بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#امام_حسن ع و #صبر_انقلابی🌹
بیتردید یکی از مهمترین محورهای دعوت انبیاء، دعوت به برقراری #عدالت است (سوره حدید، آیه25)
🌐این امر بقدری مهم بوده که وعده برقراری #حکومت_عدل_جهانی، از همان ابتدای آمدن انبیای الهی مطرح شده،
و همه پیامبران مژده به ظهور منجیای دادهاند که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد،
و انسانها را به آمادگی برای این مسیر فراخواندهاند🌱
از طرف دیگر،
شاید مهمترین واقعه اجتماعی در زندگی #امام_حسن ع، #صلح ایشان است با #معاویه؛
معاویهای که همان زمان هم بر آگاهان مخفی نبود که نهتنها در مسیر عدالت گام نخواهد برداشت؛ بلکه تمام تلاش خود را در مسیر انحراف اسلام از مسیر اصلی خود در پیش خواهد گرفت.〽️
طبیعتا این واقعه سوالی را در اذهان همگان – بویژه شیعیان – پدید آورد:
❌آیا امام حسن ع با این #صلح ، از آرمانهای #عدالت_خواهانه اسلام دست برداشت⁉️
میدانیم که
▫️امام حسن ع به نص پیامبر اکرم ص امام بود: «حسن ع و حسین ع اماماند، بنشینند یا قیام کنند.» (علل الشرائع، ج1، ص211) ؛
و
▫️امام کسی است که حتما راهی را که پیامبران آغاز کردهاند ادامه میدهد.
اما
چگونه این صلح، که در نتیجه آن، دست معاویه در #ظلم کردن باز شد، با حرکت در مسیر آرمان #عدالت_خواهی سازگار است⁉️
انسان در درون خود نمیتواند از فهم #جامعه_شناختیِ وقایع #اجتماعی خودداری کند؛
و شیعیانی که نتوانستند فهم صحیحی از این اقدام امام حسن ع داشته باشند، کمکم
🔻یا در دام جریان زیدیه افتادند - که ائمهای را که قیام نمیکردند، تخطئه، و امامت آنان را انکار مینمودند -
🔻و یا دچار نوعی بیعملی و رخوت و #بی_مسئولیتی شدند و رخوت خود را با کنار کشیدن امام ع توجیه میکردند❗️
🔹کلیدواژه #صبر_انقلابی میتواند تبیینی جامعهشناختی از این اقدام به دست دهد🔹
تا پیش از گسترش نهایی حکومت عدل مهدوی، همواره در جهان، ظلم و ستم و موانعی در پیش روی انسانها و جوامع وجود داشته است؛
و
انسان #عدالت_خواه و پیرو انبیاء نمیتواند در مقابل ظلم و ستم ساکت بماند؛
و
🔺این است که #روحیه_انقلابی را برای #مومن_واقعی به یک ضرورت تبدیل میکند. 🔺
اما رفع #ظلم و #ستم از عالم،
نه یک اقدام فوری،
بلکه نیازمند تلاشی مستمر و درازمدت است که انسان «مومن انقلابی» باید خود را برای پیمودن چنین مسیری آماده کرده باشد.
و واضح است که
🔷این مسیر، مسیری نیست که همواره با موفقیتها و پیروزیهای ظاهری همراه باشد❗️
بلکه گاه ناچار است به شکستهای ظاهری و عقبنشینیهای تاکتیکی تن دهد:
🔹شکستهایی که حتی در درون پیامبران و یاران ایشان اضطرابی پدید میآورد که: «پس وعده نصرت خدا چه شد؟» (سوره بقره، آیه 214)؛
و
🔹عقبنشینیهایی که گاه دهها سال طول میکشید: فاصله پذیرش صلح امام حسن ع تا قیام امام حسین ع حدود 20 سال بود؛ یعنی 20 سال ظلم و ستم علنی معاویه، و صبر امام ع.
▪️مهم برای یک انسان مومن انقلابی این است که بین #دست_روی_دست_گذاشتن و #عقب _نشینی_تاکتیکی تمایز بگذارد؛
و
بفهمد که این #دندان_روی_جگر_گذاشتن ها و #عقب_نشینی ها هیچگاه از باب دست برداشتن از آن #آرمان_متعالی نبوده است.
#صبر_انقلابی یکی از لوازم #روحیه_انقلابی #واقعبین است؛ یعنی
🔺 آرمانگراییِ نهفته در #روحیه_انقلابی - و به تعبیر دیگر، #خشم_انقلابی - ما را از #واقعبینی باز ندارد:
🚫در حالی که ذرهای از آرمانهای اصیل خود دست برنداشتهایم، آرمانهای خود را با ملاحظه واقعیتهای موجود پیگیری کنیم؛ و باری بر دوش جامعه نگذاریم که از همراهی در اصل مسیر صرفنظر کند⛔️
اگر لحظهای ظلم و ستمهایی را که بعد از کنار کشیدن امام حسن ع توسط معاویه و کارگزاران او در جامعه اسلامی واقع شد، از نظر بگذرانیم
و به گرفتاریهای شدیدی که بعد از این صلح، هم تودههای مسلمان را فراگرفت و هم نخبگان دلسوز را به حاشیه برد و از دم تیغ گذراند توجه کنیم،
درمییابیم که «صبر انقلابی» داشتن چه اندازه دشوار است‼️
در آیه 11 سوره هود، به جای ترکیب پرکاربرد «آمنوا و عملو الصالحات»، ترکیب «صبروا و عملوا الصالحات» آمده ، و #صبر به جای #ایمان گذاشته شده است.
شاید میخواهد به ما تذکر دهد که
در جهانی که تحقق عدالت با فراز و نشیبهای فراوان همراه است،
#صبر_انقلابی و #ایمان دو روی یک سکهاند؛
و
بدون #صبر_انقلابی نمیتوان از #ایمان به آرمان های پیامبران دم زد
و برای #صبر_انقلابی_داشتن حتی اگر پیامبر اولواالعزم هم باشی، باید از خداوند درخواست #شرح_صدر کنی (سوره طه، آیه 25).
✳️ #صبر_انقلابی یعنی اینکه امام حسن ع در صلح خود با نابکارترین انسانهای روزگار - که ظلمهای فراوانی در حق انسانها کرد - ذرهای و لحظهای از آرمانهای عدالتخواهانه اسلام دست برنداشت؛
و
💢اگر این #صبر_انقلابی نبود، هیچگاه زمینه #خشم_انقلابی امام حسین ع مهیا نمیشد.💢
🆔 @souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9⃣ «قالُوا لَوْنَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ»
گفتند: اگر جنگی را بدانیم [که رخ میدهد] ، بیشک از شما پیروی میکنیم؛ آنان در آن روز به کفر نزدیکترند تا به ایمان؛ به دهانهای خویش چیزی میگویند که در دلهایشان نیست.
خداوند بلافاصله بعد از نقل قول سخن آنان، حکم کرد که آنان به کفر نزدیکترند،
اما بلافاصله تاکید کرد که سخنشان با دلشان همراه نیست و در دل چیزی مخفی میدارند.
📝راه شناسایی #منافق
🔹از اینکه سخن آنان را نقل کرد و حکم به نفاق آنان داد، معلوم میشود که با بررسی سخن آنان میتوان نفاق آنان را فهمید؛
و
🔹از اینکه فرمود «به دهانهای خویش چیزی میگویند که در دلهایشان نیست» معلوم میشود که موضعگیریِ آنان، غیر از مفادِ مستقیمِ سخنشان است؛
در واقع،
🔸ابتدا خداوند موضعگیری آنان را از زبان خودشان بیان میکند،
🔸بعد این موضعگیری را تحلیل میکند
تا
مخاطب یاد بگیرد چگونه میتوان از سخنان بهانهجویانه آنان به موضع باطل آنان،
و از موضع باطل آنان، به نفاق آنان پی برد
(تدبر3 https://eitaa.com/yekaye/3119)
🔸و بعد به پنهانکاری آنان اشاره میکند و تصریح میکند که شناخت موضع آنان، غیر از مفادِ مستقیمِ سخنشان است.
💠ثمره #اجتماعی
راه افشای منافق، از دل تحلیل عمیق کلام خود او میباشد.
و
اگر میخواهیم منافقان در جامعه نفوذ نداشته باشند، چارهای جز ارتقای فهم و تحلیل عمومی (= بصیرتبخشی) نداریم:
بصیرت دادن، غیر از اسم آوردن و انگ زدن است؛
🤔بصیرت دادن، یعنی مفاد سخن کسی را تحلیل کردن و قضاوت را به مردم واگذار نمودن.
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6⃣ «... إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ»
خداوند همسر لوط را در زمره همان مردم لواطکار و #همجنسگرا معرفی کرد. با اینکه می دانیم که این زن، هیچگاه اقدام به #رفتار_همجسنگرایانه نکرده است.
(این مطلب در بسیاری از روایات تاکید شده که هیچ پیامبری نبوده که همسرش روابط جنسی نامشروع داشته باشد؛ و علت برشمردن وی در زمره آن قوم، این بود که با آنان همدست بود؛ بدین معنا که اگر حضرت لوط ع کسی را به خانهاش میبرد، آنان را خبردار میکرد، چنانکه در مورد فرشتگان الهی که بر آنها وارد شدند، نیز همین کار را کرد؛ و این روایات، کاملا در راستای این آیه شریفه است که خداوند هیچگاه اجازه ازدواج زن ویا مرد بدکاره با مرد ویا زنی که پاکدامناند، نمی دهد: «الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ» ؛ نور/26)
این نشان میدهد که کسی که از #همجنسگرایان دفاع میکند، نزد خداوند همانند آنهاست
و اگر عذابی نازل شود، همراه آنان عذاب خواهد شد؛
چنانکه امیرالمومنین ع فرمود:
«الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُم: کسی که به کار قومی راضی باشد، مانند کسی است که در آن کار همراه آنان وارد شده است.»
📚(نهجالبلاغه، حکمت 154)
(این مضمونی است که از اغلب اهل بیت ع روایت شده است چنانکه تنها در 📚وسائل الشیعه (ج16، ص137-143) در یک باب، 17 حدیث با همین مضمون از پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع روایت شده است.)
💠ثمره #اجتماعی
💢کسانی که از اقدام #همجنسگرایی دفاع میکنند، طبق منطق قرآن کریم، در زمره #همجنسبازان به حساب میآیند❗️
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
قسمت سوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد
✳️پس به طور خلاصه:
🔸اگر از منظر ارزشگذاریی صرف بنگریم میتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام میدهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساویاند؛
🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛
🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفههای متعدد ارزشی و تکوینی است؛
پس موضع درست، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛
🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴
در واقع،
مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این #تساوی_حقوق است که معلوم میکند که حق هریک از زن و مرد چیست؛
در حالی که #برآیند وضعیتهای مختلف #تکوینی و #ارزشی زن و مرد در عرصههای مختلف حیات #فردی، #خانوادگی و #اجتماعی انسانهاست که معلوم میکند چه چیزی حق چه کسی است؛
✅ اگر این برآیند در عرصهای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد.
🤔و از زاویهای دیگر،
💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛
و چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یکطرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست.
به تعبیر دیگر،
حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد، ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمیتوان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
فرازی از تدبر3️⃣ که بازنویسی شد
💢 ج. به لحاظ #حقوقی:
وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) میشود اولین نکتهای که باید مورد توجه قرار داد این است که
🔺 این تساوی کاملا همهجانبه نیست🔺
یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همهجانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند.
🤔در واقع، آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است،
✅یکی تساوی همگان در برابر قانون است؛
و
✅ دوم اینکه خود قانون ابتداءاً [یعنی بدون هیچ پشتوانهای از عدالت، و به صرف اعتبار و قرارداد] نباید منشأ تفاوت حقوق افراد شود.
📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، (مطهری) ص10)
اما از اینها منطقاً نتیجه نمیشود که قانون گذاشتن بر اساس این باشد که حقوق همگان در همه چیز مساوی باشد❗️
به تعبیر دیگر،
💢خود قانون باید بر اساس #عدالت تنظیم شود، نه بر اساس #مساوات؛
و چون عدالت «اعطای حقِ هر ذیحقی به او» است،
پس در هر عرصهای ابتدا باید معلوم شود که چه کسی در چه امری حق دارد؛
و آنگاه «دادن حقِ هرکس به او» عین عدالت است، هم در مقام قانونگذاری، و هم در مقام اجرای قانون.
🤔یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصههای مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند،
⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همهجا یکسان باشد،
⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر در هر زمینهای درست شناسایی شود، و ثانیا هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود؛ چنانکه امروزه همه میپذیرند که حقوق شغلی افراد نهتنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است.
♦️بدین ترتیب، در خصوص حقوق زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی در متن قانون، عین عدالت است (مثلا تنها زناناند که از «حق مرخصی زایمان» میتوانند برخوردار شوند)؛
و اگر زن و مرد بودن در عرصهای هیچ اقتضایی ندارد (مثلا #حق_حیات)، تفاوت حقوقی توجیهی ندارد.
به تعبیر دیگر،
با توجه به اینکه تفاوت تکوینی زن و مرد قابل انکار نیست، مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد در مقام قانونگذاری، نه تساوی آن دو، بلکه اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود.
❇️پس به طور خلاصه:
🔸اگر از منظر ارزشگذاریِ صرف بنگریم احتمالاً بتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام میدهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساویاند؛ اما این مقدار از ارزشگذاری ربطی به حقوق ندارد و پاداش در آخرت است؛
🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛
🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفههای متعدد ارزشی و تکوینی و ... است؛
پس موضع درست در مقام وضع قوانین ناظر به زن و مرد، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛
🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴
در واقع،
⛔️مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این «تساوی حقوق» است که معلوم میکند که حق هریک از زن و مرد چیست؛
🤔در حالی که آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، تساوی افراد در برابر قانون است، و نیز اینکه خود قانون، بدون توجیه موجه تفاوتی نگذارد؛
اما #برآیند وضعیتهای مختلف #تکوینی و #ارزشی زن و مرد در عرصههای مختلف حیات #فردی، #خانوادگی و #اجتماعی انسانهاست که معلوم میکند چه چیزی حق چه کسی است؛
✅و اگر این برآیند در عرصهای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد.
🤔و از زاویهای دیگر،
💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یکطرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست.
به تعبیر دیگر،
حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد (که نسیت)، ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمیتوان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
در تدبر 2 اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین.
و بیان شد که «سلام بر تو» میتواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن».
اتفاقا با توجه به اینکه آیات ناظر به ورود در عالم دیگر است؛ و نیزاینکه خود سوره، سوره «واقعه» است و در مقام بیان باطنیترین واقعیات، اقتضای اولیه این بود که «سلام» به همان معنای «ابراز حقیقتِ در سلم و صفا بودن» باشد.
در همین راستا، دو حدیث اولی که ذیل آیه اشاره شد نیز متناسبترین معنا با ظهور لفظی این آیه است (از جانب اصحاب یمین برای تو سلامتی و امنیتی است؛ نگران نباش که اینان به قتل فرزندانت اقدام کنند)
💢 اما بقدری این معنا خلاف انتظار است و در ذوق انسان میزند که تقریبا هیچ یک از ترجمههای رایج قرآن کریم، آیه را متناسب با آنها ترجمه نکرده است❗️
🤔مسالهای که ناخوشایند جلوه میکند این است که:
آیا اصحاب یمین بودن یک نفر در گروی این است که پیامبر از جانب وی احساس ناامنی نکند و خیالش راحت باشد که او به قتل فرزندان پیامبر دست نمیزند؟!
مگر چقدر انسانهای این امت میتوانند بد باشند که همین که کسی قصد قتل فرزندان پیامبر را نکند اصحاب یمین محسوب شود؟!
📝نکته تخصصی #اجتماعی
اما به نظر میرسد این احادیث از یکی از عمیقترین معانی اجتماعی این آیه که در عین حال کاملا مبتنی بر ظهور لفظیِ – و بلکه اظهر معانیِ – آیه است پرده برمیدارند:
در واقع،
اگر توجه کنیم که این سهگانهی «مقربان» و «اصحاب یمین» و «مکذبان» شامل وضعیت همه انسانها در لحظه مرگ نمیشود، یکی از معانیای که از این آیه بخوبی استنباط میشود این است که آیه را در مقام معرفی کردن اصحاب یمین بدانیم، نه صرفا ناظر به وضعیت مرگ؛ به تعبیر بهتر آیه در مقام بیان کسانی است که در لحظه مرگ جزء اصحاب یمین محسوب میشوند؛ و احادیث فوق همین را باز میکنند.
توضیح مطلب این که:
🔹ذیل آیه ۷ (جلسه ۹۷۴، تدبر۵ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-7/) اشاره شد که انواع دستهبندیها درباره انسانها میتوان داشت و این دستهبندی سهگانهی مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، دستهبندی نهایی انسانهاست که وضعیت و جایگاه نهایی همه انسانها در بهشت و جهنم را معلوم میکند.
🔹از سوی دیگر می دانیم انسانها تا پیش از اینکه به بهشت و جهنم وارد شوند و در یکی از این موقعیتهای سهگانه قرار گیرند- یعنی حتی در لحظه مرگ و در عالم برزخ و حتی در مواقف قیامت – منحصر در این سه دسته نمیشوند، چنانکه مثلا قرآن کریم از «مستضعفین فکری» (نساء/۹۸) یا گروهی با تعبیر «مرجون لامر الله» (توبه/۱۰۶) سخن میگوید که ذیل هیچ یک از اینها قرار نمیگیرند.
در واقع،
سهگانه مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، اگرچه وضعیت نهایی تمامی افراد در قیامت خواهد بود؛ اما تا پیش از نهایت کار، همگان ذیل این سهگانه قرار نمیگیرند؛ و عمده بحثهای این سوره هم که این دستهبندی در آن ذکر شد، کاملا ناظر بود به موقف نهایی قیامت.
🔸پس طبیعی است که وقتی از آیه 83 وارد بحث لحظه مرگ انسانها شد بحث باید تفاوتی بکند:
▪️یعنی از سویی پیشاپیش میدانیم که در لحظه مرگ تنوعی بسیار بیش از این سهگانه در مردم وجود دارد؛
و نیز اینکه اعمالِ ماتأخر افراد بسیاری از اوقات موقعیت آنان در عالم برزخ را عوض میکند
و خلاصه اینکه تکلیف بسیاری از مردم بتدریج در برزخ و مواقف قیامت یکسره و نهایی میشود؛
▪️و از سوی دیگر در میان مردمی که به لحظه مرگ میرسند وضعیت مقربان و مکذِّبانِ گمراه کاملا واضح است؛ یعنی اولیها که همان مقربان در بهشت خواهند بود و مکذبان گمراه هم قطعا همان اصحاب شمال در جهنم؛ آن وقت سوالی پیش میآید که آیا غیر از اینها هم کسی هست که در لحظه مرگ تکلیفش واضح باشد؟
بویژه از زاویه تقسیمبندی سهگانه این سوره، در افراد باقیمانده، آیا هستند افرادی که در لحظه مرگ بتوانیم با قاطعیت آنها را جزء اصحاب یمین بدانیم، یعنی بدانیم که حتی اگر در برزخ و قیامت هم مسائلی برایشان پیش بیاید قطعا اینها در زمره اصحاب یمین به بهشت وارد خواهند شد؟
💢در برابر این سوال، به نظر میرسد یکی از وجوه معنایی این دو آیه، این باشد که این دو آیه در مقام بیان این دسته از انسانها میباشند؛
یعنی وقتی که بحث لحظه مرگ پیش میآید و تکلیف دو گروه اول و آخر را به طور خیلی واضح بیان میشود، برای مخاطبی که میداند در لحظه مرگ انسانها در دستهبندیای بمراتب گستردهتر از این دستهبندی سهگانه بسر میبرند این انتظار رقم میخورد که واقعا چه کسانی در لحظه مرگ، قطعا مصداق همان اصحاب یمینی هستند که در اوایل سوره درباره آنان بسیار سخن گفته شد؟
👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8983
بسم الله الرحمن الرحیم
📝 احتیاط (قسمت اول)
فهم اقتضائات احتیاط؛ راه برونرفت از عمده مشکلات کشور!
✍️ حسین سوزنچی
در ابتدای رسالههای توضیح المسائل مینویسند که انسان برای عمل به احکام دین باید یا #مجتهد باشد یا #مقلد یا #محتاط.
همواره برایم سوال بود که: «انسان مجتهد باشد یا مقلد» رویهای معقول است (نهفقط در فقه، بلکه در تمام عرصههای زندگی: مثلا برای علاج بیماری، انسان یا مجتهد [= پزشک] است یا مقلد [= به پزشک مراجعه میکند] و ...)،
اما #محتاط یعنی چه؟
انسان یا پاسخ را میداند یا نمیداند؛ اگر نمیداند، از کسی که میداند بپرسد؛ چرا احتیاط کند (برود سراغ همه متخصصان، و به سختترین گزینه ممکن عمل کند)؟!
آیا احتیاط، خلاف عقل متعارف نیست؟!
آیا واقعا یک تقسیم ثنایی (مقلد-مجتهد) باید داشت یا یک تقسیم ثلاثی (مقلد-مجتهد- محتاط)؟
امروز دقیقا میفهمم که بیتوجهی به این قسم سوم نه فقط به بسیاری از طلاب و دانشجویان آسیبی جدی زده، بلکه مشکلات حادی را در زندگی اجتماعی ما ایرانیان پدید آورده است!
مساله از این قرار است:
هر انسانی در ابتدای تحصیل در هر رشتهای ابتدا مقلد است، و زمان میبرد تا مجتهد شود؛
لیکن حرکت از مقلد بودن به مجتهد شدن، دفعی نیست، #تدریجی است؛
یعنی دانشجو و طلبه، پس از مدتی و به خاطر مواجه با دیدگاههای رقیب و ...، به مرحلهای میرسد که دیگر نمیتواند مقلد باشد؛ یعنی دیگر هر «دیدگاه معین» (در فقه: فتوا؛ در پزشکی: نحوه معالجه؛ و ...) را که میبیند، اشکالاتی دربارهاش به ذهنش میآید که نمیتواند مثل گذشته، آن را بپذیرد؛ و احتمال میدهد که «گزینههای رقیب» بهتر باشند؛ اما هنوز به حدی نرسیده که خودش بتواند با ادلهای که در دستش است به نتیجه معتبر و اطمینانبخش در حد آن رشته علمی (که عرف جامعه علمی مربوطه آن را قابل اعتنا بداند) برسد.
در چنین وضعیتی که انسان در برزخ بین تقلید و اجتهاد است، چه بکند؟
اینجاست که مفهوم «محتاط» معنیدار میشود؛ به عنوان یک راهنمای عمل میگوید:
درست است که تو دیگر نمیتوانی تقلید کنی؛ اما یادت باشد که هنوز مجتهد نشدهای؛
تو به دیدگاه مجتهدان انتقاد داری، اما یادت باشد که آنها قبل از اینکه تو در این وضعیت قرار بگیری مجتهد بودهاند، و به خاطر فراتر رفتن تو از مقلد بودن (حتی اگر نقد تو بر دیدگاه آنها وارد هم باشد) اجتهادشان باطل نشده است؛ زیرا مجتهد انسان معصوم نیست که خطا نکند؛ او انسانی است که در حد عقلایی لازم تلاشش را کرده و عقلا تایید میکنند که حتی اگر در نظر نهاییاش اشتباه هم کرده باشد معذور است.
پس در چنین موقعیتی که نمیتوانی از آن یک نفر – که قبلا مقلدش بودی- تقلید کنی، او و بقیه متخصصان سطح بالا را جلوی خودت بگذار و احتیاط کن!
احتیاط یعنی وقتی مثلا مریض شدی و به هیچ متخصصی اطمینان کامل نداری، راهش این نیست که به سلیقه شخصی خودت عمل کنی؛ بلکه به جای یک نفر، سراغ چند متخصص برتر برو و اگر اولی گفت انگور نخور، و دومی گفت انار نخور، و سومی گفت سیب نخور، فعلا هیچیک از این سه میوه را نخور تا زمانی که خودت واقعا متخصص شوی.
رویه غلطی که متاسفانه رایج شده این است که بسیاری از طلاب و دانشپژوهان بدون اینکه در عرصه تخصصی خود به اجتهاد رسیده باشند موضعی را که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار میدهند!
و بدتر اینکه در مسائل مربوط به مشکلات جامعه هم، به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، میکوشند نظر خودشان را به کرسی بنشانند!
و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل #اقتصادی، #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی، #خانوادگی، #سلامت، و .... دچار مشکل هستیم و روز به روز بر مشکلاتمان افزوده میشود؛
چون بسیاری از ما از تقلید درآمدهایم،
اما هنوز مجتهد نشدهایم
و یادمان رفته که کسی که در این برزخ بسر میبرد:
اولا وظیفه خودش احتیاط است، نه فتوا دادن؛
و ثانیا وظیفه ندارد سایر مقلدان را از رجوع به مجتهدان بازدارد و به پیروی از خودش دعوت کند.
اگر هرکدام از ما وقتی از تقلید درمیآمد،
توجه میکرد که آنان که تا دیروز مجتهد بودند هنوز مجتهدند
و میفهمید که صرف گرفتن مدرک دکتری یا سطح چهار حوزه، انسان را مجتهد نمیکند،
آنگاه نقشآفرینی متخصصان هر عرصه جدیتر میشد و مسئولان و تصمیمگیران کشور یا از متخصصان واقعی در هر عرصهای پیروی میکردند و احتمالا با بسیاری از مشکلات امروزی مواجه نبودیم.
هنوز هم دیر نشده است.
من امروز فهمیدهام که نمیتوانم در برخی عرصهها مقلد باشم؛
اما میدانم که هنوز مجتهد هم نشدهام؛
از این روست که راه احتیاط را در پیش گرفتهام.
شما هم با خودت روراست باش؛
اگر نمیتوانی تقلید کنی ابتدا مطمئن باش که مجتهد شدهای بعد فتوا بده!
@souzanchi
.
بسم الله الرحمن الرحیم
📝احتیاط (قسمت دوم)
#حکومت، #علم_دینی و #احتیاط
✍️حسین سوزنچی
خلاصه مطلبی که در قسمت اول بیان شد این بود که:
«رویه غلطی متاسفانه رایج شده که: بسیاری از افراد در عرصههای علمی مختلف بدون اینکه به اجتهاد در آن حوزه رسیده باشند، موضعی که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار میدهند و میکوشند در جامعه نیز به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، نظر خود را به کرسی بنشانند!
و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل #اقتصادی، #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی، #خانوادگی، #سلامت، و .... دچار مشکل هستیم؛
چون بسیاری از ما از تقلید درآمدهایم، اما هنوز مجتهد نشدهایم؛ و نمیخواهیم قبول کنیم که کسی که از تقلید درآمده، مادام که هنوز مجتهد نشده، باید احتیاط کند.»
اکنون میخواهم اقتضائات این احتیاط را بر موضوع بسیار مهم #علم_دینی تطبیق دهم؛ موضوعی که از مهمترین دغدغههای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، و نیز از مهمترین دغدغههای پژوهشی من در دو دهه اخیر بوده است.
خلاصه صورت مساله «علم دینی» به عنوان مسالهای برای نظام اسلامی، این است که:
«علوم مدرن، که داعیه برنامهریزی برای تمام شؤون زندگی انسان را دارد، در بسیاری از عرصهها با آموزههای دینی ناسازگار است؛ و با اتکا به چنین علمی نمیتوان اهداف دین را محقق کرد. اگر قرار است در این کشور یک نظام اسلامی برپا شود، باید نرمافزار آن فراهم گردد؛ یعنی علمی سازگار با – وبلکه در راستای- آموزههای اسلامی.»
این دغدغه همچنان به قوت تمام در من زنده است؛ و سخنان حاضر تکملهای بر آن است؛ نه نفی آن.
مساله این است که وقتی هنوز به این علم نرسیدهایم چه باید بکنیم؟
بگذارید مقصودم را با یک مثال عینی واضحتر کنم.
با شروع ریاست جمهوری دکتر #احمدینژاد بسیاری از جریانات دینمدار خوشحال شدند؛ اما بعد از مدتی بسیاری سرخورده شدند. یکی از اشکالاتی که بر او میگرفتند این است که چرا متخصصان را کنار گذاشته و فقط به سخن امثال مشایی عمل میکند.
آیا احتمال ندارد این اقدام ناصواب وی، تاحدودی به خاطر نوع پرداختن ما به مساله علم دینی بوده باشد که ما در طرح این مساله به اقتضای احتیاط عمل نکردیم؟!
ما مرتب علوم غربی را زیر سوال بردهایم (چون نمیخواستیم مقلد غرب باشیم)، در عین حال، چون هنوز در عرصه مسائل این علوم مجتهد نشدهایم، جایگزینی برای آنها ارائه نکردهایم.
خوب، او در مقام رئیس جمهور باید عمل میکرد؛ و اگر علوم غربی زیر سوال رفتند، پس متخصصان این رشتهها هم زیر سوال رفتهاند؛ و وقتی رشته علمی منقحی در کار نباشد، معیاری برای تشخیص متخصص باقی نمینماند؛ و در چنین شرایطی هرکس میتواند خود را متخصص جا بزند!
قطعا اینکه حکم اسلامی عمل شود بهترین مطلوب همه ماست؛ اما اگر در عرصهای هنوز نمیدانیم واقعا حکم اسلامی چیست، آیا
🤔 احتیاط حکم نمیکند که بگذاریم فعلا تصمیمات بر اساس نظر کارشناسان فن گرفته شود (ولو که چون خود ما از تقلید درآمدهایم به لحاظ مبنایی، اشکالاتی را بر آنها وارد بدانیم) و البته نظر آن کارشناسان را هم نه به عنوان نظر اسلام، بلکه به عنوان یک نظری که فعلا در دنیا بدان عمل میشود مبنای عمل قرار دهیم؟
🤔یا فعلا باید همان نظر غیرمجتهدانه خود را - که بدون حجت شرعی و صرفا بر اساس حدس و گمان آن را اسلامی میدانیم - به عنوان #حکم_اسلامی اجرا کنیم؟!
💢 از امام صادق ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص وقتی امیری را به جنگی میفرستاد توصیههایی به وی میفرمود که یکی از آن توصیهها این است:
هنگامی که اهل پادگانی را محاصره کردی و آنان از تو خواستند که: «تسلیم تو شوند مشروط بر اینکه حکم خدا را در مورد آنان اجرا کنی» نپذیر!
بلکه قرار بگذار که حکم خودتان را در مورد آنان اجرا کنید!
و سپس آنچه را صلاح میدانید در مورد آنان اجرا کن!
زیرا اگر با آنان مشروط به اجرای حکم الله توافق کنید نمیدانید که آیا واقعا حکم خدا را در مورد آنان پیاده کردهاید یا خیر.
📚كافي، ج5، ص29-30
✅ تبصره
بحث فوق ناظر به عرصههایی است که واقعا #حکم_اسلام در عرصه مربوطه را #نمیدانیم ویا محل نزاع است و صرفا با #حدس و #گمان، به اسم اسلام اقدام میکنیم؛
وگرنه در جایی که حکم شرع واضح است، قطعا همان باید مبنای عمل قرار گیرد.
این بحث ادامه خواهد داشت، ان شاء الله تعالی.
@souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»
علاوه بر ابلاغ وحی و تزکیه انسانها، اصلیترین وظیفه پیامبر ص تعلیم وحی الهی است؛ چنانکه قرآن کریم صریحا میفرماید:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (آل عمران/۱۶۴)
و نیز میفرماید:
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (جمعه/۲)
🤔اگر این نکته را ضمیمه کنیم به
🔸جاودانه بودن قرآن کریم از سویی،
🔸و نیز رحلت پیامبر ص از سوی دیگر،
میتوان نتیجه گرفت که
💢از بارزترین مصادیق تخلف از این آیه دوم سوره حجرات، «تفسیر به رأی» است، بویژه در جایی که با بهانهگیریها برای کنار گذاشتن احادیث همراه باشد.
📝ثمره #اجتماعی: ضدیت #قرآنیون با دستور قرآن❗️
چنانکه در حدیث ۵ اشاره شد تعبیر «حسبنا کتاب الله» اساسا برای تحتالشعاع قرار دادن صدا و نظر پیامبر ص بود؛
و متاسفانه امروزه نیز عدهای با برچسب ناصواب #قرآنیون دنبال همان رویه باطلاند؛
یعنی به جای اینکه به سخن رسول الله ص گوش دهند و فهم صحیح قرآن را از پیامبر ص و کسانی که پیامبر ص در حدیث ثقلین آنان را همتای قرآن معرفی کرده بگیرند و هرجا که اختلاف شد نظر پیامبر ص (و اهل بیت ع) را فصلالخطاب قرار دهند (که این دستور صریح خود قرآن است در آیه ۶۵ سوره نساء )،
با جار و جنجال و سخنوری و به بهانه اختلاف قرائات و مناقشههای عوامپسندانه در اعتبار احادیث، نظر و برداشت شخصی خود را به عنوان معنای مورد نظر قرآن و دین خدا القا میکنند؛
همان مطلبی که در آیه 16 همین سوره با تعبیر «آیا شما به خدا دینتان را آموزش میدهید؟!» مذمت شده است.
✳️تبصره:
تحلیل فوق منافاتی با این ندارد که در میان آنچه به اسم حدیث در دست ماست، احادیث غیرمعتبری وجود دارد که واقعا از معصومین صادر نشده است و متخصصان دینی باید در بحثهای خود دقت کنند که از احادیث غیرمعتبر استفاده نکنند.
تذکر فوق ناظر به کسانی است که بدون تخصص و صرفا به بهانه اینکه در میان مجموعههای حدیثی، احادیث غیرمعتبر هم هست، اساسا رفتن به سراغ احادیث را تخطئه میکنند و ادعای بسنده کردن به قرآن را میکنند تا عملا سخنان معلمان اصلی قرآن را تحتالشعاع قرار دهند و صرفا و صرفا در جایی که به نفعشان باشد سراغ احادیث میروند.
@yekaye
#حجرات_2