#خاطره 3
#حاج_قربی
#ایمان_به_امام
♻️ صبح جمعه بود. تو خیابان حاجی رو دیدم. گفت میای بریم #روضه؟ گفتم: بریم.
رفتیم منزل یکی از رفقای مداح. حدود ده تا مداح دور هم جمع بودن، جلسه بزم مادحین بود نه روضه عمومی.
🔹🔹 هر کی چند بیت خوند و خیلی حال خوشی بود تا نوبت رسید به یکی از رفقای جوان که صدای خوبی هم داره. ذکر علی یا علی گرفت جلسه خیلی زیبا شد و همه رفتن تو حس و حال خاصی...
🔻🔻 یکدفعه #حاج_قربی میکروفون رو گرفت و خوندن مداح رو بهم زد و گفت به این چیزی که میگید (ذکر علی یاعلی) چقدر #ایمان دارید؟ چقدر از ته دل باور دارید که علی همه کاره است؟ امام معصوم همه کاره است؟
⛔️ همه سکوت کردند، کسی جوابی نداشت. از یک حال گذرا به یک سوال عمیق رسیده بودند...
✅ حاجی ادامه داد و گفت: فلانی شاهد بود (به یکی از پیرغلام هایی که تو جلسه بود اشاره کرد) 18 سال پیش گفتند فلانی تو بستر احتضار افتاده بریم بالا سرش. سرطان داشت و در حال جان دادن بود. نشستیم کنارش و #روضه خواندیم و #توسل کردیم.
همون کسی که تو بستر مرگ افتاده بود، بلند شد و 18 سال بعد ازاون روز زندگی کرد.
🔹🔸 بعد رو کرد به ما و گفت: تا حالا چندبار اینطوری #توسل کردید⁉️⁉️
🔆 حاجی به ما یاد داد توسل اگر فقط تفريح و #حال باشه به درد نمی خوره‼️ عمق نداره، توسل باید بر پایه #ایمان_به_امام بنا شده باشه.
🔆 حاجی به ما درس #امام_شناسی داد که بچه ها امام معصوم واقعا قادر و و حی و همه کاره عالم است فقط باید #باور داشت. وگرنه توسل های ما سطحی و تو خالی میشه.
باید با #ایمان_به_امام زندگی کرد...
@taalighat
#حاج_قربی
#خاطره_هفتم
💢 مگر ما صاحب نداریم؟؟
☘ مدتی گرفتار مشکلی بودم و راه برون رفتی پیدا نمی کردم، یک مرتبه به ذهنم رسید به #حاج_قربی زنگ بزنم...
☘ تلفن زدم، گوشی را برداشت و مثل همیشه گفت: حسین جان...
🌱 گفتم حاج آقا کجایید؟ باید ببینمتان، مشکلی برام پیش اومده...
🌱 گفت الان میام سمت منزل شما، بیا بیرون.
🌱 خودم رو رسوندم سر خیابون، خیلی سریع رسید. از ماشین پیاده شد، اومدم پیشم و به عصا تکیه کرد و خیره به چشمام نگاه کرد با اون لحن #پدرانه و لهجه شیرین همدانی گفت: حسین جان شی شده؟ (چی شده)
☘ گفتم حاج آقا گرفتارم، فهمید نمیخوام موضوع رو بگم، دستم رو گرفت تو دستاش و محکم فشار داد با بغض فرمود: حسین، #مگه_ما_صاحب_نداریم؟
☘ این جمله رو که گفت، #اشک تو چشماش حلقه بست و بغض منم شکست و منکسر شدم و احساس کردم همان لحظه همه چیز حل شد... باور کنید همون روز مشکلم حل شد.
☘ حاجی با گفتن همون جمله ساده انگار همه وجودش شد توسل به #ناحیه_مقدسه حضرت ولی عصر عج، حاجی همه وجودش #ایمان_به_امام بود و با همین ایمان واقعی #گره_گشایی می کرد.
🔻 #قدیمیها اینطور عمیق به امام عصر اعتقاد داشتند و امام را حاضر و ناظر و ملجأ و پناه میدانستند...
➖➖➖➖
📝 خاطرات از مرحوم حاج قربی
https://eitaa.com/taalighat_list/19
#امام_عصر
#توسل
#حاج_قربی
🆔 @taalighat
هدایت شده از تعلیقات
#حاج_قربی
#خاطره_هفتم
💢 مگر ما صاحب نداریم؟؟
☘ مدتی گرفتار مشکلی بودم و راه برون رفتی پیدا نمی کردم، یک مرتبه به ذهنم رسید به #حاج_قربی زنگ بزنم...
☘ تلفن زدم، گوشی را برداشت و مثل همیشه گفت: حسین جان...
🌱 گفتم حاج آقا کجایید؟ باید ببینمتان، مشکلی برام پیش اومده...
🌱 گفت الان میام سمت منزل شما، بیا بیرون.
🌱 خودم رو رسوندم سر خیابون، خیلی سریع رسید. از ماشین پیاده شد، اومدم پیشم و به عصا تکیه کرد و خیره به چشمام نگاه کرد با اون لحن #پدرانه و لهجه شیرین همدانی گفت: حسین جان شی شده؟ (چی شده)
☘ گفتم حاج آقا گرفتارم، فهمید نمیخوام موضوع رو بگم، دستم رو گرفت تو دستاش و محکم فشار داد با بغض فرمود: حسین، #مگه_ما_صاحب_نداریم؟
☘ این جمله رو که گفت، #اشک تو چشماش حلقه بست و بغض منم شکست و منکسر شدم و احساس کردم همان لحظه همه چیز حل شد... باور کنید همون روز مشکلم حل شد.
☘ حاجی با گفتن همون جمله ساده انگار همه وجودش شد توسل به #ناحیه_مقدسه حضرت ولی عصر عج، حاجی همه وجودش #ایمان_به_امام بود و با همین ایمان واقعی #گره_گشایی می کرد.
🔻 #قدیمیها اینطور عمیق به امام عصر اعتقاد داشتند و امام را حاضر و ناظر و ملجأ و پناه میدانستند...
➖➖➖➖
📝 خاطرات از مرحوم حاج قربی
https://eitaa.com/taalighat_list/19
#امام_عصر
#توسل
#حاج_قربی
🆔 @taalighat