8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ عزیزان جبهه انقلاب
✅ همه افرادی که فعلا مدنظر جبهه انقلاب هستند و با معیارهای حضرت آقا همخوانی دارند، خوبند...
❌پس تخریب آنها جایز نیست.... ❌
⬅️ بعد از تأیید شورای نگهبان ان شاءالله به دنبال بهتر خواهیم گشت...
🆔 @yadhaa
#حاج_قربی
#خاطره_هفتم
💢 مگر ما صاحب نداریم؟؟
☘ مدتی گرفتار مشکلی بودم و راه برون رفتی پیدا نمی کردم، یک مرتبه به ذهنم رسید به #حاج_قربی زنگ بزنم...
☘ تلفن زدم، گوشی را برداشت و مثل همیشه گفت: حسین جان...
🌱 گفتم حاج آقا کجایید؟ باید ببینمتان، مشکلی برام پیش اومده...
🌱 گفت الان میام سمت منزل شما، بیا بیرون.
🌱 خودم رو رسوندم سر خیابون، خیلی سریع رسید. از ماشین پیاده شد، اومدم پیشم و به عصا تکیه کرد و خیره به چشمام نگاه کرد با اون لحن #پدرانه و لهجه شیرین همدانی گفت: حسین جان شی شده؟ (چی شده)
☘ گفتم حاج آقا گرفتارم، فهمید نمیخوام موضوع رو بگم، دستم رو گرفت تو دستاش و محکم فشار داد با بغض فرمود: حسین، #مگه_ما_صاحب_نداریم؟
☘ این جمله رو که گفت، #اشک تو چشماش حلقه بست و بغض منم شکست و منکسر شدم و احساس کردم همان لحظه همه چیز حل شد... باور کنید همون روز مشکلم حل شد.
☘ حاجی با گفتن همون جمله ساده انگار همه وجودش شد توسل به #ناحیه_مقدسه حضرت ولی عصر عج، حاجی همه وجودش #ایمان_به_امام بود و با همین ایمان واقعی #گره_گشایی می کرد.
🆔 @taalighat
#دکتر_آقاتهرانی
#خاطره6
☘ بعد از نماز از بچه ها خداحافظی کرد. ایام #حج رسیده بود و حاج آقا مثل هر سال قرار بود به حج مشرف شود. هر سال با کاروان حجاج #آمریکا همراه بود و روحانی اون ها بود.
☘ بچه ها ناراحت بودند از این که یک ماه او را نمی بینند. واقعا احساس #دلتنگی پیدا کرده بودیم. خیلی ها هم دلشان هوای مکه، مدینه کرده بود. حال عجیبی شد. خودِ حاج آقا هم لحظه خداحافظی متأثر بود.
☘ سال اول طلبگی ام بودم. ارتباط زیادی هم با حاج آقا هنوز پیدا نکرده بودم. بعد نماز که از مسجد بیرون می رفت از وسط جمعیت خودم را به حاج آقا رساندم، یک #تسبیح داشتم، دادم به حاج آقا، گفتم میشه اینو ببرید #تبرک کنید؟ خندید و گفت نمیشه که... و رفت. خیلی دلم گرفت... نمی تونستم تصور کنم همچین درخواستی چیز زیادی باشه. یا برای این آدم با این همه سر شلوغی می تونه دردسر بشه. شرایطش رو درک نمی کردم....
☘ هنوز یک قدم بیشتر نرفته بود، از وسط جمعیت برگشت رو به من کرد و گفت: #تسبیح رو بده.
☘ یکماه گذشت. از #مکه برگشته بود. من رفته بودم دفترش. تا منو دید دست کرد جیبش یه تسبیح بهم داد. گفت این هم امانتی شما، برات تبرکش کردم....
🆔 https://eitaa.com/taalighat
📍شعر جدید #علیرضا_قزوه:
⛔️ انگار شهر دست مافیاست ⛔️
📝 علیرضا #قزوه در جدیدترین شعر خود که در پیج اینستاگرامش منتشر کرده، نوشت: 🔻🔻
انگار شهر در دست #مافیاست
رسیده ام به واژه ی موریس
که مثل مورس از پاریس می رسد
تبعید عالی جناب #برجام خان
و #اسم_رمز این بار گازانبر و سرهنگ نیست
#کلید نیست
چیزی ست از جنس #کودتا و ارتش
جناب خان عروسک بازی است
دو ماه مانده به آخر بازی
هنوز چهار مافیا در بازی اند
و نوبت یک بعلاوه چهار است
شب می شود
چراغهای #وین روشن می شود
چراغهای #نطنز خاموش!
هیات دولت بخوابد
مرد #نمکی گلوله می خورد و چهارصد نفر می میرند!
موریس مفهوم است و برادر #انگلستان مفهوم است!
#مافیا چشم هایش را باز کند
برای نطق دوم
ادامه ی بازی به دست #سلبریتی هاست
باران و بهاره و خواهر مریم وارد شور می شوند
شهر در دست سلبریتی هاست
فقط برای دلخوشی بعضی
روان شناس بازی
فعلا عالی جناب را ساکت کند!
#مذاکرات_وین
#برجام2
#منهای_غیرت
#خط_قرمز
#خسارت_محض
🆔 @yadhaa
#دکتر_آقاتهرانی
#خاطره7
☘ ماه مبارک #رمضان بود. بچه های معصومیه برای اینکه به ثواب #اطعام روزه دارها برسند، هر شب قبل از افطار چیزی تهیه می کردند تا بلافاصله بعد از نماز به روزه دارها تعارف کنند و ثواب اطعام رو ببرند. گاهی خرما، گاهی شیرینی و کیک و...
☘ من هم مثل بقیه به طمع رسیدن به ثواب #اطعام یک جعبه خرما خریدم و بعد از نماز بین طلبه ها تعارف کردم. ولی دنبال این بودم که ثواب اطعام حاج آقا #تهرانی رو ببرم.
☘ بعد از نماز سریع خودم رو رسوندم به حاج آقا و خرما تعارف کردم.
📍حاج آقا مکثی کردند و فرمودند: ببخشید امشب #افطار_دعوتم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻 حاج آقا تا این حد دقت داشتند که وقتی افطار مهمان کسی هستند و به دیگری قول دادند، چون او تدارک دیده تا به ثواب اطعام برسد، پس باید صبر کنند تا این ثواب نصیب او شود.
🆔
https://eitaa.com/taalighat
#شعر_ناب
#عاشقانه ها
☘ این شعر ناب از برادر عزیزم حاج علی اکبر #لطیفیان تقدیم به رفقا، مصرع به مصرع چون جرعه های مِی عاشقی گوارای وجودتان...
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
روزگارم با غلامى على سر میشود
هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود
بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من
چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود
جاى آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم
حلقهاى را که ز گوش بندگى در میشود
شان او را نه قلم کافىست نه دفتر نه فهم
شان سلمانش فقط صدجلددفتر میشود
نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست
فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود
یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن
این چه موجودىست هم اول هم آخر میشود
از همینجا میشود فهمید با مهر على
عاقبت این عاقبتها خیر یا شر میشود
محضر یاد على و محضر «نادعلی»
هر که آدم میشود از این دو محضر میشود
قدر زر زرگر شناسد قدر زهرا را على
علتش این است داماد پیمبر میشود
بیشتر کار برادر را برادر میکند
حق بده پس با تو پیغمبر برادر میشود
کار خیر ما کنار حب تو میایستد
دوبرابر، سه برابر… صد برابر میشود
معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزهست
دلدلات رد میشود سنگ همه زر میشود
تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند
تو به خیبر هم نیایى فتح #خیبر میشود
هر یک از #پیغمبران اول میآید محضرت
با تو بیعت میکند بعدا پیمبر میشود
دوستى از دوستان دوستان تو اگر
در جهنم هم که باشد آخرش در میشود
طفل خود را بر سر شانه نجف آوردهام
کودک است امروز، در آینده #قنبر میشود
این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد
سنگ را اینجا بیندازند #گوهر میشود
زان طرف سنگ نشانى هم ندارد #فاطمه
زین طرف دارد کف صحن تو مرمر میشود
حال من چون حال بیماریاست زیر دست تو
هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود
📌 علی اکبر لطیفیان
🆔 @yadhaa
#حاج_قربی
#خاطره_هشتم
☘ همه ما عادت داریم #شب_قدر یک مسجد، هیئت یا حسینیه بریم و همونجا مراسم احیا رو دنبال کنیم.
☘ #حاج_قربی هم محرم ها و هم شب های قدر از این مجلس به اون مجلس زیاد می رفت، و به بیان خودمونی یک جا بند نمیشد.
🌱 می فرمود: همه جا میریم بالاخره یکجا چیزی به ما بدن، یکجا گره باز بشه، یکجا کسی #آه بکشه و نفسی بزنه و کار درست بشه...
🌱 حیف که #کرونا نعمت دور هم ناله زدن ها رو کم کرده ولی در جمع ناله زدن صفای دیگری داره. امید به اینکه خدا ما رو به خوبی خوبانی که نمی شناسیم ببخشه...
🌱 امشب از همه رفقا و دوستان عزیز التماس دعا و #التماس_حلالیت دارم...
🆔 @taalighat