قُلْتُ مَا أَعْرِفُهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِي لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِيَ كَبُكَائِي قَالَ فَبَكَى طَوِيلاً حَتَّى اِخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ سَالَتِ اَلدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَيْنَا مَعَهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِي وَ لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ مَا لِي وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ اَلشَّيْطَانِ وَ أَوْلِيَاءِ اَلْكُفْرِ...ثُمَّ بَكَى بُكَاءً طَوِيلاً وَ بَكَيْنَا مَعَهُ حَتَّى سَقَطَ لِوَجْهِهِ وَ غُشِيَ عَلَيْهِ طَوِيلاً» در ادامه بحث روایات متعددی از حزن و اندوه ائمه علیهم السلام در مصیبت سیدالشهدا علیه السلام را نقل خواهیم کرد. 📚منابع: 1⃣مثنوی دفتر ششم ص۵۵۹-۵۶۰ 2⃣روح مجرد ص۷۸-۷۹/محمد حسین طهرانی/ناشر:علامه طباطبائی @sonnat_voice
منشأ نظریۀ شادی در روز عاشورا این دیدگاه از دو منشأ سرچشمه میگیرد: ۱- عقیده به جبر: صوفیان به جهت مبنای وحدت شخصی وجود انسان را در افعالش مجبور میدانند چون هرگاه در دار وجود یک حقیقت موجود باشد و تمام ممکنات از جمله انسان، مظاهر و تجلیات او باشند پس بشر چارهای ندارد جز آنکه در همان راهی که حقیقت وجود برای او تعیین نموده حرکت کند و هرگز در انجام یا ترک افعال سلطنت نخواهد داشت. ابن عربی مینویسد: «فما في الوجود طاعة و لا عصیان و لا ربح و لا خسران... إلا و هو مراد للحق تعالی و کیف لا یکون مرادا له و هو أوجده»1️⃣ آقای محمد حسین طهرانی مینویسد: «به بیان متألهین، فعل روح القدس بلکه فعل هر فاعلی، عین فعل الهی است»2⃣ بر اساس این مبنا فاعل واقعه عاشورا نیز -العیاذبالله- خداوند است و لذا حزن و اندوه برای آن معنا نخواهد داشت و آن کاری که خداوند انجام میداده قطعا نیکو است. لازم به ذکر است عقیده به جبر مخالف عقل و نقل است چون یکی از مسائلی که هر عاقلی به روشنی درک میکند حق انتخاب و آزادی در افعال است یعنی هر کسی به وضوح در خودش مییابد که در اعمالش، سلطنت بر فعل یا ترک دارد چنانکه عقلاء از هر ملت و نحله ای افعال هر شخص را به خودش مستند میسازند و هر کس را در مقابل عملش مسئول و او را در برابر اعمال زشت یا نیکویش مذمت یا تحسین میکنند چنانچه آیات و روایت بر این امر گواه است: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولا»3⃣ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ:«مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلاَ تُعْطُوهُ مِنَ اَلزَّكَاةِ وَ لاَ تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَةً» عَنْه علیه السلام:«مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِيهِ وَ اَلْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ» ۲- عقیده فناء در ذات: یکی از ثمرات وحدت شخصی وجود -مبنای صوفیه- این است که انسان میتواند با سیر و سلوک و طی اسفار اربعه به فناء در ذات حق تعالی نائل شود. آقای محمد حسین طهرانی مینویسد: «نهایت سیر هر موجودی، فنای در موجود برتر و بالاتر از خود است.یعنی فنای هر ظهوری در مظهر خود و هر معلولی در علت خود. و نهایت سیر انسان کامل که همه قوا و استعدادهای خود را به فعلیت رسانیده است، فنای در ذات أحدیت است، و فنای در ذات الله است، و فنای در هو َ است، و فنای در ما لا اسم له می باشد»4⃣ به اعتقاد صوفیه رسیدن به مقام فناء در ذات حق، نهایت کمال انسان است. آقای محمد حسین طهرانی مینویسد: «فناء از خود است و بقاء بالحق... بعد از وجود به این مرتبه برای ما سیری است من الحق الی الخلق. و در این مقام هویت او آشکار میشود که در سلسله بدء من اوله إلی آخره خودش بوده، پس قاف تا کاف عالم وجود را مالك خواهد بود»5⃣ از دیدگاه صوفیه عاشورا روز فناء سیدالشهدا علیه السلام است که بالاترین مقام برای بشر است پس جای مسرت و شادی است نه حزن و اندوه چنانکه آقای حداد میگوید:«چقدر مردم غافلند که برای این شهید جان باخته غصه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! صحنه عاشورا عالیترین مناظر عشقبازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهی، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت علیهم السلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذروه حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیت چیزی نبوده است روز شادی و مسرت اهل بیت است...»6⃣ 📚منابع: 1⃣فتوحات المکیه ج۱ ص۱۶۶/محی الدین ابن عربی/ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب/بیروت 2⃣توحید علمی عینی ص۱۳۷/محمد حسین طهرانی/ناشر:علامه طباطبایی 3⃣اسراء ۳۶ 4⃣روح مجرد ص۱۹۴/محمد حسین طهرانی/ناشر:علامه طباطبایی 5⃣توحید علمی و عینی ص۸۰/محمد حسین طهرانی/ناشر: علامه طباطبایی 6⃣روح مجرد ص۷۸-۷۹/محمد حسین طهرانی/ناشر: علامه طباطبایی @sonnat_voice
محمد حسن وکیلی و ادعای غفلت عزاداران محمد حسن وکیلی مینویسد: «مؤمنین عادی وقتی برای مصائب کربلا می گریند از «فزتم واللـه فوزا عظیما» غافلند. و در آن حال، به وجد و سرور أصحاب امام حسین علیهالسلام در شهادت توجه ندارند، و علت آن انس با عالم دنیا و غفلت از آن جنبه است. و عده ای نیز که فقط به آن جنبه دیگر توجه میکنند از مصائب ظاهری آن بزرگواران غافلند. پس هر دو به نحوی غافلند، ولی سخن در این است که: کدام یک در مقام والاتری قرار دارند؟ در جواب باید گفت کسانی که به سرور و شادمانی آن بزرگواران به خاطر لقاء خدا توجه میکنند مقامشان بالاتر است. زیرا مشخص است که حال اول، حال افراد عادی است و حالت دوم، مربوط به أفرادی است که در تحت تربیت پیامبران و اولیاء قرار گرفته اند و رشد نموده اند؛ وگرنه انسانهای عادی همیشه در مرگ و شهادت فقط به جنبه ظاهری آن توجه دارند»1️⃣ پاسخ: گفته شد: «مؤمنین عادی وقتی برای مصائب کربلا می گریند از «فزتم واللـه فوزا عظیما» غافلند آیا امام رضا علیه السلام که آنقدر در مصیبت سیدالشهدا علیه السلام گریه میکنند که پلک چشم مبارکشان زخم میشود از فزتم واللـه فوزا عظیما -العیاذبالله- غافل بودند؟ «إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ أَوْرَثَتْنَا اَلْكَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ إِلَى يَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ» و آیا امام سجاد علیه السلام که چهل سال بر سیدالشهدا علیه السلام گریه کرد از «فزتم واللـه فوزا عظیما» -العیاذبالله- غافل بوده اند؟ آیا امام زمان علیه السلام که میفرماید: در مصیبت سیدالشهدا علیه السلام به جای اشک خون میگریم تا بمیرم از «فزتم واللـه فوزا عظیما» -العیاذبالله- غافل بوده اند؟ ثانیا: آیا آن ثوابها و اجرهایی که برای گریه بر سیدالشهدا علیه السلام وعده داده شده برای کسی است که غافل از مقام «فزتم واللـه فوزا عظیما» است؟ «عَنْ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ اَلْجَنَّةَ» «عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَفَسُ اَلْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ» جالب این است که جناب وکیلی مقام کسانی که در روز عاشورا شاد و مسرورند را بالاتر از کسانی میداند که در روز عاشورا محزونند و حال آنکه کسانی را که در روز عاشورا شادند مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند«وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، اَللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اَللَّعْنَ وَ اَلْعَذَابَ.» جناب وکیلی افرادی را که در روز عاشورا شادند را تحت تربیت انبیاء و اولیاء معرفی کرده است ولی احادیث، حال پیامبر علیهم السلام را در مصیبت امام حسین علیه السلام این گونه توصیف کرده اند. «وَ قَدْ أَهْدَتْ لَنَا أُمُّ أَيْمَنَ لَبَناً وَ زُبْداً وَ تَمْراً فَقَدَّمْنَا مِنْهُ فَأَكَلَ ثُمَّ قَامَ إِلَى زَاوِيَةِ اَلْبَيْتِ فَصَلَّى رَكَعَاتٍ [رَكْعَتَانِ]فَلَمَّا كَانَ فِي آخِرِ سُجُودِهِ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً فَلَمْ يَسْأَلْهُ أَحَدٌ مِنَّا إِجْلاَلاً وَ إِعْظَاماً لَهُ فَقَامَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَعَدَ فِي حَجْرِهِ فَقَالَ يَا أَبَتِ لَقَدْ دَخَلْتَ بَيْتَنَا فَمَا سُرِرْنَا بِشَيْءٍ كَسُرُورِنَا بِدُخُولِكَ ثُمَّ بَكَيْتَ بُكَاءً غَمَّنَا فَمَا أَبْكَاكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ آنِفاً فَأَخْبَرَنِي أَنَّكُمْ قَتْلَى وَ أَنَّ مَصَارِعَكُمْ شَتَّى..» 📚منبع: 1⃣عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا علیه السلام ص۱۱-۱۲ @sonnat_voice
مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی.pdf
1.36M
📗مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل علیه السلام در شعر فارسی 📝مولف:احمد احمدی بیرجندی زبان:فارسی تعداد صفحات:۱۳۰ @sonnat_voice
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام لطفاً با حال مناسب گوش دهید. التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت شهادت سیدالشهدا علیه السلام.pdf
3.43M
📗رساله حکمت سیدالشهدا علیه السلام 📝مولف:علامه محمد باقر مجلسی زبان:فارسی تعداد صفحات:۱۴۵ 👈🏻کتاب حاضر به بررسی کلی واقعه عاشورا و پاسخ به برخی شبهات آن پرداخته است. @Sonnat_voice
‍ خوارزمی یکی از علمای اهل سنت در کتاب مقتل الحسین (علیه السلام) خود چنین اعتراف می کند: چون بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام هفتاد و دو زخم وارد شد ایستادند تا اندکى استراحت کنند، ضعف بر بدنشان غالب شده بود، به طوری که دیگر توان جنگ را نداشت، در این هنگام ناگاه سنگى آمد و بر پیشانیش خورد و خون جاری شد، پس پیراهنش را بالا گرفت تا خون را از پیشانیش پاک کند که ناگاه تیر تیز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب حضرت نشست. امام حسین علیه السلام گفت: بسم اللّه و باللّه و على مله رسول اللّه. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خداى من! تو مى‌دانى که اینان کسى را مى‌کشند که روى زمین فرزند پیامبرى جز او نیست. امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پاشیدند. که قطره ای از این خون به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخى در آسمان دیده نشده بود. دو مرتبه دسته مبارک را زیر زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش مالید و فرمود: این‌گونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمد صلی الله علیه و آله را دیدار کنم و بگویم اى رسول خدا! ابوبکر و عمر مرا کشتند. 📚منبع: مقتل الامام الحسین[علیه السلام] ج۲ ص۳۹/موفق بن احمد خوارزمی/محقق:محمد سماوی/ناشر:انوارالهدی/قم @sonnat_voice
مولوی و جمله معروف«کورکورانه مرو در کربلا» طبق تحقیق در آثار مولوی جمله«کورکورانه مرو در کربلا»به چشم نمی خورد لکن در برخی نسخ قدیمی و معتبر مثنوی عبارت«کورانه»دیده می شود که در فرهنگ لغت به معنای کار نسنجیده به کار رفته است. 👈🏻فرهنگ معین: http://www.vajehyab.com/?q=%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87&f=amid موید این سخن نیز در چند بیت بعدی است که مولوی منظور خود را از همین عبارت بیان می کند چشم ها و گوش ها را بسته اند جز مر آنها را که از خود رسته اند 👈🏻(یعنی اقدام از روی بی فکری و بی بصیرتی) مولوی در واقعه عاشورا شیعیان را از گریستن منع کرده و به سخره می‌گیرد و به آنها می گوید: بر خود و دین تباهت گریه کن ولی خودش در مصیبت مرگ شمس تبریزی و زرکوب مانند طفل مادر مرده می گیرد و مرثیه سرایی می کند. @sonnat_voice
‍ ‍ ‍ ✅تسلیم در برابر اهل بیت علیهم السلام تنها راه نجات ⛔️قابل توجه فلاسفه الامام السّجاد(علیه السلام): «اِنَّ دینَ اللهِ لا یُصابُ بالعقولِ النّاقصة وَ الاراء الباطلةِ وَ المَقاییسِ الفاسدة و لا یُصابُ الا بالتَسلیم ، فَمن سَلم لَنا سَلم وَ من اهتدی بِنا هَدی و من دانَ بالقیاس و الرای ، هلکَ وَ من وَجَد فی نفسه شیئ مِمّا نَقوله اَو نَقضی بِه حَرَجا کَفَر بالذی اَنزل السّبعَ المَثانیَ والقرآنَ العظیمِ وَ هُوَ لا یَعلم» ترجمه: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و قیاس های فاسد و بى اساس نمی‌توان احكام و مسائل دین را به دست آورد تنها وسیله رسیدن به احكام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد، پس هركس در مقابل ما اهل بیت علیهم السلام تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر كه به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود، و شخصى كه با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاك مى گردد. و هر کس آنچه را ما میگوییم، نمی تواند بپذیرد و در خود ، انکاری نسبت به آن می یابد، نادانسته، به کسی کفر ورزیده است که هفت سوره مثانی(سبع مثانی در این جا به معنای سوره حمد است که هفت آیه دارد)و قرآن بزرگ را نازل کرده است. شیخ الاسلام علامه مجلسی رضوان الله علیه: «عقول خلايق عاجز است از احاطه كردن به حُسن و قُبح خصوصيات شريعت! پس در هر شرعى، آنچه صاحب آن شرع خبر داده به جا مى بايد آورد و به عقل ناقص خود، اختراع عبادتها و بِدعتها نمى بايد كرد كه آن موجب ضلالت و گمراهى است! و گول شيطان را نمى بايد خورد كه اين عبادت مرا خوش تر مى آيد و اين روش عمل كردن مرا بيشتر به خدا نزديك مى كند! زيرا معنی قرُب و بُعد به خدا را امثال ما مردم كه عقلهاى معيوب به هزار نقص و مخلوط با صدهزار شهوت داريم، نمیتوانیم دریابیم؛بلكه عقول انبياء و اوصياء(علیهم السلام) به اينها مى توانند رسيد!چنانچه كشيش نصرانى را گمان اين است كه به آن عبادت و رياضتى كه مى كشد، او را قُرب حاصل مى شود، و حال آن كه هر چند عبادت به آن طريقه مى كند، كفر و عنادش بيشتر مى شود و از خدا دورتر مى گردد.»3️⃣ 📚منابع: 1️⃣مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج۱۷ ص۲۶۲/مرحوم محدث نوری/ناشر:موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث/بیروت۱۴۰۸ 2️⃣کمال الدین و تمام النعمة ج۱ ص۳۲۴/محمد بن علی بن بابویه/تصحیح:علی اکبر غفاری/ناشر:دارالکتب الاسلامیة/تهران۱۳۹۵ 3️⃣عین الحیات ص۳۶۵/محمد باقر مجلسی/تحقیق:مهدی رجایی/ناشر:انوارالهدی/قم۱۲۸۲ @sonnat_voice
محمد حسن وکیلی و شادی روز عاشورا محمد حسن وکیلی برای مشروعیت بخشیدن به شادی صوفیان در روز عاشورا در ضمن مقاله خویش توجیهاتی را ارائه کردند که ناگزیر از ذکر و سپس پاسخ آن هستیم توجیه اول:چهره نورانی سیدالشهدا علیه السلام محمد حسن وکیلی مینویسد: «در روز عاشورا هرچه آن حضرت به شهادت نزدیکتر میشدند چهره شان برافروخته و شاداب تر و حالت حضرت آرام تر میشد»1⃣ بررسی: متن روایتی که به آن اشاره شد این است:«لَمَّا اِشْتَدَّ اَلْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلاَفِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اِشْتَدَّ اَلْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ»2⃣ چون کار در روز عاشورا بر حسین بن علی علیه السلام سخت شد، کسانی که با او بودند به روی او نگاه کردند دیدند حال او بر خلاف دیگران است چه آنان به تدریج که کار سخت میشد رنگهایشان تغییر میکرد و بند پاهایشان به لرزه میافتاد و ترس دلهایشان را میگرفت و امام حسین علیه السلام و برخی از دوستان خاصش، چهره هایشان درخشان بود و اندامها آرام و دارای نفسی آرام و مطمئن بودند. این سه جمله «تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ» حاکی از نورانی شدن چهرهها و آرامش جوارح بدون لرزش و اطمینان نفس است و هیچ گونه دلالتی بر سرور و شادی ندارد ولی محمدحسن وکیلی کلمه «شادابی»را اضافه کرده تا به مطلوبش برسد. روایت مذکور گزارش از این مطلب میدهد که اصحاب سیدالشهداعلیه السلام در هنگام اوج گیری جنگ دو دسته بودند یک دسته ترسیده و به لرزه افتاده بودند، و یک دسته از خواص اصحاب با قلبی آرام و چهرههایی نورانی و با وقار و آرامش بودند. هیچ یک از کلمات روایت حاکی از شادی و سرور ندارد چنانکه واضح است. 📚منبع: 1⃣عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا علیه السلام ص۶ 2⃣بحارالانوار ج۴۴ ص۲۹۷/محمد باقر مجلسی/ناشر:موسسة الوفاء/بیروت @sonnat_voice
توجیه دوم:واقعه عاشورا دو بعدی است محمد حسن وکیلی می نویسد:«واقعه عاشورا یک واقعه دو بعدی است. در یک بعد، در عالم دنیا و با نگاه به أبدان مطهر آن بزرگواران، همه درد و رنج و سختی و تشنگی و جراحت و فراق است، و در یک بعد آن، در نگاه بهارواح مقدس آن شهداء، همه عشق بازی با خداوند و انس و بقاء و وصال اس. شهادت برای جسم انسان در این عالم،الم و رنج است ولی برای جان و حقیقت آدمی پلی به سوی نعمت های بی پایان خداوند است. ما انسانهای عادی به طور طبیعی نمیتوانیم به هر دو جنبه این واقعیت توجه کنیم، گاه به جنبه این عالم نظر می کنیم و گاه به آن جنبه؛ أما نفس امام علیه السلام به جهت سعه و عظمت آن، در آن واحد به همه این جهات ملتفت است و همه را با هم می نگرد؛ لذا در آن واحد، هم خشنود و هم غمگین است»1️⃣ پاسخ: شکی نیست که سیدالشهدا علیه السلام با شهادت به اعلا علیین نائل شدند و به نعمتهای ابدی رسیدند ولی بحث سر وظیفه مردم است اینکه سیدالشهدا علیه السلام به مقامات عالی رسیده اند آیا مجوزی برای شادی سایرین است؟! اگر این گونه بود باید امامان معصوم علیهم السلام به مردم سفارش میکردند که واقعه عاشورا دو ُبعدی است هم شاد باشید و هم محزون چون هیچ کس به اندازه امامان معصوم علیهم السلام از مقامات سید الشهدا علیه السلام آگاهی ندارند. اتفاقا مسأله در روز عاشورا برعکس است و روایات فقط دلالت بر عزا و ماتم می کند(تک بعدی) و کسانی که در آن روز شادی کنند مورد لعن قرار گرفته اند. «أَمَّا يَوْمُ عَاشُورَاءَ فَيَوْمٌ أُصِيبَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ صَرِيعاً بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ يَكُونُ فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ كَلاَّ وَ رَبِّ اَلْبَيْتِ اَلْحَرَامِ مَا هُوَ يَوْمَ صَوْمٍ وَ مَا هُوَ إِلاَّ يَوْمُ حُزْنٍ وَ مُصِيبَةٍ دَخَلَتْ عَلَى أَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ جَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ لاِبْنِ مَرْجَانَةَ وَ آلِ زِيَادٍ وَ أَهْلِ اَلشَّامِ غَضِبَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ بَكَتْ عَلَيْهِ جَمِيعُ بِقَاعِ اَلْأَرْضِ خَلاَ بُقْعَةِ اَلشَّامِ فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّكَ بِهِ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَ آلِ زِيَادٍ مَمْسُوخُ اَلْقَلْبِ مَسْخُوطٌ عَلَيْهِ» ترجمه:روز عاشورا روزی است که امام حسین علیه السلام میان اصحابش بر زمین افتاد و به شهادت رسید و اصحاب پیرامونش برهنه روی زمین افتاده بودند آیا آن روز، روزه گرفته شود؟ به خدای کعبه هرگز، آن روز، روز روزه داری نیست عاشورا فقط روز حزن و مصیبتی است که بر اهل آسمان و زمین و همه مؤمنان وارد شده و روز شادی و سرور ابن مرجانه و اهل شام است که غضب خدا بر آنان فرزندانشان باد. روز عاشورا روزی است که همه مکانها بر امام حسین علیه السلام گریه کردند مگر اهل شام. کسی که در آن روز روزه بگیرد یا به آن تبرک بجوید خداوند او را با آل زیاد محشور میکند در حالی که قلبش مسخ شده و مورد غضب خداست. این روایت با لسان حصر به روشنی روز عاشورا را تک بعدی معرفی میکند و میفرماید: « و ما هو إلا یوم حزن و مصیبتة» 📚منبع: 1⃣عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا علیه السلام ص۸ @sonnat_voice
توجیه سوم:شهادت نعمت است محمد حسن وکیلی می نویسد:خود آن حضرت (امیر المؤمنین) علیه السلام پس از شهادت فرمودند: «وَ اَللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ اَلْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لاَ طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ وَ مَا كُنْتُ إِلاَّ كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ- وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرٰار» در مکتب أهل بیت علیهم السلام شهادت نعمت است نه مصیبت؛ و نعمت موجب فرح و سرور است نه حزن و اندوه. بلکه از دیدگاه روایات ما، مرگ مؤمن حتی اگر شهادت نباشد، خود فرح و شادمانی است؛ و عرض شد که مکررا در روایات آمده است که مرگ برای مؤمن موجب لذت و سرور است»1⃣ پاسخ: ترجمه روایت این است«به خدا سوگند چیزی از نشانه های مرگ ناگهان بر من روی نیاورده که من از آن ناخشنود باشم و طلایه ای از آن آشکار نشده که من آن را زشت بشمارم من نسبت به مرگ همچون کسی هستم که شب هنگام در جستجوی آب باشد و ناگهان به آن برسد و یا همچون کسی که گمشده خویش را پیدا کند و آنچه نزد خدا است برای نیکان بهتر است» این روایت تنها حاکی از نهراسیدن از مرگ و استقبال از آن و علاقمندی آن حضرت به شهادت است، امام علیه السلام نگاه خود را نسبت به شهادت بیان میکنند همچنین مرگ برای سایر مؤمنین نعمت است و موجب رسیدن به آرامش ابدی است و برای او در عالم برزخ فرح و سرور را به ارمغان میاورد ولی این امر ربطی به بازماندگان ندارد آیا اشتیاق مؤمن به شهادت و رسیدن به بهشت دلیل میشود که بعد از شهادت او بازماندگان به سرور و خوشحالی بپردازند؟! بنابر گفتار جناب وکیلی باید همه خانواده هایی که شخص مؤمن و صالحی را از دست میدهند به جای مجالس ترحیم و عزا، مجالس سرور و شادی برگزار کنند! 📚منبع: 1⃣عاشورا روز حزن یا سرور سید الشهدا علیه السلام ص۷ @sonnat_voice
توجیه چهارم:سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام محمد حسن وکیلی مینویسد:«در نهج البلاغه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از خبر دادن امیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت فرمودند: «لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ اَلْبُشْرَى وَ اَلشُّكْرِ» پاسخ: متن کامل روایت را ذکر میکنیم:«يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اَللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اُسْتُشْهِدَ مَنِ اُسْتُشْهِدَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي اَلشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ اَلشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ اَلْبُشْرَى وَ اَلشُّكْرِ» ترجمه:ای علی [علیه السلام] پس از من امتم مورد آزمایش قرار میگیرند عرض کردم ای پیامبر [صلی الله علیه وآله] مگر نه این است که در جنگ احد بعد از آنکه افرادی شهید شدند و من از اینکه به شهادت نرسیده بودم ناراحت شدم به من فرمودی:«بشارت بر تو باد که شهید خواهی شد» پیامبر فرمود: آن گفته درست است ولی بگو چگونه صبر خواهی کرد گفتم چنین موردی از موارد صبر نیست بلکه از موارد بشارت و شکر است. روایت حاکی از آن است امیرالمؤمنین علیه السلام طالب مقام رفیع شهادت بوده اند و پیامبر صلی الله علیه و آله هم به ایشان وعده شهادت دادند سپس پرسشی مطرح میشود که صبر تو بر نحوه شهادت که در آن زمان با شمشیر و بسیار سخت و دردآور بوده چگونه است؟ پاسخ این است که وصول به مقام والای شهادت جای شکر و مژدگانی دارد و در مقابل آن اجر و ثواب عظیمی که خداوند عنایت میکند آن سختی و درد و رنج چیزی نیست تا بخواهیم برای آن صبر کنیم. پیام این گفت و شنود میان امیرالمؤمنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله عظمت مقام شهادت و بزرگی اجر و عوضی است که خداوند به شهید میدهد به طوری که تمام سختیها و مشقتهایی که شهید می کشد در مقابل اجر الهی چیزی نیست و دیگر صبر و تحمل مصداق خود را از دست میدهد. این روایت ربطی به شادی در روز عاشورا ندارد و هیچ مجوزی برای خوشحالی و سرور برای مردم در مصائب سیدالشهدا علیه السلام نمیشود. 📚منبع: عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا علیه السلام ص۶ @sonnat_voice